eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
79.9هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
برای اینکه واقعا بزرگ باشی، باید در کنار مردم قرار بگیری، نه بالاتر از آن ها… 👤 نلسون ماندلا 🗞 @Ancients
پروکوپیوس مورخ رومی عصر ساسانیان در مورد ایرانیان گفته : من نمیدانم ایران چه آبی دارد که بذر نهایتِ میهن دوستی را در جان مردمانش پرورش میدهد! 🗞 @Ancients
این مجموعه تصاویر شکستن بشکه‌های مشروب و ریختن اون تو خیابون رو نشون میده! ولی کجا؟! آمریکا، سال ۱۹۲۷!! باورش سخته ولی اون زمان تو آمریکا فروش و استفاده مشروبات الکلی ممنوع بود... 🗞 @Ancients
در مورد دين هخامنشيان بين تاريخ دانان اختلاف نظر وجود دارد ولى آنچه مسلم است اينست كه هخامنشیان تعصب مذهبى نداشته و نسبت به مذاهب بیگانه سختگیر نبودند. 🗞 @Ancients
روزی ناصرالدین‌شاه با امیرکبیر به مازندران می رفتند. شاه در نزدیکی مقصد سر از پنجره کالسکه بیرون کرد و دریا را دید. از کالسکه‌ران پرسید، آن آب چیست؟ کالسکه‌ران که چاپلوس محض بود، گفت: اعلی‌حضرت ، دریای خزر است که خدمت شما مشرف شده است!! ناصرالدین‌شاه سری از خوشحالی و تشکر همراه تبسم تکان داد. و امیرکبیر سری از ناراحتی. ناصرالدین‌شاه علت را پرسید، امیرکبیر گفت: بدبخت شد ولایتی که والی و مسئول آن به جای شنیدن مشکلات و حرف انتقاد ، عاشق شنیدن این همه دروغ و چاپلوسی و تملق شد. 🗞 @Ancients
در زمان آقا محمد خان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد. صدر اعظم دانست که حق با شاکی است. گفت : اشکال ندارد می توانی به اصفهان بروی، مرد گفت: اصفهان دست برادر زاده شماست. گفت به شیراز برو. مرد گفت: شیراز دست خواهر زاده شماست. گفت: خوب به تبریز برو. گفت آنجا دست نوه شماست. صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت گفت: چه می دانم. برو به جهنم. مرد با خونسردی گفت : آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارند ... 🗞 @Ancients
وقتی یونانیان برای ترساندن کورش به او گفتند که اگر در امر داخلی یونان دخالت کند با او سخت مقابله خواهند کرد، کورش به آنان گفت: "یونانیان کارشان بیکاریست. من از مردمی که در میدان های شهرشان گرد هم می آیند و برای فریب یکدیگر سوگند دروغ می خورند، ترسی ندارم." 🗞 @Ancients
حکم شهرداری تهران سال 1307 1- دکان چلوکبابی نباید دارای سکو جهت نشیمن و صرف غذا باشد 2 - غذا خوردن با دست ممنوع 3 - باید چند ظرف مخصوص جهت آب دهان به فواصل معینه در دکان گذارده شود. « تصویر مربوط به جگرکی و کبابی های دوران قاجار در تهران » 🗞 @Ancients
ما برای اشتباهات دیگران قاضی‌هایی سخت‌گیر و برای اشتباهات خود، وکیل مدافعانی چشم‌پوش هستیم! 👤وین دایر 🗞 @Ancients
در دوران وزارت جنگی عبدالحسین میرزا فرمانفرما در عهد مظفرالدین شاه برای صرفه جویی کلاه پوستی افراد قشون به کلاه نمدی تغییر پیدا کرد اما هنگامی که امین الدوله صدراعظم شد به شاه گفت که محترم ترین عضو بدن آدمی سر است و زیبنده درخورترین پوشاک است بنابراین افسر و سرباز قشون محق به سر نهادن کلاه پوستی است. در ایران قدیم و بویژه شهرهایی چون تهران کلاه نمدی پوشاک عمده مردان پایین تر از طبقه متوسط چون کاسب خرده پا و صنعت گر می بود و اقشار بالادست مانند بازرگانان مهم عمامه شیر شکری بر سر نهاده و نوکران دولت و افرادی که دستشان به دهانشان می رسید مشتری کلاه پوستی بودند البته میان طبقه بزن بهادر و لوطی مسلک رسم بود که کلاه های نمدی بزرگ به شکل هایی همچون نیمچه بختیاری، تخم مرغی و فراشی بر سر بنهند. کلاه نمدی کلاهی بود که گاه از پدر به پسر به میراث می رسید. سازگار با شرایط آب و هوایی. 🗞 @Ancients
نقل است که : با هجوم موشها به شهر همدان ، که موجب شیوع بیماری طاعون در این شهر شده بود ، پزشک حاذق "ابو علی سینا" به مردم دستور داد برای مقابله با موشها از مار استفاده کنند! و بعد ها نیز به پاس اینکار در سر راه مارها جام شرابی از انگور سیاه گذاشتند تا از آن بنوشند ، زیرا زهر مارها را بیشتر و خطرناک تر میکرد! از آن پس مار نماد بهداشت و نماد داروخانه های جهان شد، لذا برخی داشتن و نگهداری مار را نشانه سلامت میدانستند! و به افرادی که زیاد دچار امراض میشدند ، "بی مار" میگفتند! کلمه ایی که تا به امروز نیز پابرجاست و به همین عنوان استفاده میشود! 🗞 @Ancients
خشخاش اولین بار توسط سومری ها در 4هزار سال قبل کشت شد و بعدها به مصر برده شد سومری ها آنرا گیاه لذت مینامیدند و از آن بعنوان مسكن،داروى خواب وساكت كردن گريه نوزاداستفاده ميكردند 🗞 @Ancients
مردی با همسرش به پیک‌نیک می‌روند. پس از این‌که خودروی خود را در کنار جاده پارک می‌کنند، زن خطاب به مرد می‌گوید: بریم بشینیم زیر اون درخت. اما مرد می‌گوید: نه! همین وسط جاده ابهتره! زود زیرانداز رو پهن کن! زن می‌گوید: آخه این‌جا که ماشین می‌زنه بهمون! ولی مرد با اصرار وسط جاده زیرانداز را پهن می‌کند و می‌نشینند وسط جاده! بعد از مدتی یک تریلی با سرعت به سمت آن‌ها می‌آید و هرچه بوق می‌زند، آن‌ها از جایشان تکان نمی‌خورند؛ کامیون هم مجبور می‌شود فرمان را بپیچاند و مستقیم به همان درختی که در آن نزدیکی بود اصابت می‌کند. مرد که این صحنه را می‌بیند، رو به زنش می‌گوید: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تره! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مُرده بودیم!!! برخی از افراد تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهند اشتباه خود را بپذیرند و همیشه به‌شکلی کاملاً حق به جانب صحبت می‌کنند؛ اگر هم اتفاقی بیُفتد شروع به فرافکنی کرده و دیگران را مقصر می‌دانند. 🗞 @Ancients
تصویری که تاریخ را تکان داد : طراحی آناتومی بدن انسان توسط لئوناردو داوینچی 🗞 @Ancients
اسکلت زن و شوهر ایرانی مربوط به دوره اشکانی این دو که درکنار یکدیگر در تابوت دفن شده اند در سال ۱۳۹۶ در نزدیکی هگمتانه پیدا شدند و اکنون درموزه هگمتانه استان همدان نگهداری می شوند. 🗞 @Ancients
حقوق معلم دیپلمه در سال ۱۳۵۰ که برابر ۵۶۴ تومان یعنی چیزی معادل ۵۰ میلیون تومان اکنون است! 🗞 @Ancients
قدیمی ترین دستور آشپزی مربوط به پنج هزار سال پیش: این دستور به یک نوشیدنی سومری ارتباط دارد و تاریخ آن به سه هزار سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد. نوشیدنی یاد شده بسیار قوی بوده و درون آن تکه های نان قرار داشته است. 🗞 @Ancients
عده ای از زندانیان و زندانبانهای شهربانی در سال ۱۳۱۱ شمسی 🗞 @Ancients
پرچم ایران در زمان اشکانیان 🗞 @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین فیلم خانوادگی ایرانی این قطعه کوتاه توسط آقای خان بابا خان معتضدی فیلمبردار فیلم آبی رابی از خانواده اش گرفته شده است که از فیلم آبی رابی هم قدیمی تر است. خان بابا معتضدي، خود را نخستين فيلمبردار حرفه ای سينماي ايران میدانست در حالی كه پيش از وی مظفر‌الدين شاه ميرزا احمدخان صنيع السلطنه و ميرزا ابراهيم خان عكاسباشی و مهدی خان روسی نيز در ايران فيلمبرداری كرده بودند. 🗞 @Ancients
اَبَرزنی که برای زنان زیست بانویی که 111 سال قبل درک کرد که مسیر پیشرفت یک جامعه از مدرسه می‌گذرد. بنیان‌گذار مدارس دخترانه توبا آزموده در سال 1286، زمانی که جامعه‌ی سنتی ایران، درس خواندن را برای دختران حرام می‌دانست با تمام وجود جنگید و ایستادگی کرد تا اولین دبستان دخترانه را در تهران بنیان نهاد. این دبستان "ناموس" نام داشت و ابتدا در منزل شخصی‌اش دایر گشت اما بعد از گذشت 8 سال، او توانست تعداد مدرسه‌های دخترانه را به عدد 6 برساند و 3474 نفر را در آن‌ها ثبت‌نام کند. توبا آزموده 21 سال بعد، نخستین دبیرستان دخترانه را نیز تاسیس کرد. او علاوه بر این ها، مدارس اکابر را نیز برای جذب زنان مسن راه‌اندازی نمود. او از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود. 🗞 @Ancients
‍ یکی ازعلمای اهل بصره می گوید: روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم. درراه یکی از دوستانم به اسم ابانصررا دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : برو و به خانواده ات بده به طرف خانه به راه افتادم در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم . گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد . بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند . اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم . روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم . که ناگهان ابانصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای! در خانه ات خیر و ثروت است! گفتم: سبحان الله! از کجا ای ابانصر؟ گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد. و همراهش ثروت فراونی است گفتم : او کیست؟ گفت : تاجری از شهر بصره است پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد . سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم. درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم . شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند. به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت. از شهوت های نفس مثل ریاء، غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم. آیا چیزی برایش باقی نمانده؟ گفتند: این برایش باقی مانده! و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم. سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت: نجات یافت 🗞 @Ancients
پدر بزرگم سواد نداشت؛ هر وقت می‌خواست به مادر بزرگم ابراز احساس کند فقط میگفت: چه خبر حاج خانم؟؟ و من پس از سالها فهمیدم این یعنی: دوستت دارم..! 🗞 @Ancients
در سازمان ملل: ما شنیده ایم که شما در کشورتان به اعتقاد ندارید؟ : من کشور و وطن خاصی ندارم وطن من هر جاییست که انسان در آنجا آزاد باشد، من به و بشر اعتقاد دارم، زمانی که کودکی برای درمان پای شکسته اش باید 200 کیلومتر را طی کند که به بیمارستان برسد ضمن اینکه نمی تواند طی کند من هیچ وقتی برای فکر کردن به خدا ندارم. بخشی از سخنرانی در سازمان ملل پس از پیروزی انقلاب کوبا 🗞 @Ancients