هدایت شده از @ketabkhane
خانه / سایر مباحث / افسانه هولوکاست / آشویتس: قلب هولوکاست
آشویتس: قلب هولوکاست
افسانه هولوکاست ارسال دیدگاه 392 بازدید
تحقیقی در مورد هولوکاست (4) آشویتس
نویسنده: دیوید دیوک / مترجم: محمدحسین خدّامی
محور داستان هولوکاست، اردوگاه آشویتس در لهستان است. طی چندین سال، این اردوگاه به عنوان اردوگاه مرگ، جایی که نازیها 4 میلیون یهودی و میلیونها غیریهودی را توسط گاز از بین بردهاند، به جهانیان معرفی میشد. همهی شک و تردید بازدیدکنندگان در مورد وسعت هولوکاست و صحّت داستانهای اتاق گاز، در تورهای بازدید از اردوگاه محو میشد. سالانه نیم میلیون توریست از مکانهایی که ادعا میشود اتاقهای گاز بوده است و میلیونها یهودی در آن به قتل رسیدهاند، بازدید میکنند. از سال 1945 تا 1989 تابلویی بر درب ورودی نصب شده بود که به زبانهای متعدّدی آمار قربانیان را 4/1 میلیون نفر اعلام میکرد. پاپ ژان پل دوم طی بازدیدی که در ژوئن سال 1979 از اردوگاه به عمل آورد، در برابر این بنا ایستاد برای روح 4 میلیون قربانی طلب رحمت کرد. بعدها روشن شد حداقل 3 میلیون از آمار قربانیان، زاییدهی وهم و خیال بوده است!
اندکی پس از بازدید پاپ، مورّخین اردوگاه بدون هیچ سروصدایی تابلو را برداشتند و تابلوی جدیدی با آمار رسمی 1/2 میلیون نفر نصب کردند. عدد 6 میلیون قربانی یهودی هولوکاست که طی سالیان دراز بطور رسمی اعلام میشد، 4 میلیون قربانی به ظاهر کشته شده در آشویتس را نیز در بر میگرفت. جالب است حتی پس از آنکه عدد مربوط حدود 3 میلیون کاهش یافت، هیچ عجلهای برای تصحیح دایرةالمعارفها یا سیل بیپایان داستانهایی که عدد 6 میلیون را مطرح میکردند وجود نداشت!
کارشناسان با کاهش دادن عدد قربانیان، همان کاری را کردند که تجدیدنظرطلبانِ هولوکاست به خاطر آن زندانی شده بودند؛ آنها با بازبینی در عدد تلفات یهودی، آن را کاهش داده بودند. به هر حال واقعاً گزینه دیگری برای انتخاب وجود نداشت، آنها یا باید ارقام خود را به طور اساسی کاهش میدادند و یا از اعتبار ساقط میشدند. زمانی که آشویتس در دهه پنجاه و شصت تحت کنترل غرب کمونیست بود و عدهی کمی بازدیدکننده به آنجا میرفت، یک راه چاره، ادعاهای عجیب و مضحک بود، ولی وقتی دسترسی بیشتری به آن پیدا شد سؤالات زیادتری به وجود آمد. با تجدیدنظر در عددها، مسئولین اردوگاه عمدتاً اعتراف کرده بودند که ارقام اعلام شدهی کمونیستها و مسئولین بعدی موزهی اردوگاه، ارقامی ساختگی بوده است. این ارقام به اندازهای بزرگنمایی شده بود که قابل باور کردن نبود!
تجدیدنظرطلبِ یهودی دیوید کُل (David cole) در سپتامبر 1992 به آشویتس سفر کرد. او در حالیکه عرقچین یهودیان را بر سر گذاشته بود با مسئول اردوگاه، دکتر فرانسیزک پایپر (Franciszek Piper) مصاحبه کرد. پایپر اذعان نمود با آنکه راهنماهای رسمی تورها به بازدیدکنندگان اعلام میکنند که اتاقهای گاز دقیقاً در همان وضعیت خود در زمان آزادسازیِ اردوگاه هستند، اما در واقع آنها بازسازی شدهاند! این افشاگری تنها یکی از شکافهای عرشهی کشتی جنگی آشویتس، بهعنوان مادر ناوگان جنگی هولوکاست به شمار میرود. کُل بعدها مورد ضرب و شتم قرار گرفت و چندین بار به مرگ تهدید شد!
در برابر مدارک و اسناد فزایندهای که دروغهای فاحش آشویتس را فاش مینمود، ترویجکنندگان هولوکاست به حقایقی اعتراف کردند که امثال دیوید ایروینگ به خاطر ابراز آن محکوم شده بودند!
جالب توجّه آنکه در کتاب «آشویتس: از 1270 تا به امروز» (Auschwitz, 1270 to the Present) نوشتهی رابرت جان ون پلت (Robert Jan van Pelt) و دبورا دورک (Deborah Dwork) از انتشارات دانشگاه ييل، که شاید معتبرترین و جامعترین کتاب منتشر شده در مورد آشویتس باشد، این دو نویسندهی یهودی اعتراف کردهاند اتاق گاز موجود در اردوگاه اصلی آشویتس که در معرض دید توریستها قرار داده میشود، ساختگی است و مدّتها پس از پایان جنگ توسط کمونیستهای لهستانی ساخته شده است. البته در هر حال دو نویسنده ادعا کردهاند که اتاقهای گازی در اردوگاه دیگری از آشویتس وجود دارد.
سرنگونی کمونیسم در روسیه باعث آشکار شدن مدارک و اسنادی شد که تا آن روز از دسترس محققین غربی خارج بود. اسناد بسیار قابل توجّهی اخیراً در آرشیو دولتی یافت شده است. هنگامی که نیروهای شوروی آشویتس را آزاد کردند، آلمانیها با عجله آنجا را ترک کرده بودند و مدارک بسیار فراوانی را بهجا گذاشته بودند. در میان اسنادی که توسط گروههای نظامی کمونیست کشف شد، «دفتر ثبت مرگ و میر» آشویتس به چشم میخورد. این دفتر متشکل از چندین جلد صحافیشده از گواهیهای مرگ ساکنین اردوگاه به ترتیب تاریخ زمانی بود. به مدت 45 سال این اسناد حیاتی و بسیار مهم در پروندههای سرّی کا. گ. ب ناپدید شده بود. رئیسجمهور روسیه میخائیل گورباچف اجازهی پخش و آزاد کردن 46 جلد سندی
هدایت شده از @ketabkhane
که محقّقین جای آنها را یافته بودند، صادر کرد.
بر اساس این اسناد، پزشکان و سایر پرسنل پزشکی اردوگاه هرگونه مرگ و میر را با دقت بسیار ثبت کردهاند. در گزارش مرگ و میر، علت مرگ نیز که شامل اعدام (غالباً از طریق تیر باران یا به دار آویختن)، بیماری، حمله قلبی و علل مشابه است، توضیح داده شده است. غالباً مرگ و میرها در اثر بیماری رخ داده بود. دفاتر ناقص «ثبت مرگ و میر» تقریباً 74،000 مورد مرگ را گزارش کرده بود که از میان آنها حدود 30،000 نفر یهودی بودند. سایر افراد را لهستانیها، روسیها و سایر ملیتها تشکیل میدادند.
دفتر ثبت مرگ و میر بلافاصله سؤالاتی را به وجود آورد. اگر مقامات آلمانی موارد تیرباران یا به دار آویختن را ثبت میکردند پس چرا اعدامهای بوسیله گاز را ثبت نکردهاند؟! از این مهمتر آن که چرا این دفاتر برای سالیان متمادی مخفی نگهداشته شده بود؟! آیا مقامات شوروی به خاطر ناهماهنگی این اسناد با اظهارات رسمی کا. گ. ب نسبت به آشویتس آنها را پنهان نکرده بودند؟!
مدارک متقن و قوای متفقین نیز با آمار تلفات بسیار بالای آشویتس ناسازگار است. در اواسط دهه هفتاد دولت امریکا عکسهای هوایی دوران جنگ از اردوگاه آشویتس را منتشر کرد. مورخ یهودی، رائول هیلبرگ در مقالهی خود در دائرةالمعارف انکارتا مینویسد:
«در سال 1944 هواپیمای شناسایی نیروهای متفقین به دنبال اهداف صنعتی از اردوگاه عکسبرداری کرد. کارخانهها و البته نه اتاقهای گاز مورد بمباران قرار گرفتند».
نیروی هوایی ارتش آمریکا این عکسها را طی مدتی طولانی تهیه کرد. این تصاویر از وضوح قابل توجهی برخوردارند بهطوریکه وسایل نقلیه و حتی انسانهای موجود در آنها قابل تشخیص هستند. بسیاری از این عکسها در زمان اوج کشتارهای ادعا شده تهیه شدهاند.
پروازهای گشت و نظارت، عکسهای فراوانی را در پیش از ظهر روزهای کاری عادی تهیه کردهاند. هیچیک از عکسهایی که در چندین روز تهیه شده است گودالها یا پشتههای بزرگ از اجساد انسانها را نشان نمیدهد، هیچ آتشی که نشان از سوزاندن اجساد داشته باشد وجود ندارد و دودی از دودکشهای کورههای جسد سوزی بر نمیخیزد. اگر کشتار و سوزاندن میلیونها انسان واقعاً در دست انجام بوده است، در این صورت به هزاران تن کُک برای تأمین سوخت کورههای جسد سوزی نیاز داشتهاند. اما در عکسها هیچ نشانی از تپههای کُک یا صف طولانی واگنهای حمل سوخت به چشم نمیخورد. صف انسانهایی که پشت درهای اتاقهای گاز ادعا شده در آشویتس تجمع کردهاند نیز دیده نمیشود.
سوراخی نیز بر روی سقفی که گفته میشود ماده زیکلون B از داخل آن بر سر قربانیان ریخته میشده است، مشاهده نمیشود.
سند چشمگیر دیگری با انتشار «راز معمّا» پدیدار شد: انگلیسیها با استفاده از کامپیوتر توانستند کد فوقسرّی و نامفهومی را که آلمانیها برای ارسال ابلاغیهها و اطلاعیهها میان جبههی نبرد و فرماندهی استفاده میکردند، رمزگشایی کنند. گشودن رمز، مسیر جنگ را عوض کرد. زیرا انگلیسیها و نیروهای متفقین حتی گاهی پیش از فرماندهان جنگی حاضر در صحنهی نبرد از نقشهها و دستورات نظامی آلمانیها مطلع میشدند. سِر فرانسیس هری هینسلی (Francis Harry Hinsley) مدیر دانشکده سنت جان و استاد رشته روابط بینالمللی در دانشگاه کمبریج ضمیمهای را برای جلد دوم پایاننامه خویش بهنام سرویس اطلاعاتی بریتانیا در جنگ جهانی دوم: تأثیر آن در استراتژی و عملیاتها (1) منتشر کرد. او در بخشی بهنام «در پیام رمز پلیس آلمان» بازگو میکند که طی سالهای 1942 و 1943 سرویس اطلاعاتی بریتانیا پیامهای کدگذاریشدهی داخائو، بوخنوالد، آشویتس و هفت اردوگاه دیگر را رهگیری میکرد. روزانه همهی اردوگاهها، تعداد تازهواردها، منتقلشدگان به اردوگاههای دیگر، متولد شدگان و فوت شدگان را مخابره میکردند. همچنین اعدامهایی که از طریق تیرباران یا به دار آویختن صورت میگرفت، مخابره میشد.
هینسلی میگوید: بر اساس گزارشهای آشویتس (بزرگترین اردوگاه با 20،000 زندانی)، «بیماری» علت اصلیِ مرگ و میرها به شمار میرود. البته اشاره به مواردی از تیرباران و به دار آویختن نیز شده است. اما هیچ اشارهای به اعدام توسط گاز نشده است. آمار مردهها در پیامهای رمزگشایی شده با موارد ثبت شده در دفاتر ثبت مرگ و میر و نیز میزان کُک مصرف شده مطابقت دارد.
مهمتر آنکه اگر اعدام توسط گاز واقعاً صورت گرفته است، پس چرا همانند تیرباران و به دار آویختن گزارش نشده است؟
با توجه به آنکه آلمانیها بر حسب وظیفه، اعدامها و کشتارها را به مقامات مافوق گزارش میکردهاند، و گزارشها به شکل فوقسرّی مخابره میشده است، چرا روش اعدام مخفی مانده است؟!
جالبتر آنکه سرویس اطلاعاتی انگلستان پیامهای یگان تکاور آلمان معروف به اینستاتزگراین را که در نبرد چریکی سهمگینی بر ضد کمونیستها در شرق گرفتار شده بودند، ن
هدایت شده از @ketabkhane
یز رمزگشایی کردند. در این پیامهای رمزگشایی شده توضیحات دقیق و روشنی از کشتار چریکهای یهودی و گروههای غیرنظامی ارائه شده است. به چه دلیل در پیامهای سرّی، گزارشهای تکاندهندهی کشتار غیرنظامیان منعکس شده است، اما قضایای آشویتس گزارش نشده است؟!
مستندات علمی
در یک محاکمهی جنایی معمولاً مستندات علمی متقنترین مدرک محسوب میشود، زیرا از اعتباری علمی و فارغ از جانبداری برخوردار است.
هیچ مستند علمی دال بر قتلعام توسط گاز در آشویتس یا هیچیک از دیگر اردوگاههای آلمان وجود ندارد. متخصصان سمشناسی ارتش ایالات متحده امریکا صدها جسد متعلق به اردوگاههای نازیها را کالبدشکافی کردند. باقیماندههای جسد انسان میتواند تا چند سال آثار مسمومیت توسط سیانید را نشان دهد. هیچ مدرک علمی وجود ندارد که نشان دهد حداقل یک قربانی توسط گاز از بین رفته است. در گزارش کالبد شکافیهای پزشکان روسی در اردوگاههای اروپای شرقی نیز هیچ نشانی از خفگی با گاز به چشم نمیخورد. با وجود انجام کالبدشکافیها، نتایج آنها در دادگاه نورمبرگ ارائه نشد. چرا؟!
آیا به این علت نبود که نتایج کالبدشکافیها کمکی به محاکمه نمیکرد؟! زیرا هیچیک از موارد مرگ و میر را به خفگی با گاز مستند نمیساخت. مگر در همهی دادگاههای جنایت قتل، دادرسان تلاش نمیکنند علّت مرگ را مشخص کنند؟ امّا در شناختهشدهترین محاکمهی قتل در دادگاه بینالمللی نظامی، علت مرگ به طرز سؤالبرانگیزی مخفی مانده است. اگر نازیها واقعاً میلیونها انسان را با گاز خفه کردهاند، پس چرا دادرسان حداقل یک کالبدشکافی به عمل نیاوردند که نشان دهد علت مرگ، مسمومیت با گاز سیانید به دست آمده از زیکلون B است؟! کارشناسانِ صحتِ هولوکاست یکی از ادّلهی خود را میزان فراوان زیکلون B مصرف شده در طول جنگ در آشویتس میدانند.
جین کلود پرساک یک شیمیدان فرانسوی برای ابطال خدشههای تجدیدنظرطلبان در مورد اتاقهای گاز، در کتاب خود به نام «آشویتس: تکنیکها و طرز کار اتاقهای گاز» اطلاعاتی را در مورد مصرف بالای زیکلون B در آشویتس ارائه میکند، حال آنکه توضیح منطقیتر ماجرا این است که آلمانیها برای کنترل بیماریهای واگیردار و مهلک در اردوگاه از این مادهی شیمیایی استفاده کردهاند.
علاوه بر این، اطلاعاتی که توسط پرساک منتشر شده است نشان میدهد میزان سرانهی زیکلون B مصرف شده در اردوگاه آشویتس نزدیک به میزان مصرفی در سایر اردوگاههای آلمان از قبیل «اورانینبورگ» است، در حالیکه کارشناسان اذعان دارند که در این اردوگاه جنایتِ کشتن با گاز صورت نگرفته است!
اگر آشویتس مرکز عظیم نابودسازی یهودیان بوده و زیکلون B سم مورد استفاده در آن بوده است، پس چگونه گزارش خرید و استفاده مواد شیمیایی نشانگر مصرف بیشتر این ماده در آشویتس نسبت به دیگر اردوگاهها که از زیکلون B فقط برای از بین بردن شپشها استفاده میکردند و متهم به قتل با گاز نیستند، نمیباشد؟!
همچنین پرساک ناخواسته فاش میکند که میزان سرانهی کُک مصرف شده در آشویتس بیشتر از سایر اردوگاههای آلمان نبوده است. این در حالی است که برای سوزاندن قربانیان آشویتس واقعاً کوههایی از کک لازم بوده است.
در فوریه 1988، دولت کانادا، از ارنست زاندل، که در مورد هولوکاست تشکیک کرده بود بهخاطر نقض قانون منسوخ اشاعهی اخبار دروغ، شکایت کرد. وکلای مدافع این پروندهی جنایی از یک مهندس مشاور امریکایی در زمینهی زندانهای اتاق گاز به نام فِرِد لیوشتر خواستند تا از اتاقهای گاز آشویتس که ادعا میشود برای قتل مورد استفاده قرار میگرفتهاند، آزمایشی علمی به عمل آورد.
لیوشتر با شخصیتی غیرسیاسی، شاید در امریکا بالاترین مرجع در مورد ساخت و استفادهی تجهیزات اعدام شناخته شود. او مسئول طراحی و ساخت وسایل اعدام مورد استفاده در برخی زندانهای امریکا بوده است. لیوشتر در ضمن تحقیقات خود، ساخت اتاقهای گاز ادعا شده را بررسی کرد و در مورد خواص شیمیایی زیکلون B نیز تحقیق نمود. او دریافت که زیکلون B ترکیبی است که وقتی در معرض هوا قرار میگیرد گاز کشندهی سیانید هیدروژن را آزاد میکند. این گاز روی سطوح معلّق میماند و در برابر موادِ در بردارندهی آهن (ترکیبات فریک) عکسالعمل شیمیایی نشان داده، فری سیانید به وجود میآورد.
اگر زیکلون B در اتاقهای آهنی یا ساختمانهایی با آجر قرمز مورد استفاده قرار گیرد، در اثر فعل و انفعال شیمیایی با ماده فروس (آهن) رنگ آبی خاصی را پدید میآورد. صنعت جوهر چاپ از این انفعالات شیمیایی طی دهههای متمادی برای تولید رنگ خاصی به نام آبی پروسی استفاده میکرده است.
فرهنگ الکترونیک رندم هاوس وبستر (2) چاپ 1992، این ماده را اینگونه تعریف میکند: آبی پروسی: 1- یک نوع رنگ آبی ملایم تا سیر متمایل به سبز 2- یک رنگدانه فروسیانید شفاف غیرقابل حل در آب به رنگ آبی تیره که در نقاشی، نقشدار کردن پارچه و ر
1️⃣ غرب برای تقابل با تفکر خدامحور و جایگزینی تفکر اومانیستی نیازمند ایجاد نوعی #شکگرایی افراطی در جامعه بود که به تمامی امور تسرّی پیدا کرده و ادعا کند که همهی اینها مانند آنچه در عالَمِ خواب بر آدمی مکشوف میشود، خیالات محض و محصول توهمات میباشد!
2️⃣ شکی گسترده که هیچ پایهی مطمئنی را برای انسان باقی نگذارد و سبب شود تا آدمی خود را در برهوتی از توهمات و خیالات فرض نماید، برهوتی که آدمی را مجبور سازد تا برای خلاصی از آن دست به دامان فیلسوفان مُلحد عصر روشنگری شود و دست در دست ایشان، ابتدا وجود خود را بهعنوان اصلی تردیدناپذیر اثبات نماید و پس از آن با محور قرار دادن اصالت وجود خود، پای در مسیر بشرمحوری بگذارد و اسیر #اومانیسم گردد.
3️⃣ شکگرایی آفتی عظیم بود که موجب شد تا وجود خدا و بهطور کُل تمام پدیدههای مادی و غیرمادی بهعنوان توهمات و خیالات فرض گردد و انسان را سرگشته نماید؛ آفتی که در نهایت با نسخهی شفابخش #رنه_دکارت بهعنوان یکی از فیلسوفان مُلحد پس از رنسانس و متفکران برجسته عصر روشنگری همراه گردید و به تدوین اصل #کوژیتو (Cogito) و در نهایت به پیریزی نظام ارزشی غرب بر بستر تفکر اومانیسم انجامید.
4️⃣ اصلی که در گام نخست، به غیر از این واقعیت که شک میکنم، شک در تمامی موضوعات را موجّه میدانست و پس از آن با محور قرار دادن انسان بهعنوان کسی که شک میکند، از یگانه واقعیت عالم یعنی وجود انسان رونمایی میکند و با اعلام این مطلب که «میاندیشم، پس هستم»، صراحتاً اثبات مینماید که بشر تنها چیزی است که نمیتوان در موردش تردید داشت.
👇👇👇
1️⃣ پس اگرچه #شکگرایی را میتوان مقدمهای برای #خردگرایی_افراطی بهمنظور تحقق #لیبرالیسم دانست، اما باید توجه داشت که طرح شکگرایی و مشخصاً شک دکارتی در دوران رنسانس عامل اساسی باور اومانیستی و ابزاری توانمند بهمنظور تقابل جدی با هرگونه تفکر خدامحور بود. موضوعی که محوریت هیچ چیز غیر از انسان را برنمیتابد.
2️⃣ دکارت با طرح شکگرایی، انسان را بهعنوان اصلی غیر قابل تشکیک، محور معرفتهای یقینی معرفی مینماید. موضوعی که سبب میشود تا انسان بدون توجه به جایگاه وافعی خود بهعنوان مخلوق خداوند بر روی زمین، خود را بهنوعی جایگزین خدا بپندارد!
3️⃣ صنعت #سینما نیز بر پایهی همین اصل، نقش بهسزایی در بسط و گسترش #اومانیسم ایفا مینماید و از این جهت عموم تولیدات #هالیوود را میتوان آثاری با این محتوا دانست. آثاری که با سلاح شکگرایی و تمسک به روش دکارت، سعی در تحمیل باورهای بشرمحورانه و به تبع آن تقابل با تفکر خدامحور دارند. آثاری که مجموع آنها فهرست بلند بالایی را شامل میشود و در این میان شاید بتوان از فیلم #اینسپشن یا #تلقین (Inception) بهعنوان یکی از برجستهترین این آثار نام برد.
4️⃣ اینسپشن از محصولات مهم سینمای هالیوود است که توسط #کریستوفر_نولان ساخته شد. اثر سینمایی موفقی با بازی #لئوناردو_دیکاپریو که در موعد اکران خود توانست به فروشی ۸۰۰ میلیون دلاری دست یابد و شهرت بیش از پیش کارگردان و نویسنده انگلیسی الاصل خود را فراهم سازد.
👇👇👇
✡️ هالیوود و ترویج شکگرایی افراطی در «اینسپشن»
🎯 تجربهای چهلساله از #لیبرالیزاسیون_دولتی (قسمت پنجم)
1️⃣ تفکر بشرمحور یا #اومانیسم را بایستی از مبانی اصلی #لیبرالیسم دانست که بستر #تمدن_غرب و نظامهای برآمده پس از رنساس محسوب میشود.
2️⃣ تفکری که در تقابل مستقیم با هرگونه تفکر خداباور و خدامحور بوده و وجودی غیر از انسان در عالم هستی را موجّه و قابل باور نمیداند.
3️⃣ البته تفکر خداباور و خدامحور چیزی نبود که نظام ارزشی غرب بتواند به سادگی آن را نفی نموده و در چاچوب دو نظام سوسیالیستی و لیبرالیستی، اعتقادات اجتماعی را به سمت و سوی بشرمحوری تغییر جهت دهد.
4️⃣ در این مسیر ضرورت پیدا میکرد تا ابتدا ذهنیتی با عنوان #شکگرایی و #شکاکیت نسبت به تمامی پدیدههای موجود در عالَم و بالأخص وجود انسان مطرح گردد.
5️⃣ امری که سبب میشود تا آدمی دچار مشکلات روحی و روانی عدیدهای گردد که تنها راه درمان آن «باور به وجود خود» است، باوری که از هرگونه تردیدی بهدور باشد.
👇👇👇
1️⃣ اینسپشن سعی میکند تا #شکگرایی را بهنحوی افراطی مطرح سازد و ذهن مخاطب خود را به این نکته هدایت کند که هیچ واقعیتی وجود ندارد. این اثر سینمایی با تحمیل #پوچگرایی (Nihilism) بُنمایهی داستانی خود را بر این مطلب استوار میکند که تنها وجود قابل اعتماد، خودِ انسان است و سایر موضوعات قابل اثبات نبوده و بعضاً توهّم محض است! در این میان معتقدان به مذهب و باورمندان به خدا، همچون افرادی هستند که بیهوش شده یا دچار مستی و گیجی میباشند!
2️⃣ فیلم سعی میکند تا به معرفی گروهی با تفکرات دینی مختلف مبادرت ورزد. شخصیت «دام کاب» بهعنوان فردی #مسیحی، شخصیت محوری اثر و دزدی حرفهای است كه با ورود به رویای افراد، اسرار آنها را میدزد. همکار اصلی او، «ایمز» که متخصص جعل هویت است، یک #یهودی بوده و شخصیت #مسلمان اثر نیز شیمیدانی به اسم «یوسف» است که داروهای بیهوشی مورد نیاز گروه را میسازد.
3️⃣ اینسپشن از جنبههای مختلف قابل بررسی و توجه است، اما با تأکید بر اینکه «شاید الآن همهی ما خوابیم و هرآنچه را میبینیم خیالی بیش نیست»، سعی میکند تا مبتنی بر آموزههای #دکارت در وجود همهچیز -غیر از وجود کسی که خواب میبیند- شک كرده و بهنحوی هوشمندانه بر اصالت انسان تأکید ورزد! در این میان صاحبان تفکر خدامحور نیز دزدانی هستند که موهومات را به ذهن خواب رفتهی آدمی وارد میسازند!
4️⃣ این اثر سینمایی با توانمندی فوقالعاده کارگردان، به تجلّی #اومانیسم بدل شده و باور شاخص تمدن غرب در معرفی دین بهعنوان «افیون تودهها» را برای مخاطب به تصویر میکشد؛ که البته در این میان، #اسلام، نقش مؤثرِ شیمیدانی را دارد كه وظیفهاش به خواب بردن آدمیان با سطح هوشیاریهای مختلف است!!
👇👇👇
1️⃣ بدینگونه، #لیبرالیسم، مبتنی بر تفکر #اومانیسم، ضمن معرفی بشر بهعنوان تنها واقعیت غیر قابل تشکیک و تفکیک موضوعات به دو سطحِ «تصورات واقعی» و «موهومات خیالی»، آنچه که در کُل هستی جریان دارد را به دو بخش فیزیک و متافیزیک تفکیک نموده و ضمن تعریف امور طبیعی بهعنوان اموری علمی و تجربی که وجودشان غیر قابل تردید است، امور مابعدالطبیعی را بهعنوان اموری که نه تجربی هستند و نه تحلیلی، شناسانده و بهعنوان اموری سراسر مشکوک معرفی میكند.
2️⃣ در این میان طبیعی است كه باورمندی و ایمان به آنچه که از دستهی دوم است، با شک همراه خواهد شد، و در این مسیر، نفی خدا، ملائکه، معاد و عالم غیب و به تبع آن حضور فرستادگان الهی و کتابهای آسمانی و… را به دنبال خواهد داشت.
3️⃣ بر این اساس، مواجههی مستقیم تفکر بشرمحور با تفکر خدامحور در هفت گزارهی اصلی اعتقادی، صورت خواهد گرفت. هفت گزارهای که بهعنوان #متعلقات_ایمان قلمداد شده و کارکرد اصلی لیبرالیسم، بر محور تفکر اومانیسم، پوشاندن و کُفر و بعضاً جایگزینی این هفت گزاره با باورهای بشرمحورانه میباشد. هفت باور و گزارهی ایمانی که عبارتند از:
۱. ایمان به وجود الله (ایمان به وجود آفریننده)
۲. ایمان به وجود عالم غیب
۳. ایمان به وجود آخرت
۴. ایمان به وجود ملائکه
۵. ایمان به وجود انبیای الهی
۶. ایمان به وجود کتب الهی
۷. ایمان به وجود آیات و نشانههای الهی
✍️ نویسنده: م. شاهحسینی
📖 متن این مقاله در سایت اندیشکده:
👉 yon.ir/INCEPTION
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡️ قسمتهای قبلی سلسله مقالات «تجربهای چهلساله از لیبرالیزاسیون دولتی» در سایت اندیشکده
1️⃣ زایش لیبرالیسم و سورپرایز قرن بیستم
👉 goo.gl/ttZeVK
2️⃣ ترویج فردگرایی با سوپراستارهای هالیوودی
👉 goo.gl/eGFcER
3️⃣ فردگرایی اخلاقی در عصر کازابلانکا
👉 goo.gl/eNTxgG
4️⃣ آمادئوس؛ بیانیۀ امانیسم علیه تئیسم
👉 goo.gl/mHVFGb
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡ کودتای نقاب ؛ کودتای اسرائیلی (2)
👿 داوود آلیانس
1️⃣ #داوود_آلیانس دارای عنوان لرد و عضو مجلس اعیان انگلیس میباشد. این چهرهی #یهودی صهیونیست، در بسیاری از اتاق فکرهای اسرائیلی حضور دارد و کمکهای مالی فراوانی به این مؤسسات میکند.
2️⃣ مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه تلآویو به پاس خدمات لرد آلیانس برای #اسرائیل به نام وی گذاشته شده است. در این مرکز زبان فارسی به نیروهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی آموزش داده میشود.
3️⃣ آلیانس مدیریت و عضویت در برخی از اتاق فکرهای صهیونیستی از جمله مؤسس مطالعات امنیت ملی اسرائیل، بنیاد قرن آینده، مرکز بهبود اقتصادی و اجتماعی اسرائیل، بنیاد دموکراتهای لیبرال دوست اسرائیل را نیز بر عهده دارد.
4️⃣ براساس اسناد منتشر شده سال ۱۹۸۰ آرشیو بریتانیا، آلیانس بخشی از هزینهی مالی کودتا و پیگیری ارتباطات و پیگیری حمایتهای خارجی از #کودتای_نقاب و #بختیار را بر عهده داشته است.
5️⃣ در همین راستا (براساس اسناد منتشر شده آرشیو بریتانیا)، داوود آلیانس به نیابت از بختیار در دیداری در نیویورک با آنتونی پارسونز نماینده دایم بریتانیا در سازمان ملل و سفیر پیشین لندن در تهران، خواستارحمایت و پشتیبانی از کودتا میشود. براساس گزارش انتی پارسونز از این جلسه :
6️⃣ "بختیار به این نتیجه رسیده که احساسات ضد خمینی در سراسر ایران در حال گسترش است و لحظهی سرنوشت چندان دور نیست. به نظر میرسد بختیار پول زیادی برای این عملیات دارد. صحبتهایی درباره فوران نعمت عراقی شده است. آلیانس همچنین گفت که اسراییلیها هم کمک کردهاند.
7️⃣ به گفته آلیانس: بختیار اکنون در پول غلت میزند و آمادهی اقدام است. او یک سازمان در ایران و سه ایستگاه رادیویی دارد، یکی به صورت سیار مستقر و فعال در اطراف تهران، یکی در عراق و یکی جایی دیگر." (۱)
8️⃣ آلیانس در خروج شاپور بختیار از ایران پس از پیروزی انقلاب نیز نقش داشته است. جهانشاه بختیار نوهی شاپور بختیار در خرداد ۱۳۹۳ کتابی بنام «من ایرانی، جاسوس سیا و موساد» منتشر کرد که در آن از نقش #موساد در خارج کردن شاپور بختیار از ایران و کمکهای مالی به او، پرده برداشته است.
9️⃣ جهانشاه بختیار در کتاب خود از داود آلیانس به عنوان شخصیتی نام میبرد که نقش واسطه با موساد را در خروج بختیارداشته و کمک مالی نیز به پدربزرگش می کرده است. (۲)
✍️ نویسنده: حسین قاسمی
📚 منابع:
(۱) https://goo.gl/uAWZsD
(۲) https://goo.gl/namGfe
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡ کودتای نقاب ؛ کودتای اسرائیلی (1)
1️⃣ در چهار دههی اخیر سهواً یا عمداً به نقش شبکهی #اسرائیل در #کودتای_نقاب مشهور به #کودتای_نوژه کمتر پرداخته شده است.
2️⃣ این شبکه نه تنها در کودتا آسیبی ندید بلکه در ادامه نیز شاهد ارتباطات آنها با برخی عناصر ضدکودتا و نقشآفرینی آنها در پارهای حوادث سیاسی هستیم.
3️⃣ در این یادداشت به بررسی نقش شبکهی اسرائیلی در کودتای نقاب پرداخته میشود.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
✡ کودتای نقاب ؛ کودتای اسرائیلی (4)
👿 منوچهر قربانیفر (2)
1️⃣ #منوچهر_قربانیفر بخشی از هماهنگیهای عملیات نیروهای متجاوز آمریکایی دلتا به ایران (حمله طبس) را انجام داده است. این عملیات در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹در صحرای طبس شکست میخورد.
2️⃣ بعد از شکست این عملیات و افشای نقش قربانیفر، در هنگام ورود به ایران به دلیل نقش او در عملیات طبس و در حالیکه مسئولیت شاخه تدارکات و پشتیبانی کودتا را برعهده داشته در فرودگاه بازداشت میشود. اما پس از مدتی و به شکلی مشکوک از زندان تحت عنوان فرار خارج میشود. علیرغم بازداشت او، کودتا کشف نمیشود. پیش از بازداشت قربانیفر نیز حداقل دو نفر از عناصر و سران مهم کودتا دستگیر شده بودند ولی کودتا پنهان مانده بود!
3️⃣ #سعید_حجاریان از گردانندگان اصلی کمیته اداره دوم [اطلاعات] ارتش در این خصوص میگوید:
🔸 "یکی از افراد مهم و حساسی که قبل از کودتا دستگیر شد #خادم بود که اطلاعات فراوانی داشت، ولی برخلاف انتظار تا روز کودتا، حتی مدتها بعد از آن، مقاومت کرد و هیچ اطلاعی راجع به این جریان بروز نداد. متأسفانه قسمتی از بازجویی او توسط ادارهی دوم ارتش انجام گرفت و یکی از بازجویان ادارهی دوم به نام سروان #انصاری جزو شبکه کودتا بود و این شبکه را در جریان آخرین بازجوییهای خادم قرار میداد، لذا کودتاچیان زحمت پاک کردن ردهایی را که به اطلاعات خادم مربوط میشد، به خود نمیدادند، مضافاً بر آنکه خادم چندان حرفی هم نزد. یکی دیگر از افرادی که به شبکه مربوط می شد و اطلاعات فراوانی داشت، سرهنگ #زادنادری یکی از افسران نوهد بود که در عین حال عضو شبکهی کودتا بود، شخصاً نیز شبکهی کوچکتری را اداره میکرد. وی در بازجوییهایش اطلاعات مربوط به شبکهی کوچکتر را لو داد، ولی دربارهی کودتای اصلی هیچ حرفی نزد، به امید اینکه شبکه کودتا، رژیم را واژگون کند و او را نجات دهد. تنها پس از انهدام شبکهی اصلی، در بازجویی از کودتاچیان مشخص شد که زادنادری یکی از اعضای مهم شبکهی اصلی بوده است. او که میدید همهچیز نقش بر آب شده است، کاملاً روحیهی خود را از دست داد و از آن پس اطلاعاتش را کاملاً تخلیه کرد." (1)
4️⃣ حجاریان اطمینان خاطر و خیال راحت کودتاچیان از درون سیستم ضدکودتا را به یک عنصر نفوذی یعنی سروان انصاری محدود و خلاصه نموده و البته هیچ اشارهای به نقش #مسعود_کشمیری و #جواد_قدیری در این رابطه نمیکند. خیال راحت با انصاری و کشمیری فقط ایجاد نمیشود!
5️⃣ چرا قربانیفر به راحتی از زندان خارج میشود و درکودتا علیه امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی در تهران آزادانه فعالیت میکند؟! آیا در قصهی کودتا همکاری کرده است؟!
6️⃣ به فرض که گفته شود قربانیفر در بحث #کودتای_نقاب همکاری کرده و اخبار کودتا را داده و آزاد شده تا در بین کودتاگران نفوذ کند، چرا به مسئولین کشور خصوصاً امام (ره)، آیتالله خامنهای و... اطلاع ندادهاند؟!
7️⃣ قربانیفر دوماه بعد از کودتای نقاب، عامل خارج کردن #تیمسار_مدنی و #سیروس_آموزگار از کشور بوده است، آیا در این قصه با بازجوها و عوامل دخیل در پرونده همکاری داشته است؟ اگر همکاری میکرد اینها را نباید خارج میکرد بلکه باید تحویل میداد. پس اینجا هم همکاری نکرده است. زمان کودتا و سران کودتای نقاب را هم که افشا نکرده است. پس این چه نوع همکاری بوده است؟!
8️⃣ اگر قربانیفر درباره کودتا همکاری کرده، چرا اطلاعات کودتا را از مسئولین نظام مخفی کردهاند؟! آیا دنبال آن بودهاند که کودتا روال خودش را طی کند؟! اگر این باشد که بسیار ناخوشایند است. یا اینکه قربانیفر در این مرحله همکاری نداشته است.
9️⃣ در ادامه بعد از فرار کردن قربانیفر از زندان (بخوانیم فراری دادن) با آن جرائم و خیانتها، چگونه بدون دغدغه و خیلی راحت در خیابانهای تهران جولان میدهد و پول جابجا و تقسیم میکرده است؟! بالاخره فردی که از زندان فرار کرده است تا مدتها باید مخفی زندگی میکرده. چطور ممکن است کسی که تحت تعقیب نظام است و در مسأله طبس فرار میکند، با خیال راحت مجدداً شروع به فعالیت کند. این خیال راحت را چه کسی به او داده است؟!
👇👇👇 ادامه 👇👇👇