eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
79.9هزار دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری از علی مردان خان بیرانوند او یکی از معروفترین خوانین لرستان بود. ملقب به سالارمظفر و امیراعظم و معروف به " مردو ". علی مردان خان سالها خاک لرستان را تحت سلطه خود درآورده بود و بارها با نیروهای حکومتی قاجار مقابله نمود. وی توانست والی پشتکوه را مطیع خود سازد و همچنین در جنگی که با قوای ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه داشت ، به پیروزی رسید. در دوران جنگ جهانی اول ، علی مردان خان به همراه جهانشاه زیدعلی و ایمانعلی زیدعلی و ایل بیرانوند در مقابل تهاجمات روس ها ایستادگی کردند. علی مردان خان سرانجام در سال ۱۳۰۱ خورشیدی کشته شد. @Ancients
علیه الرحمه می نویسد ؛ در سفرم به روستایی بزرگ برخوردم که هیچ کس در آن نبود ،به بیرون روستا متوجه شدم دیدم جماعت انبوهی بیرون بر تپه ای گرد درخت کهن سالی جمع اند. به آنان نزدیک شدم ،مشغول عبادت درخت بودند و نذورات فروان به پای درخت می ریزند و درخت با آنان سخن میگوید! هرکس مال بیشتری هدیه می کند ،درخت با نام و کنیه وی را مورد تفقد قرار میدهد! ساعت ها به کناری ایستادم تا مراسم تمام شد ،گوشه ای مخفی شدم ببینم این چه معرکه ای است ؟! ساعتی پس از رفتن مردم ، مردی از درون درخت بیرون آمده و شروع به جمع آوری غنائم جهل مردم شده! خودم را به وی نزدیک کردم، نزدیک بود از ترس قبض روح شود. گفت:کیستی گفتم :من ازطایفه جهال نیستم ولی چرا بر سر این مردم این چنین میکنی ؟! گفت:سزای مردمی که نه فکرمی کنند و نه تعقل همین است. به درون روستا رفتم و شب را در خانه بزرگ طبق رسومشان مهمان شدم. از او پرسیدم حال این درخت چیست؟ آن مرد بزرگ دهها حدیث و قصه بر اثبات کرامات درخت گفت! القصه مدعی شد که این همان درخت است که خدا با موسی از درون آن سخن گفت! گفتم، ای مرد! خداوند، خالق و صاحب اشیاء است و قادر متعال و بر همه ذرات احاطه دارد و پیامش را به بندگان خاصش از طرق مختلف می رساند. این چه ربطی به این جادو دارد؟! به من فرصتی ده تا فردا این حقه بازی را رسوا سازم و با او هم سوگند شده و اسرار آن مرد را گفتم . چند روزی در خانه اش مخفی شدم تا روز موعود که مجددا مردمان برای سخنرانی درخت جمع شدند. مقداری آتش و هیزم تهیه کرده و با بزرگ روستا به کنار درخت آمدم و فریاد زدم ای شیطان از آن درخت بیرون می آیی یا تورا با درخت بسوزانم . مقداری آتش و دود راه انداختم ،به یکباره مردک از میان درخت بیرون پرید و رسوا شد. مردم که سالیان سال دچار جهل و حماقت و جادوی تقدس درختی به خود شرم کرده بودند ،درخت را با تبر قطع و هیزمش کردند. @Ancients
«مه‌ستی» شاعر ایرانی دوره غزنوی است که در شهر زاده شد. وی اولین زنی است که در شعرهایش خواسته‌های زنانِ ایرانی را بی پروا فریاد می‌کشد. نقل است وقتی او به خراسان آمد سیصد شاعر به استقبالش رفتند. شهر گنجه امروزه به لحاظ سیاسی در کشور کنونی قرار گرفته است. نکته‌ی جالب این‌که شرکت پست کشور آذربایجان در سال ۲۰۱۳، تمبر یادبودی با تصویر مهستی گنجوی منتشر کرد، که در آن به اشتباه از مینیاتورهای رضا عباسی استفاده شده و تصویر مرد جوانی به نام مه‌ستی گنجوی انتشار یافت! در قدیم برای مخاطب قرار دادن محترمانه زنان از لغت «ستی» مخفف واژه عربی «سیدتی» به معنای بانوی من استفاده می‌شد، که برابر لغت خانم در پارسی امروزین است. بعدها ترکیب این واژه با ماه و صورت مُصَغَّر آن یعنی «مه» ترکیب «مه‌ستی» یعنی " " را ساخت که اشتباها امروزه مهستی تلفظ میشود یعنی ! (زنده یاد خواننده معروف ایرانی) نام خود را از این شاعرِ ایرانیِ قرن پنجم و ششم هجری قمری، برگرفته است... @Ancients
یکی از فرنگیان به ایران آمده بود در زمان فتحعلی‌شاه و قدری سیب‌زمینی هدیه کرد و به شاه گفت این را در آمریکا پیدا کرده‌اند و در اروپا شایع شده، فایده زیاد دارد و برای دفع قحطی خیلی لازم است. بدهید در ایران هم بکارند، فایده بردارند. فتحعلی شاه فرمود: خوب به دولت چه تقدیم می کنید تا این کار را بنماییم؟» فتحعلی شاه قصد رشوه گرفتن داشت ، گمان کرده بود انگلیسی ها طبق معمول باز هم از دولت ایران امتیاز میخواهند و شاه قاجار هم میخواست یک پولی این وسط به جیب زده باشد ! «مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 4، قسمت 2، ص 1032» @Ancients
نمونه ای از "کمربند عفت" که استفاده از آن برای زنان در دوران قرون وسطی و جنگ های صلیبی در اروپا رایج شده بود @Ancients
داوری نکنید تا بر شما داوری نشود و حکم نکنید تا بر شما حکم نشود ؛ چه بسیار انسان‌هایی که با سرزنش دیگران بیماری را به سوی خود کشانیده‌اند ! @Ancients
‍ در مجلسى از ژولیده نیشابوری پرسیدند، میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه "دل" در آن باشد و هرکدام معانی مختلفی داشته باشند؟ ژولیده رباعی زیر را در همون مجلس سرود: ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ، ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ، ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ.... @Ancients
تصویری از بلیت بخت آزمایی آرامگاه فردوسی😍 برای تامین کسری بودجه ساخت آرامگاه فردوسی، ۱۶۰۰۰۰ هزار بلیت بخت آزمایی فروخته شد.😐😐 تصویر دیگر نیز آرامگاه فردوسی در سال ۱۳۱۰ را نشان می دهد که این طراحی به دلیل «ایرانی نبودن» و شباهت آن به اهرام مصر و فراعنه متوقف شد. @Ancients
دختر یکی از دهقانان برای اقرار به گناه و طلب آمرزش نزد کشیش رفت و با ترس و لرز گفت: گناه بزرگی کرده‌ام و از گفتن آن خجالت میکشم. کشیش گفت: خداوند بخشنده است و هیچ خجالت نکش، بگو ببینم چه گناهی کرده‌ای؟ دختر گفت: یک سبد سیب دزدیده‌ام. کشیش گفت این‌که گناه بزرگی نیست! به اندازه تعداد سیب‌ها استغفار کن و توبه کن تا گناهت آمرزیده شود. دختر گفت: اما یک سبد سیب را از باغ کشیش دزدیده‌ام. کشیش تکانی خورد و گفت: پس گناهت به این راحتی ها بخشوده نمیشود! باید علاوه به توبه و استغفار ده سکه هم به کلیسا بپردازی ! @Ancients
شمس العماره از بناهای تاریخی تهران، مربوط به دوره قاجار با پنج طبقه و ۳۵متر ارتفاع است که بلندترین ساختمان آن دوره بود‌ و اولین ساختمانی بود که از فلز در سازه آن استفاده کرده اند @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخورد با نخستین درهر فرهنگی درجهان آنچه که ناشناخته است در برخورد نخستین با پدیده، به صورت منفی است، درآلمان نیز هنگامی که آقای بنز نخستین ماشین خود را به همسرش تحویل داد برخورد جامعه با آن بسیار عجیب بود چون آنرا وسیله ی شیطان می دانستند وهمسرش هنگامی که سوخت ماشین را که با الکل تامین میشد، ازیک داروخانه میخواست تامین کند با مشکل مواجه شد اما همان داروخانه دراصل درفرهنگ جامعه المان نخستین پایگاه سوختگیری شناخته شد، فیلم را ببینید که شرکت گویا انرا تهیه کرده ،وبعد به ماجرای ورود نخستین ماشین به ایران توسط مظفرالدین شاه بیاندیشید که با همینگونه برخورد درایران روبرو شد ومردم به آن ارابه شیطون گفتندو کاری کردند که او آن اتوموبیل را پس از یکبار مصرف برای همیشه ترک کرد!! برای جستجوی بهتر دراین باره به داستان نوشته درکتاب مراجعه کنید. @Ancients
اگر انسان سرمایه اش را در مغزش بگذارد، نه در کیف پولش هیچکس نمی‌تواند آن را از او برباید ... @Ancients
ایستگاه قطار دوگُل در نزدیکی پل ورسک تونلهای دوگل یکی از عجایب خط آهن مازندران هستند. در 3 دوری که قطار وارد تونل می‌شود، هر بار در جهتی مخالف خارج شده و دوباره تغییر جهت می‌دهد @Ancients
اسکناس ۲۰ سامانى کشور تاجیکستان مزین به تصویر «ابوعلی سینا» پزشک و دانشمند بزرگ ایرانی. از پور سینا که بگذریم جالبش واحد پولیشون هست "سامانی" تاجیکستان پاره ای از ایران @Ancients
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید گر شد از جور شما خانه موری ویران خانه خویش محال است که آباد کنید 👤ملک‌الشعراء بهار @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساز مخصوص نواختن موسیقی فیلمهای ترسناک که به واترفون معروف است در سال 1969 توسط ریچارد واترز اختراع شد و ازمیله های برنزی در ابعاد مختلف، یک سیلندروتشدیدکننده صدا تشکیل شده است @Ancients
زنان ریشه های انسانیت اند اشتباه خواهد بود اگر فکر کنیم با محدود کردن ریشه ها شاخه ها بهتر رشد خواهند کرد هر قدر ریشه ها محدود تر شوند شاخه ها پژمرده تر فاسد تر و رشد نایافته تر خواهند شد . @Ancients
زدن سه نوبت سنگ پا در هفته حین حمام و یا بعد از آن تا سی درصد از دردهای کمر و مهره های گردنی می کاهد این سنت کهن ایرانی پایه هایی علمی دارد آن را فراموش نکنید! @Ancients
حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه‌ای گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانه‌ای گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟ گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانه‌ای... (ابوسعید ابوالخیر) @Ancients
یکی بود یکی نبود ، ملا نصرالدین چند تا همسایه داشت . یکی از همسایه های ملا اغلب مزاحم او می شد و گاه و بی گاه در خانه ی او را می زد و چیزی از ملا می خواست . یک روز نان ، یک روز پیاز و روزی دیگر تخم مرغ و ... ملا از دست کارهای او خسته شده بود ، فکر می کرد و نقشه ای کشید ، یک روز صبح رفت و در خانه ی همسایه را زد به او گفت : میهمان زیادی داریم و یک دیگ بزرگ می خواهم همسایه دیگ بزرگی را به او داد . ملا دیگ را گرفت و رفت . فردای آن روز دیگ کوچکی هم توی آن گذاشت و به خانه ی همسایه برد . همسایه دیگش را گرفت و دید دیگ خیلی کوچکی هم توی آن است به ملا گفت :دیگچه مال من نیست . ملا گفت : دیگ شما دیشب یک دیگچه زایید مبارکتان باشد . همسایه می دانست که دیگ نمی تواند بچه بزاید ولی چون صاحب دیگچه ای شده بود دیگر حرفی نزد و به نادانی ملا خندید . چند روزی گذشت و دوباره ملا آمد همان دیگ را از همسایه ( دیگ بزرگ ) یک روز گذشت ، دو روز و یک هفته گذشت . ملا دیگ را به همسایه پس نداد . همسایه به سراغ ملا رفت و سراغ دیگش را گرفت . ملا با ناراحتی گفت دیگ نازنینی بود خدا رحمتش کند . متأسفانه سر زا رفت . همسایه عصبانی شد و گفت : چرا حرف بی حساب می زنی ؟ ملا گفت: همان طوری که دیگ می زاید ، سر زا هم می رود . از آن به بعد به کسی که عقل و آگاهی اش را کنار گذاشته و دلش را به سودهای کوچک خوش کرده می گویند : همان طور که می زاید سر زاهم می رود . @Ancients
‏چی کم داشتیم كه هی آرزو كرديم بزرگ شيم؟؟ دنیای کودکی و سادگی چقدر شیرین بود... @Ancients
شیلاندر روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زنجان است. روستایي كه در فاصله حدودى ٨٠ كيلومترى شمال زنجان و در تراز 2360 تا 2520 متر از سطح دریا قرار گرفته است. شیلاندر در میان کوه‌هایی قرار گرفته است که یک سوی آن شهرستان زنجان و سمت دیگر به شهرستان طارم ختم می‌شود. روستای_پلکانی شیلاندر(چیلاندر ) را نیز مانند بسیاری از روستاهای کشور میتوان به جد یکی از دانش‌های بشر در ساخت خانه و سکونتگاه دانست. اگرچه محل فعلی روستا به گفته اهالی قدمتی 100 ساله دارد اما برداشت‌های صورت گرفته از روستا و شناخت الگوهای معماری، قدمت این روستا را بیش از 100 سال نشان میدهد. نام اصلی شیلاندر ، چیلاندره می باشد که با توجه به گذز زمان به چلانگر ، چلاندر و چیلاندار تغییر بافته است. گفته می‌شود در دوره های بعد تحت تأثیر نفوذ ادبیات عرب به شیلاندار و هنگام نقشه نویسی در دوره پهلوی به شیلاندره تغییر نام داده است. اما هنوز قدیمی ها ، چیلاندار را نام اصلی روستایشان می‌دانند. لغت چیلان در فرهنگ دهخدا "در ترکستان چین نوعی عناب است ریزتر از عناب ایران." معنی شده است شیلان در فرهنگ لغت دهخدا به معنای مهمانی عام یا سفره طعام است. @Ancients
نگهبانى كه استاندار وهمراهان را به باغ شاهزاده ماهان راه نداد!؟ حدود ظهر بود كه تصميم گرفتيم به ماهان برويم وضمن بازديد از باغ شاهزاده كه باز سازى ان در دستور كار قرار داشت ومتاسفانه در استانه تخريب و ويرانى قرار گرفته بود ساعاتى رادر فضاي ارام و دلنشينش سپري كنيم پيكان ابى شخصى اقاى مرعشى كه معمولا در سفرهاى تفريحى و غير دولتى استفاده مى شد ما را به باغ رساند با كوبيدن درب اصلى باغ نگهبانى كه در بام عمارت ورودى قرار داشت با صداي بلند گفت فصل برداشت ميوه است وكسى حق ورود به باغ را ندارد اقاي مرعشي استاندار با خنده وسلام واحوالپرسى خطاب به نگهبان گفت برادر اقايون از روساى استان ومن هم راننده ايشان هستم درب را باز كن براى بازديد امده اند نگهبان گفت به قيافتون هم نميخوره بلف نزن اگر اومديد ميوه بخوريد بريد باغهاى ديگه اينجا باغ مردم و ميوه بيت المال است ومن هم اجازه نميدم حتى يك دانه ميوه هم بخوريد! اقاي مرعشى كه با زبانش مار را از سوراخ بيرون مي كشد وهمين زبانش هم هست كه گاه به عرش و انگاه كه به زخم زبان بدل مى شود به فرشش كوبيده !؟ همه راه هاى ممكن وحتى پيشنهاد يك ماه حقوق در ازاى باز كردن در را بى نتيجه ميديد رو به اقاي اخلاقى نيا ( نماينده وقت قائم مقام رهبرى در دانشگاه هاى كرمان ) كرد وگفت حاج اقا شما عمامه اتان را بگذاريد شايد به احترام وترس از شما درب را باز كند واجازه ورود بدهد! حالا ديگر همه ما از پيكان پياده وبا خنده صحنه مذاكره سخت حاكم كرمان ونگهبان باغ را تماشا ميكرديم نگهبان وقتي حجت الاسلام اخلاقى نيا را با عبا و عمامه ديد با خنده گفت اين لباسها رو از كجا اوردين وبعد ادامه داد امروز هر كى ميخواد خلافى بكنه واز دست مأمورا در بره از اين لباس سوء استفاده ميكنه چند وقت پيش يه قاچاقچى رو دستگيركردن كه لباس اخوندها رو پوشيده بوده بريد خجالت بكشيد حسين اقا اينبار دومين برگ خود را در مذاكره سخت با نگهبان رو كرد وبا اشاره به اسحاق گفت برادر ايشان اقاى اسحاق جهانگيرى نماينده جيرفت هستندو نگهبان بلافاصله گفت همين سياه سوله وخطاب به اسحاق گفت بچه بمى !؟از خنده روده بر شده بوديم اقاى مرعشى كه كم كم عصبانى شده بود با اشاره به حسين اقا اسكندري گفت ايشان قائم مقام استاندار و بنده حسين مرعشى استاندار كرمان هستم وبا تحكم ادامه داد درب را باز كن نگهبان با كمال خونسردى گفت اگر تو استاندار كرمان هستى من هم مير حسين موسوى نخست وزير هستم برو دنبال كارت بچه ! ميوه باغ شاهزاده خوردنى نيست اقاي مرعشى كه بد جورى مستاصل شده بود خطاب به نگهبان گفت چه كسى به تو بگويد درب را باز ميكني؟ نگهبان گفت، اقاى بخشدار ماهان همان كسى كه من را مامور حفاظت از باغ وميوه هاى بيت المال كرده ! حدود نيم ساعت طول كشيد تا توانستيم بخشدار را پيدا و به باغ وارد شويم!! حاج اقا اخلاقي نيا كه در سخنورى ونويسندگى و سوادوروشنفكرى وساده زيستى و به روز بودن نمونه است وقتى در باغ با هم قدم مى زديم گفتند خدا كند همه ما تعهد وغيرت وشهامت اين نگهبان درحفظ بيت المال واموال مردم را داشته باشيم وفراموش نكنيم روز حساب را، روزي كه امدنش قطعى است بخشي از دل نوشته هاي غريبي دهم تير ماه سال ١٣٩٤ @Ancients
تهرانی‌ها تا مدت‌ها به گوجه‌فرنگی می‌گفتند(بادمجان ارمنی) چون از ارمنستان به ایران آمده بود و مردم هنوز از نامگذاری آن بی‌خبر بودند کمی بعد که خبر از سوغاتی فرنگ پخش شد نام آن را گوجه‌فرنگی گذاشتند همان نامی که ماندگار شد و همه این میوه را به ‌نام گوجه‌فرنگی می‌شناسند @Ancients
هزار حکمت آموختم که از آن، چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد، هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛ دو چیز را هرگز فراموش مکن؛ و را دو چیز را همیشه فراموش کن؛ هنگامی که به کسی کردی زمانی که از کسی دیدی هرگاه به مجلسی وارد شدی نگه دار اگر به سفره ای وارد شدی نگه دار وقتی وارد خانه ای شدی نگه دار و زمانی که برای نماز ایستادی نگه دار @Ancients