eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
79.2هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹عظمت و اقتدار ایران باستان را در این فیلم ببینید: "شمشیر اژدها" Dragon Blade 2015 🔸داستان فیلم اینه امپراتوری روم به چین حمله کرده در حالی که چینی ها به دست رومی ها کشته میشن سپاه ایران به سرکردگی ملکه ایران وارد صحنه جنگ میشه، جنگ متوقف میشه از شدت ترس همه ساکت میشن و شمشیرها رو به زمین میندازن و جلوی ملکه ایران تعظیم می‌کنند 🔸ملکه ایران فریاد میکشه و امپراتور روم رو تحقیر میکنه بعد از اون سپاه روم به امپراتور روم خیانت میکنند و از ملکه ایران پیروی می‌کنند. داستان این فیلم با مداخله ایران به عنوان ابر قدرت دنیای باستان به آخر میرسه! خانم "Laure Pester "خواننده و بازیگر فرانسوی در این فیلم نقش ملکه ایران را بازی کرده است 🗞 @Ancients
این مجسمه قبلا تمام قد بود! پوتین‌ ھای رضا شاه، تنها مجسمه باقی مانده از دوره پهلوی است. این پوتین ھا بخشی از مجسمه برنزی رضا شاه در لباس نظامی بود که قبل از انقلاب در یکی از میادین شهر دزفول نصب شده بود. این مجسمه در سال 1357 توسط مردم انقلابی تکه تکه شد. این چکمه‌ها پس از مدتی از دزفول به تھران منتقل شد و در مقابل "کاخ موزه سعدآباد"، به عنوان نماد دیکتاتوری نصب شد. 🗞 @Ancients
♦️"باب راس" نقاش معروف برنامه امریکایی "لذت نقاشی" رو که همه میشناسن یک طرفدار یک بار به باب راس نزدیک شد و گفت ‘باب من هرگز نمی تونم نقاشی کنم ، زیرا من کور رنگی دارم و همه چیز را خاکستری میبینم بلافاصله بعد از شنیدن این حرفا،باب درقسمت بعدی از لذت نقاشی کل نقاشی رو با سایه های خاکستری کشید! علاوه بر نقاش،انسان بزرگی بود 🗞 @Ancients
در مجسمه موسی میکل آنژ، ماهیچه کوچکی در قسمت بازو تراشیده شده که این ماهیچه در بدن انسان زمانی دچار انقباض می‌شود که انگشت کوچک را تکان داده و بلند کنید در غیر این صورت این ماهیچه مخفی می‌ماند. موسی در اینجا انگشت کوچکش را حرکت داده و این نشان از توجه فوق‌العاده‌ مجسمه‌ساز به جزییات در ساخت این شاهکار است. 🗞 @Ancients
باشگاه قايق رانی آبادان - سال ۱۳۵۱ 🗞 @Ancients
‏شکسپیر ی معشوقه ای داشته که بهش گفته بوده تو زندگی بعدی هرجا باشی پیدات میکنم و دوباره عاشقت میشم حالا حدس بزنید اسم معشوقش چی بوده؟:)) بالا سمت چپ: شوهر آنا هتوی بالا سمت راست: ویلیام شکسپیر پایین:آنا هتوی بازیگر و دقیقا همنام زن شکسپیر 🗞 @Ancients
کسانی که بدون دلیل باور كرده‌اند را نمی‌توان با دلیل قانع کرد! 🗞 @Ancients
رونالد ریگان رییس جمهور سابق آمریکا در تخت جمشید سال ۱۳۵۶ شمسی 🗞 @Ancients
آگهی فروش خانه همراه با طویله؛ روزنامه اطلاعات دهه 20 شمسی جای پارکینگ میگفتن خونه طویله هم داره.آپشن بوده :) 🗞 @Ancients
از باباکرم چه میدانید؟ باباکرم شخصی بوده از لاتهای قدیم به اسم رسمی کرم کریمی قصاب محل بوده وهمه از او حساب میبردند وقتی از کوچه پس کوچه های محله گذر می‌کرد، بچه های فقیر و یتیم وبیچاره ای در طول مسیرش بودند که هر روزه به آنها کمک می‌کرد و با یک آب نبات آنها را خوشحال می‌کرد ! طوری شده بود که این بچه ها او را کرم صدا می‌کردند و هر وقت از دور می‌آمد ، بچه ها با شادی دست میزدند و صدا میزدند باباکرم. باباکرم... و آقا کرم قصاب هم برای خوشحال کردن بچه های فقیر یک سر و گردن و نیز با حرکات دست و مدل با با کرم امروزی از کنار آنها میگذشت 🗞 @Ancients
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: - بهلول، چه می سازی؟ بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم. همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: - آن را می فروشی؟! بهلول گفت: - می فروشم. - قیمت آن چند دینار است؟ - صد دینار. زبیده خاتون گفت: - من آن را می خرم. بهلول صد دینار را گرفت و گفت: - این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم. زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: - این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای. وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: - یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش. بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: - به تو نمی فروشم. هارون گفت: - اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم. بهلول گفت: - اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم. هارون نارحت شد و پرسید: - چرا؟ بهلول گفت: - زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم! 🗞 @Ancients
یکی از غم انگیزترین درس‌های تاریخ این است که اگر ما به‌‌قدر کافی فریب خورده باشیم، تمایل به رد هرگونه شواهد مربوط به‌ این فریب خوردگی را خواهیم داشت.. و دیگر علاقه‌ای به یافتن حقیقت از خود نشان نمی‌دهیم. «فریب خوردگی اسیرمان کرده است» خیلی ساده؛ برایمان دردناک است که حتی پیش خودمان اعتراف کنیم که فریب خورده‌ایم. 🗞 @Ancients
تصویری از شهر صفهان در سال ۱۳۴۸ و یک ژیان اسپرت 🗞 @Ancients
قدیمی‌ترین خانه مسکونی جهان در آویرون فرانسه است. این خانه در قرن سیزدهم میلادی ساخته شده است. 🗞 @Ancients
گوساله: پدربزرگ..! آدمها مارا می کشند، و همه جای مارا می خورند..! اما خرها را نه می کشند، و نه هیچ جایشان را می خورند..! یعنی واقعا آنها خوردنی نیستند...!؟ چرا این همه اختلاف...!؟ پدربزرگ گوساله: پسرم..! خرها به مزرعه دارها سواری می دهند، پس زنده می مانند...! یادت باشد راز زنده ماندن در مزرعه این است....! برگرفته از کتاب "من گوساله ام" اثر بزرگمهر حسین پور 🗞 @Ancients
کارت سوخت؛ فقط اینی که زمان شاه میدادن😂😂😂 🗞 @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادربزرگ‌های سینمای ایران در گذر زمان... یادشان گرامی ...😍 🗞 @Ancients
در میانه جنگ جهانی دوم، وقتی لندن زیر بمباران نازی‌ها بود، چرچیل قرار جلسه‌ای بسیار مهم داشت و بخاطر اشتغال به کارهای دیگر، چند دقیقه مانده به جلسه به راننده‌اش گفت مرا فوری به محل جلسه برسان. راننده مسیر کوتاه ولی ورود ممنوع را انتخاب کرد. وسط خیابان ناگهان افسر راهنمایی‌ قبض جریمه در دست، دستور توقف داد. راننده گفت: این ماشین نخست‌وزیر است. ایشان به جلسه محرمانه‌ای می‌رود و باید سر ساعت به جلسه برسد. افسر با خونسردی گفت: هم ماشین و هم نخست‌وزیر و هم من وظیفه‌مان را خوب می‌شناسیم. پلیس جریمه را صادر کرد و دستور دور زدن به راننده داد. وقتی راننده مشغول دور زدن شد، چرچیل سیگار برگش را روشن کرد و گفت: جنگ را می‌بریم، چون قانون حاکم است و خیابان‌های لندن به رغم بمباران سنگین دشمن با قانون اداره می‌شود. 🗞 @Ancients
مردی را به جرم قتل نزد کورش بزرگ آوردند پسران مقتول خواهان اجرای حکم شدند ﻗﺎﺗﻞ ﺍﺯﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ کاری ﻣﻬﻢ برای ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ۳ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ. ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ نگاه ﮐﺮﺩ ﻭ گفت : ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺁﺭﺍﺩگفت :ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ. ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍمیﮑﻨﯿﻢ! ﺁﺭﺍﺩ گفت :ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ و ۳ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ. اﻧﺪﮐﯽ پیش ﺍﺯﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. کورش ﺑﺰﺭﮒ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟ ﻗﺎﺗﻞ پاسخ ﺩﺍﺩ :ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ. ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯﺁﺭﺍﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ مهرورزی ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ می ترﺳﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ. این نوشته را گذاشتم زیرا می ترسم كه بگویند گذشته ایران از یاد مردم ایران رفته است 🗞 @Ancients
وقتی کاسپارف به یک شطرنج باز آماتور باخت! در احوالات کاسپارف استاد بزرگ شطرنج آمده: که در بازی شطرنج به یک آماتور باخت ، همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند. او اینگونه عنوان کرد، در بازی با او نمیدانستم که او یک آماتور است ، برای این، با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت میگشتم، گاهی به خیال خود نقشه‌اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی میکردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری میدیدم، تمرکز میکردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم... آنقدر در پی حرکت‌های او بودم و دنبال رو مسیر او شدم، که مهره‌های خودم را گم کردم،بعد که به سادگی مات شدم فهمیدم حرکت‌های او از سر مهارت داشتن نبود، او فقط مهره‌ها را حرکت میداد و من از لذت بازی غافل شدم چون به دنبال نقشه‌ای بودم که وجود نداشت، بازی را به این ترتیب باختم.!! اما درس بزرگ تری یاد گرفتم که ، تمام حرکت‌ها از سر حیله نیست ، آنقدر فریب دیده‌ایم و نقشه کشیده‌ایم که صادقانه حرکت کردن را باور نداریم و دنبال نقشه‌هایش میگردیم آنجاست که مسیر را گم میکنیم، میبازیم .... 🗞 @Ancients
در اواسط قرن شش بعد از میلاد، دو راهب که از طرف امپراطوری بیزانس ماموریت داشتند، موفق شدند به کرمهای ابریشم در چین دست پیدا کنند و آنها را به اروپا قاچاق کنند و به این ترتیب به انحصار ابریشم ایران و چین برای همیشه پایان دهند! 🗞 @Ancients
‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ عارفی را گفتند : فلانی قادر است پرواز کند ، گفت :اینکه مهم نیست ، مگس هم میپرد گفتند :فلانی را چه میگویی ؟ روی آب راه میرود ! گفت :اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند . گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟ گفت :اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی این شاهکار است ...👌🏻 🗞 @Ancients
در دنیا خفتگانی هستند که بیداریشان همچو بیداری اژدها وحشتناک است. تاریخ بشر اثبات کرده است ... که مذهبیون متعصب و ابلهان خرافاتی بدترین نوع آن هستند. 🗞 @Ancients
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم؛ از طریق اختناق و زور و قلدری نيز برای مردم ناراضی نمی­توانیم کاری انجام دهیم... 🗞 @Ancients
آنها آدم‌ها را جوری بار می‌آوردند که خیال کنی تغییر، غیرممکن است. جوری بارت می‌آوردند تا از تغییر بترسی و همیشه به آن بدگمان باشی. چون در مغزت فرو کرده‌اند که هر تغییری، فقط وضع را بدتر می‌کند. اما با تمام آن استبداد و آن کشتار و آن همه ناامیدی که حتی بیشتر از اکسیژن در هوا بود، آنها رفتند.‌ ما ماندیم و حتی خندیدیم. 🗞 @Ancients
توصیف یک مورخ عرب از تخت‌جمشید علی بن حسین مسعودی، جغرافی‌دان و مورخ قرن چهارم هجری که ما او را با کتاب‌ مشهورش -مروج‌الذهب- می‌شناسیم، در سفری که به ایران داشته از تخت‌جمشید دیدن کرده و آنرا این‌گونه توصیف کرده است: "بنايى عجيب و بزرگ است و ستون‌هاى سنگى شگفت‌انگيز دارد. سرستون‌ها، مجسمه‌هاىِ سنگىِ زيبا از اسب و حيوانات تنومند ديگر است و تصوير اشخاص را با نهايت دقت تراشيده‌اند و به پندار كسانى كه مجاور آنجا هستند تصوير پيمبران است." لازم به ذکر است او نام این بنا را(طبعاً به دلیل عدم شناخت هخامنشیان)، "مسجد سليمان" نامیده است. «مروج الذهب و معادن الجوهر،ترجمه ابوالقاسم، جلد اول، ص 605» 🗞 @Ancients
در ايران باستان خواب سحرگاه و خواب سنگین همچون ديو پنداشته می شد و "بوشاسب" نام داشت. از دیدگاه ایرانیان باستان خواب دیر هنگام از گناهان سنگین بود و اهریمنان با بانگ ایزدیِ خروس متفرق می شدند! 🗞 @Ancients
یکی از نخستین مراسم رسمی‌ای که در میدان نقش جهان اصفهان برگزار شده‌است، بازگشت پیروزمندانه امامقلی‌خان از فتح جزیره هرمز به پایتخت(اصفهان) در زمان شاه عباس اول صفوی بوده‌است. این جزیره به مدت 116سال در اشغال استعمارگران پرتغالی بود. 🗞 @Ancients