هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
🕎 رسم کپر (کفاره)
1⃣ رسم است که در #آدينه_کیپور (روز پیش از کیپور)، به نشانهی #کفاره_گناهان برای هر نفر مرغ یا خروسی را گرفته و #شحیطا (ذبح شرعی) میکنند.
2⃣ پیش از شحیطا جملاتی خوانده میشود که مضمون آن چنین است:
👈 «این حیوان، کفاره گناه من باشد و به جای من خونش ریخته شود.»
3⃣ بهجای مرغ و خروس میتوان از دیگر پرندگان حلالگوشت استفاده کرد. چنانچه دسترسی به مرغ زنده یا شحیطای آن در آدینه کیپور یا روزهای پیش از آن ممکن نباشد، میتوان قیمت معادل آن را پس از خواندن جملاتی، همانند ذبح پرنده به فقرا و مستمندان صدقه داد یا ویژه هزینههای آموزش مذهبی کرد.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ آیین کپاروت
1⃣ در میان برخی #یهودیان_اشکنازی و در میان آن یهودیانی که تحت تأثیر #کابالا هستند، آیین #کپاروت در صبح قبل از روز فدیه (یوم کیپور) انجام میگیرد.
2⃣ لازم است در این آیین هر فرد مذکر یا مؤنث جوجه خروس یا مرغى را گرفته و آن را سه بار دور سر بگرداند و این جمله را بگوید:
👈 «این بدل من است؛ این عوض من است؛ این فدیه من است؛ این جوجه خروس/ مرغ خواهد مرد و من خواهم رفت و به زندگى خوب و طولانى و به آرامش خواهم رسید.»
3⃣ پس از آن حیوان یاد شده را ذبح شرعى میکنند، امعا و احشایش را بیرون آورده، پیش مرغان میاندازند، و گوشت آن را یا به فقیران میدهند و یا با پرداخت مقدارى پول بهجاى آن، گوشت را خود مصرف میکنند.
4⃣ براى اولینبار در بابل قرن نهم یادى از این رسم شده است. همکار نویسنده «شولحان عاروخ»، حاخام #مشه_ایسرلس اشکنازى آن را از جمله کارهاى مشروع بهشمار میآورد. اما این امر باعث مخالفت جدى برخى از هلاخائیان بزرگ قرون وسطا که آن را همچون کار مشرکان میدانستند شد.
5⃣ حاخام #شلومو_ادرت در قرن سیزدهم چنین مینویسد:
👈 «من دیدم که این رسم (یعنى کپاروت) و نیز عادات دیگرى از همین نوع در دیارمان شیوع یافته و کسى از آن جلوگیرى نمیکند... این اعمال در چشمم مانند روشهاى امورىها بود و من اصرار زیادى در طرد آن داشتم. به لطف الهى کلماتم مسموع افتاد و چیزى از این اعمال و دیگر کارهاى مرتبط با آنها در شهرمان باقى نماند.»
6⃣ حاخام #یوسف_کارو، نویسنده سفارادی «شولحان عاروخ» میگوید باید مردم را از انجام این رسم بازداشت اما علیرغم قید و بندهایى که بیان شده این رسم عمیقاً در زندگى #یهودیان ریشه دوانیده است. آنان که احساس میکنند این عمل بیش از اندازه شبیه کار مشرکان است، و یا میبینند که به احتمال زیاد همچون عملى جادویى دانسته خواهد شد که با آن مجازات سزاى آدمى به جوجه خروس منتقل میشود بهجاى حیوان از پول در این آیین استفاده میکنند، پس از آن که پول با ترتیب مناسبى به دور سر چرخانده میشود آن را صدقه میدهند.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ روز دهم ماه هفتم یهودی: عید بخشایش (١)
1⃣ ابوریحان بیرونى (۳۶۲-۴۴۰) در التفهیم لاوایل صناعة التنجیم نوشته است:
✍ « کِبّور چیست؟ دهم روز است از تشرین، وزین جهت گاه گاه او را عاشور خوانند فأمّا نام کِبّور اندر زبان عبرى از کفّارت گناهان است و این یک روز است که بر #جهودان روزهداشتن فریضه کرده آمد و هر که روزه ندارد کُشتن بر وی واجب شود. و اندازهی این روز بیست و پنج ساعت است و ابتدا کنند روز نهم پیش از آفتاب فرو شدن به نیم ساعت و تمام شود چون آفتاب فرو شود روز دهم و نیم ساعت بگذرد آنگه روزه بگشایند.» (١)
2⃣ به تحقیق جلالالدین همایی در حاشیهی التفهیم:
✍ کِبّور تلفظ اصلیش کِپّور و با لفظ کفاره عربى یک ریشه دارد. (٢)
3⃣ بیرونی در آثار الباقیة لقرون الخالیة توضیحات بیشتری دربارهی سال یهودی و ماههای آن داده است. (٣)
📚 منابع:
١. ابوریحان بیرونی، التفهیم لاوایل صناعة التنجیم، ص۲۴۴.
٢. پیشین، حاشیهی جلالالدین همایی.
٣. ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة لقرون الخالیة ، ترجمه اکبر داناسرشت، فصل هفتم، ص۲۱۸-۲۷۴.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ روز دهم ماه هفتم یهودی: عید بخشایش (٢)
1⃣ بر اساس تفسیر #میشنا (یکی از اجزای متن مقدس یهودی) به باور یهودیان در #یوم_کیپور، حضرت موسی (ع) از کوه سینا بازگشت.
2⃣ در تفسیر #میدراش (از دیگر متون معتبر یهودی) یوم کیپور روزی است که حضرت موسی (ع) برای بار دوم #دهفرمان را از خداوند دریافت کرد. موسی (ع) سنگهای دهفرمان را در بار اول بعد از دیدن #گوسالهپرستی توسط قوم #بنیاسرائیل خُرد کرده بود.
3⃣ در این زمان چهل روز دستور خدا به موسی (ع) تکمیل گردید. در این زمان خدا گناه بنیاسرائیل در پرستش #گوساله_سامری را مورد بخشش قرار داد و از این رو این روز #روز_آمرزش نام گرفت.
4⃣ #روش_هشانا اولین روز تیشری، ماه هفتم تقویم عبری، است که در آن از خدا آمرزش درخواست میشود. ماه هفتم ماه قضاوت خدا بر بنیاسرائیل است. در ده روز بین روش هشانا تا یوم کیپور دادگاه الهی در حال تصمیمگیری است و در روز یوم کیپور حکم دادگاه الهی برای سال بعد صادر میشود.
5⃣ در این ده روز #یهودیان تلاش میکنند که رفتار خود را اصلاح کنند و از گناهان خود استغفار کنند. عصر یوم کیپور مؤمنان یهودی به گناهان خود اعتراف میکنند و در پایان این روز امیدوارند که خدا گناهان آنها را مورد بخشش قرار دهد.
6⃣ روزه گرفتن در یوم کیپور واجب است، که از غروب روز نهم شروع میشود و در پایان شب یوم کیپور پایان مییابد و حدود ۲۵ ساعت به طول میانجامد.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ روز دهم ماه هفتم یهودی: عید بخشایش (٣)
1⃣ بر اساس #تلمود (از دیگر اجزای متن مقدس یهودی) پنج ممنوعیت برای #یوم_کیپور وجود دارد.
2⃣ #یهودیان در این مدت باید از خوردن و آشامیدن پرهیز کنند، از خودشویی بپرهیزند، از استعمال بوی خوش و روغن مالیدن به بدنشان خودداری کنند؛ همچنین نباید کفش چرمی به پا کنند یا حتی با همسر خویش آمیزش جنسی کنند. یهودیان در یوم کیپور، چهار نوبت به کنیسه میروند و دعا و نماز میخوانند و یک بار هم ایستاده مکتوبی را قرائت میکنند که مربوط به آمرزش گناهان است. (١)
3⃣ مسلمانان احتمالاً با این تعالیم به یاد دهه اول ذیحجه، روز عرفه و خصوصاً عید قربان و حتی شبهای قدر خود میافتند.
4⃣ در #تورات در سه موضع از تکالیف یوم کیپور یادشده است:
🔸 از جمله در سِفر لاویان دو بار در اینباره بحث شده است:
👈 خدا به قوم اسرائیل دستور میدهد که در روز دهم ماه هفتم توبه کرده و از کار دست بکشند و استراحت کنند. آن روز را مقدس بدارند. مردم باید قربانی سوخته به خدا تقدیم کنند. خدا به موسی میگوید که هر کسی در این روز کار کند، روحش از بقیه مردم جدا خواهد شد. این روز باید روز استراحت باشد.
🔸 در سِفر اعداد تورات نیز چنین آمده است:
👈 روز دهم ماه هفتم مقدس داشته شود و هیچکس نباید در این روز کار کند. برای قربانی، فرد باید یک گاو جوان، یک قوچ و هفت گوسفند که هرکدام یک سال دارند تقدیم خداوند کند. برای کفاره گناهان فرد باید یک بز نر را قربانی کند. (٢)
5⃣ یوم کیپور از زمان حضرت موسی تا کنون از جمله بزرگترین اعیاد یهودی است و جشن گرفته میشود.
📚 منابع:
١. برای اطلاعات بیشتر یهودی در مورد یوم کیپور بنگرید به:
👉 Jewish Encyclopedia, ATONEMENT, DAY OF (Yom ha-Kippurim), by Morris Jastrow & Jr., Max L. Margolis
٢. تورات، سفر لاویان: ۱۶: ۱-۳۴ و ۲۳: ۲۶-۳۲، سفر اعداد: ۲۹: ۷-۱۱.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
روچیلدها و برنامه کاهش جمعیت
سال 1972: کاهش جمعیت
سازمان بهداشت جهانی، برنامهی گستردهی واکسیناسیون میلیونها آفریقایی را در برابر بیماری آبله به عهده میگیرد. این واکسن آبله را به ویروس ایدز آلوده میکنند تا بتوانند برنامهی کاهش جمعیت را که از سوی روچیلدها پشتیبانی مالی میشود، در میان جمعیت سیاهپوست فقیر که با آهنگی سریع در حال افزایش است، آغاز کنند.
واکسن آبله آلوده به ویروس ایدز
سال 1974:
در دهم دسامبر، شورای امنیت ملی آمریکا تحت ریاست هنری کیسینجر، تحقیق طبقهبندی شدهی دویست صفحهای را تحت عنوان «گزارش 200، تحقیق در خصوص امنیت ملی: پیآمدهای رشد جمعیت جهان برای امنیت ایالات متحده و منافع خارجی» به اتمام میرساند. این تحقیق به دروغ ادعا میکند که رشد جمعیت در به اصطلاح کشورهای کمتر توسعهیافته، تهدید بزرگی برای امنیت ملی ایالات متحده است و طرح مخفیانهای را برای کاهش رشد جمعیت در آن کشورها از طریق کنترل موالید، جنگ و قحطی تشریح مینماید.
هنری کیسینجر و گزارش 200
سال 1978:
بیش از یکهزار مرد همجنسباز بیبند و بار در امور جنسی در ایالات متحده، تحت برنامهی واکسیناسیون آزمایشی بیماری هپاتیت ب قرار میگیرند. مؤسسهی ملی بهداشت (National Institute of Health = NIH) و مرکز کنترل بیماری (Centers for Disease Control = CDC)، از این طرح حمایت مالی میکنند و رئیس بانک خون شهر نیویورک دکتر ولف اشموگنر (Wolf Schmugner)، یهودی لهستانی متولد سال 1919، اجرای این طرح را برعهده دارد.
این واکسینانسیون به طور عمدی با سلاح میکروبی که به ویروس ایدز معروف است، آغشته میشود و تا سال 1981 مرکز کنترل بیماری ادعا میکند که فقط 6 درصد از دریافتکنندگان واکسن هپاتیت ب به ایدز مبتلا شدهاند. با این حال، در سال 1984 آمار واقعی 64 درصد اعلام میشود؛ رقمی که هنوز هم جای افزایش دارد؛ چرا که تحقیقات کامل در این خصوص محرمانه باقی مانده است.
سال 1980:
یادمان جورجیا گایداستونز يا همان سنگهای راهنمای جرجیا (Georgia Guidestones) در بخش اِلبرت (Elbert) ایالت جورجیا نصب میشود. بر روی این یادمان سنگی، ده نکته نوشته شده که اولین مورد، این عبارت است:
«جمعیت بشر را از لحاظ توازن دائمی با طبیعت، زیر پانصد میلیون نفر حفظ کنید.»
با توجه به این که جمعیت جهان در این زمان شش میلیارد نفر است، پیروی از مطلب مزبور به معنای کاهش نُه دهم از جمعیت جهان است. جالب اینجا است که در 24 ژوئیه، سندی با عنوان «گزارش جهانی 2000» که توسط سایروس ونس (Cyrus R. Vance)، وزیر پیشین امور خارجه نوشته شده بود، به رئیسجمهور کارتر ارائه میشود. این گزارش نشان میدهد با توجه به افزایش چشمگیر و مورد انتظار جمعیت جهان، منابع سیارهی زمین برای تأمین این جمعیت ناکافی است؛ از این رو خواستار کاهش صدمیلیون نفر از جمعیت آمریکا تا سال 2050 میلادی میشود.
سال 2004:
رهبران اسلامی در شمال نیجریه ادعا میکنند برنامهی ایمنسازی فلج اطفال صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) (UNICEF) بخشی از توطئهی ایالات متحده برای کاهش جمعیت این منطقه از طریق اشاعهی ویروس ایدز و مواد شیمیایی عقیمکننده است. آفریقاییها میگویند تستهای آزمایشگاهیشان وجود مواد آلودهکننده در این واکسن را نشان میدهد.
دولت ایالات متحد به منظور اثبات بیخطر بودن این واکسن، گروهی از دانشمندان، رهبران مذهبی و دیگران را به خارج اعزام میکند تا آزمایش مربوط به این واکسن را در آزمایشگاههای خارجی تصدیق نمایند. با اینحال، به محض اینکه تستهای مزبور تکمیل میشود، آنان از انتشار نتایج خودداری میکنند.
منبع: كتاب صهیونیسم در مسیر سلطه ، نوشته: اندرو کارینگتن هیچکاک
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ راز رابطه شاه و راکفلرها (١)
1⃣ در فاصله ٩ماهه بین دیماه ١٣۵٧ تا مرداد ١٣۵٩ یعنی دورانی که شاه در ایام سرگردانی پس از فرار بهسر میبرد و سرانجام غم فقدان تاج و تخت و بیماری مهلک جانش را در قاهره گرفت، تنها تعداد معدودی از دوستان خارجی او در کنارش مانده بودند.
2⃣ هم دولتها و هم مقامات سیاسی و اقتصادی خارجی دریافته بودند که آفتاب عمر سیاسی شاه بر لب بام است و ستاره اقبالش رو به خاموشی. کشورهای گوناگونی که شاه همواره بر رابطه قوی خود با آنها میبالید و آن را نشانهای از قدرت ایران معرفی میکرد از میزبانی او سر باز میزدند.
3⃣ حتی ایالات متحده آمریکا که در دو دهه پایانی #حکومت_پهلوی، متحد استراتژیک و همهجانبه این حکومت محسوب میشد نیز در حمایت از شاه بیمار ایران تردیدهای جدی وارد کرده بود.
4⃣ در چنین وضعیتی و در حالیکه شاه بین مصر، پاناما، مراکش، آمریکا و باهاما در رفتوآمد بود، یکی از معدود افرادی که پشتیبان شاه و خانوادهاش بود، #دیوید_راکفلر از خاندان شناختهشده و فوق ثروتمند #راکفلر بود.
5⃣ هم او بود که در رایزنی با کارتر، زمینه سفر درمانی هرچند کوتاهمدت شاه به آمریکا را فراهم کرد. همچنین با مشاهده عدم تمایل دولت آمریکا به تداوم میزبانی از شاه بی تاج و تخت ایران، کمکهای پزشکی و حمایتهای امنیتی قابلتوجهی را برای دوست قدیمی خود فراهم کرد.
⁉️ اما این دوستی چگونه ریشه داشت و نسبت میان حکومت شاه و #خاندان_راکفلر چه بود؟
✍ سیدمرتضی حسینی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ راز رابطه شاه و راکفلرها (٢)
💎 راکفلر؛ خاندان ثروتمند و پرنفوذ
1⃣ #خاندان_راکفلر از مشهورترین خاندانهای ثروتمند جهان در قرن اخیر هستند. سرسلسله این خانواده #جان_دیویسون_راکفلر (١٨٣٩-١٩٣٧) است. او که متولد نیویورک بود، از ١۵سالگی بهعنوان یک نیروی خدماتی و سپس دفتردار یک شرکت تجاری کار خود را آغاز کرد. پس از پیشرفت در کار و تأسیس چند شرکت کوچک، در ٢٣سالگی به عرصه #صنعت_نفت پا گذاشت و شرکتی را تأسیس کرد که در زمینه پالایشگاههای نفت فعال بود. او بعدها با گسترش فعالیتش در قالب شرکت #استاندارد_اویل تا سال ١٨٧٩، نود درصد امور پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را در اختیار خود گرفت. راکفلر، علاوه بر صنعت نفت در حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز فعال بود و اقدامات زیادی در حوزه بهداشت و آموزش عمومی انجام داد.
2⃣ آنگونه که #مجله_فوربس (بر اساس ارزیابی مالی و مطابقت آن با نرخ تورم روز در سال 2007 ) مدعی شده، #جان_راکفلر با ٣٣۶میلیارد دلار ثروتمندترین فرد تاریخ است. مؤسس #استاندارد_اویل در سال ١٩١٣ #بنیاد_راکفلر را با کارکردهای اقتصادی، رسانهای، اجتماعی و فرهنگی تأسیس کرد و در سپتامبر ١٩١۶ با رساندن ثروت خود به ١میلیارد دلار، نخستین میلیاردر تاریخ ایالات متحده آمریکا شناخته شد.
3⃣ پس از مرگ او، پسرش «جان دیویسون راکفلر (جونیور)» وارث کسب و کار پرسود خاندان راکفلر شد. #راکفلر_جونیور (١٨٧۴-١٩۶٠) هم ۵ پسر داشت که همگی از سرمایهداران و فعالان اقتصادی آمریکا بودند که در این میان #دیوید_راکفلر و #نلسون_راکفلر علاوه بر تداوم فعالیتهای اقتصادی، در حوزه #سیاست هم نقشآفرین شدند.
4⃣ در سالهای دهه ۵٠ تا ٨٠ میلادی و همزمان با دورانی که این دو برادر متولیان اصلی خاندان راکفلر بودند شاهد نقشآفرینی بنگاههای اقتصادی متبوع آنها در سیاستهای کلان داخلی و خارجی ایالات متحده هستیم. فرایندی که همزمان با پایان جنگ جهانی دوم، گره خوردن منافع کارتلهای بزرگ تجاری، مجتمعهای تسلیحاتی و شرکتهای نفتی آمریکا با سیاست خارجی این کشور را بهدنبال دارد.
5⃣ با افول قدرتهای استعماری، اقتصاد نوپا و تازهنفس آمریکا بهشدت نیازمند مواد خام و از آن مهمتر بازار مصرف شد. در این شرایط، جایگاه #راکفلرها نیز که گستره فعالیت خود را به سایر عرصههای تجاری و مالی سیاستگذاری ایالات متحده آمریکا گسترش داده بودند، پررنگتر شد. وضعیتی که شامل جهتدهی رسانهای و تأثیر بر افکار عمومی و همچنین نقشآفرینی در کنگره آمریکا از طریق رایزنی و لابی با نمایندگان و سرانجام حضور مستقیم در سیاستگذاریهای دولت بود. وضعیتی که با رسیدن «نلسون راکفلر» به سِمَت معاون اولی در دولت #جرالد_فورد در سالهای ١٩٧۴ تا ١٩٧٧ عینیت یافت.
✍ سیدمرتضی حسینی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
شکل گیری نفوذ یهود در دربار ایلخانان مغول (6)
(از سری مقالات دسیسههای سیاسی و فرقههای رازآمیز یهودی) عبدالله کاشانی
در دوران تجدید حیات سیاست صلیبی – هلاکویی از سوی غازان و اقتدار رشیدالدین فضلالله رابطه میان دولت غازان و حکمرانان اروپا گسترش یافت. عباس اقبال از شادی کانونهای سیاسی اروپا از تجدید سیاست جنگطلبانه ایلخانان علیه ممالیک مصر سخن میگوید و میافزاید: “مصمم شدند که غازان را در این مرحله مشوّق شوند تا مگر شام و مصر را از کف ممالیک و امرای دیگر بیرون ببرند.” (107)
کمی پس از اقتدار رشیدالدین در دستگاه غازان و دومین جنگ ایلخان با ممالیک مصر، در رمضان 699 ق./ مه 1300م. بار دیگر هیئتی مرموز از دربار آراگون (کانون استقرار الیگارشی زرسالار اسپانیا) وارد تبریز شد. ریاست این هیئت با فردی از اهالی بارسلونا به نام پدرو سالیورو (108) است. (109)
[جیمز دوم، شاه آراگون، در نامه خود به غازان، او را] مقتدرترین و بزرگترین سلاطین مغول و شاهنشاه مشرق خواند و به غازان اطلاع داد که عموم رعایای او که طالب زیارت اراضی مقدسه فلسطیناند حاضرند که برای جهاد در رکاب ایلخان حاضر شوند. ضمناً از او درخواست کرد که به زوّار آراگونی اجازه دهد که بدون تأدیه خراج یا مالیاتی آزادانه به زیارت بیتالمقدس نایل آیند و ایلخان یک خمس از اراضی مقدسه را که از تصرف مسلمین خارج کرده به عیسویان واگذارد. (110)
روشن است که این درخواستها همه برای تطمیع و تحریک غازان جوان به تداوم جنگ با ممالیک و اشغال بیتالمقدس است. در این زمان جودا بونسنیور پسر آستروک بسنیور پزشک مخصوص و مترجم کل عربی در دربار جیمز دوم است و قاعدتاً این نامه نوشته اوست. جودا بونسنیور در جریان اشغال برخی شهرهای مسلماننشین به عنوان مترجم عربی در کنار آلفونسوی سوم حضور داشت و سپس مترجم عربی و پزشک مخصوص جیمز دوم شد. (111)
در اوایل سده هشتم هجری/ چهاردهم میلادی، مؤلف ناشناس رساله صورالاقالیم از سفر هر ساله بازرگانان فرنگی به تبریز، پایتخت غازان، خبر میدهد. (112) در این سالها در تبریز، سلطانیه و برخی شهرهای مهم ایران گروههای کوچکی از بازرگانان جنوایی و ونیزی مستقر شدند. (113) در سال 705 ق./ 1305م. پیمان تجاری ایران و ونیز منعقد شد و در سال 724 ق. کنسولگری ونیز، این کانون الیگارشی تجاری ایتالیا، در تبریز گشایش یافت. مبلغین کاتولیک نیز آمدند. مقر اسقف اعظم کاتولیک در شهر نوساخته سلطانیه جای گرفت. این کانون تا اوایل سده پانزدهم میلادی فعال بود. (114)
رشیدالدین فضلالله که کار خود را در همدان به عنوان عطار و طبیبی ساده آغاز کرد، در دوران اقتدارش در دستگاه غازان و اولجایتو به ثروتی انبوه و کمنظیر رسید. مورخان مینویسند:
رشیدالدین بر اثر حمایت خانهای یادشده یکی از فئودالهای بزرگ و مالک اراضی و مستغلات وسیع گشت. وی بیش از 80 هزار هکتار زمین مزروع آبی در نقاط مختلف کشور داشت و صاحب باغها و نخلستانها و قنوات فراوان و گلههای بزرگ (250 هزار گوسفند و 30 هزار اسب و ده هزار شتر و غیره) بود. وی تمول هنگفتی در حدود 35 میلیون دینار گرد آورد که بیشتر آن را در شرکتهای بازرگانی به کار انداخته بود. (115)
رشیدالدین در املاک پهناور خود برده نیز به کار میگرفت. معهذا، در این زمینه نباید اغراق کرد. در وصیتنامه وی، مندرج در مکاتبات رشیدی نام املاک او و شمار بردگان ذکر شده و تعداد آنان تنها 1200 نفر است. (116) روشن است که این تعداد در مقیاس 80 هزار هکتار اراضی مزروعی آبی و رمههای عظیم او فاقد اهمیت اقتصادی جدی است. این امر را از آنرو ذکر کردیم که غالباً به بردگان رشیدالدین فضلالله به عنوان دلیلی بر رواج بردهداری در ایران اسلامی استناد شده است. برای نمونه، مینویسند:
فتوحات مغول موقتاً شیوه تولید بردهداری را احیاء کرد. مجدداً از کار بردگان به میزان وسیعی در دامداری چادرنشینان و پیشه و حرف و کشاورزی استفاده میشد… مثلا، در دو باغ رشیدالدین، نزدیک تبریز، 1200 برده زن و مرد کار میکردند. میان ایشان عدهای یونانی و گرجی و حبشی و زنگی دیده میشد. (117)
رشیدالدین فضلالله به سان سعدالدوله بسیاری از خویشان خود را در مقامات مهم گمارد. او چهارده پسر داشت که در زمان قدرتش هشت تن از ایشان حکّام ایالات بودند. یکی دیگر از پسران رشیدالدین به نام پیرسلطان نیز در ماجرای غیاثالدین و ارپا به قتل رسید. معهذا حضور این خاندان در صحنه سیاست ایران پایان نیافت. شمسالدین زکریا خواهرزاده و داماد غیاثالدین در حوالی سال 737 ق./ 1337م. مدت کوتاهی در دستگاه امیر شیخ حسن بزرگ (ایلکانی) بود و برادرش نجیبالدوله نیز در سال 762 ق./ 1360م. مدت کوتاهی وزیر شیخ اویس جلایری بود.
در پیرامون رشیدالدین فضلالله و پسرش
غیاثالدین گروهی از مورخین حضور داشتند که تعدادی از منابع تاریخ این دوران را به یادگار نهادهاند. از مهمترین ایشان باید به ابوسلیمان داوود بن محمد بناکتی (فخر بناکتی)، ملکالشعرای دربار غازان و مولف روضة اولیالالباب فی تواریخ الاکابر و الانساب معروف به تاریخ بناکتی، شرفالدین فضلالله حسینی قزوینی (شرف قزوینی)، مداح غیاثالدین رشیدی و مولف المعجم فی آثار ملوک العجم، محمد بن علی شبانکارهای، مداح غیاثالدین رشیدی و مولف مجمعالانساب، عبدالله بن فضلالله شیرازی، مولف تاریخ وصاف، و حمدالله بن ابوبکر مستوفی قزوینی، مولف تاریخ گزیده و نزهتالقلوب و منظومه ظفرنامه، اشاره کرد. حمدالله پس از قتل سعدالدین ساوجی و اقتدار رشیدالدین فضلالله از سوی او مستوفی ابهر و زنجان و طارم شد و سپس در سلک ملازمان غیاثالدین رشیدی بود.
رشیدالدین فضلالله خود نیز به نام مورخ شهرت فراوان دارد. او به دستور غازان گروهی از نویسندگان را گرد آورد؛ از سال 700 ق./ 1300م. تدوین جامعالتواریخ را آغاز کرد و در سال 710 ق./ 1310م. آن را به پایان برد. اثر فوق از منابع مهم تاریخ مغول و ایران عصر ایلخانان به شمار میرود.
درباره رشیدالدین فضلالله به عنوان مورّخ دو دیدگاه وجود دارد. گروهی او را به شدت ستودهاند و در ردیف عطاملک جوینی از بزرگترین مورخان دوران ایلخانان شمردهاند. عباس اقبال جامع التواریخ را “عظیمترین شاهکار تاریخی عصر مغول“، “از بزرگترین آثار ادبیات ایران” و “از مهمترین تواریخ عالم” میداند و سهم رشیدالدین را در تدوین آن اساسی میشمرد. (118) گروهی دیگر، به رغم تأیید اهمیت جامعالتواریخ، سهم رشیدالدین فضلالله را در تدوین آن تنها در حد متولی یک طرح پژوهشی میدانند نه بیشتر. چنین متولیانی هماره بودهاند که با اتکاء بر قدرت و نفوذ سیاسی یا ثروت خویش و با بهرهگیری از قلم و توان فکری محققان رندانه کار دیگران را به نام خود ثبت کردهاند. این با جایگاه عطاملک جوینی که کار خود را از 17-18 سالگی به عنوان دبیر و مورخ در دستگاه امیر ارغون آقا آغاز کرد تفاوت چشمگیر دارد. (119) با شناخت عبدالله کاشانی (مورخ شیعی عهد ایلخانان) جایگاه رشیدالدین فضلالله به عنوان مورخ مورد تردید بیشتر قرار میگیرد.
جمالالدین ابوالقاسم عبدالله بن علی بن محمد کاشانی (متوفی حوالی 736 ق.) از مورخین نامدار آن عصر است و مولف آثاری چون زبدةالتواریخ، تاریخ اولجایتو، تاریخ اسماعیلیه و عرایس الجواهر و نفایس الاطایب. کتاب اخیر درباره صنعت کاشیسازی و ابنیه ایران در عهد ایلخانان است. عبدالله کاشانی در مقدمه تاریخ اولجایتو، تألیف جامع التواریخ را به خود نسبت میدهد و رشیدالدین را سرزنش میکند که کتاب او را دزدید، “به دست جهودان مردود” به اولجایتو عرضه کرد و در ازای آن مِلک بزرگی به ارزش 500 هزار دینار پاداش گرفت. کاشانی میافزاید:
رنج من بردم ولی مخدوم من ….. آن به نام خویشتن بر کار کرد (120)
کاشانی مورخی بزرگ بود و منابع همعصر با احترام و تجلیل فراوان از او یاد کردهاند. هندوشاه نخجوانی (معاصر عبدالله کاشانی) در کتاب تجارب السلف او را چنین میخواند: “ملک الافاضل و قدوة المورخین جمالالدین ابوالقاسم عبدالله کاشانی المورخ.” حمدالله مستوفی در آغاز تاریخ خود، با ارجاع به زبدةالتواریخ کاشانی، از او (در کنار محمد بن جریر طبری، حمزه اصفهانی، عزالدین بن اثیر، قاضی بیضاوی، دینوری، جوینی و غیره) به عنوان یکی از “استادان این طایفه” (مورخین) یاد میکند. مستوفی نام کاشانی را در ردیف نخست، پس از نام ابناثیر و پیش از نام بیضاوی آورده است. (121) در سایر منابع آن عصر نیز از کاشانی به عنوان مولف زبدة التواریخ یاد کردهاند.
طبیعی آن است که حق به این مورخ برجسته و زحمتکش داده شود و چنین انگاشته شود که وزیر سیاستباز و تاجرپیشه، کاشانی را به خدمت گرفت و از دسترنج او برای خود اندوخته علمی فراهم ساخت. برخی محققین، چون ادگار بلوشه (122) بر این باورند. بلوشه در مقدمهای بر تاریخ مغول از کاشانی دفاع کرده و رشیدالدین فضلالله را سارق کتاب او دانسته است. معهذا، معلوم نیست به چه دلیل عباس اقبال ادعای کاشانی را رد میکند و به علاوه وی را آماج توهینهای زشت قرار میدهد. اقبال مینویسد:
[کاشانی پس از قتل رشیدالدین فضلالله] حقوق خدمت منعم قدیم خود، یعنی خواجه رشید، را زیر پای کفران گذاشته علناً ادعا کرد که تمام جامعالتواریخ تألیف اوست و خواجه رشیدالدین حق او را غصب کرده و کتاب او را دزدیده است و برای اثبات این ادعای بیاساس خود کتاب تاریخ اولجایتو را که به دستور خواجه رشید بایستی تمام کند و در جامعالتواریخ بگنجاند به نام خود منتشر ساخت و در مقدمه آن به سختی به خواجه رشیدالدین تاخت و چون کتاب جامعالتواریخ به نام خواجه رشیدالدین در آفاق انتشار یافته بود، ابوالقاسم کاشانی با نهایت بیباکی نسخه دیگر
ی از آن کتاب به نام زبدة التواریخ درست کرد و عبارات کتاب جامعالتواریخ را مقدم و موخر و مفصل و مجمل کرد و کتاب جدید خود را انتشار داد. و چون ابوالقاسم کاشانی مثل غالب مردم کاشان در آن عهد مذهب شیعی داشته به اقتضای عقاید شیعی خود هر جا که مطلبی راجع به شیعه است آن را بسط و تفصیل داده چنانکه در مقدمه تاریخ اسماعیلیه، که بنده نسخه ای از آن دارم و در صدد طبع آن هستم، همین کار را کرده است. (123)
اولاً: در آن زمان جامع التواریخ به نام رشیدالدین فضلالله “در آفاق” انتشار نیافته بود. به نوشته بارتولد، “هیچ کس و حتی پسران وی” در صدد انتشار کتاب فوق به نام رشیدالدین برنیامدند. در اوایل سده نهم هجری/ پانزدهم میلادی، شاهرخ شاه تیموری دستور گردآوری نسخ جامعالتواریخ و انتشار آن را داد ولی حتی یک نسخه کامل آن به دست نیامد. در اوایل سده نوزدهم میلادی حتی همان نسخ ناقص زمان شاهرخ نیز مفقود بود و در سال 1836 تنها بخشهایی از آن به دست آمد. (124) پیدایش نسخ جامعالتواریخ و شهرت رشیدالدین فضلالله به عنوان مورخ همه مربوط به نیمه دوم سده نوزدهم است. به عبارت دیگر، پیش از سده نوزدهم رشیدالدین فضلالله به عنوان مورخ چنین شهرتی نداشت. همانگونه که بارتولد به درستی توجه کرده، در یکی از معتبرترین منابع آن عصر، یعنی مجمعالانساب شبانکارهای، هیچ اشارهای به جامعالتواریخ و رشیدالدین فضلالله به عنوان مورخ مندرج نیست. (125) ولی بر خلاف تصور بارتولد، این دلیل سیاسی ندارد زیرا شبانکارهای مداح غیاثالدین رشیدی وزیر بود و تألیف کتابش در زمان اقتدار پسران رشید است.
ثانیاً: اگر زبدة التواریخ جعلی چنین آشکار بود حمدالله مستوفی، دستپرورده و خادم رشیدالدین فضلالله، و دیگران چنین تجلیلی از کاشانی نمیکردند. قطعاً مستوفی تشابه متن کتاب کاشانی و جامعالتواریخ را میدانست ولی به دلیل جایگاه کاشانی به عنوان مورخی بزرگ و با شناخت نقش تعیینکننده او در تدوین جامعالتواریخ وی را سارق علمی نمیشمرد.
حتی خود عباس اقبال نیز به روشنی پذیرفته است که مولف تاریخ اولجایتو کاشانی است ولی معلوم نیست به چه دلیل معتقد است که وی باید این اثر را به نام رشیدالدین منتشر میکرد؟! خصومت عباس اقبال با کاشانی تا بدان حد است که در تاریخ مغول نه تنها نام کاشانی را در ردیف مورخین عصر ایلخانان ذکر نمیکند بلکه حتی برای یک بار نامی از او نمیبرد! در نتیجه سیطره چنین دیدگاهی بر تاریخنگاری جدید ایران است که امروزه کمتر کسی کاشانی مورخ را میشناسد.
از زمان قتل رشیدالدین فضلالله تا به امروز تلاش قلمی فراوانی به سود او انجام شده است. نوشتههایی نیز به نام او ساخته و پراکندهاند. در این میان اصالت مکاتیب رشیدی از سوی برخی محققین چون روبن لوی (126) (1891-1966)، ایرانشناس یهودی و استاد زبان فارسی در دانشگاه کمبریج، مورد تردید قرار گرفته است. (127) مجتبی مینوی نیز بر این نظر است. او مینویسد:
بنده اعتقاد دارد که این مکاتیب از قلم رشیدالدین یا حتی به امر او هم نوشته نشده بوده است و به نام او جعل کردهاند. (128)
بازسازی چهره رشیدالدین فضلالله به عنوان یک شخصیت علمی فراتر از این است؛ و حتی کوشیدهاند او را مفسر قرآن و متکلمی بزرگ جلوه دهند. یک نمونه رسالهای است منسوب به علامه حلی (648-726 ق.). در آغاز آن از قول این فقیه نامدار شیعی گفته میشود که وی به دربار باشکوه ایلخانی احضار شد و در زمان اقامت در پایتخت سلطان شبی در مجلس درس و بحث خواجه رشیدالدین فضلالله شرکت کرد تا “از فضل و دانش آن وزیر دانشمند” بهره برد. در این جلسه دو مسئله در محضر رشیدالدین مطرح شد که در تفسیر دو آیه از قرآن کریم بود و علامه حلی آن را به رشته تحریر درآورد. (129)
به تصریح عزیزالله عطاردی (کاشف و معرفیکننده رساله فوق) قدمت نسخه خطی این رساله حداکثر به سده نهم هجری میرسد یعنی حدود یکصد سال پس از رحلت علامه حلی. این درست مانند آن است که امروزه کسی رسالهای بنویسد و آن را به یکی از شخصیتهای فرهنگی دوران مظفرالدین شاه قاجار نسبت دهد. چگونه میتوان صحت انتساب این رساله را به علامه حلی پذیرفت؟!
معهذا، رشیدالدین در زمان اقتدار خود چنین دعاوی داشت و به استناد آن است که علامه قطبالدین شیرازی چون شنید او در صدد نگارش تفسیر قرآن است به تعریض گفت: حال که چنین است من هم قصد دارم بر تورات تفسیری بنویسم. و نیز منقول است که قطبالدین شیرازی شنید رشیدالدین فضلالله در حال تفسیر آیه “قالوا لا علم لنا الا ما علمتنا” است. گفت رشیدالدین باید در “لا علم لنا” وقف میکرد و دیگر چیزی نمیگفت و نمینوشت. (130)
قسمت قبلی این مقاله
پینوشتها:
107. همان مأخذ، ص282.
108. Pedro Salivero
109. نوایی، همان مأخذ، ص55.
110. اقبال، همان مأخذ، ص283.
111. ibid, vol. 4, p. 1213; بنگرید 11به: همین کتاب، ج2، ص30.
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡ راز رابطه شاه و راکفلرها (٣)
💎 وقتی نوسازی شاه به سرمایهداری آمریکا وابسته میشود!
1⃣ از دهه ۴٠ شمسی، ایران شاهد تعییرات قابل ملاحظهای در حوزههای مختلف بود که نخستین جرقههای آن با طرح موسوم به #انقلاب_سفید زده شد. طرحی که بیانگر چارچوب فکری و عملی شاه برای #نوسازی بود. این برنامهها اگرچه ریشه در نسخههای دولت «کندی» برای توسعه کشورهای جهان سوم داشت تا مانع از غلتیدن این کشورها به دامان #کمونیسم شود، امّا بهتدریج به رویکرد کلان اداره کشور از نگاه #محمدرضا_پهلوی نیز تبدیل شد. شاه برای عملیاتیسازی این برنامههای بلندپروازانه و به زعم خود رساندن ایران به دورازههای تمدن بزرگ، بیش و پیش از هرچیز به حمایت ایالات متحده آمریکا و تقویت روابط با کشورهای صنعتی تکیه داشت.
2⃣ از سوی دیگر آغاز عصر تنشزدایی بین آمریکا و شوروی و بروز مسائل جدید در سطح جهانی از جمله تشکیل #جنبش_عدم_تعهد در سال ١٣۴٠ و تاسیس #سازمان_اوپک در همان سال، امکان تحرک بیشتر برای کشورهایی همچون ایران را فراهم آورد. اینگونه بود که نیمه دوم دهه ۴٠ تا وقوع #انقلاب_اسلامی را میتوان ماه عسل روابط ایران و آمریکا و اوج همکاریهای سیاسی و اقتصادی این دو کشور دانست.
3⃣ بدین ترتیب در سالهای ریاستجمهوری #لیندون_جانسون (١٩۶٣-١٩۶٩)، شاه سه بار و در تیرماه ١٣۴٣ (ژوییه ١٩۶۴)، مرداد ١٣۴۶ و خرداد ١٣۴٧ به آمریکا سفر کرد. از آنسو #اورل_هریمن نیز در فاصله زمانی اردیبهشت ١٣۴۴ تا آبان ١٣۴۶ چهار بار از سوی رئیسجمهور آمریکا به ایران فرستاده شد و هر بار در ملاقاتهای خود با محمدرضا، او را به همکاری بیشتر با آمریکا تشویق و ترغیب کرد. در میدان عمل نیز چهرههایی همچون «اردشیر زاهدی» و «هوشنگ انصاری» از ایران و «دیوید لیلنتال» و #برادران_راکفلر در آمریکا زمینههای تقویت این همکاری را فراهم میآوردند. (١)
4⃣ در فروردین ١٣۵٠ (آوریل ١٩٧١) «موریس استنس» وزیر بازرگانی آمریکا در رأس هیأتی به ایران آمد و ضمن ملاقات با شاه، هویدا و وزیر اقتصاد و دارایی، مذاکراتی پیرامون توسعه مبادلات بازرگانی و سرمایهگزاری به عمل آورد. پیرو این مذاکرات، در ١٣ مرداد ١٣۵٠ اتاق بازرگانی و صنایع ایران و آمریکا در لسآنجلس تشکیل جلسه داد.
5⃣ در همان سال بانک بینالمللی ترمیم و توسعه مبلغ ٩۶میلیون دلار در اختیار بانک توسعه صنعت ایران و صندوق تعاون کشاورزی قرار داد. بانک صادرات و واردات آمریکا نیز مبلغ ٢/٢٩ میلیون دلار برای تأمین بخشی از هزینه ارزی طرح مخابرات کشور، مبلغ ١/٨۵ میلیون دلار برای ساختن هتل اینترکنتینتال تهران و مبلغ ٧/٣٠ میلیون دلار برای طرح افزایش دو واحد مولد برق ١۵۶ مگاواتی نیروگاه شهریار به ایران کمک کرد. بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران که یکی از مهمترین موسسات سرمایهگذاری بخش صنعتی ایران بوده و تا شهریور ۵٧ مبلغ ۴/٢۵ میلیارد ریال در ١۵۵ طرح صنعتی و حمل و نقل سرمایهگذاری کرده بود، در سال ١٣٣٨ با مشارکت #بانک_چیس_منهتن (تحت مالکیت خانواده راکفلر) تأسیس شد. همچنین بانک بینالمللی ایران هم دیگر بانکی بود که با مشارکت چیس مانهاتان از سال ١٣۵۴ کار خود را آغاز کرد.
✍ سیدمرتضی حسینی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter