eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
81.5هزار دنبال‌کننده
38.4هزار عکس
5هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
شما ١ نفر از ٨ میلیارد نفر روی ١ سیاره از ٨ سیاره منظومه شمسی، که دور ١ خورشید از ٣٠٠،٠٠٠،٠٠٠،٠٠٠ خورشید، در ١ کهکشان از ٢،٠٠٠،٠٠٠،٠٠٠،٠٠٠ کهکشانِ درحال گردش هستید! (تصویر، بدون هیچ ادیتی، مربوط به رصد کهکشان راه‌شیری، بر فراز قصر ساسانیان در فیروزآباد استان فارس است.) 🗞 @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ۱۴ اذر ۲۷ سال ازدرگذشت کارگردان بزرگ سینمای ایران علی حاتمی میگذرد. فارغ تحصیل رشته هنرهای دراماتیک... کارگردان، فیلم نامه نویس وتهیه کننده.جوانترین کارگردان قبل ازانقلاب بودند. «متولد ۲۳ مرداد ۱۳۲۳ خیابان شاهپور تهران» خالق اثرهای ماندگاری چون مادر هزاردستان طوقی سوته دلان باباشمل ابداع کننده شهرک سینمایی که برگرفته از معماری طهران قدیم وبخصوص لاله زار بود. متاسفانه بیماری سرطان او را ازپای درآورد و شوک بزرگی برای جامعه هنری واتمام هنر والای ایشان بود... 🗞 @Ancients
تصویری از نشریه‌ی Puck 1904 میلادی، مصادف با دوران مظفری در ایران خانه‌ای از کارت‌ - خانه‌ای از کارت‌هایی با برچسب کشورهای مختلف با تصویر حاکمان آن رسم شده. خرس روسی با یک پنجه به کارت ژاپن دست برده و پنجه دیگر را نیز بالا برده است. پرنده‌ی صلح نیز روی کارت‌ها نشسته. 🗞 @Ancients
🌷بسم الله 🌷 ما ۱۶سالهِ هر روز⏰ صبح ها در بینُ الطلوعین پای تدبر قرآن محفل برگزار کردیم 🌹🌹🌹 دراین کانال شما .... با قرآن .........ختم قرآن سحرگاهی هر روزه دارید با قرآن .........در پخش زنده تدبر در قرآن هرروزه شرکت می کنید با قرآن ........تغییراتی سریع در خود احساس می‌کنید با قرآن........صوتهای کوتاه شاد هر روزه دارید با قرآن ........مسابقات شرکت میکنید با قرآن .........مشاوره رایگان میگیرید با قرآن ........سیاست می آموزید مناجات سحرگاهی، تقویم نجومی ،کانال شاد و متفاوت و معنوی https://eitaa.com/joinchat/1686110466C88d8b794d3 بزنید اینجا و فقط یک هفته مهمان ماشوید احساس غریبی مکن اینجا که رسیدی این کلبه ناچیز تعلق به تو دارد 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1686110466C88d8b794d3
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاخ داراست شهنشاه عظیم قبله حاجت دنیای قدیم قصر داراست اجاق خورشید نام او شهره به تخت جمشید 🗞 @Ancients
مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترک اعتیاد در بیمارستان بستری بود، وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد: اونجا دیوانه های زیادی بودند، یكی می‌گفت من چگوارا هستم، همه باور می‌كردن! یكی می‌گفت من گاندی ام، همه قبول می‌كردن! ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم، همه خندیدن و گفتن هیچ كس مارادونا نمی‌شه! اونجا بود كه من خجالت كشیدم كه چه بر سر خودم آوردم! در این دنیا غرور دمار از روزگار آدم در میاره و دقیقا گرفتار چیزی میشی كه فكر می‌كنی هرگز در دامش نخواهی افتاد؛ مراقب خودتان باشید برگ ها همیشه زمانی می‌ریزند كه فكر می‌كنند طلا شدند! 👤 دیه‌گو آرماندو مارادونا 🗞 @Ancients
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️داریوش بزرگ هخامنشی........ تخت جمشید (پارسه). Perspolis 🍀 این سرزمین پارس که اهورا مزدا آن را به من سپرد ،زیباست و مردمان آن خوب و نیک کردارند. 🗞 @Ancients
پسرم ؛ من در شعبده بازی روی طناب راه رفته ام و میدانم چقدر این کار دشوار است اما به جرات به تو میگویم که آدم بودن و روی زمین راه رفتن ازاین هم سخت تر است ... 👤چارلی چاپلين 🗞 @Ancients
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| دیدن این ویدیو برای والدین واجبه، بعدش هرچی دلتون خواست نگاه کنید! @ostad_shojae | montazer.ir
غلامی، ارباب ظالمی داشت که او را مورد آزار قرار می داد. هرچه به غلام می‌گفتند تا از صاحب ستمکارش بخواهد او را بفروشد، می گفت: بگذرد مدتی گذشت و ارباب مُرد! زن وی، غلام را به همسری برگزید و اختیار کار و دارایی شوهرش را به او سپرد، و چون دوستان غلام با شادی نزدش آمدند و به او تهنیت گفتند، در جواب گفت: "این نیز بگذرد!" تا آن که عمرش به سر آمد و به دیار باقی رهسپار شد، وصیت کرد. بر سنگ مزارش بنویسند: "این نیز بگذرد"!! این وصیت، مايهٔ تعجب بازماندگان شد. چندی نگذشت که به حُکم حاکم، قبرستان ویران شد و هر تكه‌ی اموات، و سنگ و کلوخ گورشان، به طرفی افتاد!!! 🗞 @Ancients
وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود هرکجا هُدهُد دانا برَوَد کُنج قفس جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود سرزمینی که درآن قحط شود آزادی گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود باغبانی که به نجار دهد باغش را فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش وای از آن لحظه که هنگامه ی طوفان بشوَد 🗞 @Ancients
‍ حکایت پادشاه و پیرزن! نقل است که پادشاهی از پادشاهان خواست تا مسجدی در شهر بنا کند و دستور داد تا کسی در ساخت مسجد نه مالی و نه هر چیز دیگری هیچ کمکی نکند... چون میخواست مسجد تماما از دارایی خودش بنا شود بدون کمک دیگران و دیگران را از هر گونه کمک برحذر داشت... شبی از شب ها‌ پادشاه در خواب دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بجای اسم پادشاه نوشت!! چون پادشاه از خواب پرید، هراسان بیدار شد و سربازانش را فرستاد تا ببینند آیا هنوز اسمش روی سر در مسجد هست؟! سربازان رفتند و چون برگشتند، گفتند: آری اسم شما همچنان بر سر در مسجد است... مقربان پادشاه به او گفتند که این خواب پریشان است.! در شب دوم پادشاه دومرتبه همان خواب را دید... دید که فرشته‌ای از فرشتگان از آسمان فرود آمد و اسم پادشاه را از سر در مسجد عوض کرد و اسم زنی را بجای اسم پادشاه نوشت... صبح پادشاه از خواب بیدار شد و سربازانش را فرستاد که مطمئن شوند که هنوز اسمش روی مسجد هست... رفتند و بازگشتند و خبرش دادند که هنوز اسمش بر سر در مسجد هست. پادشاه تعجب کرد و خشمگین شد... تا اینکه شب سوم نیز دوباره همان خواب تکرار شد! پادشاه از خواب بیدار شد و اسم زنی که اسمش را بر سر در مسجد می‌نوشت را از بر کرد، دستور داد تا آن زن را به نزدش بیاورند... "پس آن زن که پیرزنی فرتوت بود حاضر شد" پادشاه از وی پرسید: آیا در ساخت مسجد کمکی کردی؟ گفت: ای پادشاه من زنی پیر و فقیر و کهن سال‌ام و شنیدم که دیگران را از کمک در ساخت بنا نهی می‌کردی، من نافرمانی نکردم... پادشاه گفت تو را به خدا قسم می‌دهم چه کاری برای ساخت بنا کردی؟!! گفت: بخدا سوگند که مطلقا کاری برای ساخت بنا نکردم جز... پادشاه گفت: بله!! جز چه؟ گفت: جز آن روزی که من از کنار مسجد می‌گذشتم، یکی از احشامی ( احشام مثل اسب و قاطری که به ارابه می‌بندند برای بارکشی و...) که چوب و وسایل ساخت بنا را حمل می‌‌کرد را دیدم که با طنابی به زمین بسته شده بود... تشنگی بشدت بر حیوان چیره شده بود و بسبب طنابی که با آن بسته شده بود هر چه سعی می‌کرد خود را به آب برساند نمی‌توانست... برخواستم و سطل را نزدیکتر بردم تا آب بنوشد بخدا سوگند که تنها همین یک کار را انجام دادم... پادشاه گفت : آری!! این کار را برای "رضای خدا" انجام دادی و من مسجدی ساختم تا بگویند که مسجد پادشاه است و خداوند از من قبول نکرد! پس پادشاه دستور داد که اسم آن پیرزن را بر مسجد بنویسند... از اکنون شروع کن، هر کاری را برای رضای خدا انجام بده پس فرق آن را خواهی یافت.! 🗞 @Ancients