eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
نتیجه رسیدم که عملکرد کسانی که بخش‌هایی از هولوکاست را به چالش می‌کشند، ناموجّه‌تر از عملکرد کسانی که برداشت نظام حاکم از این‌که ترور کندی توسط یک فرد با انگیزه شخصی صورت گرفته است مناقشه قرار می‌دهند، نیست. تفاوت تنها در این است که مناقشه کردن در مورد یافته‌های کمیته وارِن، پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا دینی کمتری به دنبال داشت. تنها طرح چند سؤال مناسب و بجا در مورد هر جنبه‌ای از داستان هولوکاست می‌تواند خشم عنان‌گسیخته حاکمان، رسانه‌ها و حامیان اسرائیل را متوجه فرد سازد. من تا کنون برای ارتداد خود بهای سنگینی پرداخته‌ام و این کتاب ممکن است بهای سنگین‌تری را بر من تحمیل کند. در امریکا اگر یک پژوهشگر جرأت کند این موضوع را منتشر کند و سپس آن را در سطح عمومی مورد بحث قرار دهد، ممکن است در نتیجه وسیله امرار معاش خود را از دست بدهد و حتی با خطرات جانی روبرو شود. در کانادا و اروپا این کار به‌معنای باز پس گرفتن مدارج دانشگاهی، لغو استخدام، از دست دادن جایگاه شغلی، حقوق بازنشستگی، داد و ستدها و علاوه بر همه اینها زندانی شدن و حملات فیزیکی است. اکنون که من مشغول نگارش این کلمات هستم، خبرهایی به دستم رسیده است که رهبر ملی‌گرای فرانسوی ژان ماری لوپن تنها به خاطر اظهار این مطلب در گفتگو با یک روزنامه‌نگار که اتاق‌های گاز یک پانوشت جنگ دوم جهانی است، توسط یک دادگاه فرانسوی به هزاران دلار جریمه محکوم شده است. (71) سر وینتسون چرچیل در اثر به یاد ماندنی خود به نام جنگ جهانی دوم (72) که در شش جلد به چاپ رسید، هیچ اشاره‌ای به اتاق‌های گاز حتی در حد یک پانوشت ننموده است. همین قضیه در مورد کتاب جنگ صلیبی در اروپا (73) نوشته آیزنهاور صادق است. شاید صهیونیست‌ها بتوانند محاکمه‌ای برای این دو نویسنده‌ی متوفّی که هولوکاست مقدس را بزرگداشتِ درخوری ننموده‌اند، ترتیب دهند!! پس از اظهار نظر لوپن، مدیر اروپایی مرکز ویزنتال الغای مصونیت پارلمانی لوپن در پارلمان اروپا را درخواست کرد تا بدین ترتیب او مشمول پیگرد قرار گیرد و از صلاحیت اداره دفتر انتخاباتی محروم گردد. (74) جامعه‌ای که اجازه بحث، تحقیق و مناظره آزاد را ندهد، آزاد نیست هر اندازه ترس از رسانه‌ها و حکومت به خاطر یک نظریه بیشتر باشد، سرکوب شدیدتر خواهد بود. این ترس در مورد نظریاتی که از نگاه سیاسی در مورد هولوکاست نادرست است، به مرز جنون‌آمیزی رسیده است. دست‌اندرکاران یک حکومت یا رسانه که از نظریات خاصّی هراس دارند، آن‌ها را سرکوب می‌کنند. نه به این دلیل که آن نظریات سست و بی‌پایه‌اند، بلکه به این دلیل که محکم و قوی هستند. و نه به این خاطر که ابطال‌پذیرند، بلکه به این خاطر که قانع‌کننده هستند. اگر واقعاً این نظریات را ضعیف بپندارند، پس نباید شتابی برای سرکوب آن داشته باشند. اگر قرار است ما داستان واقعی هولوکاست را بدانیم، باید آزادی تحقیق، آزادی پرسش و آزادی تردید وجود داشته باشد. اگر من در زندگی سیاسی خود یک چیز یادگرفته باشم، آن چیز پرسیدن است. ما باید از آزادی بیان و مطبوعات و آزادی تحقیق و بحث برخوردار باشیم. پیش از آن‌که ما واقعیت را از غیر واقعیت و حقیقت را از وهم و خیال تشخیص دهیم. باید سخن همه‌ی طرف‌ها را بشنویم. این روند در مورد هر موضوعی فراروی ما معتبر است از جمله پدیده‌ای که چنین تعصب باور نکردنی را به وجود آورده است یعنی هولوکاست آن هم به حرف H بزرگ. هولوکاست به طور فزاینده‌ای در حال دارا شدن جنبه‌های یک دین است. نوعی مضمون مرگ و نجات و رهایی در تصویر انسان‌های معصومی که کشته شدند امّا در‌هاله‌ای از قداست خلل‌ناپذیر برخاستند، وجود دارد. اردوگاه‌های دستکاری شده به منزله‌ی اماکن مقدّس و زیارتگاه‌ها هستند و اسناد مقدس پر از نام قدیسان و گناهکاران است. و مکان‌هایی از قبیل موزه هولوکاست در واشنگتن به‌مثابه معبد به شمار می‌روند. هرکس کوچک‌ترین جزئیات آن را مورد تردید قرار دهد. مرتدّی است که دست‌کم سزاوار تحقیر و تمسخر است و بلکه ترجیحاً شایسته‌ی محرومیت از امرار معاش و زندانی شدن است. نوشته‌های کفرگویان، باید توقیف و سوزانده شود. اگر به هر شکلی این نوشته‌های بدعت‌آمیز حتی در سطح محدودی در معرض اطلاع عموم قرار گیرد، مؤلّفان و آثارشان باید به طور نظام‌یافته‌ای مورد تحقیر و اهانت قرار گیرند. نه تنها هولوکاست جنبه‌های دینی به خود گرفته است، بلکه تبدیل به صنعت عظیم جهانی‌ای شده است که میلیاردها دلار را سرازیر می‌کند. داستان هولوکاست منبع درآمد میلیاردها دلار است. چند میلیارد دلار از راه غرامت‌های آلمان و چند میلیارد دلار بیشتر از راه حمایت‌های امریکا و چند میلیارد دلار بیشتر از راهی که تنها می‌توان آن را یک اخّاذی هنگفت از طریق ارعاب نامید، عاید می‌شود. دکتر نورمن فینکلشتاین در مصاحبه‌ای که اخیراً با مجله کونتر پانچ داشته است از این اخاذی و باج‌گیری پرده برداشت. او عل
یرغم حملات شدیدی که از طرف سازمان «ای دی ال» و دیگر سازمان‌های قدرتمند یهودی متوجه او شده است، جسورانه، رک و بی‌پروا سخن گفت: «یک سخنگوی کنگره جهانی یهودیان اظهار داشت که شما باید از چنین سازمان‌هایی به خاطر غرامت‌هایی که پدر و مادرتان دریافت کردند، متشکر و سپاسگزار باشید. آیا این مطلب تا حدودی صحت ندارد که اگر به خاطر آگاهی‌هایی که نبردها و فعالیت‌های این افراد را بر می‌انگیخت نبود بازماندگان هولوکاست هرگز غرامت دریافت نمی‌کردند؟ بی‌پرده می‌گویم این سازمان‌ها مرا به یاد این نکته‌سنجی مادر مرحومم می‌اندازد که اختراع واژه Chutzpah به معنای وقاحت توسط یهودیان تصادفی نیست. آن‌ها 95% پول‌هایی را که به قربانیان شکنجه‌های نازی‌ها تخصیص داده شده بود دزدیدند. من این واژه را با تعمد به کار می‌برم – و سپس خرده نانی را جلوی شما ریختند و گفتند باید سپاسگزار باشید. این خیلی سخت است که به حدّی خوار شویم که رنج عظیم یهودی طی جنگ جهانی دوم را در حد یک اخاذی و باج‌گیری همراه با ارعاب تنزّل دهیم. من واقعاً فکر می‌کنم حتی جولیوس استریچر (ناشر مهم ضد یهود در دهه سی در آلمان) اگر امروز مشغول چـاب «در استرومد» بود نمی‌توانست تصویر یهودیان را این‌گونه در خاطره‌ها زنده کند و مردگانشان را این‌طور خوراک آگهی‌های تبلیغاتی خود نماید. امّا این دقیقاً همان چیزی است که این باند کلاهبرداران کثیف انجام داده‌اند. آن‌ها از یک طرف با مبدّل ساختن رنج یهودیان به یک اخّاذی و زورگیری، آن‌ها را بدنام ساخته‌اند. اگر هنوز تردیدی باقی مانده است باید به مقاله اخیر مجله لندن تایمز با سرفصل «قضیه اموال سوئیسی هولوکاست افسانه از آب در آمد» اشاره کنم. در این مقاله گفته شده تمام ادعاهایی که بر ضد بانک‌های سوئیسی اقامه شده بود، سرهم‌بندی و جعل آشکاری از سوی کلاهبرداران هولوکاست بوده است. اما آن‌ها از طرف دیگر پس از تنزّل دادن رنج یهودیان در حد یک اخّاذی، از تحویل این اموال اخاذی شده به قربانیان واقعی خودداری می‌کردند. تصوّر تنزّل یافتن مجدّد از این مرتبه پست اخلاقی بسیار دشوار است. به نظر من اگر همه آن‌ها را پشت نرده‌های محکم قرار دهند باز هم مجازاتی عادلانه نیست.» (75) فینکلشتین در ادامه می‌گوید اگر او یهودی نبود کتابش هرگز منتشر نمی‌شد. وی در جواب این سؤال که شما فکر می‌کنید اگر فرزند یهودیِ بازماندگان هولوکاست نبودید کتاب «صنعت هولوکاست» شما به چاپ می‌رسید؟، گفت: «(خنده) نه، من هیچ تردیدی در این مورد ندارم. اولاً این کتاب من اصلاً به عنوان کتاب فرزند بازماندگان هولوکاست به چاپ رسید. اگر من چنین موقعیتی نداشتم هیچ شانسی وجود نداشت و در آن صورت من زنده دفن می‌شدم. دقیقاً چند روز پیش من داشتم با شخصی که نمی‌توانم در این مصاحبه نام او را ببرم صحبت می‌کردم او با یک مسئول بلندپایه دولتی در آلمان که هر دویمان او را می‌شناختیم ملاقات کرده بود. دوست من از او درباره سؤالاتی که در کتاب من در زمینه تعداد بازماندگانی که در آن دوران به بیگاری گماشته می‌شدند، سؤال کرده بود، همچنین پرسیده بود آیا دولت آلمان مطلع است که این ارقام به جهت توجیه مقادیر هنگفت اخّاذی شده، به شکل حیرت‌آوری بزرگنمایی شده‌اند. او پاسخ شنیده بود که: البته ما می‌دانیم آنچه او می‌گوید صحیح است، امّا پیش از این تصمیم گرفته شده است که با این باج‌گیری کنار بیاییم زیرا از راه‌افتادن موج سهمگین در آلمان در واکنش به یهودستیزی می‌هراسیم.» افسانه هولوکاست همچنان زنده است و اتحاد قومی عمیق یهودیان را محکم‌تر می‌سازد و نفرت جمعی بر ضد غیریهودیان را شعله‌ور می‌کند. در میان غیریهودیان، بازپردازی مداوم داستان هولوکاست ابتدایی‌ترین دفاع‌های روانی ما را در برابر نژادپرستی یهودی نابود می‌سازد. در واقع بزرگترین حادثه زاییده نژادپرستی هولوکاست قتل‌عام ده‌ها میلیون مسیحی توسط بلشویک‌های تحت فرمان یهودیان در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی بوده. متأسّفانه خیلی مسخره است که به این واقعه که سرآمد هولوکاست‌ها است این‌قدر کم توجه می‌شود؛ با همه‌ی این احوال در دوران ما، حوادث و اهمیت آن‌ها آن‌گونه که یهودیان نژادپرست می‌پسندند، تعریف می‌شود. واژگان هولوکاست حق مسلّم و ویژه‌ی قربانیان یهودی جنگ جهانی دوم است. هولوکاست یهودی در‌ هاله‌ای از قداست جدای از دیگر تلفات انسانی باقی می‌ماند. در جهان یهودیان وجود دارند و سپس بقیه‌ی بشریت، یعنی غیریهودیان و gentiles که با حرف «g» کوچک نوشته می‌شود. مادر تمام هولوکاست‌ها توصیف کردن کلّیت جنگ جهانی دوم با عنوان هولوکاست بسیار شایسته‌تر است تا این‌که تنها رنج و آزار یهودیان را هولوکاست بنامیم. بمباران و در آتش سوزاندن زیباترین شهرهای اروپا و کارهای هنری، مرگ ده‌ها میلیون از شجاع‌ترین و رشیدترین مردان، قلع و قمع‌های بی‌رحمانه، جان دادن از گرسنگی، تجاوز به عنف و قتل ده‌ها میلیون غیرنظامی بی‌گ
ناه از تمام ملیت‌ها و قومیت‌های اروپا، عظیم‌ترین هولوكاستی بوده است که جهان به عمر خود دیده است. جهان متمدن پیامدهای فرهنگی و وراثتی جنگ جهانی دوم را تا نسل‌های بعدی شاهد خواهد بود. نخست‌وزیر انگلیس، نویل چمبرلین، این مطلب را به اختصار چنین گفت که مناقشات مرزی آلمان و لهستان ارزش ریختن خون حتی یک سرباز پیاده را نداشت. همه‌ی کسانی که از زمان درگیری و در طول آن به دنیا آمدند، با سلسله سؤالاتی از طرف والدین خود و مطبوعات در رابطه با «جنگ خوب» بزرگ شدند. اگر مرگ 50 میلیون انسان جنگ خوبی است پس دقیقاً جنگ بد چه نوع جنگی است؟! طبیعتاً همان نیروهایی که در مورد هولوکاست تبلیغات می‌کنند، بر ضرورت جنگ نیز تأکید می‌ورزند. محاکمات نورمبرگ تقصیر نهایی جنگ را متوجه آلمانی‌ها دانست. آلمان برای پایان دادن به گرفتاری 20 ساله قلمرو شرقی خود از بابت لهستان به این کشور حمله کرد. در آن مرحله این جنگ یک جنگ مرزی همراه با حداقل تلفات انسانی و بمباران اندک شهرها و شهروندان غیرنظامی بود. با اعلام جنگ فرانسه و انگلستان بر ضد آلمان، عرصه‌ی درگیری گسترده شد و در اندک زمانی به یک جنگ جهانی و نهایتاً به عظیم‌ترین قتل‌عام بشری در طول تاریخ تبدیل شد. (نگاه کنید «بازبینی بارتز» نوشته ویلیس کارتو) در بسیاری ملّت‌ها افرادی وجود داشتند که خواستار جنگ بودند. برخی از آلمانی‌ها به سوی لبنسرام در شرق چشم می‌دوختند. لهستانی‌هایی بودند که ترجیح می‌دادند بجنگند امّا قلمرو آلمانی «وارسی» را که به تصرف در آورده بودند، پس ندهند. در میان فرانسوی‌ها برخی به هماوردان آلمانی حسادت می‌ورزیدند و در میان انگلیسی‌ها کسانی بودند که از قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی اروپای یکپارچه بیمناک بودند. این نیروها به همراه سایرین دست به دست هم دادند تا هولوکاست جنگ جهانی دوم پدید آید. ضمناً نباید گروه دیگری را که مسئولیت سنگینی در قبال این هولوکاست بر عهده دارد فراموش کنیم: نیروهای سازماندهی شده یهود در سرتاسر جهان. در سال 1932 کنگره جهانی یهود بر ضدّ آلمان اعلام جنگ کرد. آن‌ها به مدت شش سال در میان تمام ملّت‌های اروپا هرگونه بدگمانی و شکوه‌ها و نارضایتی‌های ملّی را تشدید کردند. آن‌ها مقالات تحریک‌آمیزی درباره آلمان در مطبوعات تحت مالکیت یا کنترل و نفوذ یهودیان منتشر کردند. آن‌ها توان مالی عظیم خود را به‌کار گرفتند. آن‌ها از نفوذ بالای سیاسی و رسانه‌ای خود برای تحریک به سوی درگیری استفاده کردند و آتش نفرت را شعله‌ور نمودند. آتشی که پس از گذشت 55 سال همچنان توسط رسانه‌ها فروزان نگه‌داشته شده است. جنگ جهانی دوم ویرانگرترین و کوبنده‌ترین رویداد در تاریخ بشری دراز مدت اروپاست. کمونیسم نیمی از اروپا را مورد تجاوز قرار داد و بر روی کره خاکی براه افتاد تا میلیون‌ها انسان را پیش از آن‌که خود را از پای در آورد، بکشد و به بردگی بگیرد. یهودیان نژادپرست با پیروزی بدتر از شکست خود، قدرت خویش را تحکیم کردند تا در نتیجه قرن 21 با تفوق و سلطه صهیونیسم در عالی‌ترین رده‌های رسانه‌ای و قدرت سیاسی آغاز شود. در پایان جنگ جهانی دوم زمانی که یهودیان نژادپرست به فلسطین حمله کردند، متحدین اروپایی و آمریکایی آن‌ها قالب جدیدی از تجاوز را برای سرزمین‌های اروپایی و آمریکایی طراحی کردند. تجاوز به شکل مهاجرت به‌عنوان بخشی از تاکتیک قدیم آن‌ها یعنی «تفرقه بینداز و حکومت کن» به‌شمار می‌رفت. اکنون در نخستین سال‌های قرن 21 ما می‌توانیم به آسانی فاجعه‌ی جمعیت‌شناختی که برای خیلی از ملت‌ها در شرف وقوع است را پیش‌بینی کنیم. نفرتی کهنه اکنون توسط انسان‌هایی که هرگز فراموش نمی‌کنند و هرگز نمی‌بخشند. امروز، اگرچه دشمنان و هماوردان یهودی ما که به شدت مشغول پایه‌ریزی بنیادهای نظم نوین جهانی هستند، در آستانه پیروزی کامل ظاهر شده‌اند، اما بازهم آنچه ما را تهدید می‌کند قدرت آن‌ها نیست، بلکه ضعف ماست. ثابت شده است که پاشنه آشیل ما، ساده‌لوحی ماست. اگر ما واقعیت هولوکاست را بدانیم، این سادگی‌ها تمام می‌شود و شاید بتوانیم نقشه‌هایی را که برای ریشه‌کنی و نابودی جلوه‌های بی‌همتا و متنوع بشری طراحی شده است را خنثی کنیم. نورمن فینکلشتاین تزویر و فریبکاری «صنعت هولوکاست» را در استفاده‌ی آن‌ها از هولوکاست به‌عنوان توجیه نهایی قتل، حبس، شکنجه و مصادره اموال صدها هزار فلسطینی نشان می‌دهد. اما این تنها فلسطین نیست که اشغال خود را مدیون گرز هولوکاست است، بلکه اشغال بسیاری از جایگاه‌های کلیدی قدرت در جهان اروپایی – آمریکایی توسط یهودیان نژادپرست نیز مدیون همین گرز است. فلسطینی‌ها، اروپایی‌ها، امریکایی‌ها و در واقع همه‌ی مردم جهان نباید آزادی و بقای خود را در مذبح هولوکاست قربانی کنند. …پایان. لینک قسمت‌های مقاله: قسمت اول ؛ قسمت دوم ؛ قسمت سوم [بزودی] قسمت چهارم ؛ قسمت پنجم ؛ قسمت ششم پی‌نوشت‌ها: 67- Nahum Goldman 68- Goldman, N. (
هدایت شده از @ketabkhane
خانه / سایر مباحث / افسانه هولوکاست / آشویتس: قلب هولوکاست آشویتس: قلب هولوکاست افسانه هولوکاست ارسال دیدگاه 392 بازدید تحقیقی در مورد هولوکاست (4) آشویتس نویسنده: دیوید دیوک / مترجم: محمدحسین خدّامی محور داستان هولوکاست، اردوگاه آشویتس در لهستان است. طی چندین سال، این اردوگاه به عنوان اردوگاه مرگ، جایی که نازی‌ها 4 میلیون یهودی و میلیون‌ها غیریهودی را توسط گاز از بین برده‌اند، به جهانیان معرفی می‌شد. همه‌ی شک و تردید بازدیدکنندگان در مورد وسعت هولوکاست و صحّت داستان‌های اتاق گاز، در تورهای بازدید از اردوگاه محو می‌شد. سالانه نیم میلیون توریست از مکان‌هایی که ادعا می‌شود اتاق‌های گاز بوده است و میلیون‌ها یهودی در آن به قتل رسیده‌اند، بازدید می‌کنند. از سال 1945 تا 1989 تابلویی بر درب ورودی نصب شده بود که به زبان‌های متعدّدی آمار قربانیان را 4/1 میلیون نفر اعلام می‌کرد. پاپ ژان پل دوم طی بازدیدی که در ژوئن سال 1979 از اردوگاه به عمل آورد، در برابر این بنا ایستاد برای روح 4 میلیون قربانی طلب رحمت کرد. بعدها روشن شد حداقل 3 میلیون از آمار قربانیان، زاییده‌ی وهم و خیال بوده است! اندکی پس از بازدید پاپ، مورّخین اردوگاه بدون هیچ سروصدایی تابلو را برداشتند و تابلوی جدیدی با آمار رسمی 1/2 میلیون نفر نصب کردند. عدد 6 میلیون قربانی یهودی هولوکاست که طی سالیان دراز بطور رسمی اعلام می‌شد، 4 میلیون قربانی به ظاهر کشته شده در آشویتس را نیز در بر می‌گرفت. جالب است حتی پس از آن‌که عدد مربوط حدود 3 میلیون کاهش یافت، هیچ عجله‌ای برای تصحیح دایرةالمعارف‌ها یا سیل بی‌پایان داستان‌هایی که عدد 6 میلیون را مطرح می‌کردند وجود نداشت! کارشناسان با کاهش دادن عدد قربانیان، همان کاری را کردند که تجدیدنظرطلبانِ هولوکاست به خاطر آن زندانی شده بودند؛ آن‌ها با بازبینی در عدد تلفات یهودی، آن را کاهش داده بودند. به هر حال واقعاً گزینه دیگری برای انتخاب وجود نداشت، آن‌ها یا باید ارقام خود را به طور اساسی کاهش می‌دادند و یا از اعتبار ساقط می‌شدند. زمانی که آشویتس در دهه پنجاه و شصت تحت کنترل غرب کمونیست بود و عده‌ی کمی بازدیدکننده به آنجا می‌رفت، یک راه چاره، ادعاهای عجیب و مضحک بود، ولی وقتی دسترسی بیشتری به آن پیدا شد سؤالات زیادتری به وجود آمد. با تجدیدنظر در عددها، مسئولین اردوگاه عمدتاً اعتراف کرده بودند که ارقام اعلام شده‌ی کمونیست‌ها و مسئولین بعدی موزه‌ی اردوگاه، ارقامی ساختگی بوده است. این ارقام به اندازه‌ای بزرگ‌نمایی شده بود که قابل باور کردن نبود! تجدیدنظرطلبِ یهودی دیوید کُل (David cole) در سپتامبر 1992 به آشویتس سفر کرد. او در حالی‌که عرقچین یهودیان را بر سر گذاشته بود با مسئول اردوگاه، دکتر فرانسیزک پایپر (Franciszek Piper) مصاحبه کرد. پایپر اذعان نمود با آن‌که راهنماهای رسمی تورها به بازدید‌کنندگان اعلام می‌کنند که اتاق‌های گاز دقیقاً در همان وضعیت خود در زمان آزادسازیِ اردوگاه هستند، اما در واقع آن‌ها بازسازی شده‌اند! این افشاگری تنها یکی از شکاف‌های عرشه‌ی کشتی جنگی آشویتس، به‌عنوان مادر ناوگان جنگی هولوکاست به شمار می‌رود. کُل بعدها مورد ضرب و شتم قرار گرفت و چندین بار به مرگ تهدید شد! در برابر مدارک و اسناد فزاینده‌ای که دروغ‌های فاحش آشویتس را فاش می‌نمود، ترویج‌کنندگان هولوکاست به حقایقی اعتراف کردند که امثال دیوید ایروینگ به خاطر ابراز آن محکوم شده بودند! جالب توجّه آن‌که در کتاب «آشویتس: از 1270 تا به امروز» (Auschwitz, 1270 to the Present) نوشته‌ی رابرت جان ون پلت (Robert Jan van Pelt) و دبورا دورک (Deborah Dwork) از انتشارات دانشگاه ييل، که شاید معتبرترین و جامع‌ترین کتاب منتشر شده در مورد آشویتس باشد، این دو نویسنده‌ی یهودی اعتراف کرده‌اند اتاق گاز موجود در اردوگاه اصلی آشویتس که در معرض دید توریست‌ها قرار داده می‌شود، ساختگی است و مدّت‌ها پس از پایان جنگ توسط کمونیست‌های لهستانی ساخته شده است. البته در هر حال دو نویسنده ادعا کرده‌اند که اتاق‌های گازی در اردوگاه دیگری از آشویتس وجود دارد. سرنگونی کمونیسم در روسیه باعث آشکار شدن مدارک و اسنادی شد که تا آن روز از دسترس محققین غربی خارج بود. اسناد بسیار قابل توجّهی اخیراً در آرشیو دولتی یافت شده است. هنگامی که نیروهای شوروی آشویتس را آزاد کردند، آلمانی‌ها با عجله آنجا را ترک کرده بودند و مدارک بسیار فراوانی را به‌جا گذاشته بودند. در میان اسنادی که توسط گروه‌های نظامی کمونیست کشف شد، «دفتر ثبت مرگ و میر» آشویتس به چشم می‌خورد. این دفتر متشکل از چندین جلد صحافی‌شده از گواهی‌های مرگ ساکنین اردوگاه به ترتیب تاریخ زمانی بود. به مدت 45 سال این اسناد حیاتی و بسیار مهم در پرونده‌های سرّی کا. گ. ب ناپدید شده بود. رئیس‌جمهور روسیه میخائیل گورباچف اجازه‌ی پخش و آزاد کردن 46 جلد سندی
هدایت شده از @ketabkhane
که محقّقین جای آن‌ها را یافته بودند، صادر کرد. بر اساس این اسناد، پزشکان و سایر پرسنل پزشکی اردوگاه هرگونه مرگ و میر را با دقت بسیار ثبت کرده‌اند. در گزارش مرگ و میر، علت مرگ نیز که شامل اعدام (غالباً از طریق تیر باران یا به دار آویختن)، بیماری، حمله قلبی و علل مشابه است، توضیح داده شده است. غالباً مرگ و میرها در اثر بیماری رخ داده بود. دفاتر ناقص «ثبت مرگ و میر» تقریباً 74،000 مورد مرگ را گزارش کرده بود که از میان آن‌ها حدود 30،000 نفر یهودی بودند. سایر افراد را لهستانی‌ها، روسی‌ها و سایر ملیت‌ها تشکیل می‌دادند. دفتر ثبت مرگ و میر بلافاصله سؤالاتی را به وجود آورد. اگر مقامات آلمانی موارد تیرباران یا به دار آویختن را ثبت می‌کردند پس چرا اعدام‌های بوسیله گاز را ثبت نکرده‌اند؟! از این مهم‌تر آن که چرا این دفاتر برای سالیان متمادی مخفی نگه‌داشته شده بود؟! آیا مقامات شوروی به خاطر ناهماهنگی این اسناد با اظهارات رسمی کا. گ. ب نسبت به آشویتس آن‌ها را پنهان نکرده بودند؟! مدارک متقن و قوای متفقین نیز با آمار تلفات بسیار بالای آشویتس ناسازگار است. در اواسط دهه هفتاد دولت امریکا عکس‌های هوایی دوران جنگ از اردوگاه آشویتس را منتشر کرد. مورخ یهودی، رائول هیلبرگ در مقاله‌ی خود در دائرةالمعارف انکارتا می‌نویسد: «در سال 1944 هواپیمای شناسایی نیروهای متفقین به دنبال اهداف صنعتی از اردوگاه عکس‌برداری کرد. کارخانه‌ها و البته نه اتاق‌های گاز مورد بمباران قرار گرفتند». نیروی هوایی ارتش آمریکا این عکس‌ها را طی مدتی طولانی تهیه کرد. این تصاویر از وضوح قابل توجهی برخوردارند به‌طوری‌که وسایل نقلیه و حتی انسان‌های موجود در آن‌ها قابل تشخیص هستند. بسیاری از این عکس‌ها در زمان اوج کشتارهای ادعا شده تهیه شده‌اند. پروازهای گشت و نظارت، عکس‌های فراوانی را در پیش از ظهر روزهای کاری عادی تهیه کرده‌اند. هیچ‌یک از عکس‌هایی که در چندین روز تهیه شده است گودال‌ها یا پشته‌های بزرگ از اجساد انسان‌ها را نشان نمی‌دهد، هیچ آتشی که نشان از سوزاندن اجساد داشته باشد وجود ندارد و دودی از دودکش‌های کوره‌های جسد سوزی بر نمی‌خیزد. اگر کشتار و سوزاندن میلیون‌ها انسان واقعاً در دست انجام بوده است، در این صورت به هزاران تن کُک برای تأمین سوخت کوره‌های جسد سوزی نیاز داشته‌اند. اما در عکس‌ها هیچ نشانی از تپه‌های کُک یا صف طولانی واگن‌های حمل سوخت به چشم نمی‌خورد. صف انسان‌هایی که پشت درهای اتاق‌های گاز ادعا شده در آشویتس تجمع کرده‌اند نیز دیده نمی‌شود. سوراخی نیز بر روی سقفی که گفته می‌شود ماده زیکلون B از داخل آن بر سر قربانیان ریخته می‌شده است، مشاهده نمی‌شود. سند چشمگیر دیگری با انتشار «راز معمّا» پدیدار شد: انگلیسی‌ها با استفاده از کامپیوتر توانستند کد فوق‌سرّی و نامفهومی را که آلمانی‌ها برای ارسال ابلاغیه‌ها و اطلاعیه‌ها میان جبهه‌ی نبرد و فرماندهی استفاده می‌کردند، رمزگشایی کنند. گشودن رمز، مسیر جنگ را عوض کرد. زیرا انگلیسی‌ها و نیروهای متفقین حتی گاهی پیش از فرماندهان جنگی حاضر در صحنه‌ی نبرد از نقشه‌ها و دستورات نظامی آلمانی‌ها مطلع می‌شدند. سِر فرانسیس هری هینسلی (Francis Harry Hinsley) مدیر دانشکده سنت جان و استاد رشته روابط بین‌المللی در دانشگاه کمبریج ضمیمه‌ای را برای جلد دوم پایان‌نامه خویش به‌نام سرویس اطلاعاتی بریتانیا در جنگ جهانی دوم: تأثیر آن در استراتژی و عملیات‌ها (1) منتشر کرد. او در بخشی به‌نام «در پیام رمز پلیس آلمان» بازگو می‌کند که طی سال‌های 1942 و 1943 سرویس اطلاعاتی بریتانیا پیام‌های کدگذاری‌شده‌ی داخائو، بوخنوالد، آشویتس و هفت اردوگاه دیگر را رهگیری می‌کرد. روزانه همه‌ی اردوگاه‌ها، تعداد تازه‌واردها، منتقل‌شدگان به اردوگاه‌های دیگر، متولد شدگان و فوت شدگان را مخابره می‌کردند. همچنین اعدام‌هایی که از طریق تیرباران یا به دار آویختن صورت می‌گرفت، مخابره می‌شد. هینسلی می‌گوید: بر اساس گزارش‌های آشویتس (بزرگترین اردوگاه با 20،000 زندانی)، «بیماری» علت اصلیِ مرگ و میرها به شمار می‌رود. البته اشاره به مواردی از تیرباران و به دار آویختن نیز شده است. اما هیچ اشاره‌ای به اعدام توسط گاز نشده است. آمار مرده‌ها در پیام‌های رمزگشایی شده با موارد ثبت شده در دفاتر ثبت مرگ و میر و نیز میزان کُک مصرف شده مطابقت دارد. مهم‌تر آن‌که اگر اعدام توسط گاز واقعاً صورت گرفته است، پس چرا همانند تیرباران و به دار آویختن گزارش نشده است؟ با توجه به آن‌که آلمانی‌ها بر حسب وظیفه، اعدام‌ها و کشتارها را به مقامات مافوق گزارش می‌کرده‌اند، و گزارش‌ها به شکل فوق‌سرّی مخابره می‌شده است، چرا روش اعدام مخفی مانده است؟! جالب‌تر آن‌که سرویس اطلاعاتی انگلستان پیام‌های یگان تکاور آلمان معروف به اینستاتزگراین را که در نبرد چریکی سهمگینی بر ضد کمونیست‌ها در شرق گرفتار شده بودند، ن
هدایت شده از @ketabkhane
یز رمزگشایی کردند. در این پیام‌های رمزگشایی شده توضیحات دقیق و روشنی از کشتار چریک‌های یهودی و گروه‌های غیرنظامی ارائه شده است. به چه دلیل در پیام‌های سرّی، گزارش‌های تکان‌دهنده‌ی کشتار غیرنظامیان منعکس شده است، اما قضایای آشویتس گزارش نشده است؟! مستندات علمی در یک محاکمه‌ی جنایی معمولاً مستندات علمی متقن‌ترین مدرک محسوب می‌شود، زیرا از اعتباری علمی و فارغ از جانب‌داری برخوردار است. هیچ مستند علمی دال بر قتل‌عام توسط گاز در آشویتس یا هیچ‌یک از دیگر اردوگاه‌های آلمان وجود ندارد. متخصصان سم‌شناسی ارتش ایالات متحده امریکا صدها جسد متعلق به اردوگاه‌های نازی‌ها را کالبدشکافی کردند. باقیمانده‌های جسد انسان می‌تواند تا چند سال آثار مسمومیت توسط سیانید را نشان دهد. هیچ مدرک علمی وجود ندارد که نشان دهد حداقل یک قربانی توسط گاز از بین رفته است. در گزارش کالبد شکافی‌های پزشکان روسی در اردوگاه‌های اروپای شرقی نیز هیچ نشانی از خفگی با گاز به چشم نمی‌خورد. با وجود انجام کالبدشکافی‌ها، نتایج آن‌ها در دادگاه نورمبرگ ارائه نشد. چرا؟! آیا به این علت نبود که نتایج کالبدشکافی‌ها کمکی به محاکمه نمی‌کرد؟! زیرا هیچ‌یک از موارد مرگ و میر را به خفگی با گاز مستند نمی‌ساخت. مگر در همه‌ی دادگاه‌های جنایت قتل، دادرسان تلاش نمی‌کنند علّت مرگ را مشخص کنند؟ امّا در شناخته‌شده‌ترین محاکمه‌ی قتل در دادگاه بین‌المللی نظامی، علت مرگ به طرز سؤال‌برانگیزی مخفی مانده است. اگر نازی‌ها واقعاً میلیون‌ها انسان را با گاز خفه کرده‌اند، پس چرا دادرسان حداقل یک کالبدشکافی به عمل نیاوردند که نشان دهد علت مرگ، مسمومیت با گاز سیانید به دست آمده از زیکلون B است؟! کارشناسانِ صحتِ هولوکاست یکی از ادّله‌ی خود را میزان فراوان زیکلون B مصرف شده در طول جنگ در آشویتس می‌دانند. جین کلود پرساک یک شیمیدان فرانسوی برای ابطال خدشه‌های تجدیدنظرطلبان در مورد اتاق‌های گاز، در کتاب خود به نام «آشویتس: تکنیک‌ها و طرز کار اتاق‌های گاز» اطلاعاتی را در مورد مصرف بالای زیکلون B در آشویتس ارائه می‌کند، حال آن‌که توضیح منطقی‌تر ماجرا این است که آلمانی‌ها برای کنترل بیماری‌های واگیردار و مهلک در اردوگاه از این ماده‌ی شیمیایی استفاده کرده‌اند. علاوه بر این، اطلاعاتی که توسط پرساک منتشر شده است نشان می‌دهد میزان سرانه‌ی زیکلون B مصرف شده در اردوگاه آشویتس نزدیک به میزان مصرفی در سایر اردوگاه‌های آلمان از قبیل «اورانینبورگ» است، در حالی‌که کارشناسان اذعان دارند که در این اردوگاه جنایتِ کشتن با گاز صورت نگرفته است! اگر آشویتس مرکز عظیم نابودسازی یهودیان بوده و زیکلون B سم مورد استفاده در آن بوده است، پس چگونه گزارش خرید و استفاده مواد شیمیایی نشانگر مصرف بیشتر این ماده در آشویتس نسبت به دیگر اردوگاه‌ها که از زیکلون B فقط برای از بین بردن شپش‌ها استفاده می‌کردند و متهم به قتل با گاز نیستند، نمی‌باشد؟! همچنین پرساک ناخواسته فاش می‌کند که میزان سرانه‌ی کُک مصرف شده در آشویتس بیشتر از سایر اردوگاههای آلمان نبوده است. این در حالی است که برای سوزاندن قربانیان آشویتس واقعاً کوه‌هایی از کک لازم بوده است. در فوریه 1988، دولت کانادا، از ارنست زاندل، که در مورد هولوکاست تشکیک کرده بود به‌خاطر نقض قانون منسوخ اشاعه‌ی اخبار دروغ، شکایت کرد. وکلای مدافع این پرونده‌ی جنایی از یک مهندس مشاور امریکایی در زمینه‌ی زندان‌های اتاق گاز به نام فِرِد لیوشتر خواستند تا از اتاق‌های گاز آشویتس که ادعا می‌شود برای قتل مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند، آزمایشی علمی به عمل آورد. لیوشتر با شخصیتی غیرسیاسی، شاید در امریکا بالاترین مرجع در مورد ساخت و استفاده‌ی تجهیزات اعدام شناخته شود. او مسئول طراحی و ساخت وسایل اعدام مورد استفاده در برخی زندان‌های امریکا بوده است. لیوشتر در ضمن تحقیقات خود، ساخت اتاق‌های گاز ادعا شده را بررسی کرد و در مورد خواص شیمیایی زیکلون B نیز تحقیق نمود. او دریافت که زیکلون B ترکیبی است که وقتی در معرض هوا قرار می‌گیرد گاز کشنده‌ی سیانید هیدروژن را آزاد می‌کند. این گاز روی سطوح معلّق می‌ماند و در برابر موادِ در بردارنده‌ی آهن (ترکیبات فریک) عکس‌العمل شیمیایی نشان داده، فری سیانید به وجود می‌آورد. اگر زیکلون B در اتاق‌های آهنی یا ساختمان‌هایی با آجر قرمز مورد استفاده قرار گیرد، در اثر فعل و انفعال شیمیایی با ماده فروس (آهن) رنگ آبی خاصی را پدید می‌آورد. صنعت جوهر چاپ از این انفعالات شیمیایی طی دهه‌های متمادی برای تولید رنگ خاصی به نام آبی پروسی استفاده می‌کرده است. فرهنگ الکترونیک رندم هاوس وبستر (2) چاپ 1992، این ماده را این‌گونه تعریف می‌کند: آبی پروسی: 1- یک نوع رنگ آبی ملایم تا سیر متمایل به سبز 2- یک رنگ‌دانه فروسیانید شفاف غیرقابل حل در آب به رنگ آبی تیره که در نقاشی، نقش‌دار کردن پارچه و ر
1️⃣ غرب برای تقابل با تفکر خدامحور و جایگزینی تفکر اومانیستی نیازمند ایجاد نوعی افراطی در جامعه بود که به تمامی امور تسرّی پیدا کرده و ادعا کند که همه‌ی این‌ها مانند آنچه در عالَمِ خواب بر آدمی مکشوف می‌شود، خیالات محض و محصول توهمات می‌باشد! 2️⃣ شکی گسترده که هیچ پایه‌ی مطمئنی را برای انسان باقی نگذارد و سبب شود تا آدمی خود را در برهوتی از توهمات و خیالات فرض نماید، برهوتی که آدمی را مجبور سازد تا برای خلاصی از آن دست به دامان فیلسوفان مُلحد عصر روشنگری شود و دست در دست ایشان، ابتدا وجود خود را به‌عنوان اصلی تردیدناپذیر اثبات نماید و پس از آن با محور قرار دادن اصالت وجود خود، پای در مسیر بشرمحوری بگذارد و اسیر گردد. 3️⃣ شک‌گرایی آفتی عظیم بود که موجب شد تا وجود خدا و به‌طور کُل تمام پدیده‌های مادی و غیرمادی به‌عنوان توهمات و خیالات فرض گردد و انسان را سرگشته نماید؛ آفتی که در نهایت با نسخه‌ی شفابخش به‌عنوان یکی از فیلسوفان مُلحد پس از رنسانس و متفکران برجسته عصر روشنگری همراه گردید و به تدوین اصل (Cogito) و در نهایت به پی‌ریزی نظام ارزشی غرب بر بستر تفکر اومانیسم انجامید. 4️⃣ اصلی که در گام نخست، به غیر از این واقعیت که شک می‌کنم، شک در تمامی موضوعات را موجّه می‌دانست و پس از آن با محور قرار دادن انسان به‌عنوان کسی که شک می‌کند، از یگانه واقعیت عالم یعنی وجود انسان رونمایی می‌کند و با اعلام این مطلب که «می‌اندیشم، پس هستم»، صراحتاً اثبات می‌نماید که بشر تنها چیزی است که نمی‌توان در موردش تردید داشت. 👇👇👇
1️⃣ پس اگرچه را می‌توان مقدمه‌ای برای به‌منظور تحقق دانست، اما باید توجه داشت که طرح شک‌گرایی و مشخصاً شک دکارتی در دوران رنسانس عامل اساسی باور اومانیستی و ابزاری توانمند به‌منظور تقابل جدی با هرگونه تفکر خدامحور بود. موضوعی که محوریت هیچ چیز غیر از انسان را برنمی‌تابد. 2️⃣ دکارت با طرح شک‌گرایی، انسان را به‌عنوان اصلی غیر قابل تشکیک، محور معرفت‌های یقینی معرفی می‌نماید. موضوعی که سبب می‌شود تا انسان بدون توجه به جایگاه وافعی خود به‌عنوان مخلوق خداوند بر روی زمین، خود را به‌نوعی جایگزین خدا بپندارد! 3️⃣ صنعت نیز بر پایه‌ی همین اصل، نقش به‌سزایی در بسط و گسترش ایفا می‌نماید و از این جهت عموم تولیدات را می‌توان آثاری با این محتوا دانست. آثاری که با سلاح شک‌گرایی و تمسک به روش دکارت، سعی در تحمیل باورهای بشرمحورانه و به تبع آن تقابل با تفکر خدامحور دارند. آثاری که مجموع آن‌ها فهرست بلند بالایی را شامل می‌شود و در این میان شاید بتوان از فیلم یا (Inception) به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین این آثار نام برد. 4️⃣ اینسپشن از محصولات مهم سینمای هالیوود است که توسط ساخته شد. اثر سینمایی موفقی با بازی که در موعد اکران خود توانست به فروشی ۸۰۰ میلیون دلاری دست یابد و شهرت بیش از پیش کارگردان و نویسنده انگلیسی الاصل خود را فراهم سازد. 👇👇👇
✡️ هالیوود و ترویج شک‌گرایی افراطی در «اینسپشن» 🎯 تجربه‌ای چهل‌ساله از (قسمت پنجم) 1️⃣ تفکر بشرمحور یا را بایستی از مبانی اصلی دانست که بستر و نظام‌های برآمده پس از رنساس محسوب می‌شود. 2️⃣ تفکری که در تقابل مستقیم با هرگونه تفکر خداباور و خدامحور بوده و وجودی غیر از انسان در عالم هستی را موجّه و قابل باور نمی‌داند. 3️⃣ البته تفکر خداباور و خدامحور چیزی نبود که نظام ارزشی غرب بتواند به سادگی آن را نفی نموده و در چاچوب دو نظام سوسیالیستی و لیبرالیستی، اعتقادات اجتماعی را به سمت و سوی بشرمحوری تغییر جهت دهد. 4️⃣ در این مسیر ضرورت پیدا می‌کرد تا ابتدا ذهنیتی با عنوان و نسبت به تمامی پدیده‌های موجود در عالَم و بالأخص وجود انسان مطرح گردد. 5️⃣ امری که سبب می‌شود تا آدمی دچار مشکلات روحی و روانی عدیده‌ای گردد که تنها راه درمان آن «باور به وجود خود» است، باوری که از هرگونه تردیدی به‌دور باشد. 👇👇👇
1️⃣ اینسپشن سعی می‌کند تا را به‌نحوی افراطی مطرح سازد و ذهن مخاطب خود را به این نکته هدایت کند که هیچ واقعیتی وجود ندارد. این اثر سینمایی با تحمیل (Nihilism) بُن‌مایه‌ی داستانی خود را بر این مطلب استوار می‌کند که تنها وجود قابل اعتماد، خودِ انسان است و سایر موضوعات قابل اثبات نبوده و بعضاً توهّم محض است! در این میان معتقدان به مذهب و باورمندان به خدا، همچون افرادی هستند که بیهوش شده یا دچار مستی و گیجی می‌باشند! 2️⃣ فیلم سعی می‌کند تا به معرفی گروهی با تفکرات دینی مختلف مبادرت ورزد. شخصیت «دام کاب» به‌عنوان فردی ، شخصیت محوری اثر و دزدی حرفه‌ای است كه با ورود به رویای افراد، اسرار آن‌ها را می‌دزد. همکار اصلی او، «ایمز» که متخصص جعل هویت است، یک بوده و شخصیت اثر نیز شیمیدانی به اسم «یوسف» است که داروهای بیهوشی مورد نیاز گروه را می‌سازد. 3️⃣ اینسپشن از جنبه‌های مختلف قابل بررسی و توجه است، اما با تأکید بر این‌که «شاید الآن همه‌ی ما خوابیم و هرآنچه را می‌بینیم خیالی بیش نیست»، سعی می‌کند تا مبتنی بر آموزه‌های در وجود همه‌چیز -غیر از وجود کسی که خواب می‌بیند- شک كرده و به‌نحوی هوشمندانه بر اصالت انسان تأکید ورزد! در این میان صاحبان تفکر خدامحور نیز دزدانی هستند که موهومات را به ذهن خواب رفته‌ی آدمی وارد می‌سازند! 4️⃣ این اثر سینمایی با توانمندی فوق‌العاده کارگردان، به تجلّی بدل شده و باور شاخص تمدن غرب در معرفی دین به‌عنوان «افیون توده‌ها» را برای مخاطب به تصویر می‌کشد؛ که البته در این میان، ، نقش مؤثرِ شیمیدانی را دارد كه وظیفه‌اش به خواب بردن آدمیان با سطح هوشیاری‌های مختلف است!! 👇👇👇
1️⃣ بدین‌گونه، ، مبتنی بر تفکر ، ضمن معرفی بشر به‌عنوان تنها واقعیت غیر قابل تشکیک و تفکیک موضوعات به دو سطحِ «تصورات واقعی» و «موهومات خیالی»، آنچه که در کُل هستی جریان دارد را به دو بخش فیزیک و متافیزیک تفکیک نموده و ضمن تعریف امور طبیعی به‌عنوان اموری علمی و تجربی که وجودشان غیر قابل تردید است، امور مابعدالطبیعی را به‌عنوان اموری که نه تجربی هستند و نه تحلیلی، شناسانده و به‌عنوان اموری سراسر مشکوک معرفی می‌كند. 2️⃣ در این میان طبیعی است كه باورمندی و ایمان به آنچه که از دسته‌ی دوم است، با شک همراه خواهد شد، و در این مسیر، نفی خدا، ملائکه، معاد و عالم غیب و به تبع آن حضور فرستادگان الهی و کتاب‌های آسمانی و… را به دنبال خواهد داشت. 3️⃣ بر این اساس، مواجهه‌ی مستقیم تفکر بشرمحور با تفکر خدامحور در هفت گزاره‌ی اصلی اعتقادی، صورت خواهد گرفت. هفت گزاره‌ای که به‌عنوان قلمداد شده و کارکرد اصلی لیبرالیسم، بر محور تفکر اومانیسم، پوشاندن و کُفر و بعضاً جایگزینی این هفت گزاره با باورهای بشرمحورانه می‌باشد. هفت باور و گزاره‌ی ایمانی که عبارتند از: ۱. ایمان به وجود الله (ایمان به وجود آفریننده) ۲. ایمان به وجود عالم غیب ۳. ایمان به وجود آخرت ۴. ایمان به وجود ملائکه ۵. ایمان به وجود انبیای الهی ۶. ایمان به وجود کتب الهی ۷. ایمان به وجود آیات و نشانه‌های الهی ✍️ نویسنده: م. شاه‌حسینی 📖 متن این مقاله در سایت اندیشکده: 👉 yon.ir/INCEPTION ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡️ قسمت‌های قبلی سلسله مقالات «تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی» در سایت اندیشکده 1️⃣ زایش لیبرالیسم و سورپرایز قرن بیستم 👉 goo.gl/ttZeVK 2️⃣ ترویج فردگرایی با سوپراستارهای هالیوودی 👉 goo.gl/eGFcER 3️⃣ فردگرایی اخلاقی در عصر کازابلانکا 👉 goo.gl/eNTxgG 4️⃣ آمادئوس؛ بیانیۀ امانیسم علیه تئیسم 👉 goo.gl/mHVFGb ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter