eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
80.1هزار دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
این قالیچه یکی دیگر از قالیچه های مورد علاقه امیر مجاهد خان بختیاری است . لباس سرمه ای زن روی زمینه سفید جنسیتی چون مخمل پیدا کرده است که بیننده را به یاد مدهای زنانه اشرافی اوایل قرن گذشته ایران می اندازد . بافت : بختیاری زن ایستاده اندازه : ۱۵۵×۲۰۴ سانتی متر جنس : نخ و پشم کتیبه دار : فرمایش حضرت امیر مجاهد عمل بختیاری سنه ۱۳۰۹ 🗞 @Ancients
‌شعر زیبای مادر، سروده ایرج میرزا، در کتاب درسی قدیم 🗞 @Ancients
دالامپر (دالانپر) نام کوهی است در نقطهٔ صفر مرزی ایران، ترکیه و عراق به طوری که قله این کوه متعلق به این سه کشور است و از فراز آن خاک هر سه کشور قابل مشاهده است. این کوه که جزء بکرترین مناطق کشور محسوب می‌شود و در ۴۵ کیلومتری ارومیه و ۳۵ کیلومتری اشنویه قرار گرفته، دارای یخچال‌های طبیعی چند هزار ساله و چند دریاچه‌ی طبیعی است که یکی از مهمترین دریاچه‌های آن، دریاچه دالامپر است.‌ دریاچه دالامپر یکی از زیباترین و بکرترین جاهایی است که در ایران می‌توان به آن سفر کرد. این مجموعه بی‌نظیر از آب‌وهوا، سبزی، نور و آب را در کمتر جایی می‌توانید پیدا کنید. این دریاچه دایره‌ای شکل که محلی‌ها آن را «مام الشیخ» می‌نامند؛ ظاهرا مام الشیخ ارباب روستای دالامپر بوده؛ در ارتفاع ۲۷۰۰ متری کوه دالامپر قرار گرفته و ۴۵۰ متر قطر دارد. دریاچه دالامپر هرساله به ویژه در فصل‌های بهار و تابستان در دامنه کوه دالامپر ایجاد می‌شود.‌ دالان‌های برفی یکی دیگر از مشخصه‌های شگفت‌انگیز دامنه‌های دالامپر است. حفره‌هایی که به واسطه جریان مستمر آب میان برف‌ها به این شکل درآمده‌اند. 🗞 @Ancients
بهای چشم و عقل فقیری از روزگار نامساعد، پیش شخصی بنالید. آن شخص گفت: ای درویش! دوست داری تا تو را چشم نبود و ده هزار درهم در دستت بود؟ درویش گفت: نه. گفت: خواهی که عقلت نبود و ده هزار درهم بود؟ گفت: نه. آن عارف گفت: ای مسکین! به دو حرف، تو را بیست هزار درهم حاصل است، تو را چه جای شکایت است؟! خواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار برگرفته از کتاب متون عرفانی به زبان فارسی نوشته دکترحسین الهی قمشه ای قدر داشته هامونو بدانیم.. سلامتی سرمایه اصلی ماست! 🗞 @Ancients
این باروت‏ دان دارای محفظة چرمی به رنگ قهوه‌ایِ روشن با درپوشی از چوب است. دارای دو عدد درپوش است؛ یکی برای اندازه‏ گیری و دیگری که دهانۀ گشادتری دارد، برای ریختن باروت در ظرف بوده است. در زیر باروت‏ دان سه قطعه چوب برای پایه‏ های آن تعبیه شده است. تسمه‏ ای از درپوش کوچک به چوب درپوش بزرگ قلاب شده و در انتها به محفظة چرمی باروت‏ دان متصل است.کمربند چرمی از بدنه باروت‏ دان آویزان است و در انتها از میان قلابی فلزی می‌گذردکه به منظور آویزان کردن باروت‌دان در نظر گرفته شده است. محل نمایش: ساختمان موزه رضوی، گنجینه سلاح 🗞 @Ancients
اگر را کاشتند سبز نشد ! میگویند روزی ساربانی که ازکنار یک روستای کویری میگذشت به یک زمین خشک و خالی رسید و شترهایش را آنجا رهاکرد دراین وقت ناگهان یکی از روستاییان آمد و شتر را زیر باد کتک گرفت ساربان گفت چه می کنی مرد؟چرا حیوان بینوا را می زنی؟ روستایی گفت چرا می زنم؟مگر نمی بینی که دارد توی زمین من می چرد و از محصول من میخورد؟ ساربان گفت چه می گویی مرد؟در این زمین که تو چیزی نکاشته ای به من نشان بده که شتر چه خورده؟ روستایی گفت: چیزی نخورده؟اگرمن همه ی زمین را گندم کاشته بودم شتر تو آمده بود و همه چیز را خورده بودآن وقت چه میکردی؟ ساربان گفت: اگر را کاشتند سبز نشد. این مثل زمانی استفاده می شود که یک نفر بخواهد از یک کار اتفاق نیفتاده یا محال یک نتیجه ی قطعی بگیرد. 🗞 @Ancients
فتحعلی شاه خطاب به سفیرش در استانبول چنین می نویسد: "در باب فرانسه غوررسی (بررسی) خوبی بکن و ببین فرانسه هم یکی از ایلات فرنگ است یا گروهی و ملکی دیگر است؟ بناپارت نام، کافری که خود را پادشاه فرانسه می داند، کیست و چه کاره است؟... درباب انگلستان تحقیق جداگانه و علی حده بکن و ببین از چه قماش مردم و از چه قبیل قوم اند؟ اینکه می گویند در جزیره ای ساکن اند، ییلاق و قشلاق ندارند و قوت قالبشان ماهی است راست است یا نه؟ اگر راست باشد چطور ممکن است یکی در جزیره بنشیند و هندوستان را فتح کند؟... همچنین صرف مساعی و اقدام بنما و بفهم در میان انگلستان و لندن چه نسبت است؟ آیا لندن جزئی از انگلستان است یا انگلستان جزئی از لندن؟... (در آخر) ببین که احسن طریق برای هدایت فرنگیان گمراه به شاهراه اسلام و بازداشتن ایشان از اکل میته (خوردن مردار) و لحم خنزیر (گوشت خوک) کدام است؟» :) منابع: از سفرنامه سر جونز هارفورد، همچنین کتاب سرگذشت حاجی بابا اصفهانی نوشته جیمز موریه 🗞 @Ancients
من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام تو تصور می کنی چوبِ خدا را خورده ام نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام قطره ام امّا هزاران رود ِ جاری در من است غرق در دلشوره ام انگار دریا خورده ام دائما در حال تغییرم ، بپرس از آینه بارها از دیدن تصویر خود جا خورده ام 🗞 @Ancients
نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک پنج ساله‌‌ش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه. پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول رفتم پشت چشمیِ در، بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله‌. بچه گفت: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ‌جا. شنبه‌ها روز خاله‌بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح می‌ریم اون‌جا که یه بار من رو پله‌هاش سُر خوردم... بچه از خنده ریسه می‌رود. مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم، یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست. نمیدانم ساختمان بستنی چیست، ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب‌شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند، دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه‌پله پیاده‌اش میکنند که بره پیش بچه‌هاش بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم. نظافت طبقه ما تمام میشود... دست هم راه میگیرند و همین‌طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن‌دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام‌زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند، مادرانگی‌ای که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده، مادر بودنی که مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی‌ها از مادر، مادر می‌سازد 🗞 @Ancients
سه‌شنبه؛ 30 آبان 1402 هجری‌خورشیدی؛ 21 نوامبر 2023 میلادی؛ 7 جمادی‌الاولی 1445 هجری قمری 🔹روز حکمت فلسفه/ روز بزرگداشت ابونصر فارابی 🔹منعقد شدن عهدنامه نصوح پاشا یا عهدنامه دوم استانبول میان امپراتوری صفوی و امپراتوری عثمانی - 991 ش/ 1612 م 🔹اعطای لقب سردار ملی به ستارخان و سالار ملی به باقرخان توسط مجلس شورای ملی - 1292 ش 🔹جنگ خیابانی ژاندارم‌های ایران به فرماندهی کلنل پسیان با سپاهیان روس و تصرف همدان توسط ژاندارم‌ها - 1294 ش 🔹زادروز زنده‌یاد بیژن جلالی شاعر مطرح - 1306 ش 🔹نمایش دختر لر، نخستین فیلم ناطق ایرانی به روی پرده سینما مایاک در خیابان لاله‌زار تهران - 1312 ش 🔹درگذشت عبدالحسين ميرزا فرمانفرما رئيس الوزرای سابق ايران، سياستمدار دوران قاجار و پهلوی - 1318 ش 🔹درگذشت حجت‌الاسلام و المسلمین سید حسن شجاعی کیاسری فقیه و مفسر قرآن، نماینده مردم ساری در دوره های دوم، سوم، چهارم و هفتم مجلس شورای اسلامی - 1393 ش 🔹درگذشت دکتر سیروس مرادی‌زاده روانشناس متبحر - 1399 ش 🔹روز جهانی تلویزیون 🔹اختراع گراموفون توسط توماس ادیسون مخترع آمریکایی - 1877 م 🗞 @Ancients
روزگاری نیروی دریایی انگلیس در دوره مصدق کشتی رزماری ایران حامل هزارن تن نفت مردم ایران را در همین دریای یمن توقیف کرد ، علاوه بر غارت نفت هزینه تخلیه ی اون رو هم از ایران گرفت 🗞 @Ancients
پلیس زن راهنمایی رانندگی سال ۱۳۴۸ 🗞 @Ancients
دختران عشایر ایل شاهسون در زمان قاجار 🗞 @Ancients
موچون کارشناس چینی چای که توسط کاشف السلطنه به ایران آورده شد تا کاشت صحيح را به چایکاران لاهیجان يادبدهد. وی بعدها مسلمان شد و به حسین ایراندوست تغییر نام داد و با کلثوم لاهیجانی ازدواج کرد! 🗞 @Ancients
آورده اند که: و چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کرگانی بر او نماز نکرده و عذر آورد که او مداح کفار بوده است. بعد از مدتی خواب دید که حکیم فردوسی در بهشت با فرشتگان است. شیخ به او میگوید: به چه چیز خدای تعالی تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟ فردوسی گفت: به دو چیز، یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی و دیگر آنکه این بیت در توحید گفته ام: جهان را بلندی و پستی تویی ندانم چه ای، هر چه هستی تویی 🗞 @Ancients
روزی عده ای از چرچیل خواستند که سیاست را برای آنان تعریف کند. چرچیل از آنها خواست تا خروسی بیاورند. سپس دایره ای کشید و خروس را در آن انداخت و گفت خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود بگیرید. هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت. آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد. چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد ، و در پاسخ گفت این سیاست است. 🗞 @Ancients
هدایت شده از #سه‌شنبه‌هاے_امام‌زمانی💚🌷
💚🌷 ❣ ❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...✋ 🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه‌ی دستهای مبارک تو. سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. امـام‌ زمانـم✨! نامـت‌‌ که می‌آید آرام‌‌ میـشوم گویی‌ جـز‌ تـو‌ هیـچ‌ نیسـت‌ مـرا سوگـند‌ به‌ نامـت‌‌ که‌ تو‌ آرام‌ منی... 🌷 💚 💚💚💚🌷🌷🌷
📚سورنا سردار پارت‌ها اولین متخصص جنگ‌های نامنظم چریکی بود که در جنگ حران با 10 هزار نفر سپاه 43 هزار نفره‌ روم را شکست داد! بسیاری معتقدند پارتیزان به معنی چریک ریشه در پارت‌های ایران دارد 🗞 @Ancients
جان راکفلر با دارایی 336 میلیارد دلار ثروتمندترین فرد تاریخ است او 40 سال آخر عمرش را صرف خیریه کرد و با صرف هزینه‌ بسیار، کرم انگل روده و تب زرد را در آمریکای جنوبی از بین برد 🗞 @Ancients
رمان آگاتا کریستی (نویسنده پوآرو و خانم مارپل) جان یک کودک را نجات داد. رمان درباره مسمومیت با تالیوم آنقدر دقیق نوشته شده بود که یک پرستار بچه توانست بیماری کودک را از روی کتاب تشخیص دهد! 🗞 @Ancients
دهقان پیر با ناله می‌گفت: ارباب … آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند ... ارباب پرخاش کرد که: بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟! دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست؛ دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند، ولی دختر من، این همه بدبختی را ... 📕 شکست سکوت 🗞 @Ancients
وقتی سرکنسول روسیه در تبریز از ستارخان خواست برای حفظ جانش، پرچم روسیه را بر سردر خانه‌اش بزند، ستارخان خطاب به وی گفت: "جناب سرکنسول، من زیر بیرق دولت ایرانم و می‌خواهم که هفت دولت زیر بیرق ایران باشند، شما می‌خواهید که به زیر بیرق روس پناه ببرم، این کار هرگز شدنی نیست... من هرگز تابع زور و استبداد نخواهم شد" بن مایه : کتاب ستارخان و جنبش آذربایجان به قلم مورخ نامدار باکویی نریمان علی محمد اوغلو حسن زاده، مترجم: پرویز زارع شاهمرسی، چاپ اول ۱۳۸۶، صفحه ۸۴ 🗞 @Ancients
پدری قبل از مرگش پسر را چنین نصیحت کرد: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ! اول اینکه ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ! دوم اینکه اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ، ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ! و سوم اینکه ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ، ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ! ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ! ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ. ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ! ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ... و می خواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ اینچنین شده ﺑﻮﺩ! ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ، ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ. 🗞 @Ancients
خاطره ای از شادروان دکتر اميرناصر کاتوزیان (پدر علم حقوق ایران) چندی قبل که مهمان یکی از آشنایان بودم به او گفتم: خروسی داشتید که صبح ها همه را از خواب بیدار میکرد چه کارش کردید ؟؟؟ گفت: سرش را بریدیم ! همسایه ها همه شاکی بودند و میگفتند: خروس شما ما را صبح از خواب بیدار میکند... آنجا بود که فهمیدم هرکه مردم را از خواب بیدار کند، سرش باید بریده شود! 🗞 @Ancients
پیک شادی نوستالژی تلخ! یادش بخیر...چقدر روی اعصاب بود 🗞 @Ancients