ه کرد ولی به هر حال اشکنازیها هم چهرههای ثروتمند خود را داشتند که از جمله آنها میتوان به بنیامین لوی (۶۱) اشاره کرد.
تعداد یهودیان در زمان سلطنت ویلیام سوم (۶۲) بیشتر هم شد و ارتباط میان یهودیان دربار و یهودیان ثروتمند قوام بیشتری یافت. سِر سولومون مدینا که نام او هم پیشتر ذکر شده بود، از هلند و به عنوان بانکدار سلطان با او همراه شد و از جمله همراهان خود او نیز فردی به نام سواسو بود که او هم از اعضای یک خانوادهی ثروتمند به حساب میآمد. در زمان حکومت ملکه آن (۶۳)، یکی از مشهورترین تأمینکنندگان نیازهای مالی دربار انگلیس، مناسه لوپز (۶۴) بود و وقتی تجارت دریای جنوب رونق خود را از دست داد، یهودیان به بزرگترین نیروی مالی در انگلستان بدل شدند. آنها در سرمایهگذاریهای بی حساب و کتاب در دریای جنوب شرکت نداشتند و لاجرم اموال و داراییهای آنها نیز مصون ماند و آسیب چندانی ندید. به همین خاطر، وقتی حکومت انگلیس براساس مالیات ارضی به مردم وام داد، یهودیان توانستند یک چهارم از کلّ این وام را دریافت کنند. در طی این دوران بحرانی، مهمترین خانوادهی یهودی، خانوادهی گیدئون (۶۵) بود که سامسون گیدئون (۶۶) (۱۷۶۲-۱۶۹۹) نمایندهی این خانوادهی مشاور مورد اعتماد حکومت و دوست نزدیک ستون پایدار اعتبار سلطنت بود. سامسون در سال ۱۷۴۵ که اوج بحران بود، برای کمک به حکومت، وامی معادل یک میلیون و هفت صد هزار پوند فراهم آورد. بعد از مرگ او این مقام به دفتر امور مالی فرانسیس (۶۷) و جوزف سالوادور (۶۸) رسید و آنها تا آغاز سدهی نوزدهم این موقعیت را حفظ کردند و پس از آن خاندان روچیلد (۶۹) رهبری امور مالی خاندان سلطنتی را به دست گرفتند.
عین همین ماجرا در فرانسه هم رخ داد و ساموئل برنار (۷۰) در دورهی آخر سلطنت لویی چهاردهم و تمامی دوران سلطنت لویی پانزدهم (۷۱)، موقعیت بسیار مستحکمی به دست آورد. یکی از نویسندگان خردهگیر آن دوره چنین مینویسد:
«لویی چهاردهم در باغ با یهودی ثروتمند خود قدم میزد که تنها شایستگی او این بود که چون طناب اعدام که مانع از فروافتادن اعدامی میشود، تنها تکیهگاه حکومت بود.»
ساموئل تأمینکننده نیازهای مالی فرانسه در ایام جنگهای اسپانیا بود. او همچنین کمک کرد تا فرد مورد نظر فرانسه، زمام امور لهستان را به دست بگیرد و مشاور نایب السلطنه در تمام امور مالی او به حساب میآمد. بنابراین، وقتی مارکی دو دانژو (۷۲) در یکی از نامههای خود دربارهی او مینویسد: «او در حال حاضر، بزرگترین بانکدار اروپا است» سخنی به اغراق نگفته است. در فرانسه هم یهودیان بعد از ترکیدن حباب دریای جنوب و در تحکیم دوبارهی موقعیت کمپانی هند شرقی فرانسه سهم بزرگی ایفا کردند، اما تا سدهی نوزدهم طول کشید که یهودیان توانستند موقعیت واقعاً مهم و بانفوذی در محافل مالی فرانسه به دست آورند و از جمع یهودیان سرشناس آن دوره در فرانسه باید از خانوادههای روچیلد، هلپرن (۷۳)، فولد (۷۴)، سرفبیر (۷۵)، دوپان (۷۶)، گودشو (۷۷)، دالنبر (۷۸)، پریه (۷۹) و سایرین نام برد. این احتمال هست که در سدههای هفدهم و هیجدهم یهودیان زیادی سوای آنها که نام برده شدند، در امور مالی فرانسه دخالت داشتند اما با توجه به اخراج گستردهی یهودیان، بسیاری از آنها به ظاهر به مسیحیت گرویدند و در نتیجه، اطلاعات کامل و موثقی در مورد آنها در دست نیست.
اما پیگیری فعالیتها و نفوذ یهودیان در اتریش و آلمان به خاطر ابداع زیرکانهی مقام یهودی دربار بسیار آسانتر است. گرچه طبق قوانین این کشورها یهودیان نمیتوانستند در داخل قلمروی این دو کشور زندگی کنند، با این همه، شاهزادگان و حاکمان محلی، تعدادی از یهودیان ممتاز را در دربار خود نگه میداشتند. بنا به نوشتهی گراتز (۸۰)، تأسیس مقام یهودی دربار برای اولین بار توسط امپراتوران آلمان و در جریان جنگهای سی ساله پیشنهاد شد. با توجه به این امر، حقیقت غیر قابل انکار آن است که کم و بیش تمامی ایالات آلمان در سراسر سدههای هفدهم و هیجدهم میلادی یهودی یا یهودیان درباری خود را داشتند و امور مالی قلمروهای تحت اختیار ایشان به حمایتهای این یهودیان متکی بود.
برای روشنتر شدن موضوع، به چند مورد نمونه اشاره میشود. در سدهی هفدهم، در دربار سلطنتی به افرادی چون جوزف پینکهرل (۸۱) اهل گورتس (۸۲)، موزس (۸۳) و یاکوب ماربرگر (۸۴) اهل گرادیسکا (۸۵)، ونتورا پارنته (۸۶) اهل تریست، یاکوب باسوی باتشبا اشمیلز (۸۷) در پراگ برمیخوریم و آخرین این افراد کسی بود که امپراتور او را به ردهی اشراف و نجبا ارتقای مقام داد و به خاطر خدمات وفادارانهای که انجام داد، به او افتخار داد و لقب فن تروئنبرگ (۸۸) را برای او در نظر گرفت. در دوران حاکمیت امپراتور لئوپولد اول نیز با خانوادهی اوپنهایمر روبهرو میشویم که دربارهی او لودویگ اشتاتسکانزلر (۸۹) مطالب زیر را نوشته است. او بعد از بیان این مطلب
که یهودیان در اغلب رویدادهای مهم کشور نقش چشمگیری داشتند، اضافه میکند:
«در سال ۱۶۹۰ اوپنهایمر یهودی نه تنها در میان بازرگانان و بانکداران اروپا، بلکه در سراسر جهان، اشتهار و اعتبار خاصی داشت.»
ولف اشلزینگر (۹۰) نیز در همین عرصه به همین اندازه مهم و سرشناس بود. او که از افراد طرف قرارداد دربار به حساب میآمد، بیش از یک وام بزرگ برای دربار فراهم آورد. ماریا ترزا (۹۱) نیز از خدمات اشلزینگر و سایر یهودیان، به ویژه خانوادههای ورتیمر (۹۲)، آرینشتاین (۹۳) و اسکل (۹۴) بهرههای فراوان برد. در واقع، به مدت بیش از یک قرن تمامی بانکداران دربار در وین، یهودی بودند. نفوذ اقتصادی آنها را با این محک میتوان سنجید که وقتی در شهر فرانکفورت یک بلوای ضد یهودی برپا شد، مقامات محلی به این فکر افتادند که برای موقعیت مالی شهر عاقلانهتر آن خواهد بود که از دفتر سلطنتی درخواست کمک کنند تا از یهودیان شهر که روابط تجاری بسیار نزدیکی با همدینان خود در وین داشتند، حمایت لازم را به عمل آورند.
در دربارهای کوچکتر آلمان نیز همین وضع برقرار بود. نیازهای رو به گسترش دربارها که در تجمل با یکدیگر رقابت داشتند، ایجاب میکرد که کارگزاران ماهری در مراکز بزرگ تجاری داشته باشند. به همین خاطر، دوک مکلنبرگ (۹۵) در هامبورگ چنین کارگزارانی داشت و یان فیلیپس (۹۶) اهل ورتزبرگ (۹۷) در سال ۱۷۰۰ از خدمات موزس الکان (۹۸) در فرانکفورت بهره میبرد. این نوع خدمات، فرصتهای تازهای در اختیار یهودیان قرار داد و چیزی نگذشت که آنها تأمینکنندگان جواهرات برای بانوان دربار، جامههای فاخر برای پیشکاران و حتی مواد غذایی خوشمزه برای آشپزان شدند و در ضمن آمادگی آن را داشتند که در صورت لزوم، وامهای نقدی نیز در اختیار درباریان قرار دهند. در فرانکفورت و هامبورگ که جمعیت یهودی فراوانی داشت، تعداد زیادی از این کارگزاران مالی زندگی میکردند که در خدمت شاهزادگانی بودند که بر مناطق دوردست تسلط داشتند.
افزون بر کسانی که تا اینجا به نامشان اشاره شد، در ضمن باید از دانیل آبنسور (۹۹) یهودی پرتغالی یاد کرد که به سال ۱۷۱۱ در فرانکفورت درگذشت. او هم از اعضای دربار پادشاه لهستان بود که در هامبورگ میزیست و این پادشاه به خاطر وامهای متعددی که از او گرفته بود، بدهیهای فراوانی به او داشت. برخی از این کارگزاران گاه به داخل دربار نقل مکان میکردند و به یهودیان درباری بدل می شدند. فردریک آگوستوس (۱۰۰) که به سال ۱۶۹۴ فرمانروای ساکسونی شد، تعداد زیادی یهودی درباری در خدمت خود داشت؛ لفمان برنتس (۱۰۱) اهل هانوور (۱۰۲)، جی. مایر (۱۰۳) اهل هامبورگ، برند لهمن (۱۰۴) اهل هالبرشتات که برای انتخاب پادشاه لهستان پول زیادی خرج کرد و دیگران. خانوادهی بهرند (۱۰۵) در هانوور هم تأمینکنندگان اصلی نیازهای مالی دربار بودند و هم کارگزاران خزانه. خانوادههای مادل (۱۰۶)، فرانکل (۱۰۷) و نتین (۱۰۸) نیز همین نقش را برای دوک آنسباخ ایفا میکردند. در پالاتینیت (۱۰۹) نیز لمتی مویزس (۱۱۰) و مایکل می (۱۱۱)، که در سال ۱۷۱۹ وام دو و نیم میلیون گیلدنی فرماندار آنسباخ به امپراتور را پرداخت، حضور داشتند و سرانجام در ماگراوات بایروت (۱۱۲) نیز خانوادهی بایرزدورف در امور مالی حکومت نقش فعالی بازی میکردند.
سرشناستر از اینان، یهودیان درباری حاکمان براندنبورگ – پروس (۱۱۳) بودند که به نامهای برخی از ایشان اشاره میکنیم، لئوپولد (۱۱۴) در زمان یواکیم دوم (۱۱۵)، گومپرز (۱۱۶) و یوست لیبمن (۱۱۷) در زمان فردریک سوم، فایت (۱۱۸) در زمان فردریک ویلیام اول (۱۱۹) و افریم (۱۲۰)، موزس (۱۲۱)، آیزاک (۱۲۲) و دانیل ایتزیگ (۱۲۳) در زمان فردریک دوم. مشهورترین یهودی دربار آلمان، مردی که او را باید نمونهی تام و تمام یهودیان درباری نام نهاد، سوس اوپنهایمر (۱۲۴) بود که در دربار چارلز الکساندر (۱۲۵) حاکم ورتمبرگ (۱۲۶) حضور داشت.
سرانجام نباید از ذکر این نکته نیز غفلت کنیم که طی سدهی هیجدهم میلادی و به ویژه در دوران جنگهای انقلابی آمریکا، یهودیان در تأمین نیازهای مالی ایالات متحد آمریکا نیز نقش بسیار فعالی ایفا کردند. حیم سالومون (۱۲۷) از این نظر همتای خانوادههای مینی (۱۲۸) و کوهن در جورجیا است، اما مشهورترین آنها رابرت موریس (۱۲۹)، تأمینکنندهی نیازهای مالی انقلابیون آمریکا بود.
و اینک نوبت طرح یک نکته خارقالعاده است. درحالیکه در طی چندین سده، به ویژه در طی سدههای هفدهم و هیجدهم، یعنی دو سدهای که در رشد کشور مدرن نقش بسیار تعیینکنندهای داشتند، یهودیان پیوندهای مالی خاصی با حاکمان داشتند. در سدهی بعد از آن و حتی در طی دو سدهی پیش از آن نیز نظام اعتبار مالی به تدریج شکل تازهای به خود گرفت. این امر سبب شد تا سرمایهدار بزرگ از آن موقعیت مسلط خود به تدریج عقب رانده شود و در پسزمینه قرار گیرد و فرصتی فراهم آورد تا تعداد روزافزونی وام و اعت
بار دهندگان کوچکتر جای او را بگیرند. به عبارت دیگر، با روش مدرن سیالسازی وام، اعتباردهی شکل مردمیتری به خود گرفت و عامهی مردم نیز از آن بهرهمند شدند و به این ترتیب، نقش یهودی درباری کم کم اهمیت خود را از دست داد، اما خود یهودیان در رواج و رشد این نظام جدید وامگیری بیکار نبودند و نقش مهمی ایفا کردند و به این ترتیب، به سلطهی انحصاری خود به عنوان تنها تأمینکنندگان نیازهای مالی پایان دادند. آنها با این کار، وقت و پول خود را بیش از پیش بر احداث کشورهای جدیدی که اینک ما با آنها روبهرو هستیم، متمرکز کردند.
دگرگونی نظام اعتباری عمومی، بخشی از یک تحول بسیار گستردهتر بود که به طور کلی بر حیات اقتصادی مسلط شد، تحولی که در آن هم یهودیان نقش بزرگی ایفا کردند. در آینده، به تفصیل دربارهی این تحول سخن خواهیم گفت. ورنر زمبارت
پینوشتها:
۱. Charles V / 2. Louis XI / 3. Richelieu / 4. Mazarin / 5. Frederick William / 6. Frederick Great / 7. Faust / 8. Mephistopheles / 9. Commonwealth / 10. Charls I / 11. Antonio Fernandez Carvajal / 12. William III / 13. Sir Solomon Media / 14. Louis XIV / 15. Jacob Worms / 16. Meiz / 17. Marshal Maurice / 18. Fontenay / 19. Cerf Beer / 20. Alsace / 21. Abraham Gradis / 22. Quebec / 23. Dresden / 24. Jonas Meyer / 25. Isaac Meyer / 26. Cardinal Albrecht / 27. Halberstadt / 28. Joselman won Rosheim / 29. Lazarus / 30. Great Elector / 31. Leimann Gompertz / 32. Solomon Elias / 33. Samuel Julius / 34. Frederick Augustus / 35. Model / 36. Ansbach / 37. Leopold / 38. Oppenheimer / 39. Werthermer / 40. Mayer Herschel / 41. Almoxarife / 42. Rendeiro / 43. Moses Machado / 44. William III / 45. Delmonte / 46. Suasso / 47. Pinto / 48. Bueno de Mesquita / 49. Francis Mel / 50. Antonio de Souza / 51. Commonwealth / 52. Stuart / 53. Charles II / 54. Catherine / 55. Braganza / 56. Da Sylva / 57. Mendes / 58. Da Costa / 59. Ashkenazi / 60. Sephardi / 61. Benjamin Levy / 62. William III / 63. Anne / 64. Menassh Lopez / 65. Gideon / 66. Sompson Gideon/67. Francis Salvador / 68. Joseph Salvador / 69. Rothschild /
منبع: ورنر سومبارت (۱۳۸۴)، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی
خانه/یهود و اسلام/تحریف اسلام و اسرائیلیات/جعل حدیث در جهت منافع یهود
جعل حدیث در جهت منافع یهود
تحریف اسلام و اسرائیلیات نظری بدهید 780 بازدید
با مراجعه به احادیث رسولالله (ص) در منابع غیرشیعی، به حجم گستردهای از روایات برمیخوریم که براساس آنها، رسول الله (ص) اصرار ویژهای بر مخالفت با یهود دارد. براساس این دسته از روایات، رسولالله (ص) ضمن بیان حکم فقهی، اصرار دارد بر جنبهی مخالفت آن با احکام یهود تصریح کند! [۱] جعل حدیث
آن حضرت از تشبّه به یهود و نصارا نهی میفرمود؛ [۲] همچنین مسلمانان را از پیگیری رفتارهای نادرست یهودیان، برحذر میداشت. [۳] مخالفتهای رسولالله (ص) در احکام با یهودیان و اصرار بر علنی کردنِ جنبهی مخالفت آن، چنان زیاد شده بود که صدای یهودیان را نیز درآورده بود! بهگونهای که میگفتند: گویا این مرد کمر همت بسته در هر مسألهای با ما مخالفت کند! [۴]
ولی متأسفانه با وجود تمامی این اصرارها و تصریحها، باز شاهد آن هستیم که جریان حاکم، تلاش گستردهای برای بازگرداندن آبروی رفته به روی یهودیان دارد!
نکتهی بسیار مهم و قابل تأمل اینکه، جریان حاکم که خود پایهگذار قانون منع حدیث است، هرجا لازم میدانست به احادیث خودساخته استناد میکرد و به شیطنتهای خود رنگ دینی میداد.
در ادامه، در ضمن سه عنوان به بررسی تلاشهای جریان حاکم برای تغییر شرایط میپردازیم:
۱) تلاش برای برتریبخشی به آیین یهود
الف) جایگاه برتر حضرت موسی (ع)
یکی از نمونههای بارز فعالیت نیروهای جریان باطل در راستای قداستبخشی و بالابردن جایگاه دین یهود در میان مسلمانان، جعل حدیث دربارهی برتری مقام حضرت موسی (ع) نسبت به رسولالله (ص) است.
از ابوهریره نقل شده است: دو نفر، یکی مسلمان و دیگری یهودی، با هم درگیر شدند. مسلمان میگفت: به آنکه محمد (ص) را بر تمامی مخلوقاتش برگزید سوگند. یهودی هم میگفت: به آنکه موسی (ع) را بر تمامی مخلوقاتش برگزید سوگند. مسلمان، یهودی را کتک زد و یهودی، شکایت به رسولالله (ص) برد. رسولالله (ص)، ضارب را طلبید و پس از شنیدن توضیحات او گفت:
«مرا بر موسی (ع) برتری ندهید، چراکه پس از اینکه برای بار نخست در صور دمیده میشود، من نیز از خود بیخود میشوم ولی زودتر از دیگران به خود میآیم و موسی (ع) را میبینم که در کنار عرش الهی ایستاده است. نمیدانم او پیش از من به هوش آمده یا اصلاً نفخ صور در او اثری نداشته است!» [۵]
ب) جایگاه ویژهی تورات
با نگاهی به تاریخ، شاهد موارد متعددی از موافقت کلام برخی از صحابه با عبارتهای تورات هستیم. در اینجا فقط به ذکر مواردی از خلیفه دوم بسنده میکنیم:
براساس یک گزارش، خلیفه دوم درحالیکه نوشتهای شامل بخشی از تورات را در دست داشت، نزد رسولالله (ص) آمد و گفت: «این متن را همراه مردی از اهل کتاب دیدم و به نظرم رسید برایت بخوانم.» صورت رسولالله (ص) به شدت تغییر کرد. عبدالله بن حارث به وی نهیب زد: «مگر صورت رسولالله را نمیبینی؟» وی (با دیدن صورت برافروخته پیامبر) گفت: «خدا و اسلام و محمد (ص) را بهعنوان پروردگار و دین و رسول میپذیریم.» این کلام او باعث شد صورت رسولالله (ص) به حالت عادی بازگردد. حضرت فرمودند:
«اگر موسی (ع) نیز میآمد و شما پیرو او میشدید، به بیراهه رفته بودید. پیامبر شما من هستم و امت من هم شما هستید.» [۶]
عبدالرزاق در گزارش دقیقتری از این ماجرا از زبان خلیفه دوم چنین نقل میکند:
«برادری از بنیقریظه داشتم. روزی پیش او رفتم و برایم گوشههایی از حکمتهای جامع تورات را نوشت. آن متن را نزد رسول الله (ص) آوردم و اجازه گرفتم که بخوانم…» [۷]
در نقل دیگری، وی این جملات تورات را از یکی از برادرانش از یهودیان بنیزریق شنیده بود. [۸] نیز نقل شده: «رسول خدا (ص) چهار بار با صدای بلند فرمود: نقل از یهود ممنوع است.» [۹] با این حال، خلیفه دوم جهت اخذ علوم از یهود یک ملاقات خصوصی با رهبر فقهی یهودیان تشکیل داد. [۱۰]
براساس گزارش دوم، در ضمن ماجرایی از خود خلیفه دوم نقل شده است:
روزی به سمت خیبر رفتم و از مردی یهودی کلماتی شنیدم که برایم جالب بود. از او خواستم آن کلمات را برایم بازگو کند تا بنویسم. او هم پذیرفت و من پوستی آوردم و او میگفت و من مینوشتم. نزد رسولالله (ص) آمدم و ماجرا را گفتم. رسولالله (ص) گفت: «ظاهراً کلام او را نوشتهای؟» گفتم: آری! فرمود: «بیاور ببینم». من از شادی اینکه چیزی را که رسولالله (ص) دوست دارد برایش بیاورم، به سرعت رفتم و پوست را آوردم و مقداری از آن را خواندم. متوجه رنگ به رنگ شدن صورت رسولالله (ص) شدم و دیگر جرأت نکردم ادامه دهم. رسولالله (ص) با آب دهان خود، متنی را که نوشته بودم پاک میکرد و میگفت: «آنها را پیروی نکنید. هم خودشان گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند.» [۱۱]
طبق گزارش سوم، وی به رسولالله (ص) گفت: «ما از
یهودیان سخنانی جالب توجه میشنویم؛ اجازه داریم بعضی از آنها را بنویسیم؟» ولی حضرت پاسخ داد:
«شما هم همانند یهودیان و مسیحیان در حیرت به سر میبرید؟ من حقیقتی سفید و پالایش شده را برایتان آوردهام. موسی (ع) هم اگر زنده بود، راهی جز پیروی از من نداشت.» [۱۲]
در گزارش چهارم هم میخوانیم:
«او از رسولالله (ص) درباره یادگیری تورات جویا شد و پاسخ شنید: به آن ایمان بیاور، ولی آن را فرانگیر. آنچه را که خدا بهسوی شما فرستاده را فرابگیرید.» [۱۳]
وقتی به اهمیت دوچندان این گزارشها پی میبریم که بدانیم در مواردی که نامی از خلیفه دوم نیست، رفتار تندتری از رسولالله (ص) نقل شده است. طبق یک گزارش، وقتی گروهی از مسلمانان نوشتههای خود از شنیدههایشان از یهود را برای رسولالله (ص) آوردند، حضرت به آنها نهیب زد:
«برای اثبات حماقت یا گمراهی مردم، همین اندازه کافی است که مطالب پیامبرشان را رها کرده به سراغ مطالب پیامبری که به سوی دیگران مبعوث شده، بروند!» پس از این ماجرا بود که آیه نازل شد: «آیا برای آنها قرآنی که بر تو نازل کردیم و بر آنها تلاوت میشود، کافی نیست؟!» [۱۴]
در گزارشی مشابه از این ماجرا، رسولالله (ص) فرمود:
«شدیدترین حماقتها و بیشترین گمراهیها از آنِ گروهی است که آنچه را پیامبرشان برایشان آورده رها کرده، به سراغ پیامبری که بهسوی گروه دیگری فرستاده شده و امتی غیر از امت خود میروند…» [۱۵]
همچنین از رسولالله (ص) نقل شده است که فرمود:
«هیچ چیز را از اهل کتاب نپرسید! آنها که خودشان گمراه هستند چگونه شما را هدایت خواهند کرد؟ (شما در صورت تأیید گفتهی آنها) یا حرف باطلی را پذیرفتهاید و یا حرف حقی را باطل انگاشتهاید. به خدا سوگند اگر موسی نیز امروزه زنده بود، چارهای جز پیروی من نداشت.» [۱۶]
برخی وقتی دیدند این ماجراها قابل انکار نیست، به فکر افتادند تا رفت و آمد ناصواب خلیفه دوم با یهود را با نزول آیهی قرآن، مشروعیت بخشند! آنچنان که گفتهاند، ماجرا از آنجا شروع شد که وی زمینی بالای شهر مدینه داشت که به آن رفت و آمد میکرد. راه عبور او از کنار مدراس یهودیان میگذشت و هروقت گذرش به آنجا میافتاد، برای شنیدن حرفهایشان پیششان میرفت. یک روز که پیش یهودیان رفت، آنها به تعریف و تمجیدش پرداختند که: «ای عمر! ما هیچیک از یاران محمد را بیش از تو دوست نداریم! آنها هروقت گذرشان به اینجا میافتد ما را اذیت میکنند ولی تو اینگونه نیستی و ما به (یهودیشدن) تو امید داریم!» وی گفت: «بزرگترین سوگند شما چیست؟» گفتند: «به رحمانی که تورات را در طور سینا بر موسی (ع) فرو فرستاد سوگند میخوریم.» خلیفه دوم گفت: «به همین سوگند خودتان قسمتان میدهم که آیا از محمد (ص) چیزی در کتابهای شما هست؟» آنها ساکت شدند…. براساس ادامهی ماجرا، او به دفاع از جایگاه جبرئیل که یهودیان از او نفرت داشتند پرداخت و وقتی پیش رسولالله (ص) آمد، برخی از آیات سوره بقره [۹۷و۹۸] در تأیید کلام او نازل شده بود!! [۱۷]
خلیفه دوم در ضمن ماجرایی دیگر، خودش برای مسلمانان اینگونه نقل کرد: «روزهایی که یهودیان به مدراس میرفتند من نیز در کلاسشان حاضر میشدم و از اینکه فرقان و تورات یکدیگر را تأیید میکنند، شگفتزده میشدم! یک روز آنها به من گفتند: فلانی! هیچیک از یاران تو را بیشتر از تو دوست نداریم. گفتم: چرا؟ گفتند: تو با ما رفت و آمد داری. گفتم: رفت و آمد من بهخاطر شگفتی از همصدایی فرقان و تورات است!…» ادامهی این ماجرا نیز همانند گزارش پیشین است. [۱۸]
این ارتباطها، همانگونه که در گزارشهای بالا نیز به آن تصریح شده، مربوط به مدینه میباشد. از برخی گزارشها نیز چنین برمیآید که این ارتباطها اثر خود را گذاشته، و تعلیمات یهودی در ذهن و روح او رسوخ کرده بود؛ بهگونهای که در پارهای موارد، کلام او برگرفته از تورات بود:
یهودیان از او دربارهی آیهی «بهسوی آمرزش خدایتان و بهشتی که آسمان و زمین را فراگرفته بشتابید» این سؤال را مطرح کردند که: پس آتش کجاست؟ او گفت: وقتی شب میشود، روز کجا میرود؟ روز که میشود، شب کجا میرود؟ یهودیان گفتند: حرفهای توراتی میزنی! [۱۹]
در نمونهی دوم، روزی کعبالاحبار پیش خلیفه دوم بود که وی گفت: وای بر فرمانروای زمین از دست فرمانروای آسمان. وی ادامه داد: مگر آن (فرمانروایی) که به حساب خودش رسیدگی کرده باشد. کعب گفت: به آنکه جانم در دست اوست سوگند، در تورات نیز همینگونه است. وی با شنیدن این کلام به سجده افتاد! [۲۰]
مردی از اهل کتاب نزد خلیفه دوم آمد و گفت: السلام علیک یا ملک العرب! او گفت: آیا اینچنین در کتابتان مییابید؟ آیا اینچنین نیست که اول پیغمبر است، بعد خلیفه، بعد امیرالمؤمنین و سپس پادشاهان میآیند؟ آن مرد گفت: آری. [۲۱]
کار ارادت خلیفه دوم به تورات، به جایی رسیده بود که حتی شاهد تجویز ضمنی قرائت تورات
از سوی او هستیم. وی به کعبالاحبار اجازه داده بود:
اگر میدانی این کتاب، همان توراتی است که بر موسی (ع) نازل شده است، شبانهروز آن را بخوان! [۲۲]
رفتارهایی اینچنین، باعث شده بود تب توراتزدگی چنان در جامعه بالا بگیرد که ابنعباس زبان به اعتراض گشوده بود. ابنعباس در اعتراض به مراجعهی مردم به اهل کتاب میگفت:
«چگونه به خودتان اجازه میدهید مطالب خود را از اهل کتاب پرسوجو کنید؟ حال آنکه قرآن، تازهترین کتاب خداوند، در میان شماست. مگر قرآن به شما خبر نداده که آنها کتاب خدا را تحریف کردند و تغییر دادند و آنچه را خودشان نوشته بودند، به نام کتاب آسمانی معرفی کردند؟ مگر پیامبری که در میانتان بود شما را از پرسش از آنها نهى نکرد؟ (چگونه به سراغ آنها میروید حال آنکه) هیچیک از آنها را سراغ نداریم که دربارهی آیات قرآن از شما سؤال کرده باشند.» [۲۳]
ج) جایگاه بیتالمقدس
درباره قداست بیتالمقدس و سرزمین شام، روایات فراوانی در منابع غیرشیعی میتوان یافت. در اینکه بیتالمقدس از اماکن محترم اسلامی بهشمار میآید، بحثی نیست. برای اثبات این نکته همین بس که در قرآن از این منطقه به «الأرض المقدسة» [۲۴] یاد شده است و مسجدالاقصی، در مسیر اسراء و معراج رسولالله (ص) قرار داشت. ولی مسأله اینجاست که در برخی منابع غیرشیعی، نگاهی ویژه را به این منطقه شاهدیم که جز با نگاه افراطی و اسرائیلی، سازگار نیست.
بهعنوان نمونه، در روایاتی که از زبان رسولالله (ص) جعل شد، بیتالمقدس بهعنوان زمین حشر و نشر مردم معرفی گردید. از رسولالله (ص) گزارش شده است که درباره بیتالمقدس فرمود: «آنجا سرزمین حشر و نشر مردم است. به آنجا بروید و نماز بخوانید که نماز در آن مکان، معادل هزار نماز در جاهای دیگر است.» و حضرت سفارش فرمود: «هرکه نمیتواند به بیتالمقدس برود، روغن زیتون به آنجا هدیه کند تا در چراغهای آن مکان استفاده شود. این کار، معادل نماز خواندن در آنجاست!» [۲۵] در گزارشی دیگر نیز، رسولالله (ص) سفارش به نماز در بیتالمقدس فرمود و خبرداد روزگاری خواهد آمد که اندازه جای یک کمان از فضای پیرامون بیتالمقدس، از تمامی دنیا برتر و بهتر خواهد بود! [۲۶] این تعریف و تمجیدها، در سطحی وسیعتر، شامل شام نیز میشد:
کعبالاحبار اصرار داشت در تورات چنین آمده که، حکومت رسولالله (ص) در شام تشکیل خواهد شد! [۲۷] برخی از بزرگان صحابه هم، شام را بهعنوان محل سکونت «أبدال» [۲۸] و نیز جماعتی که بدون حساب و کتاب به بهشت میروند [۲۹] معرفی کردهاند! همچنین ادعا شده قرآن در شام هم نازل شد! [۳۰] حتی براساس گزارشی، حرکت رسولالله (ص) به سمت تبوک، بهخاطر تعریف یهودیان از سرزمین شام بهعنوان سرزمین انبیاء بود!! [۳۱]
متأسفانه رفتار برخی از صحابه، تأثیر مستقیم در قداستبخشی به شام و افراط در اهمیت بیتالمقدس دارد. ظاهراً اقدام عملی در قداستبخشی افراطی به بیتالمقدس را از همان اولین روزهای پس از شهادت رسولالله (ص) شاهد هستیم. آنجا که براساس گزارشی عجیب، پس از شهادت رسولالله (ص)، مهاجران تصمیم داشتند جنازه حضرت را برای دفن به مکه منتقل کنند و انصار اصرار داشتند جنازه در مدینه بماند و گروهی دیگر، میخواستند ایشان را به بیتالمقدس که آرامگاه انبیای الهی است منتقل کنند! [۳۲]
د) پناه بردن به گزارشهای یهودی بهجای احادیث نبوی
در تاریخ، موارد متعددی را میتوان مشاهده کرد که برخی از اصحاب نامدار پیامبر (ص)، به گزارشهای یهودیان بهجای احادیث نبوی پناه میبردند! در اینجا فقط به ذکر دو مورد از خلیفه دوم بسنده میکنیم:
نمونه نخست:
خلیفه دوم از مردی یهودی، پس از آنکه از راستگویی او مطمئن شد، درباره دجال پرسید و پاسخ شنید: «به خدای یهود سوگند! زاده مریم او را در منطقه لُدّ خواهد کشت.» [۳۳] این درحالی است که در این زمینه روایات متعدد و معتبری از رسولالله (ص) در دست است که آنها را در کتب مختلف دست اول منابع غیرشیعی میتوان یافت.
نمونه دوم:
گروهی از یهودیان، برای خلیفه دوم اینگونه گزارش کردند: جماعتی از بنیاسرائیل دچار وبا و مجبور به کوچ اجباری از سرزمینشان شدند، ولی خداوند آنها را میراند و سایر بنیاسرائیل بر مزار آنها دیواری کشیدند. پس از آنکه استخوانهای آنها پوسید، خداوند حزقیل نبی را فرستاد و به دعای او، آنها زنده شدند. [۳۴] حال آنکه اصل این ماجرا در قرآن نیز آمده است [۳۵] و گزارش یهودیان، حاوی نکتهی خاص و جالب توجهی نیست که خلیفه دوم بخواهد به آن اعتماد کند.
۲) تلاش برای آبروبخشی به یهودیان
الف) تصدیق کلام بزرگان یهود از سوی رسولالله (ص)
در منابع غیرشیعی، به روایتهایی برمیخوریم که علم علمای یهود به احوال قیامت و در پی آن، تصدیق سخن آنها از سوی رسولالله (ص) را بیان میکند!
نمونه نخست:
دانشمندی از یهود گفت: زمانی که قیامت برپا میشود، خداوند آسمانها
را روی یک انگشت و زمینها را روی انگشتی دیگر و آب و خاک را روی انگشت سوم و خلایق را روی چهارمین انگشت قرار میدهد، سپس آنها را تکان میدهد و میگوید: منم فرمانروا، منم فرمانروا! رسولالله (ص) را دیدم که میخندید، طوری که دندانهایش آشکار شد؛ و این بهخاطر تعجب حضرت و تصدیق گفتار آن دانشمند یهودی بود. سپس رسولالله (ص) تلاوت فرمود: وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ… [۳۶]؛ و آنها خدا را آنگونه که باید، نشناختند…» [۳۷]
از محتوای متعارض و ناسازگار این گزارش -که صدای بزرگان عامه را نیز درآورده [۳۸]- کاملاً آشکار است که راوی تلاش دارد سختترین شرایط را به نفع یهودیان، مصادره کند!
نمونه دوم:
از ابوسعید خدری نقل شده است:
«از رسولالله (ص) شنیدم که میگفت: زمین در روز قیامت قطعه نانی خواهد شد که خداوند آن را همانگونه که شما در سفر نان خود را تا میکنید؛ تا کرده و آن را برای اهل بهشت نگه داشته است. یکی از بزرگان یهود آمد و گفت: محمد! خداوند بر تو برکت دهد؛ میخواهی بگویم خداوند برای اهل بهشت، چه تدارک دیده؟ فرمود: بگو. گفت: زمین، یکدست تبدیل به نان میشود. و حرف رسولالله (ص) را تکرار کرد. حضرت به ما نگریست و بهگونهای خندید که دندانش پیدا شد. سپس فرمود: خورشت آنها را هم بگویم؟ گفتند: آری. گفت: خورشت آنان، گاو و ماهی است…» [۳۹]
ب) تصدیق پاسخهای نامأنوس رسول الله (ص) از سوی بزرگان یهود
در نمونه دیگری از آبروبخشی به یهودیان، شاهد آن هستیم که بزرگان یهود، پاسخهای عجیب و غریب رسولالله (ص) به پرسشهایشان را تأیید میکنند و آن را دلیل حقانیّت او بهشمار میآورند! بهعنوان نمونه: یکی از احبار یهود پیش رسولالله (ص) آمد و پرسید:
«روزی که زمین دگرگون میشود، مردم کجا خواهند بود؟ نخستین کسی که از صراط رد میشود کیست؟ در بهشت به آنها چه چیزی تحفه میدهند و خوراک و آشامیدنی آنها چیست؟»
رسولالله (ص) نیز پاسخهایی نامأنوس به او داد:
«مردم، آن روز در تاریکی کنار صراط هستند و پیش از همه، فقرای مهاجران از پل میگذرند و نخستین خوراکی آنها گوشهای از جگر ماهی است که بسیار خوشمزه است و خوراکشان، گوشت گاو و آشامیدنی آنها هم از چشمه سلسبیل است…»
جالب آنکه یهودی نیز رسولالله (ص) را تصدیق کرد و رسالت او را پذیرفت و رسولالله (ص) نیز گفت: «پاسخ پرسشهای او به من الهام میشد!» [۴۰]
ج) حکم براساس خوابها و پیشنهادهای یهودی
رسولالله (ص) در اثر انتقاد یک یهودی، به ترک سخنی که در بین مسلمانان رایج بود، و جایگزینی آن با سخنی دیگر دستور داد. این ماجرا به گونههای متفاوتی گزارش شده است:
یکبار از زنی به نام قتیله نقل شده: «مردی یهودی نزد رسولالله (ص) آمده و گفت: شما مشرکید؛ چراکه میگویید: آنچه خداوند خواست و آنچه من خواستم» [مَا شَاءَ اللهُ و شِئْتُ] و نیز میگویید: «سوگند به کعبه» [والکعبة]. رسولالله (ص) به مسلمانان دستور داد هرگاه خواستند سوگند یاد کنند، بگویند: «سوگند به پروردگار کعبه» [وَ رَبّ الْکعْبَة] و نیز بگویند: «هرچه خداوند خواست و سپس من خواستم» [مَا شاءَ اللهُ ثمَّ شِئْتُ]. [۴۱]
در گزارشی دیگر: «یک یهودی در خواب دید که گفته میشود: بهترین امت، امت محمد (ص) است؛ به شرط آنکه نگویند “هرچه خداوند و هرچه محمد (ص) خواست” [مَا شَاءَ اللهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ]. شخص یهودی خواب خود را برای رسولالله (ص) نقل کرد و حضرت به مسلمانان فرمود: نگویید هرچه خداوند و هرچه محمد (ص) خواست؛ بلکه فقط بگویید هرچه خداوند خواست! [مَا شَاءَ اللهُ وَحْدَهُ]» [۴۲]
در گزارش سوم ماجرا، از طفیل بن سخبره، برادر رضاعی عایشه گزارش شده است: «در خواب دیدم که گویا نزد گروهی از یهود رفتهام. گفتم: شما کیستید؟ گفتند: ما قوم یهود هستیم. گفتم: چرا شما میگویید عُزیر پسر خداست؟ گفتند: چرا شما میگویید هرآنچه خداوند خواست و هرآنچه محمد (ص) خواست؟ [مَا شَاءَ اللهُ وَ مَا شَاءَ مُحَمَّدٌ] سپس نزد گروهی از مسیحیان رفتم و گفتم: چرا شما میگویید مسیح پسر خداست؟ گفتند: چرا شما میگویید که هرآنچه خداوند خواست و هرآنچه محمد (ص) خواست؟ طفیل میگوید: خواب خود را به عدهای گفتم و سپس به نزد رسولالله (ص) رفته و ایشان را هم از خواب خود مطلع نمودم. حضرت پرسید: آیا خواب خود را به کسی گفتهای؟ گفتم: بله. رسولالله (ص) برخاسته و خطبهای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: اما بعد، همانا طفیل خوابی دیده که به تعدادی از شما تعریف کرده است. شما سخنی میگفتید که حیا از شما، مانع میشد که شما را از گفتن آن منع کنم…» [۴۳]
۳) تحریف احادیث ناظر به یهود
از دقت در تاریخ، بهخوبی روشن میشود که رسولالله (ص) اصرار عجیبی بر کوبیدن یهودیان دارد. در برابر، شاهد آن هستیم که جریان باطل، تمام تلاش خود را برای آبروبخشی به این شجره ملعونه بهکار میگیرد. در گوشهی دیگری از این فعالیت، برخ
ی افراد جریان حاکم در حدّ توان خود، بهدنبال پاک نمودن ساحت یهود از روایاتی است که شامل نکوهش و کاستن از موقعیت آنها در اذهان مسلمانان است. موارد متعددی از این دست فعالیت را میتوان یافت که در اینجا به ذکر برخی موارد، بسنده میشود.
نمونه نخست:
خلیفه دوم پس از مجروح شدن، وقتی دید برخی به حال او گریه میکنند، به آنها گفت: تو را به خدا، مگر نمیدانی رسولالله (ص) فرمود: «هرکس که بر او گریه شود، عذاب میشود»؟ راوی گوید: این ماجرا را برای موسی بن طلحه گفتم؛ او از عایشه برایم نقل کرد که این کلام رسولالله (ص)، درباره یهودیان بود! (نه هرکسی که بر او گریه شود). [۴۴]
نمونه دوم:
به عایشه گفتند که ابوهریره میگوید: «رسولالله (ص) فرمود: نحوست در سه چیز است: خانه، زن و اسب». عایشه گفت:
«ابوهریره سخن رسولالله (ص) را کامل نشنیده است. او وقتی پیش رسولالله (ص) آمد که آن حضرت داشت میفرمود: “خداوند یهود را بکشد؛ آنها میگویند: نحوست، در سه چیز است: خانه، زن و اسب”. [۴۵] اما ابوهریره فقط آخر این حدیث را شنید!» [۴۶]
نمونه سوم:
یکبار، وقتی جنازه مردی یهودی را از برابر رسولالله (ص) تشییع میکردند، حضرت برخاست. براساس گزارشهای موجود، این برخاستن یا بهخاطر کراهت از بوی بد جنازه بود؛ [۴۷] و یا اینکه حضرت خوش نداشت جنازه یهودی از بالای سر ایشان رد شود. [۴۸]
ولی باز شاهد آن هستیم که برخی برای تلطیف این فضا، علت برخاستن رسولالله (ص) را بهخاطر ترس و فزع از مرگ؛ [۴۹] و یا بهخاطر حضور ملائکه دانستهاند! [۵۰] برپایهی گزارشی دیگر، عدهای تلاش داشتند این مسأله را بهعنوان یک سیره نبوی معرفی کنند! ولی امیرالمؤمنین (ع) پاسخ داد:
رسولالله (ص) فقط یکبار در مقابل جنازه یهودی بلند شد و قبل یا بعد از آن، هیچوقت این کار را تکرار نکرد. [۵۱]
آنگاه از پشتپرده این تلاش همگانی آگاه میشویم که بدانیم، امیرالمؤمنین (ع) این افراد را «یهودیان مسلمانشده» معرفی فرمود. زید بن وهب میگوید:
«در حضور امیرالمؤمنین (ع) از برخاستن در مقابل جنازه صحبت کردیم. ابومسعود گفت: ما همواره این کار را انجام میدادیم. حضرت فرمود: راست گفتی؛ این کار مربوط به زمانی بود که یهودی بودید.» [۵۲]
نمونه چهارم:
برخی بهدنبال آن بودند تا پارهای از آیات مرتبط با یهود را به دیگران نسبت دهند. از ابنوهب روایت شده است:
«ابنزید در مورد آیه “…وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکنَةُ…” [۵۳] گفت: منظور از این عده، یهودیان بنیاسرائیلند. به او گفتم: آیه، دربارهی قبطیان مصر است [نه یهود بنیاسرائیل]. ابنزید گفت: این آیه چه ربطی به قبطیان مصر دارد؟! نه، بهخدا قسم آنها قبطیان مصر نبودند؛ بلکه یهودیان بنیاسرائیل بودند.» [۵۴]
پینوشتها:
[۱] فهرستی از نمونههای اصرار رسول الله (ص) بر مخالفت با یهودیان را در مقالات بعدی ذکر خواهیم کرد.
[۲] سنن ترمذی، ج۴، ص۱۵۹و۱۶۰؛ المعجم الأوسط، ج۷، ص۲۳۸؛ مسند شهاب، ج۲، ص۲۰۵.
[۳] تفسیر ابن ابیحاتم، ج۱۱، ص۴۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص ۲۶۸.
[۴] مسلم، ج۱، ص۱۶۹؛ فتح الباری، ج۱، ص۴۲۱.
[۵] بخاری، ج۳، ص۸۸ و ج۴، ص۱۳۲و۱۳۳ (از ابوهریره) و ج۵، ص۱۹۶ (از ابوسعید خدری) و ج۸، ص۴۷و۴۸ (از ابوسعید خدری)؛ و…
در اینکه ضارب یهودی چه کسی بوده است، سه گزارش وجود دارد. رک: فتح الباری، ج۶، ص۳۱۷و۳۱۸؛ المصنف ابن ابیشیبه، ج۷، ص۴۴۲ و ج۷، ص۴۵۱.
[۶] الدرالمنثور، ج۵، ص۱۴۸و۱۴۹؛ المصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۱۲و۱۱۳؛ جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۴۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۸۷.
[۷] المصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۱۳؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۷۳؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۳۸۶ (نهتنها مضمون این گزارشها را رد نمیکند، بلکه بیانی در تأیید آنها نیز دارد.)
[۸] مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۷۴. فراموش نکنیم که بنیزریق، قبیلهی لبید بن اعصم، ماهرترین ساحر مدینه و سحرکنندهی رسول الله (ص) بر اساس گزارش متواتر اهل سنت است!
[۹] سیوطی، درالمنثور، ج۳، ص۱۷۹.
[۱۰] طبری، تاریخ طبری، ترجمه، ج۵، صفحه ۱۷۸۸.
[۱۱] مسند الشامیین، ج۳، ص۸۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۴۸۵.
[۱۲] الفایق زمخشری، ج۳، ص۴۱۱؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۴۹.
[۱۳] شعب الایمان، ج۴، ص۳۰۸.
[۱۴] جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۴۰؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج۹، ص۳۰۳۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۴۸و۱۴۹.
[۱۵] الدرالمنثور، ج۵، ص۱۴۹.
[۱۶] مسنداحمد، ج۳، ص۳۳۸؛ مسند ابویعلی، ج۴، ص۱۰۲؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۷۴؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۸۱.
ابنکثیر هم نهتنها این روایت را رد نمیکند، بلکه بیانی در تأیید آن از خودش اضافه میکند. (تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۳۸۶).
[۱۷] جامع البیان، ج۱، ص۶۱۰و۶۱۱؛ جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۱۰۱و۱۰۲؛ فتح الباری، ج۸، ص۱۲۶و۱۲۷.
[۱۸] جامع البیان، ج۱، ص۶۰۸-۶۱۰؛ کنزالعمال، ج۲، ص۳۵۳و۳۵۴.
[۱۹] عمدة القاری، ج۲، ص۹۸؛ الریاض النضرة، ج۲، ص۲۹۷؛ جامع البیان، ج۴، ص۱۲۳ (چندین نفل از این ماجرا را
آورده است).
اصل این ماجرا بدون اشاره به توراتی بودن آن، درباره رسول الله (ص) نیز نقل شده است. (تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۰۴)
[۲۰] کنزالعمال، ج۱۲، ص۵۷۵.
[۲۱] مصنف، ابن ابیشیبه، ج۸، ص۸۰۰.
[۲۲] جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۴۳.
[۲۳] همان، ص۴۲.
[۲۴] سوره مائده، آیه ۲۱.
[۲۵] مسند احمد، ج۶، ص۴۶۳؛ مسند ابنراهویه، ج۵، ص۱۰۶؛ مسند ابویعلی، ج۱۲، ص۵۲۳.
[۲۶] تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۷۵؛ کنزالعمال، ج۱۴، ص۱۴۷ (الرویانی).
[۲۷] سنن دارمی، ج۱، ص۵ (دو گزارش مشابه یکدیگر)؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج۱۰، ص۳۳۵۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۹۲؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۸۶ به بعد؛ تاریخ المدینة، ج۲، ص۶۳۴و۶۳۵؛ و…
این مضمون، در ضمن ماجرایی میان رسول الله (ص) و مردی یهودی به نام جریجره نیز نقل شده است. (المستدرک، ج۲، ص۶۲۲؛ دلائل النبوة بیهقی، ج۶، ص۲۸۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۸۴).
[۲۸] تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۲۹۵.
[۲۹] مسند احمد، ج۱، ص۱۹؛ مسند الشامیین، ج۳، ص۹۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۵، ص۱۸۰و۱۸۲؛ النهایة ابناثیر، ج۱، ص۱۱۲؛ کنزالعمال، ج۱۴، ص۱۴۴.
[۳۰] المعجم الکبیر، ج۸، ص۱۷۱؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۵۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۶۵.
[۳۱] دلائل النبوة بیهقی، ج۵، ص۲۵۴و۲۵۵؛ تفسیر ابن ابیحاتم، ج۷، ص۲۳۴۱؛ تفسیرثعلبی، ج۶، ص۱۱۹؛ اسباب النزول واحدی، ص۱۹۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۷۸؛ فتح الباری، ج۸، ص۸۵.
[۳۲] الملل و النحل، ج۱، ص۲۳.
[۳۳] المصنف عبدالرزاق، ج۱۱، ص۳۹۸؛ المصنف ابن ابیشیبة، ج۸، ص۶۵۳.
[۳۴] المحرر الوجیز ابنعطیة، ج۱، ص۳۲۷.
[۳۵] سوره بقره، آیه ۲۵۹.
[۳۶] سوره انعام، آیه ۹۱.
[۳۷] بخاری، ج۸، ص۲۰۲.
[۳۸] بهعنوان نمونه به نقل کلمات عینی (عمدة القاری، ج۲۵، ص۱۰۸) و ابنجوزی (دفع شبه التشبیه بأکف التنزیه، ص۲۰۶) مراجعه شود.
[۳۹] بخاری، ج۷، ص۱۹۴.
[۴۰] مسلم، ج۱، ص۱۷۲و۱۷۳. بخاری نیز این گزارش را با تفاوتهایی نقل کرده و تصریح میکند یهودی سؤالکننده، عبدالله بن سلام است و این ماجرا منجر به اسلام آوردن او شد!!
[۴۱] السنن الکبری نسائی، ج۶، ص۲۴۵؛ فتح الباری، ج۱۱، ص۴۷؛ عمدة القاری، ج۲۳، ص۱۸۱.
[۴۲] مسند ابویعلی، ج۸، ص۱۱۸و۱۱۹؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۰۸و۲۰۹.
[۴۳] الآحاد والمثانی، ج۵، ص۲۱۳و۲۱۴؛ مسند احمد، ج۵، ص۷۲؛ المصنف عبدالرزاق، ج۱۱، ص۲۸؛ صحیح ابنحبان، ج۱۳، ص۳۲.
[۴۴] مسلم، ج۳، ص۴۲.
[۴۵] این روایت را عبدالله بن عمر نیز از رسول الله (ص) نقل کرده است. (بخاری، ج۷، ص۳۱؛ و…)
[۴۶] مسند أبوداود، ص۲۱۵؛ مسند الشامیین، ج۴ ص۳۴۲.
[۴۷] مسنداحمد، ج۱، ص۲۰۱؛ مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۸؛ المعجم الاوسط، ج۷، ص۲۰؛ المصنف ابن أبیشیبة، ج۳، ص۲۳۶.
[۴۸] السنن الکبری نسائی، ج۱، ص۶۲۷و۶۲۸.
[۴۹] مسند ابویعلی، ج۳، ص۴۵۴؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۱۹.
[۵۰] السنن الکبرى نسائی، ج۱، ص۶۲۷و۶۲۸.
[۵۱] أمالی محاملی، ص۱۸۶و۱۸۷؛ ناسخ الحدیث و منسوخه ابن شاهین، ص۳۹۵و۳۹۶.
[۵۲] مجمع الزوائد، ج۳، ص۲۸.
[۵۳] سوره بقره، آیه ۶۱.
[۵۴] جامع البیان، ج۱، ص۴۴۹و۴۵۰.
منبع: حجةالاسلام مهدی طائب، «دشمن شدید»، دفتر دوم، چاپ دوم، تابستان ۹۸، انتشارات شهید کاظمی، صص۶۸-۸۵. [در مواضع متعددی از کتاب، نویسنده بهجای عبارت «خلیفه دوم» از عبارت «یکی از اصحاب» استفاده کرده است، که ما در متن مقاله آن را تغییر دادیم.]
هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
خانواده ی ۳ پدره تو آمریکا😳
❌️کثافت بزنن بهتون واقعا !
⁉️ غیرت مرد و حیای زن که از دست بره آخرش همین میشه
➖➖➖➖
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C41237230d4
هدایت شده از عصای موسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قند خونتون نیوفته یه وقت😎
#ایران_قوی
# 400_ثانیه
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به عصــــای موســــی بپیوندید👇
🕎 @mosesom
هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آرام باشید.
🔹این حوادث اگر نبود باید تعجب میکردیم. بعضیا میگن دلتون خونه، میگم بی خود!! من آرامش دارم، من دارم حرکت رو میبینم.
🔹 هو الذی انزل السکینة فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و لله جنود السماوات و الارض و کان الله علیما حکیما.
📚سوره فتح آیه ۴
➖➖➖➖
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C41237230d4