حرف برای گفتن زیاد هست
حقیقتا دلمم راضی نمیشد بگم
بعضی وقتا بعضی چیزا انقدر قشنگن که باید تو دلت بمونن :)
اما خب یه قسمت هاییش رو میگم
که شماهم استفاده کنید...
چون قشنگه...
بلیط اتوبوس من امسال ساعت ۱۰ صبح بود از اصفهان به مهران، ۷ صبح زنگ زدن که اتوبوس خراب شده و بلیط میشه ساعت ۱۸
اولش ناراحت شدم، چون برنامه ریزیم و قرارم با دوستم که سر مرز بود بهم میریخت
ولی گفتم هرچی صلاحه...
گذشت و ساعت ۱۸ سوار اتوبوس شدم که توی راه هم اتوبوس خراب شد و با تاخیر زیادی رسیدم مرز مهران و دوستم رفته بود کربلا
تقریبا هیچ ارتباطی باهم نداشتیم غیر از آدرس موکبی که رفته بود...
از مرز رد شدم و ماشین گرفتم به سمت کربلا بعدشم پیدا کردن موکب، خسته و کوفته رسیدم، دوستم رفته بود حرم...
یکساعت تنها بودم و حکمت این تاخیر اتوبوس رو اونجا فهمیدم، البته چیزی که من فهمیدم
شاید حکمت های خیییلی بیشتری داشت...
مساله ای که بیش از یکسال بود درگیرش بودم و حل نمیشد، توی اوج خستگی من، اوج کلافگی من اونجا حل شد...
بعدش هرچقدر فکر کردم، اگر اون خستگی و کلافگی و اعصاب خوردی من نبود، هنوز که هنوزه درگیر اون مساله بودم...
دیگه همه چی تقریبا طبق روال شد
۳ ۴ روز کربلا و زیارت
سامرا، و کاظمین و بعدش رفتیم نجف...
و ماجرای قشنگ و رویایی دوم اونجا اتفاق افتاد...
برادر من توی یکی از موکب های رسمی حرم امام علی خادم شده بود...
موکب "بطل خیبر" که زیر مجموعه خود عتبه و داخل حرم بود
طوری که فقط ۴ دقیقه با مرقد شریف فاصله داشت...
من و دوستم رفتیم داداشم رو ببنیم
شام بخوریم و حرکت کنیم به سمت کربلا...
داخل موکب که رفتیم خیلی دلم خواست منم اونجا بمونم ولی خب شرایط نبود...
خیلی دلم شکست به آقا گفتم قبولمون نکردینا :)
نشستیم شام بخوریم
که کار پیش اومد و حجم کارهم بالا بود
منم از خدا خواسته رفتم کمک گفتم همینقدر هم خادمی مولا و زوارشون نعمته...
خلاصش کنم، همون کمک باعث شد ۴ روز دیگه هم توی حرم مولا خادم بشیم و جز بهترین خاطراتم شد...
نجف و حرم مولا علی(ع) همیشه برای من یه مدل خاص بود...
و امسال خیلی خیلی خاص تر :))
خلاصه که اول اینکه هرررراتفاقی براتون افتاد
هررررچی، به نظر من ۲حالت داره، یا خودمون خراب کردیم، یا رحمت و نعمت خداست، اگر خودمون خراب کردیم که باید سعی کنیم درستش کنیم و از اون ماجرا تجربه کسب کنیم
و اگر ما دستی توی اون ماجرا نداشتیم و صرفا یه اتفاق بوده یا...
صبر کنیم و توکل کنیم به خدا...
خدا خودش بلده چطوری همه چیز رو باهم بچینه...
و مورد دوم اگر واقعا و خالصانه با خدا و اهلبیت صحبت کنیم، جوابای قشنگ میگیریم :)
کارتان را برای خدا نکنید
برای خدا کار کنید!
تفاوتش فقط همین است که ممکن است
حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضایت خدا...!
#شهید_آوینی | #تلنگر
•
@andak_sokhan