در خاطرات «یرمولف» فرمانده روسی در جنگهای ایران و روس می خوانیم که:"دسته ای از ارتش ایران که بختیاری نامیده می شدند همواره پیش از شروع به جنگ اقدام به خواندن شاهنامه و حماسه های ملی ایران می کردند آنهاپس از خواندن این داستانها چنان تشجیع می شدند که هیچ چیز جز مرگ جلوی آنهارا نمی گرفت "
@Ancients
زمان قاجار بردههای سیاه معمولا توسط حجاج از مکه خریداری میشدن که مذکرها اغلب کاکا، مبارک و فیروز و مونثها غنچهدهان، زعفران و صنوبر نامیده میشدن!
بردهداری در ایران در سال 1307 و در زمان رضاهشاه ممنوع شد!
@Ancients
#تفرقه_بیانداز_و_حکومت_کن.😳
در روزگاران قدیم باغبانی بعد از چندین سال خشکسالی ؛ باران فراوانی داشت و در نتیجه با زحمت و رسیدگی بسیار توانست محصول خوبی بدست بیاورد .
بگونه ای که در تمام روستا ؛ آوازه پرباری محصولش دهان به دهان میگشت .
یک روز که برای سرکشی به باغش رفته بود ؛ متوجه شد سه دزد در حالیکه هر کدام کیسه ای بر دوش دارند مشغول دزدیدن میوه های او و پر کردن کیسه هایشان هستند .
نخست تصمیم گرفت سر و صدا براه اندازد تا مردم به کمکش بیایند ؛ اما دید تا آنموقع دزدان فرار کرده اند .
بعد تصمیم گرفت با چوب به آنها حمله کند ؛ ولی دید آنها سه نفرند و او یکنفر . پس حریف نمیشود .
بعد از اینکه تمامی راهها را با خود سبک سنگین کرد ؛ چاره ای بذهنش رسید .
به آرامی به دزدان نزدیک شد و سلام کرد .
دزدها ؛ متوجه شدند که وی صاحب باغ میباشد اما با پررویی ؛ به روی خود نیاوردند . با خونسردی جواب سلام باغدار را دادند .
دزد اول گفت ؛ من مردی فقیرم و پولی ندارم تا برای خانواده ام میوه ای تهیه کنم . آمده ام کمی میوه برایشان ببرم .
باغدار لبخندی زد و گفت خوب کاری کردی راحت باش .
دزد دوم گفت من درویشم و روضه میخوانم و انعامی میگیرم . وقتی به شهر شما آمدم خیلی گرسنه بودم ؛ آمدم کمی میوه بچینم و بروم .
باغدار باو هم لبخندی زد و گفت خوب کاری کردی تو هم راحت باش .
از دزد سوم پرسید تو چرا آمده ای ؟
دزد گفت ؛ من مامور مالیاتم . آمده ام مالیات میوه ات را بگیرم .
باغدار با احترام گفت ؛ شما چرا میوه میچینید ؟ بیایید برویم ته باغ از میوه های دست چین مخصوص خودم بشما بدهم .
دزد سوم که باورش شده بود با خوشحالی با باغداز همراه شد و به انباری ته باغ رفت تا میوه های دست چین بگیرد .
باغدار در آنجا با ترکه اناری که داشت کتک مفصلی به او زد و دست و پایش را بست و در گوشه ای رها کرد و بسراغ دو دزد دیگر رفت .
به دزدی که ادعای درویشی میکرد گفت ؛ کمی چای دم کرده ایم . خسته شدی بیا با ما چای بخور و دعایی هم در حقمان انجام بده ثواب دارد .
دزد دوم هم حرف باغدار را پذیرفت و با او به ته باغ رفت . باغدار او را هم با ترکه انار کتک مفصلی زد و دست و پایش را بست و رهایش کرد و بسراغ دزد سوم رفت .
او را هم در همان جا کتک مفصلی زد و دست و پایش را بست و گوشه ای رها کرد و خود بسراغ قاضی رفت و با آوردن قاضی انها را بدست قانون سپرد .
همسایگان که ماجرا را نمیدانستند با تعجب او را دوره کردند و پرسیدند :
تو چگونه به تنهایی توانستی سه دزد را گرفتار کنی ؟؟
باغبان تبسمی کرد و گفت ؛ مگر نشنیده اید که میگویند :
تفرقه بیانداز و حکومت کن...
@Ancients
نادر دومین نابغه جنگی ایران بعد از کوروش
نادرشاه افشار برای درهم شکستن فیل های جنگی ارتش هندوستان، به افراد خود دستور داد تنورهایی بر پشت شتران استوار ساخته، درون آن را با چوب و برگ خشک پر کرده و آتش بزنند...
هنگامی که گرمای سوزنده آتش به پشت شتران رسید، از شدت درد به نعره درآمده بسوی فیل ها روی آوردند، فیل ها از شنیدن نعره ها و مشاهده جست و خیز شتران دچار وحشت شده به طرف اردوی هندی ها هجوم برده و سنگرهای ایشان را ویران کردند.
📚منبع : تاریخ ده هزارساله ایران
نوشته عبدالعظیم رضایی
@Ancients
رازِ موفقیت در این اجتماع این است
که یقین داشته باشی
همه به یکاندازه بیشعورند...
اما جوری وانمود کنیم که انگار
هر کدام از آنها بیشتر از دیگری میفهمند.
👤 وودی آلن
@Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهر زیرزمینی فوق پیشرفته در اصفهان که به صورت کاملا اتفاقی کشف شد! تمام ورودی و خروجی های این شهر عجیب زیرزمینی فقط یک متر با یکدیگر فاصله دارند و هیچکدام از ۸۰ ورودی این شهر نشانه ای نداشته که یک فرد بیگانه بتواند به آن وارد شود! ۲۰ هزار متر مساحت دارد، ۸۰ حلقه چاه آب دارد، تمام ورودی ها به سمت طلوع آفتاب است! این شهر مربوط به ۲ هزار سال قبل یعنی دوره اشکانیان بوده و کاربری جنگی و نظامی داشته است! سقف این شهر دارای لایه مخصوص بوده و سیستم روشنایی پی سوزی دارد! رمی ها بر اساس نقشه های این شهر و به تقلید از این شهر جادویی، یک شهر برای خود برای مواقع ضروری ساختند! ببینید تا به هوش و نبوغ و مهندسی اجدادتان پی ببرید!
@Ancients
وقتی ساموئل مورس، برای کشیدن نقاشی ازشهر بیرون رفته بود، همسرش ناگهان براثربیماری از دنیارفت
او که از دیر مطلع شدن دلشکسته بود، حرفه نقاشی را کنار گذاشت و دستگاه تلگراف را اختراع کرد
@Ancients
شوخی عشق نگردد به کهنسالی کم
دل چو افتاد جوان، پیر نگردد هرگز
#صائب_تبریزی
@Ancients
نصیحتِ مولانا به فرزندش بهاء الدین ولد:
اﮔﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﯾﻤﺎً ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎﺷﯽ. ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻮ ﻭ ﮐﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺪﺍﺭ، ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯽ، ﺩﺍﯾﻤﺎً ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ، ﻭ ﺁﻥ ﺷﺎﺩﯼ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯽ، ﺩﺍﯾﻢ ﺩﺭ ﻏﻢ ﺑﺎﺷﯽ، ﻭ ﺁﻥ ﻏﻢ ﻋﯿﻦ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻮﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯽ، ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﯽ ﻣﯽ ﺷﮑﻔﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻭ ﺭﯾﺤﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﺫﮐﺮ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﺑﺎﻍ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺯﺍﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﭘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯼ...»
@Ancients
ظهور پیامبر دروغین در روستای دره بید
بریده روزنامه باختر امروز سال ۱۳۲۹
#بریده_جرائد
برداشتِ نادان از چیزی
که دانا میگوید هيچوقت
نمـیتوانـد درسـت باشـد !
چرا که نادان هر چیزی را که
میشنود ، به چیزی کـه بتواند
بفهمد ، تفسیر و ترجمه میکند !
@Ancients
یک عدد کاسه چه کنم چه کنم واقعی
طرحی از دوریس صابری
مناسب حال و روز ما ایرانیا 😂
@Ancients