انست.
علاوه بر این، شفا عضو لژ ماسونی «برادری جهانی» بود و همسرش هم یک یهودی بود. (4)
خود شفا در شرح زادگاه و خود و شغل پدرش چنین گفته است:
شوخی روزگار خواسته بود که من بهعنوان فردی از افراد این نسل که امروز نه تنها از جانب کلیدداران درونمرزی «اسلام ناب محمدی» بلکه از جانب همزبانان لسانجلسی آنان نیز دینستیز و مفسد فیالارض قلمداد میشود، در شهری متولد شده باشم که از دیرباز «دارالمؤمنین» عالم تشیع شناخته شده است. پدرم که از یک خانوادهی کهنسال کاشان بود، در سفری به قصد اقامت دائم در پایتخت، در نیمهراه سفر، بهمناسبت تخصّص پزشکی، ناچار به توقف چندروزه در شهر قم شده بود، ولی این توقف کوتاه عملاً جای خود را به اقامت چندساله او در مقام پزشک سرشناس شهر داد، که من در یکی از آن سالها دیده به زندگی گشودم. (5)
به هر حال، شجاعالدین شفا تحصیلات خود را تا پایان دبیرستان در قم به انجام رساند، برای تحصیلات دانشگاهی به تهران رفت و پس از فارغالتحصیلی در رشتهی ادبیات فارسی، تحصیلاتش را در بیروت و فرانسه ادامه داد. ظاهراً او در پاریس دکترای «ادبیات تطبیقی» گرفت. (6)
پس از آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان و سپس اشغال ایران توسط قوای متفقین، به کشور بازگشت و بهعنوان مترجم در رادیو استخدام شد، همزمان فعالیت سیاسی را نیز آغاز کرد و از بنیانگذاران حزبی شد به نام میهن پرستان، با روزنامهای به همین نام که سرمقالههایش را شجاعالدین شفا مینوشت. (7)
حزب میهنپرستان، حزبی بهشدت ناسیونالیست و دست راستی بود که با شعار بیزاری از بیگانگان، به حزب توده میتاخت و در واقع نوعی ابزار سیاسی انگلستان برای مقابله با نفوذ اتحاد شوروی هم محسوب میشد. بساط این نوع احزاب ناسیونالیست و بعضاً شوونیستی در آن برهه در ایران بسیار داغ بود. کریم سنجابی که بعدها رهبر جبهه ملی و نخستین وزیر امورخارجه ایران پس از انقلاب شد نیز از بنیانگذاران حزب میهنپرستان بود.
حزب میهنپرستان تنها یک سال و نیم دوام داشت و سپس همراه با احزاب دیگر هممشی خود، بخشی از تشکّل سیاسی تازهای به نام «حزب میهن» شد.
ظاهراً سابقه سیاسی شفا در همینجا تمام میشود و او عمدتاً به کار نوشتن مقاله و ترجمه میپردازد. جالب اینکه، آن چه نامی برای او در عرصهی ادب دست و پا کرد، ترجمه مجموعه سهگانه «کمدی الهی» اثر دانته آلیگیری، نویسنده کلاسیک ایتالیایی با عناوین دوزخ، برزخ و بهشت بود که کتبی بهشدت ضداسلامی هستند و در آن توصیفات زشت و هتاکانهای دربارهی پیامبر اکرم (ص) آمده است. (8)
زندگی سیاسی شفا با سمت رئیس اداره تبلیغات (اداره رادیو وقت) در دولت محمد مصدق شروع شد، که در این دوره، در سفر نخستوزیر به سازمان ملل برای مواجهه با دولت انگلستان، در تیم همراه دکتر مصدق بود. اندکی پس از آن، این همکاری با کنارهگیری شفا به پایان رسید.
وی به واسطهی پیوند با حسین علاء، وزیر دربار، خود را به دربار پهلوی نزدیک کرد و کمکم بهعنوان یکی از نویسندگان نطقهای شاه به سلک درباریان درآمد و خیلی زود، به واسطهی آنکه به «عظمتگرایی» شخصی شاه و خودبزرگبینی او کاملاً آشنا بود، با تحریک محمدرضا به ترویج فرهنگ «باستانگرایی» بهجای اسلام، خود به طراح و همهکارهی روند استحالهی فرهنگ مذهبی به فرهنگ شاهنشاهی تبدیل شد.
از راست: شجاعالدین شفا، کریمپاشا بهادری، علیرضا هروی راد، سیدحسین نصر، عبدالعلی بختیار، رضا قطبی و داریوش همایون
شفا کسی بود که اندیشهی برگزاری یک جشن مفصل را در بزرگداشت سالگرد 2500 سال پادشاهی به ذهن شاه انداخت و خود طراح اصلی این جشن شد که به «جشنهای 2500 ساله» شهرت پیدا کرد. (9) این جشن که به مدت 5 روز (20 تا 24 مهر 1350) با شرکت شاهان و رؤسای کشورها از 69 کشور در تخت جمشید برگزار شد، به نماد تجملگرایی و اسراف و تبذیر خاندان پهلوی از کیسه ملت ایران بدل گشت. در این جشن که تک تک اجزاء برگزاری آن به گرانترین قیمت از خارج از کشور تهیه شد، 400 میلیون دلار (اذعان خود شفا در مصاحبه با حسین دهباشی) هزینه شد تا در گرمای سوزان مرودشت، رؤسای کشورها شاهد رژه گروههایی با آرایش و لباس و گریم و ساز و برگ بعضاً خندهدار در یادبود سلسلههای پادشاهی باستانی ایران باشند. (10)
و نکته تلخ و دردناک اینکه مردم ایران (حتی مردم بومی که در منطقه برگزاری جشن زندگی میکردند) هیچ سهمی در آن نداشتند و حتی حق نداشتند به چند کیلومتری محوطهی برگزاری جشن نزدیک شوند. به تحریک شفا، شاه این جشن را برگزار کرد تا مثلاً وجههی «شاهنشاهی» خود را در چشم جهانیان فرو کند، لیکن نتیجهی عکس گرفت و بسیاری از مطبوعات آن روز دنیا، این بریز و بپاش عجیب و حیرتآور را (در زمانی که بالای 80 درصد کشور در شرایط ماقبل مدرنیته زندگی میکردند) نشان جنون عظمتطلبیِ یک دیکتاتور جهان سومی دانستند. (11)
مهمترین ب
خش این رویداد که بیش از همه در یادها مانده، خطابهی معروف محمدرضا خطاب به کوروش بود:
کورش! کبیر شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشی، شاه ایران زمین، از جانب من، شاهنشاه ایران، و از جانب ملت من، بر تو درود باد. ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمدهایم تا بهتو بگوییم: آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم……..”
نویسندهی این خطابه، کسی جز شجاعالدین شفا نبود. تحلیلگرانی بعدها نوشتند که رژیم اسرائیل از حامیان این جشن بود، چرا که آنها «کوروش» را بهعنوان منجی بزرگ قوم یهود از دست پادشاه آشوری (نبوکد نصر یا همان بختالنصر) میدانند و از طریق همکیش خود، شجاعالدین شفا، این فکر را در ذهن شاه ایران انداختند که با برجستهکردنِ کوروش و شاهان باستانی، برای کمرنگ کردن اعتقادات اسلامی در ذهن ملت ایران تلاش کند. (12) (13)
علاوه بر این، شاه فرمان ساخت کتابخانه شاهنشاهی را در سال 1352 (1973) صادر کرد و شجاعالدین شفا را که در آن زمان معاون فرهنگی وزارت دربار بود مأمور کرد کتابخانه را بسازد و ریاست آن را در دست بگیرد.
قرار شد «کتابخانه ملی پهلوی» در قلب تهران ساخته شود و ظرف ده سال به بهرهبرداری برسد و در همان آغاز، ششصدهزار عنوان کتاب و بیش از 25 هزار عنوان نشریه را در خود جای دهد. این پروژه با انقلاب اسلامی ناتمام ماند.
محور کار شفا از همان زمان که مسئولیت فرهنگی دربار را به عهده داشت، برجستهکردن هر چه بیشترِ «ایران باستان»، حملهی غیرمستقیم به اعتقادات اسلامی بهعنوان «خرافات ضدملی» از طریق برجستهکردن حملهی اعراب به ایران و سرنگونی پادشاهی ساسانی و ایجاد کینه نسبت به اعراب و اسلام بود.
سربازان مضحک هخامنشی در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی
بعد از برگزاری جشنهای 2500 ساله، جنون باستانگرایی شاه بالا گرفت و او نیز دنبالهرو پدرش شد که قصد داشت به سبک «آتاتورک» (پدر جمهوری لائیک ترکیه) مظاهر دینی را هر چه بیشتر از ساحت عمومی جامعه ایران بزداید. کما اینکه این گرایش را حتی در نامگذاری اماکن عمومی از جمله خیابانهای پایتخت و نامهایی چون اکباتان، آپادانا، تخت جمشید، بزرگراه داریوش و فروشگاههای کوروش و شیر و خورشید و امثال آن و از همه مهمتر استفادهی عام از پسوند «شاهنشاهی» برای پارک، خیابان، میدان و مؤسسات و نهادهای دولتی شاهد بودیم.
البته بسیاری از نویسندگان و چهرههای ادبی در همان دوران پهلوی، ارتقاء مقام شفا را به حمایت کانونهای مرموز و مشکوک و چاپلوسصفتیِ شخصی او مربوط میکردند. از جمله علی دشتی، نویسنده و سناتوری که خود وابستگی به دربار داشت و مانند خودِ شفا دارای افکار ضد دینی هم بود، شفا را صرفاً یک «مترجم میانمایه» میدانست. او در نامهای به محمدرضا شاه در اعتراض به جشن بزرگداشت 25 سال نویسندگی شجاعالدین شفا مینویسد:
ایشان هرگز اثری نیافریده و از خود چیزی بیرون نداده، مخصوصاً در شناساندن فرهنگ ایران به دنیای خارج، کاری نکردهاند، تا شورای فرهنگی سلطنتی بخواهد از وی تجلیل کند.
شجاعالدین شفا در کنار امیرعباس هویدا
دشتی در این نامه مقام شفا را در حد یک مترجم میخواند:
آیا با این مقدمه سزاوار است که نخستین اقدام شورای فرهنگی سلطنتی، تجلیل از یک مترجم متوسط باشد؟!
دشتی در یادداشتهایی که پس از انقلاب منتشر کرد، درباره خصلت عام چهرههای فرهنگی دربار نوشت:
شاه از هر کسی که شبههی استقلال رأی و فکر در او میرفت، بدش میآمد… او تیپ جمشید اعلم و شجاعالدین شفا را میپسندید. (14)
«ابراهیم گلستان»، نویسنده و مستندسازی که خودِ او هم با سفارت انگلستان از قدیم رابطهای تنگاتنگ داشت و هم از طریق شمس پهلوی و شوهرش، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر طولانیمدت دوره پهلوی دوم) به دربار وصل بود، حتی پا را از دشتی فراتر گذاشت و صحت انتساب همان ترجمههای میانمایه به شفا را هم زیر سوال برد:
قصهی اولی را که از همینگوی به زبان فارسی خواندم، آقای خیلی محترمی که پدر مملکت را هم درآورد، ترجمه کرده بود. اما اصلاً همینگوی نبود. قصه را بهصورت یک قصهای که هست تعریف میکنند و نه بهعنوان بنایی جلوی خواننده. این رفت آنجا و اینطور گفت و چه کار کرد و… بعد هم یا مرد یا عروسی کرد یا در رفت… اما در قصه این مطرح نیست. آنچه مطرح است، این است که همین چرتوپرت را چگونه میگویند که درست دربیاید. اما این آقا قصهٔ همینگوی، آن هم چه قصهای: «برفهای کلیمانجارو» را طوری ترجمه کرده بود که اگر همینگوی آن را خوانده بود، خیلی زودتر خودش را میکشت. (15)
او در مصاحبهای که در سال 1394 با بیبیسی انجام داده است دربارهی شفا چنین میگوید:
گفتار «مارلیک» (مستندی از خود گلستان) در ترجمه ایتالیائیاش را آقای کاروزو که آن روزها مشاور فرهنگی سفارت ایتالیا در تهران بود و خود و خانمش “کمدی الهی دانته” را برای شجاعالدین شفا ترجمه میکردند و دیکته میک
ردند و آقای شفا آن را به اسم خودش که ادعا کرد از ایتالیایی شخصاً ترجمه کرده، درآورد. شما ترجمههای شفا چه “نغمههای شاعرانه لامارتین” و چه “برفهای کلیمانجارو”ی همینگوی را بخوانید و از عمق بیاطلاعی و جرأت این مشاور مطبوعاتی شاه سابق شاخ دربیاورید. اینجور آدمها کم نبودند که کاش در برابرشان آدمهایی بودند که شعور و رسم شرافت ادبی را در ایران اینجور خراب نمیکردند. (16)
به هر حال شفا با بالا گرفتن کار انقلاب اسلامی ایران، بهمانند بخش عمده کارگزاران رژیم پهلوی از کشور گریخت و به پاریس رفت و ماندگار شد. او در دورهی جدید کاریِ خود، پرده از ماهیت اسلامستیز و از آن بالاتر، خداستیز خود برداشت و تمام تمرکز کاریِ خود را به حمله به ادیان ابراهیمی و مفهوم خدا اختصاص داد.
مشهورترین کتاب او در این دوره کتابی با عنوان «تولدی دیگر: ایران کهن در هزارهی نو» است که سرتاسر به دروغ و جعل آیات قرآن و منابع تاریخی و مطالعات اسلامی با هدف حمله به اسلام و سایر ادیان ابراهیمی اختصاص یافته است.
او در کتاب دیگری با عنوان «توضیح المسائل» که با عنوان «از کلینی تا خمینی» شهرت یافت، قلم هتاک و موهن خود را سراسر به تحریف و استهزاء تاریخ پرافتخار شیعه چرخاند تا ماهیت توحیدستیز خود و مأموریت تاریخیاش را (که به احتمال قوی با پیشینهی اجدادی او مرتبط است) که همان مسخ اعتقادات ریشهدار مردم این مرز و بوم است، بهطور کامل عیان کند.
در نقد این دورهی کاری شفا، کتابهای زیادی نوشته شده که از مهمترین عناوین میتوان به «دینستیزی نافرجام» (سیدمصطفی طباطبایی)، «نقدی بر تولدی دیگر، پاسخ به تحریفات قرآنی» (صدر حسینی)، «هزار تقلب دیگر از شجاعالدین شفا در تولدی دیگر» (مهدی چهلتنی، محمد لامعی) و «دروغ و خیانت در علم و دیانت» (شجاعالدین شهنواز) اشاره کرد.
نکتهی بسیار تأسفبار اینکه، کتابی از شفا، با آن سابقهی ضدّیت عمیق با جمهوری اسلامی ایران و اصولاً ادیان ابراهیمی، با عنوان «افسانه خدایان» در سال 83 از وزارت ارشاد مجوز انتشار گرفت و هماکنون هم در فروشگاههای اینترنتی کتاب نسخههای آن قابل خریداری و یا حتی دریافت رایگان است. (17)
محتوای این کتاب، کاملاً همجهت با دوران کاریِ پس از انقلاب او در جهت حمله به مفهوم «خدا» و ماهیت «دین» و اسطوره و افسانه خواندن این پایهی اعتقادی هر فرد دیندار است.
شجاعالدین شفا در 27 فروردین 1389 در پاریس از دنیا رفت تا پروندهی یکی از دینستیزترین چهرههای فرهنگی عصر پهلوی در بهشت اومانیستها و دینستیزان جهان (پاریس) بسته شود.
پینوشتها:
1- http://old.irdc.ir/fa/calendar/108/default.aspx
2- http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/124/
3- فرزندان استر، به کوشش هومن سرشار (یهودی)، ترجمه مهرناز نصریه، انتشارات کارنگ، صفحه 139
4- http://bootimar2.blogfa.com/post/9
5- https://docs.wixstatic.com/ugd/c599a0_eceaae8dd25b46f88aa78f662ccb9762.pdf
6- https://www.radiofarda.com/a/f35_Shojaedin_Shafa/2018473.html
7- http://www.iichs.org/index.asp?id=240&doc_cat=1
8- https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5211/6552/76193
9- https://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%81%D8%A7
10- http://www.dehbashi.com/?action=oral-history-single&oid=16&lang=fa
11- http://www.haadi.ir/s/561
12- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بزم اهریمن، (جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک)، 4 ج، تهران، 1378 ، ص 21.
13- جهان زیر سلطه صهیونیزم، تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1361، ص 52.
14- «زندگی و زمانه علی دشتی»/ عبدالله شهبازی/ صص 78، 81
15- https://p.dw.com/p/Q5Sh
16- https://sherenab.com/blog/5666
17- https://shahreketabonline.com/products/87/4827/%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%8
🎯 پکر انگلیسی، مشروطهطلبی، سرمایهداری (1)
✡ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستوهفتم)
🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایهداری (3)
1⃣ بازگشت تئوریسینهای #علوم_سیاسی_سکولار به ایران و انتشار نشریات مبلّغ #لیبرال_سرمایهداری، زمینهی تجدیدنظرطلبی سیاسی را در ذهن برخی دولتمردان کلید زد.
2⃣ اگر #عبدالکریم_سروش در طیف موسوم به #روشنفکران_دینی یک تئوریسین مؤثر نامیده میشد، #سعید_حجاریان نیز در میان سیاستمداران چپگرا نفوذی برتر داشت و آنچه پیشنهاد میکرد، محصول مهمترین پروژه عمرش بود.
3⃣ او از ابتدای دهه 1370 طرح «نوسازی سیاسی جمهوری اسلامی» را در ذهن خود میپروراند؛ چنانکه وقتی سال 1368 پس از پایان دوره محمد محمدی ریشهری در وزارت اطلاعات از سمت معاونت وزیر کناره گرفت، در پاییز 1370 به #حلقه_کیان با محوریت عبدالکریم سروش پیوست.
4⃣ او همگام با سروش هوادار جدی فرآیند #سکولاریزم_سیاسی و استقرار #دموکراسی_انگلیسی بود؛ هم از شاخصهای «عرفیگرایی مدرن» دفاع میکرد و هم از ائتلاف «چپهای مسلمان» با «روشنفکران دینی»!
5⃣ در این جلسات محمد مجتهد شبستری، محسن سازگارا، محسن کدیور، ماشاءالله شمسالواعظین، رضا تهرانی، آرش نراقی، ابراهیم خلیفهسلطانی، علیرضا جلاییپور، حسینعلی قاضیان، مراد فرهادپور، سیدمرتضی مردیها و… شرکت میکردند. همچنین بخشی از نیروهای امنیتی چپگرا مانند محسن امینزاده، عباس عبدی، محمدرضا تاجیک، علی ربیعی، علیرضا علویتبار و… نیز در جمع آنان حضور مییافتند.
📚 پیام فضلینژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ پنجم، ص300-304
📖 متن کامل مقاله بههمراه منابع:
👉 goo.gl/JJpjJJ
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
🔸 هشتگ اصلی: #ارتش_سری_روشنفکران
🎯 پکر انگلیسی، مشروطهطلبی، سرمایهداری (3)
✡ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستوهفتم)
🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایهداری (3)
1⃣ از دل #حلقه_کیان و حلقه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، زمستان 1374 #حلقه_آئین شکل گرفت که #سیدمحمد_خاتمی و #سعید_حجاریان در مرکزیت آن قرار داشتند و کادر رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مانند نبوی، تاجزاده، و آرمین در کنار هادی خانیکی، عباس عبدی، محمدتقی فاضل میبدی و محسن کدیور طیف اکثریت آن را تشکیل میدادند. آنان سال 1375 در زمره اعضاء کادر مرکزی ستاد انتخاباتی خاتمی با شعار «او آمد، پرده و پر بگشایید» درآمدند.
2⃣ سه حلقهی کیان، آئین و مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در پروژه #دموکراتیزاسیون تحت نفوذ ایدئولوژی «عصر مدرن» و «نهضت روشنگری» بودند و اغلب اعضاء و مشاوران آن نیز یا از #تئوریهای_انگلیسی تغذیه میکردند یا دانشآموختگان #دانشگاههای_انگلستان به شمار میرفتند!
👈 #عبدالکریم_سروش در چلسی کالج لندن «فلسفه علم» آموخت و آن را با تکیه بر آراء #کارل_پوپر یهودی در ایران رواج میداد.
👈 #حسین_بشیریه هم که سخت شیفتهی توماس هابز و ماکس وبر بود، دکترای «تئوری سیاسی» خود را از دانشگاه لیورپول انگلستان گرفت.
👈 #محمدرضا_تاجیک، رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و معاون آموزشی وزارت اطلاعات در #دولت_اصلاحات نیز سال 1372 در دانشگاه اسکس انگلستان درس «تحلیل گفتمانی» خواند.
👈 #حمیدرضا_جلاییپور که در دهه 1360 معاون سیاسی – امنیتی استانداری کردستان بود، سال 1376 پس از گرفتن دکترای «جامعهشناسی سیاسی» از دانشگاه لندن به یکی از چهرههای کلیدی اصلاحات بدل گشت و ناشر روزنامههای جامعه، طوس، نشاط و… شد.
👈 #حسن_روحانی نیز که یکی از نزدیکترین چهرهها به هاشمی رفسنجانی و خاتمی بود، تحصیلات عالی خود را در کشور انگلستان گذراند.
👈 #سیدمحمد_خاتمی نیز به شدت شیفته ایدئولوگهای «انقلاب باشکوه» انگلیس مانند #جان_لاک بود و آنان را مظهر پیوند «دینداری و تجددخواهی» مینامید.
📚 پیام فضلینژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ پنجم، ص300-304
📖 متن کامل مقاله بههمراه منابع:
👉 goo.gl/JJpjJJ
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
🔸 هشتگ اصلی: #ارتش_سری_روشنفکران
🎯 پکر انگلیسی، مشروطهطلبی، سرمایهداری (2)
✡ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستوهفتم)
🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایهداری (3)
1⃣ سال 1372 #سعید_حجاریان از این نیروها و اعضاء مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای اجرای طرحی جدید با عنوان «پروژه توسعه سیاسی» در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری (به ریاست سیدمحمد موسوی خوئینیها) دعوت کرد و مسئولیت مستقیم آن را در کسوت معاون سیاسی مرکز برعهده گرفت.
2⃣ همدوش او و م#وسوی_خوئینیها، 7 چهره برجستهی دیگر شامل بهزاد نبوی، عباس عبدی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، علیرضا علویتبار، عماد افروغ و محسن کدیور ترکیب شورای سیاستگذاری مرکز را میساختند.
3⃣ عبدی به سمت «معاون فرهنگی» مرکز منصوب شد و افروغ نیز که در دهه 1360 از اعضاء دفتر سیاسی سپاه پاسداران در شیراز بهشمار میرفت، بهتدریج پیوندهای نزدیکی با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یافت و سرانجام به سمت مدیریت «گروه اجتماعی» این مرکز رسید. کدیور نیز در رأس «معاونت اندیشه اسلامی» قرار گرفت.
4⃣ اما پشت صحنهی این #پروژه_نفوذ تئوریسینی کم حاشیه به نام #حسین_بشیریه به چشم میخورد که سال 1361 با دکترای «تئوری سیاسی» از دانشگاه لیورپول انگلستان به تهران آمد و در مرکز ترجمهی تئوریهای «دموکراتیزاسیون» برای گذار از سنت به مدرنیته نشست؛ گرچه حجاریان میگفت بهسبب حساسیتهای عمومی نباید از واژه «دموکراتیزاسیون» بهعنوان سرشناسهی پروژه استفاده کرد.
5⃣ گزارشهای پژوهشی مرکز مستقیماً روی میز رئیسجمهور #هاشمی_رفسنجانی قرار میگرفت و حاوی توصیههای راهبردی برای حاکمیت فرهنگِ سیاسی مدرن بر کشور بود. اغلب پیشنهادات این گروه در دوره #اصلاحات به صحنهی اجرا آمد. البته اکبر هاشمی رفسنجانی میگفت:
👈 «آقای خاتمی تقریباً در مسیر سیاستهای دورهی مسئولیت من پیشرفت کردند. اگر من هم میخواستم ادامه دهم، به همین جاها میرسیدم.»
📚 پیام فضلینژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ پنجم، ص300-304
📖 متن کامل مقاله بههمراه منابع:
👉 goo.gl/JJpjJJ
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
🔸 هشتگ اصلی: #ارتش_سری_روشنفکران
🎯 پکر انگلیسی، مشروطهطلبی، سرمایهداری (4)
✡ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستوهفتم)
🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایهداری (3)
1⃣ بسیاری از مسئولان میانی کشور یا فعالان سیاسی مانند #حمیدرضا_جلاییپور که پیشتر رویکردهای ارزشی داشتند، با بورسیههای دولتیای که وزیر علومِ #هاشمی_رفسنجانی به آنها داد، روانهی انگلستان یا دیگر کشورهای اروپایی گشتند و بعدها در میانهی دهه 1370، بخش مهمی از آنان در زمره حامیان #اصلاحطلبان_سکولار درآمدند.
2⃣ تخصیص این بورسیهها برخلاف توصیههای راهبردی امام خمینی (ره) در حوزه آموزش عالی مدیریت شد و بخشی از زمینههای رشد #علوم_انسانی_سکولار را در ایران تسهیل ساخت.
3⃣ نهتنها سروش و بشیریه بخش مهمی از کنشگران سیاسی #اصلاحطلب مانند سیدمحمد موسوی خوئینیها، سیدمحمد خاتمی و سعید حجاریان را زیر چتر معرفتیشان داشتند، بلکه ابتدا در نیمه دهه 1360 و سپس از سال 1372 دو تئوری برجستهی انگلیسی را به مثابه مبنای اصلاحطلبی برگزیدند:
👈 یکی تئوری #پلورالیسم_دینی
👈 و دیگری اندیشهی #جامعه_مدنی
که دو فیلسوف انلگیسی، یعنی #جان_هیک و #جان_کین از احیاگران آن در قرن بیستم به شمار میرفتند.
4⃣ برای همین آنان «انقلاب باشکوه انگلیس» را یگانه الگوی «مشروطیت» تلقی میکردند و برای رسیدن به این نقطه #سعید_حجاریان با صراحت از «مدل انگلیسی اصلاحات» دفاع میکرد، چنانکه آن را «دموکراسی بدون مرگ» میدانست.
5⃣ بنابراین، وقتی در اولین گفتوگوی خود پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری پای میز مصاحبه با ماهنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی نشست، به صراحت تأکید کرد: راه #اصلاحطلبان برای دموکراتیزاسیونِ حکومت ایران مبتنی بر تجربههای تاریخی و آموزههای معرفتی انگلیسیهاست:
👈 این همان راهی است که #انگلستان از قرن دوازدهم با «ماگنا کارتا» یا «منشور بزرگ» شروع کرد و کلمه کارتا، چارت و «مشروطیت» هم از همینجا مشتق شده است.
📚 پیام فضلینژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ پنجم، ص300-304
📖 متن کامل مقاله بههمراه منابع:
👉 goo.gl/JJpjJJ
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
🔸 هشتگ اصلی: #ارتش_سری_روشنفکران
حی علی الصلاه
اصیکم ، باوامرولی الامر المسلمین ، کما اوامر، ولی الله،، علیه السلام،
4_509647540967178435.apk
7.93M
👆 نرمافزار قرآن کریم و عهدین (شامل متن کامل قرآن کریم و ترجمهی عهد قدیم و عهد جدید).
/ یهود و علوم / یهود و تغذیه و بهداشت / سادهلوحی در انکار جنگ اقلیمی
سادهلوحی در انکار جنگ اقلیمی
یهود و تغذیه و بهداشت ارسال دیدگاه 264 بازدید
اقلیمشناس آمریکایی: آنها که میگویند «جنگ اقلیمی» نداریم، «سادهلوح» هستند + معرفی ۱۰ فناوری دستکاری اقلیمی
پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» ؛ قسمت شانزدهم
بررسی ویژه: «نبرد اقلیمی» ؛ بخش اول
چندی است در ایران اظهارات کارشناسی متناقضی در خصوص تعمد یا دخالت خارجی در «تغییرات اقلیمی» یا بهاصطلاح رایج «جنگ اقلیمی» بالا گرفته است. در این موضوع، طیف گستردهای از نظرات کارشناسی وجود دارد.
در یک سو، نهادهای صیانتی – مانند سازمان پدافند غیرعامل – دخالت خارجی در شرایط فعلی ایران را محتمل ارزیابی میکنند؛ از سوی دیگر کارشناسان کلاسیک کشور – مانند سازمان هواشناسی و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست – بهکلی منکر این موضوع هستند و حتی بر طرح کنندگان موضوع خرده میگیرند.
نظر سردار جلالی؛ رئیس سازمان پدافند غیرعامل، دربارهی جنگ اقلیمی
موضوع تغییرات اقلیمی با کلیدواژهی «ابردزدی»، اولین بار توسط غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل در 11 تیرماه 1397 مطرح شد.
بلافاصله پس از یک روز، در تاریخ 12 تیرماه، عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، بر سردار جلالی – بهدلیل ورود در حوزهی غیرتخصصیاش – خرده گرفت، و با وجود اینکه تغییرات اقلیمی را تأیید کرد، نظرات وی را مردود دانست.
یک روز پس از آن، 13 تیرماه، داوود پرهیزکار، معاون وزیر راه و شهرسازی و رئیس سازمان هواشناسی کشور نیز صراحتاً در این خصوص اعلام نظر کرد؛ وی نیز نظر سردار جلالی را “فاقد مبنای علمی” ارزیابی کرد.
پس از این تاریخ، موجی از اظهارنظرها توسط کارشناسان مختلف، در رسانهها مطرح شد که به رد یا تأیید «عمدی بودن تغییر اقلیم ایران» پرداختند.
موجی از نظرات کارشناسان به محوریت سازمان محیطزیست و سازمان هواشناسی در رد جنگ اقلیمی
طی روزهای آینده، ذیل پروندهی «جنگ جهانی غذا» بررسیِ ویژهای در این زمینه انجام خواهیم داد تا ابعاد مسئله برای نخبگان و آحاد مردم روشن شود. در بررسیِ این موضوع به متنها، فیلمها و مؤلفههای بسیار قابل توجهی برخوردیم که به نظر میرسد برای خوانندگان نیز جذاب خواهد بود.
برای اولین شماره، متن و فیلم اظهارات جیم لی – فعال محیط زیستی و اقلیمشناس آمریکایی – در نظر گرفته شده که ذیلاً تقدیم خوانندگان میشود.
جیم لی، محقق حوزهی دستکاریهای اقلیمی است؛ وی خود مینویسد: من هفت سال گذشتهی زندگیام را به درک و گزارش حقیقت، دربارهی تاریخ طولانی تغییرات آب و هوا اختصاص دادهام.
وی با بیان اینکه ادعای ایران دربارهی دستکاری اقلیمی، برای ما که جنگ اقلیمی را پیگیری میکنیم تعجبی ندارد، تأکید کرد: چنین احتمالی وجود دارد.
مدیر وبسایت «کلایمت ویور» با اشاره به مستندات و مقالات منتشر شده دربارهی پروژهی «نیل آبی» که توسط سازمان سیا با هدف نابودی مزارع نیشکر کوبا انجام شد خاطرنشان کرد: در این پروژه باران ابرها، قبل از اینکه به کوبا برسند، بیرون کشیده شده است.
وی ادامه داد: سیا با قاطعیت منکر استفاده از تغییرات اقلیمی در هر جایی – غیر از ویتنام! – شده است.
این فعال محیط زیست در ادامه به ابعاد بزرگتری از این پروژه اشاره کرد و افزود: هدف از پروژهی «نیل آبی»، تغییرات اقلیمی در سه دولت کوبا، چین و شوروی بود تا محصولهای این سه کشور را نابود کنند و آشوبهای سیاسی ایجاد کنند.
وی در ادامه درخصوص احتمال بهکارگیری چنین فناوریای برای ایران خاطرنشان کرد: میدانید؟ من طرفدار ایران نیستم، اما هر طور فکر کنید، احتمال این موضوع وجود دارد.
این اقلیمشناس آمریکایی ادامه داد: رئیس سازمان هواشناسی ایران گفته این شرایط یک تغییر اقلیمی است نه جنگ اقلیمی؛ اما کسانی که گذشته را فراموش کنند، (و عبرت نگیرند) محکوم به تحمل تکرار آن هستند.
وی با اشاره به مقالات متعدد کنشهای سیا در زمینهی دستکاری اقلیمی، آمریکا را – بجای اسرائیل – بازیگر اصلی این موضوع دانست، و اضافه کرد: سیا این فناوری را در انحصار خود دارد؛ حتی کاناداییها برای استفاده، ناچارند به سیا در خواست بفرستند.
این محقق حوزهی دستکاریهای اقلیمی همچنین به پیام نتانیاهو دربارهی موضوع آب ایران اشاره کرد، و افزود: این اگرچه در ظاهر بهعنوان یک نیّت خیرخواهانه نشان داده میشود اما این نوع همدردی نتانیاهو، در واقع «جاسوسبازی» است. چرا که این نوع همدردی و حل مشکل، اهرم فشاری به همراه خواهد آورد.
وی تصریح کرد: فناوری دستکاری اقلیمی ما در حال دزدیدن بارانهایی است که به سمت ایران میروند؛ آنوقت پیام میدهند ما به شما تجهیزات میدهیم که مقدار فراوانی آب برای شما به همراه داشته باشد.
جیم لی کارشناسان سازمان هواشناسی ایران را مورد خطاب قرار داد و گفت: برای هواشناسان ایرانی ک
ه میگویند این موضوع نمیتواند اتفاق افتاده باشد میگویم یک شرکت به نام «آکواس» وجود دارد که مدعی است فناوری تغییر اقلیم را در اختیار دارد و از ایستگاههای زمینی برای ایجاد امواج الکترومغناطیسی برای هدایت ابرها در آسمان استفاده میکند.
وی افزود: پس آیا میتوان رودخانهها را از آسمان هدایت کرد یا ابرها را از ایران دور کرد؟ بر طبق گفتههای صاحبان این فناوری من میگویم: بله. امکانش هست.
مدیر وبسایت کلایمت ویور ادامه داد: ما نگرانی ایران را قبل از این هم دیدهایم؛ به همین دلیل من پیش از این مقالهای نوشتم و 10 فناوری را که برای این منظور استفاده میشود نشان دادهام. ما در سال 1962 و 1969 این فناوری را در اختیار داشتیم و استفاده کردیم؛ که با فناوریهای امروزی ما قابل قیاس نیست.
جیم لی در پایان تأکید کرد: این یک حقیقت است که دستکاری اقلیمی اتفاق افتاده است.
مشروح فیلم اظهارات جیم کلی را ذیلاً ببینید:
فیلم: جیم لی از تغییرات آب و هوایی میگوید.
توضیح: جیم لی در مقالهای مجزا (اینجا) 10 فناوری دستکاری اقلیمی را اینگونه برمیشمرد: گرمایش یونوسفریک، راکتهای صوتی، ماهواره، لیزر، بارور کردن ابرها، یونیزه کردن ابرها، تزریق ایروسول استراتوسفریک، ایجاد ابر، و هدایت جریان ابر در آسمان.
…..