eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کتابخانه
زمان معاویه روایات فراوانی در ستایش شام و بیت‌المقدس، در برابر مدینه و مکه به‌دست امثال کعب‌الأحبار ساخته شد. ابن‌عساکر در تاریخ خویش از کعب‌الأحبار نقل می‌کند که او می‌گفت: محبوب‌ترین سرزمین‌ها در پهنه‌ی زمین نزد خداوند، شام است و محبوب‌ترین نقطه‌ی شام نزد خداوند، قدس (بیت‌المقدس) است. (28) همچنین وی برای تقرب به معاویه، مرکز حکومت پیامبر (ص) را شام معرفی می‌کند؛ (29) زیرا معاویه امکانات حکومت خود را در شام فراهم آورده است. این معنا در گفته‌های ابوهریره که شاگرد تمام عیار کعب‌الأحبار محسوب می‌شود نیز آمده است: «الخلافة بالمدینة و الملک بالشام». (30) گفتنی است که سرزمین شام، مرکز خلافت و پایتخت حکومت معاویه، قبلاً پایتخت مسیحیان روم شرقی بیزانس و دارای تمدنی کهن بوده است. (31) بدیهی است که رسوبات فکری و فرهنگی مسیحیت در این منطقه به کلی از بین نرفته است. همچنین کعب‌الأحبار در جای دیگری می‌گوید: خانه‌ی کعبه هر روز صبحگاهان به بیت‌المقدس سجده می‌کند. (32) و نیز می‌گوید: قیامت بر پا نخواهد شد، مگر این‌که بیت‌الحرام را به نزد بیت‌المقدس ببرند؛ آن‌گاه این دو خانه‌ی مقدس را با اهل آن‌ها به بهشت وارد نمایند و حساب خلایق و عرضه‌ی اعمال در روز قیامت، در بیت‌المقدس انجام می‌گیرد. (33) از این روایات بر می‌آید که اهل کتاب به‌ویژه کعب تلاش کرده‌اند تا آیین اسلام و مقدسات آن، از جمله کعبه، را در برابر آیین یهود خاضع و تسلیم نشان دهند. (34) ج) ناتوانی خلفا در پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم آزادی عمل قصه‌خوانان اهل‌کتاب و تشویق آنان از سوی دولت‌مردان از یک‌سو و ناآشنایی دست‌اندرکاران حکومت بعد از پیامبر اکرم (ص) نسبت به مبدأ و معاد و جهان و ابتدا و انتهای آن، و کنار ماندن امیرالمؤمنین (ع) از حکومت و اجتماع از سوی دیگر، همگی زمینه‌ی لازم را فراهم آوردند تا افرادی چون تمیم داری و کعب الأحبار که مغز و روح آنان از عقاید تحریف‌یافته یهودی سیراب بود، با دانسته‌های خرافی خود، به خواسته‌های طالبان دانش پاسخ بدهند؛ و چون آن‌ها خطری برای قدرت خلافت به حساب نمی‌آمدند، عضوی از اعضای دستگاه قدرت محسوب شدند. اظهار ناتوانی و عجز خلفا در زمینه‌های گوناگون مسائل دینی (فقهی، اعتقادی و قضایی)، در کتاب‌های معتبر تاریخی ثبت گردیده است. گویند مردی از لشکریان اسلام به نام صُبَیْغ تمیمی سؤالاتی در زمینه قرآن کریم در ذهن داشت و برای دریافت پاسخ آن‌ها از این شهر به آن شهر سفر می‌کرد. هنگامی که به مصر رفت و عمرو بن عاص استاندار مصر از جریان امر مطلع شد، او را همراه با نامه‌ای به مدینه نزد عمر فرستاد. هنگامی که صُبَیغ وارد بر خلیفه شد، یکی از سؤال‌های خویش را مطرح ساخت: ای امیرالمؤمنین! «والذّاریات ذرواً» چیست؟ عمر پرسید: تو کیستی؟ مرد در پاسخ گفت: من بنده خدا صُبَیغ هستم! عمر نیز گفت: من هم بنده خدا عمر هستم، و بعد آستین‌های خود را بالا زد، و با چوب‌های خوشه‌ی خرما شروع به زدن آن مرد کرد، به‌گونه‌ای که خون‌آلود گشت، پس از آن وی را رها ساخت. پس از گذشت مدتی بار دیگر عمر او را خواست و همان حادثه را تکرار کرد. هنگامی که برای بار سوم صُبَیغ را نزد خلیفه آوردند تا باز هم تنبیه شود، خطاب به خلیفه گفت: اگر قصد کشتن مرا داری، به یکباره مرا بکش و راحتم کن؛ در غیر این‌صورت رهایم ساز، من هم دیگر از این سخنان نمی‌گویم. (35) نکته‌ی جالب این‌که نقل کرده‌اند که در دوران حکومت امام علی (ع)، روزی آن حضرت بر منبر رفت و ضمن خطبه‌ای فرمود: از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند درباره‌ی حوادثی که تا روز قیامت اتفاق می‌افتد، از من پرسش نمی‌کنید مگر این‌که آن را برای شما بازگو می‌کنم؛ درباره قرآن از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند هیچ آیه‌ای نیست، مگر این‌که من می‌دانم آن آیه در شب نازل شده و یا در روز، در کوه نازل شده یا در صحرا و… راوی گوید: ابن‌الکوّاء پشت سر من نشسته بود، برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! «ذاریات» چیست؟ این مرد یعنی ابن‌الکوّاء از سران خوارج و از دشمنان امیرالمؤمنین (ع) بود. ابن عباس که در مجلس حاضر بوده است، می‌گوید: ابن‌الکوّاء می‌خواست از همان چیزی که صُبَیغ از عمر بن خطاب پرسیده بود، سؤال کند. او فکر می‌کرد با این سؤال می‌تواند امام (ع) را بی‌اعتبار کند. حضرت (ع) فرمودند: وای بر تو! برای فهمیدن سؤال کن نه برای به زحمت انداختن و آزار دادن، و نه از سرِ تکبّر، بعد فرمودند: «اَلذَّارِیاتِ»، بادهایی هستند که گندم و جو را در وقت درو بدان باد می‌دهند… (36) پی‌نوشت‌ها: دستگاه خلافت ، دستگاه خلافت 1. نقش ائمه در احیای دین، ج6، ص83. 2. تاریخ سیاسی در اسلام، ج2، تاریخ خلفا، ص98 و القصاص و المذکرین، ص20. 3. القصاص و المذکرین، ص20 و 21. 4. المصنف، عبدالرزاق، ج3، ص219. 5. فجر الإسلام، ص160. 6. به نظر می‌آید خلفا برای اشراف و سلطه بر کار قصه‌خوانان، روایاتی را با این مضمون که قصه‌خ
هدایت شده از کتابخانه
زمان معاویه روایات فراوانی در ستایش شام و بیت‌المقدس، در برابر مدینه و مکه به‌دست امثال کعب‌الأحبار ساخته شد. ابن‌عساکر در تاریخ خویش از کعب‌الأحبار نقل می‌کند که او می‌گفت: محبوب‌ترین سرزمین‌ها در پهنه‌ی زمین نزد خداوند، شام است و محبوب‌ترین نقطه‌ی شام نزد خداوند، قدس (بیت‌المقدس) است. (28) همچنین وی برای تقرب به معاویه، مرکز حکومت پیامبر (ص) را شام معرفی می‌کند؛ (29) زیرا معاویه امکانات حکومت خود را در شام فراهم آورده است. این معنا در گفته‌های ابوهریره که شاگرد تمام عیار کعب‌الأحبار محسوب می‌شود نیز آمده است: «الخلافة بالمدینة و الملک بالشام». (30) گفتنی است که سرزمین شام، مرکز خلافت و پایتخت حکومت معاویه، قبلاً پایتخت مسیحیان روم شرقی بیزانس و دارای تمدنی کهن بوده است. (31) بدیهی است که رسوبات فکری و فرهنگی مسیحیت در این منطقه به کلی از بین نرفته است. همچنین کعب‌الأحبار در جای دیگری می‌گوید: خانه‌ی کعبه هر روز صبحگاهان به بیت‌المقدس سجده می‌کند. (32) و نیز می‌گوید: قیامت بر پا نخواهد شد، مگر این‌که بیت‌الحرام را به نزد بیت‌المقدس ببرند؛ آن‌گاه این دو خانه‌ی مقدس را با اهل آن‌ها به بهشت وارد نمایند و حساب خلایق و عرضه‌ی اعمال در روز قیامت، در بیت‌المقدس انجام می‌گیرد. (33) از این روایات بر می‌آید که اهل کتاب به‌ویژه کعب تلاش کرده‌اند تا آیین اسلام و مقدسات آن، از جمله کعبه، را در برابر آیین یهود خاضع و تسلیم نشان دهند. (34) ج) ناتوانی خلفا در پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم آزادی عمل قصه‌خوانان اهل‌کتاب و تشویق آنان از سوی دولت‌مردان از یک‌سو و ناآشنایی دست‌اندرکاران حکومت بعد از پیامبر اکرم (ص) نسبت به مبدأ و معاد و جهان و ابتدا و انتهای آن، و کنار ماندن امیرالمؤمنین (ع) از حکومت و اجتماع از سوی دیگر، همگی زمینه‌ی لازم را فراهم آوردند تا افرادی چون تمیم داری و کعب الأحبار که مغز و روح آنان از عقاید تحریف‌یافته یهودی سیراب بود، با دانسته‌های خرافی خود، به خواسته‌های طالبان دانش پاسخ بدهند؛ و چون آن‌ها خطری برای قدرت خلافت به حساب نمی‌آمدند، عضوی از اعضای دستگاه قدرت محسوب شدند. اظهار ناتوانی و عجز خلفا در زمینه‌های گوناگون مسائل دینی (فقهی، اعتقادی و قضایی)، در کتاب‌های معتبر تاریخی ثبت گردیده است. گویند مردی از لشکریان اسلام به نام صُبَیْغ تمیمی سؤالاتی در زمینه قرآن کریم در ذهن داشت و برای دریافت پاسخ آن‌ها از این شهر به آن شهر سفر می‌کرد. هنگامی که به مصر رفت و عمرو بن عاص استاندار مصر از جریان امر مطلع شد، او را همراه با نامه‌ای به مدینه نزد عمر فرستاد. هنگامی که صُبَیغ وارد بر خلیفه شد، یکی از سؤال‌های خویش را مطرح ساخت: ای امیرالمؤمنین! «والذّاریات ذرواً» چیست؟ عمر پرسید: تو کیستی؟ مرد در پاسخ گفت: من بنده خدا صُبَیغ هستم! عمر نیز گفت: من هم بنده خدا عمر هستم، و بعد آستین‌های خود را بالا زد، و با چوب‌های خوشه‌ی خرما شروع به زدن آن مرد کرد، به‌گونه‌ای که خون‌آلود گشت، پس از آن وی را رها ساخت. پس از گذشت مدتی بار دیگر عمر او را خواست و همان حادثه را تکرار کرد. هنگامی که برای بار سوم صُبَیغ را نزد خلیفه آوردند تا باز هم تنبیه شود، خطاب به خلیفه گفت: اگر قصد کشتن مرا داری، به یکباره مرا بکش و راحتم کن؛ در غیر این‌صورت رهایم ساز، من هم دیگر از این سخنان نمی‌گویم. (35) نکته‌ی جالب این‌که نقل کرده‌اند که در دوران حکومت امام علی (ع)، روزی آن حضرت بر منبر رفت و ضمن خطبه‌ای فرمود: از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند درباره‌ی حوادثی که تا روز قیامت اتفاق می‌افتد، از من پرسش نمی‌کنید مگر این‌که آن را برای شما بازگو می‌کنم؛ درباره قرآن از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند هیچ آیه‌ای نیست، مگر این‌که من می‌دانم آن آیه در شب نازل شده و یا در روز، در کوه نازل شده یا در صحرا و… راوی گوید: ابن‌الکوّاء پشت سر من نشسته بود، برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! «ذاریات» چیست؟ این مرد یعنی ابن‌الکوّاء از سران خوارج و از دشمنان امیرالمؤمنین (ع) بود. ابن عباس که در مجلس حاضر بوده است، می‌گوید: ابن‌الکوّاء می‌خواست از همان چیزی که صُبَیغ از عمر بن خطاب پرسیده بود، سؤال کند. او فکر می‌کرد با این سؤال می‌تواند امام (ع) را بی‌اعتبار کند. حضرت (ع) فرمودند: وای بر تو! برای فهمیدن سؤال کن نه برای به زحمت انداختن و آزار دادن، و نه از سرِ تکبّر، بعد فرمودند: «اَلذَّارِیاتِ»، بادهایی هستند که گندم و جو را در وقت درو بدان باد می‌دهند… (36) پی‌نوشت‌ها: دستگاه خلافت ، دستگاه خلافت 1. نقش ائمه در احیای دین، ج6، ص83. 2. تاریخ سیاسی در اسلام، ج2، تاریخ خلفا، ص98 و القصاص و المذکرین، ص20. 3. القصاص و المذکرین، ص20 و 21. 4. المصنف، عبدالرزاق، ج3، ص219. 5. فجر الإسلام، ص160. 6. به نظر می‌آید خلفا برای اشراف و سلطه بر کار قصه‌خوانان، روایاتی را با این مضمون که قصه‌خ
هدایت شده از کتابخانه
وان باید از طرف امیر گماشته شوند ساخته‌اند، تا بتوانند آزادانه به عزل و نصب آنان بپردازند. ر.ک به: النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج4، ص70، مادة قصّ. 7. القصاص و المذکرین، ص 25. 8. الخطط المقریزیة، ج2، ص253 و المصنف، عبدالرزاق، ج3، ص219. 9. تفسیر ابن‌کثیر، ج4، ص18 و الملل و النحل، ج1، ص74. 10. الإصابة فی تمییز الصحابة، ج3، ص473. 11. مسند أحمد، ج3، ص387 و 470. سنن الدارمی، ج1، ص115. 12. الدّر المنثور، ج5، ص148؛ مسند أحمد، ج3، ص469 و ج4، ص265؛ کنزالعمال، ج1، ص200 و 201 و 371 و 372 و جامع‌ بیان العلم و فضله، ص336 تا 339. 13. أضواء علی السنّة المحمدیة، ص152. 14. اُسد الغابة، ج5، ص199، به نقل از تاریخ سیاسی اسلام، ج2، تاریخ خلفا، ص97. 15. بحوث مع اهل السنة و السلفیة، ص97 و الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، ج1، ص27. 16. الکافی، ج1، ص50، باب «اختلاف الحدیث» و نهج‌البلاغة، صبحی صالح، ص210: «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُولِ اللهِ (ص) عَلی عَهدِهِ حَتَّى قَامَ خَطیباً فَقَالَ: «مَن کَذَبَ عَلَی مُتَعَمِّداً، فَلیتَبَوَّأ مَقعَدُهُ مِنَ النَّارِ». همچنین ر.ک به: شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج11، ص42 و 44 و 45. 17. أضواء علی السنّة المحمدیة، ص126. 18. شرح نهج‌البلاغة، ابن‌ابی‌الحدید، ج11، ص44. 19. همان منبع، ج11، ص45. 20. الغدیر، ج11، ص73. 21. همان، ج5، ص333. روایات بسیاری درباره‌ی فضایل خلفا جعل شده است. جهت اطلاع، ر.ک به: الغدیر، ج5، ص333 تا 356 و نیز، ج7، ص240 تا 300 و نیز نقش ائمه در احیای دین، ج7، ص139 به بعد. 22. شرح نهج‌البلاغة، ابن‌ابی‌الحدید، ج4، ص73. 23. بقره 204 و 205. 24. بقره 207. 25. شرح نهج‌البلاغه، ابن‌ابی‌الحدید، ج4، ص73. 26. مجمع البیان، ج1-2، ص534 و تفسیر الصافی، ج1، ص200. 27. مجمع البیان، ج1-2 ص535 و تفسیر الصافی، ج1، ص221 و المیزان، ج2، ص99 و 100. 28. تاریخ مدینة دمشق، ج1، ص110، به نقل از نقش ائمه در احیای دین، ج6، ص105. 29. سنن الدارمی، ج1، ص5، به نقل از الملل و النحل، ج1، ص77. 30. کنزالعُمّال، ج6، ص88. 31. معالم المدرستین، ج2، ص60. 32. الکافی، ج4، ص240. 33. الدّر المنثور، ج1، ص329. 34. نقش ائمه در احیای دین، ج6، ص 107 و 108. در روایتی از امام باقر (ع) حضرت سخن کعب و ناقل آن را تکذیب کرده و درباره‌ی کعبه فرمودند: خداوند، هیچ نقطه‌ای از زمین را نیافریده است که نزد او محبوب‌تر از این خانه باشد… ر.ک به: الکافی، ج4، ص240، باب «فضل النظر الی الکعبة»، حدیث اول. 35. تفسیر ابن‌کثیر، ج4، ص232؛ تفسیر القرطبی، ج18، ص29؛ الإتقان، ج4، ص284 و کنز العمّال، ج2، ص510، ح4617 و 4618. 36. تفسیر ابن‌کثیر، ج4، ص231 و کنز العُمّال، ج2، ص565 و تفسیر نور الثقلین، ج5، ص120 و مجمع البیان، ج9 -10، ص230. منبع: محمدتقی دیاری، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران: نشر سهروردی، چاپ دوم
هدایت شده از @ketabkhane
خانه / یهود و اسلام / تحریف اسلام و اسرائیلیات / آغاز ورود اسرائیلیات به تفسیر قرآن آغاز ورود اسرائیلیات به تفسیر قرآن تحریف اسلام و اسرائیلیات ارسال دیدگاه 571 بازدید برخی از نویسندگان آغاز ورود اسرائیلیات در تفسیر قرآن کریم را عهد صحابه دانسته و یکی از منابع تفسیری را نیز «اهل‌ کتاب» شمرده‌اند. دکتر ذهبی ضمن بیان این مطلب می‌نویسد: صحابه وقتی به طور طبیعی به داستانی از داستان‌های قرآن برخورد می‌کردند، دوست داشتند در مورد زوایای پیچیده و پنهان آن، که قرآن معترض آن نشده است، پرس‌وجو کنند؛ ولی به جز یهودیان تازه مسلمان، کسی را که پاسخ‌گوی آنان باشد نمی‌یافتند؛ از این‌رو، بسیاری از اخبار و اطلاعات را از آنان دریافت می‌کردند. (1) وی در ادامه برای تبرئه و تطهیر صحابه می‌افزاید: البته صحابه در مورد هر موضوعی از اهل کتاب سؤال نمی‌کردند و هر مطلبی را نیز از آنان نمی‌پذیرفتند، بلکه تنها در مورد شرح و توضیح داستان‌های قرآن و مجملات آن می‌پرسیدند و در جاهایی که احتمال صدق و کذب هر دو داده می‌شد، احتیاط‌ می‌کردند. بدین‌ترتیب، به پیروی از پیامبر گرامی اسلام (ص)، نه آن را می‌پذیرفتند و نه آن را رد می‌کردند؛ زیرا حضرت (ص) فرموده‌اند: گفته‌های اهل کتاب را نه تصدیق کنید و نه تکذیب؛ و بگویید به خدا و آن‌چه برای ما نازل شده است ایمان آوردیم. همچنین صحابه از اهل کتاب در مورد مسائل عقیدتی و احکام شرعی نمی‌پرسیدند، مگر برای استشهاد و تأیید و تثبیت احکام قرآنی. همچنین در مورد اموری که نوعی لهو و لعب به شمار می‌آمد، سؤال نمی‌کردند؛ مانند، سؤال از رنگ سگ اصحاب کهف و آن قسمت از عضو گاو بنی‌اسرائیل که به وسیله‌ی آن، کشته‌ی بنی‌اسرائیل را زنده کردند و اندازه‌ی کشتی نوح و نوع تخته‌های آن و نیز نام پسربچه‌ای که خضر (ع) او را کشت و… ؛ زیرا صحابه، پرسش درباره‌ی این امور را قبیح و اتلاف وقت می‌شمردند. (2) در برخی از منابع، درباره‌ی «اسرائیلیات» و نخستین کسی که این اصطلاح را به کار برده و در این زمینه مطلبی نگاشته، چنین آمده است: قدیمی‌ترین منبع اطلاعات، یا یهودیان نوآیین (تازه مسلمان) ‌اند و یا چه بسا، عرب‌هایی هستند که قبل از گرایش یهودیان به اسلام، با آنان و نیز با مسیحیان شبه‌جزیره عرب و نواحی همسایه ارتباط داشته‌اند. این نام (اسرائیلیات)، ممکن است ساخته‌ی عَبید بن شَریه‌ی جُرهُمی (3) باشد، که روایات وی راجع به تاریخ باستان پادشاهان عرب و فارس و تاریخ کتاب مقدس (پراکندگی زبان‌ها و نوع بشر) است، و گفته شده است که به دستور معاویه، عبدالله بن سلام، کعب الأحبار و سپس وهب بن منبه آن را تدوین کرده بودند. در مورد وهب بن منبّه اعتقاد بر آن است که وی کتاب المبتدأ را با عنوان «اسرائیلیات» نوشته است. البته هیچ دلیلی بر درستی این عقیده وجود ندارد، و شاید بتوان پذیرفت که نویسندگانی نظیر ابن‌هشام (م: 833 م،218 هـ.ق) از آن اقتباس کرده باشند. (4) به نظر می‌آید، به‌علت نهی آشکار پیامبر اکرم (ص) از مراجعه به اهل کتاب و نسخه‌برداری از نوشته‌های آنان، هیچ‌یک از صحابه در زمان حیات پیامبر (ص) به خود اجازه نمی‌دادند که به آنان مراجعه نمایند یا مطالبی را از آنان اقتباس و نقل کنند. بیشتر مورخان و مفسّران، عصر صحابه را عصر پیدایش اسرائیلیات و نفوذ آن‌ها در تفسیر و حدیث و به‌ویژه در تاریخ دانسته و مرجع اصلی، بلکه یگانه مرجع عرب‌ها در آن زمان را برای شناخت احوال و سرگذشت امت‌های گذشته و پیامبران الهی، تورات و اهل کتاب دانسته‌اند. در صورتی که این نظر نادرست است؛ زیرا تنها کسانی از صحابه به اهل کتاب مراجعه می‌نمودند که از نظر علمی دارای بضاعت اندکی بودند و از این رو، متأثّر و فریفته‌ی سخنان آنان می‌شدند. (5) استاد سیدمرتضی عسکری درباره‌ی تیممِ داری و روایات ساختگی وی می‌نویسد: اما افرادی از صحابه که از نظر معرفت و اسلام‌شناسی چندان مایه‌ای نداشتند، همچون ابوهریره و انس و عبدالله بن عمر و نیز تابعین که می‌خواستند اسلام را از زبان تمیمی‌ها بیاموزند، سخنانِ این عالم و راهب نصرانی تازه مسلمان را گرفتند و به صورت روایت برای نسل‌های بعد نقل کردند. این‌گونه، سلسله روایاتی که در علم حدیث‌شناسی بدان «اسرائیلیات» گفته می‌شود، یعنی داستان‌های بنی‌اسرائیل و آن‌چه در تورات و انجیل و این‌گونه کتب تحریف شده‌ی عهد عتیق بوده است، به عالم اسلامی پا نهاد و در این‌جا ماندگار شد و عنوان تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامی به خود گرفت. (6) در آینده، به موضع شدید برخی از صحابه بزرگوار پیامبر اکرم (ص) در مقابل اهل کتاب، به ویژه اقتباس از یهودیان نوآیین و تازه مسلمان، نظیر ‌کعب‌الأحبار خواهیم پرداخت. از جمله‌ی شخصیت‌هایی که به‌طور آشکار در برابر این تهاجمات فرهنگی ایستادگی کردند، می‌توان به وجود امیرمؤمنان علی (ع) و ابن‌عباس و ابن‌مسعود و ابوذر غفاری اشاره نمود. پی‌نوشت‌ها: 1. التفسیر و المفسّرون
هدایت شده از @ketabkhane
، ج 1، ص 169. 2. همان، ج 1، ص 169 و 170. 3. عُبید‌بن شَریه‌ی جُرهُمی از راویان معمَّر و نخستین مصنّفان عرب و از جمله‌ی حکیمان و خطیبان دوران جاهلی است که محضر پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را درک کرده و به دستور معاویه اقدام به تدوین اخبار و سرگذشت عرب‌ها، به ویژه ملوک یمن نموده و دو کتاب در این زمینه با نام‌های الملوک و اخبار الماضین و الأمثال نوشته است. در برخی از تراجم آمده است که وی بیش از 220 تا 350 سال عمر کرده و ضمن درک محضر پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم)، آن حضرت نیز اسلام او را ستوده است و … نام وی عَبیدبن سَریة و یا عَبید‌بن ساریة و یا عَبید بن شَرید نیز ضبط شده است. ر.ک. به: الأعلام، زِرِکلی، ج 4، ص 341؛ معجم المؤلّفین، ج 3، ص 234: معجم‌الأدباء او ارشاد الأریب الی معرفة الادیب، ج 3، ص 456؛ الفهرست ابن‌ندیم، ص 102؛ سیره‌ی ابن‌هشام، ج 1، ص 3؛ و بحارالأنوار، ج 51، ص 233، به نقل از کمال‌الدین، ج 2، ص 547، باب حدیث عبیدبن شریة، کنزالفوائد؛ ج2، ص 145 و سیره‌ی رسول خدا (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم)، ج 1، ص 21. 4.“Israiliat” in The Encyclopaedia of Islam, vol. 4, p. 211 . گفته شده است ابن‌اسحاق تحت تأثیر راویان یهودی و مسیحی، و یا مسلمانان متأثّر از اهل کتاب بوده و کتاب المبتداء (تاریخ پیدایش عالَم) را که ابن‌هشام در کتاب خویش نیاورده است، از طریق آنان و با استفاده از مآخذ اهل کتاب نگاشته است. مهم‌ترین افرادی که در این زمینه نقش داشته‌اند، کعب‌الأحبار و وهب‌بن منبّه بوده‌اند که به طور وسیعی اخبار امّت‌های پیشین را در میان مسلمانان رواج داده‌اند؛ ر.ک. به: سیره‌ی رسول خدا (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم)، ج1، ص 24، 31 و 48. 5. کسانی مانند عبدالله‌بن عَمروبن عاص، عبدالله بن عُمَر، ابوهریره و … 6. نقش ائمه در احیای دین، ج 6، ص 98. منبع: محمدتقی دیاری، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران: نشر سهروردي،
✡ بیشتر بهائیان ایران یهودی هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویده‌اند در اقلیت می‌باشند! ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
خانه / یهود و فرقه‌ها / یهود و بهائیت / یهودیان بهائی یهودیان بهائی یهود و بهائیت ارسال دیدگاه 890 بازدید تنها سرانِ بهائیت و هیئت‌های مختلف محافل ملی و محلی بهائی نبودند که متفقاً دولت اسرائیل و صهیونیسم جهانی را تأیید می‌کردند و با آن همکاری می‌نمودند. بلکه در بسیاری از نقاط جهان، به‌ویژه ایران اکثر بهائیان متمایل به یهودیان و دولت اسرائیل بوده‌اند و در راستای سیاست‌ها و برنامه‌های این کشور پیش می‌رفتند. یهودیان بهائی در بسیاری از کشورها خصوصاً ایران، بهائیان داخل تشکیلات جاسوسی موساد شده بودند و همه‌جا به‌نفع اسرائیل به خبرچینی و جاسوسی مشغول بودند. این خصیصه‌ی ذاتی بهائیت نه‌تنها به نفع صهیونیسم جهانی و دولت اسرائیل بود، بلکه بهائیان نیز سعی می‌کردند از وجود یهودیان در گسترش نفوس خود استفاده کنند. آنان از بدو پیدایش، همواره تلاش می‌کردند از یهودیان، استفاده کرده، آنها را بهائی کنند. اسماعیل رائین می‌نویسد: بیشتر بهائیان ایران یهودیان و زرتشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویده‌اند در اقلیت می‌باشند. اکنون سال‌ها است که کمتر شده مسلمانی به آنها پیوسته باشد. [1] همچنین عبدالحسین آیتی سال‌ها پیش از رائین در زمان حکومت رضاشاه به سلطه‌ی یهودیان بر جامعه‌ی بهائی ایران اشاره کرده و می‌نویسد: این بشارتی است برای مسلمین که بساط بهائیت به‌طوری خالی از اهل علم و قلم شده که زمام خامه را به دست مثل حکیم و اسحاق یهودی و امثال او داده‌اند. [2] اگرچه بیشترین پیروان مسلک بهائیت یهودیان بودند، اما به این نکته باید توجه کرد که گرایش یهودیان به بهائیت واقعی نبود. بلکه یهودیان درصدد بودند با پذیرش آئین بهائی، منافع استعماری و جاسوسی خود را بیش از پیش تحقق بخشند. بهائیان نیز تلاش می‌کردند از اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان استفاده کرده، یهودیان را به‌عنوان حامیان و پشتیبانان اصلی دین تازه تأسیس خود قرار دهند؛ از این طریق هر دو گروه به اهداف استعماری بلندمدت خود نائل آیند. حسن نیکو، از مبلغان پیشین بهائی در این‌باره می‌نویسد: … دیگر اینجا جای خنده‌ی قاه قاه است، کار از تبسم گذشته که عبدالبهاء در هر لوحی که برای یهودی‌ها انزال کرده، بشارت می‌دهد که چون شما به جمال مبارک ایمان آوردید… عن قریب چنین شود، حتی کار را به جایی رساند که به دروغ و تقلب نسب پدر خودش را به داوود رساند، در حالی‌که خود بهاء [میرزا حسینعلی نوری] به زرتشتی بودن افتخار کرده بود و این مضحک است که یک نفر هم از نسل «بنی‌اسرائیل» باشد و هم «کیان» و گویا از نژاد و تاریخ اقوام بویی به مشامش نخورده بود… با این همه که رؤسای بهائی نوید و بشارت به یهودیان بهائی می‌داده و هم‌اکنون شوقی تر و خشکشان می‌کند… باید یقین [کرد] که یک قدم از یهودیت بیرون نگذاشته‌اند، صدها حکایت دارم از یهودیانی که بیست سال و سی سال بود بهائی شده بودند و هنوز گوشت و ذبیح و طبخ سایرین را نمی‌خوردند و در حقیقت بهائی بودنشان یک خدعه‌ی دوسره بود، زیرا بهائیت خود یک خدعه‌ی سیاسی است، آنها هم خدعه‌ی دیگری بر آن مزید کرده، بهائی، یهودی را فریب می‌دهد که بدوشد و پول بگیرد و سیاهی لشکر درست کند. یهودی هم بهائی را فریب می‌دهد که به دروغ بگوید ما با شما هم عقیده‌ایم، تا بازار فروش برای خود تهیه کند. چنان‌که کراراً دیده می‌شود، چوبدارهای سنگسر و آباده بعد از فروش گوسفندانشان در تهران سراغ دکان و حجره‌ی یهودیان کاشانی و همدانی را می‌گرفتند تا از آنجا خرید کنند. گمان می‌کردند که بر اثر هم مسلکی اجناسی بهتر و ارزان‌تر به‌دست می‌آوردند، حال آن‌که کاملاً معکوس بود، جنس بد را به قیمت گران می‌خریدند و یهودیان را همین معامله گرم می‌داشت که الله ابهی را رساتر و بابی‌های سنگسر و اغنام آباده بچپانند. [3] اسماعیل رائین در تأیید مطالب نیکو می‌نویسد: بهائیان از بدو پیدایش تا به امروز همواره از جهودان ممالک استفاده کرده، آنها را بهائی کرده‌اند، می‌دانیم که ذات یهودی با پول و ازدیاد سرمایه عجین شده است. یهودیان ممالک مسلمان که عده‌ی کثیری از آنها دشمن مسلمانان هستند و همه‌جا در پی آزار رسانیدن و دشمنی با مسلمین می‌باشند، خیلی زودتر از مسلمانان به بهائیت گرویده‌اند و از امتیازهای مالی بهره‌ی فراوان برده و می‌برند و مقداری نیز به مرکزیت بهائیت (عکا) می‌فرستند. [4] تنها پول و ثروت‌اندوزی نبود که موجب اتحاد ظاهری و همکاری میان یهود و بهائیت می‌شد؛ بلکه انتقام‌جویی و کینه‌توزی از مسلمانان به این عمل کمک می‌کرد. حسن نیکو در این مورد نظری مشابه دارد و می‌نویسد: طبقه‌ی دیگرِ [بهائیان] یهودی هستند که با چه بغض و عناد به اسلام معروف‌اند… در چنین صورتی اگر کسی عَلَمی بلند کند که باعث تفریق و تشتّت جمعیت اسلام شود و سبب تفریق مسلمین گردد، البته دشمن… دلشاد گردیده، وی را استقبال می‌کند… [یهودیان] در دخول مجامع و محافل به
ائیان سه فایده‌ی مسلّم برای خود تصور داشته[اند]: اول آن‌که لااقل سیاهی لشکر دشمن می‌شود که بر ضد اسلام قیام کرده و رایت تشتّت و تفریق را بلند نموده است؛ دوم آن‌که از مسئله‌ی اجتناب و دوری که در مسلمین شیعه نسبت به یهود بود، مستخلص می‌شوند و با آنها معاشرت می‌کنند، بلکه وصلت می‌نمایند؛ سوم آن‌که اگر دولت و قدرت با بهائیان گردد، عجالتاً خودی در حزب آنان وارد کرده باشند. [5] در هر صورت، چه گرایش یهودیان به بهائیت ظاهری باشد و صرفاً به‌جهت پیشبرد منافع و اهداف آنان صورت گیرد و چه عکس این قضیه باشد، باید اذعان کرد که یهودیان اولین گروهی بودند که به مسلک بهائیت لبیک گفتند و بعدها نیز از سرسخت‌ترین مدافعان کیش بهائیت شدند. پس از تشکیل دولت اسرائیل، فرقه‌ی بهائیت همگام با یهود قدرتمند شدند، به‌طوری که می‌توان گفت بهائیت با تولد کشور [جعلی] اسرائیل سیاسی شد و از آن پس بود که به‌سرعت از نفوذ اقتصادی و سیاسی در ایران برخوردار گردید. فضل‌الله صبحی مهتدی که خود از نزدیک با یهودیان بهائی آشنایی داشته و از «مبلغین بهائی» و «کاتب وحی بهائیت» بوده، مکرر از یهودیان بهائی نقل کرده است او می‌نویسد: … از چند سال پیش من آگهی پیدا کردم که شوقی همه‌ی خویشاوندان و پدر و مادر و برادرها و خواهرها و دایی‌زاده‌ها و فرزندان ایشان را رانده و میان آنها تیرگی پدیدار شده و اکنون همه‌ی کارها در دست بیگانگان است و بزرگ و سر بهائیان آنها هم یک بیگانه است و هیچ ایرانی دست‌اندرکار نیست، جز لطف‌الله حکیم که از جهودان بهائی است و کارش آوردن و گرداندن بهائیان است بر سر گور سروران این کیش که در ایران، به این کار زیارتنامه‌خوانی می‌گویند. [6] همچنین او در خاطراتش می‌نویسد: … به نظر این بنده، بیشتر آنان برای فرار از یهودیت، بهائی شده‌اند، تا گذشته از این که اسم جهود از روی آنها برداشته شود، در فسق و فجور نیز فی‌الجمله آزادی داشته باشند و من از این قبیل یهودیان نه در همدان، بلکه در تهران نیز سراغ دارم و بر اعمال آنان واقفم. [7] گرایش یهودیان به بهائیت و تلاش برای تبدیل این فرقه به یک دین متنفّذ جهانی، بیشترین فشار را بر جامعه‌ی ایران وارد آورد. آنان با هم‌دستی یکدیگر به هر نیرنگی دست می‌زدند تا به اهداف خود برسند، تعدادشان نیز در تمام شهرستان‌های ایران زیاد بود؛ چنان‌که نیکو می‌نویسد: همدان که مرکز مهم بهائیان است به‌استثنای سه چهار نفر همگی یهودی بهائی شده هستند و همان کلیمی‌ها که بهائی شده‌اند، زمام امور را به‌دست گرفتند، هر اقدامی که مخالف روح اسلامیّت است، می‌کنند. [8] صبحی مهتدی در تأیید مطالب فوق می‌نویسد: گرانیِ خانه‌ها، بالا بردنِ بهای زمین‌ها و ساختنِ داروهای دغلی و دزدی و گرمی بازار سیاه‌کاری و بردنِ نشانه‌های باستانی به بیرون کشور و تبه‌کاری و ناپاکی و و رواییِ بازار زشت‌کاری و فریب زنان ساده به کارهای ناهنجار همه به‌دست این گروه است که از نام یهود، گریزان و به بهائی‌گری سرافرازند. [9] گرایش یهودیان به بهائی‌گری در شهرهای همدان و کاشان زیاد بود. از جمله یهودیان سرشناسِ کاشان که بهائی شدند و خاندان‌های ثروتمند و پرشماری را بنیاد نهادند، باید به افراد زیر اشاره کرد: آقای «یهودا» نیای خاندان میثاقیه، حکیم یعقوب نیای خاندان برجیس، میرزا خلیل نیای خاندان ارجمند، میرزا اسحاق‌خان نیای خاندان متحده و خاندان متنفذ ثابت. چنان‌که پیشتر گفتیم ارتباط نزدیک این خاندان با هم و همکاری نزدیک آنان با قدرت‌های جهانی سبب شد که خاندان‌های مذکور از سرمایه‌دارترین اشخاص بهائی دوره‌ی پهلوی به‌شمار آیند. در همدان نیز وضعی مشابه با کاشان دیده می‌شود؛ تعداد زیادی از خانواده‌های بهائی همدان از تبار حاجی لاله‌زار (العازار) یهودی همدانی هستند. او نیای دو هزار نفر یهودی، مسیحی و بهائی است. [10] همچنین در شیراز، مشهد، اراک، رشت و سایر نقاط ایران جمع کثیری یهودیِ بهائی شده وجود داشت. در تهران نیز جمع قابل توجهی از یهودیان، بهائی شده بودند که در دوره‌ی پهلوی شبکه‌ای مقتدر و متنفذ را پدید آوردند، افرادی چون میرزا اسحاق خان حقیقی، یوسف وحدت، عبدالله خان متحده، جلال ارجمند و اسحاق خان متحده، نمونه‌هایی از متنفذین بهائی دوره‌ی پهلوی بودند که ابتدا کیش یهودی داشتند. آنچه در خصوص ارتباط یهودیان با بهائی‌ها قابل ملاحظه است، همکاری تبه‌کارانه و غارت‌گرانه‌ی این دو گروه متحد، در دوره‌ی پهلوی، به‌ویژه حکومت محمدرضا شاه می‌باشد، به‌طوری که بهائی‌ها در این دوره نه‌تنها با همکاری سرمایه‌داران یهودی، سیاست‌های صهیونیست مآبانه‌ای در امور اقتصادی اجرا کردند، بلکه با عضویت در سازمان‌ها و تشکل‌های مخفی فراماسونری وارد فعالیت‌های جاسوسی نیز شدند و به‌عبارتی یک مثلث سه ضلعی «بهائیت – فراماسونری – صهیونیسم» را ترسیم کردند.
✡ زنانی كه یاد ملکه استر را زنده می‌كنند! (١) 🎯 نقش «زنان موساد» در طرح‌های تل‌آویو و عادی‌‌سازی روابط با اعراب 1⃣ نویسنده و متفکر ملی مصری و رئیس مرکز مطالعات و پژوهش‌های قاهره در گزارشی به نقش در روند پرشتاب عادی‌سازی روابط «عربی - صهیونیستی» پرداخته و آورده است: 2⃣ طیّ سال‌های اخیر سران رژیم صهیونیستی با استقبال گرم و علنی برخی شیخ‌نشین‌های نفت‌خیز روبه‌رو شدند، در حالی‌که این مسئله در سال‌های قبل‌تر مخفیانه صورت می‌گرفت، اما امروز علناً و بدون ذره‌ای شرم و حیا از سوی کشورهای عربی صورت می‌گیرد. 3⃣ اما نکتهٔ قابل‌توجه در روند عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، حضور قوی زنان موساد است. به‌عنوان نمونه (Miri Regev) وزیر ورزش رژیم صهیونیستی و نقشی که وی در دیدار از شیخ‌نشین ایفا کرد و حضور علنی در وزارتخانه‌ها، شوراها و حتی مساجد با همراهی گرم مقامات این شیخ‌نشین، بی‌سابقه و بی‌نظیر بود. 4⃣ شاید این نمونه برای نشان دادن قدرت نقش زنان در بازی به‌منظور در کشورهای عربی و حاشیهٔ خلیج فارس کافی باشد. این دیدار و استقبال از یک زن و مأمور نفوذی موساد از سوی دولت‌های عربی، در واقع نشانهٔ ضعف تاریخی آنها در برابر عنصر «زن»، به‌شمار می‌رود. 5⃣ پیشینهٔ زندگی رگیو نشان می‌دهد که وی رهبری گروهی را در برنامه نظامی موساد موسوم به به‌عهده داشته که متخصص در آموزش و آماده‌سازی نظامی جوانان برای خدمت نظامی در داخل و خارج از سرزمین‌های اشغالی، به‌ویژه در کشورهای نفت‌خیز حاشیهٔ خلیج فارس است. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ زنانی كه یاد ملکه استر را زنده می‌كنند! (٢) 🎯 نقش «زنان موساد» در طرح‌های تل‌آویو و عادی‌‌سازی روابط با اعراب 1⃣ وزیرخارجهٔ اسبق رژیم صهیونیستی و زن مشهور در واکنش به این سفر گفت: 👈 البته ما راه را برای او هموار کردیم. ما در گذشته نقش‌هایی ایفا کردیم که به ما در رسیدن به این مرحله از روند عادی‌سازیِ روابط با کشورهای حاشیهٔ عربی کمک کرد. 2⃣ این روند عادی‌سازیِ با شیخ‌نشین‌های نفتی را باید از زاویهٔ دیگری مورد بررسی قرارداد و آن هم نقش «زن» در سیستم موساد صهیونیستی است! 3⃣ به‌کارگیری زنان، تنها به درگیری‌های شهری و نظامی در ارتش و پلیس محدود نمی‌شود، بلکه زمینه‌های گسترده‌تر و بسیار حساس ازجمله خارجی علیه فلسطینیان و حامیان آنها اعم از کشورها، سیاستمداران و حتی اندیشمندان عرب و غیرعرب را هم شامل می‌شود. 4⃣ شاید آنچه قبلاً دربارهٔ نقش خطرناکی که «زیپی لیونی» بازی کرد، منتشر شد، از نقش این زن صهیونیست در به‌کارگیری روابطش برای جذب رهبران بزرگی از تیم مذاکره‌کنندهٔ فلسطینی در اسلو (قرارداد سازش اسلو) پرده بردارد و این‌که چگونه در این زمینه از تمام سلاح‌ها و ابزارها ازجمله به‌منظور تسلیم کردن این تیم در برابر خواسته‌های دولت صهیونیستی استفاده کرد. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ زنانی كه یاد ملکه استر را زنده می‌كنند! (٣) 🎯 نقش «زنان موساد» در طرح‌های تل‌آویو و عادی‌‌سازی روابط با اعراب 1⃣ به‌عنوان مثال ترور از فرماندهان جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در هتلی در دبی از نقش برجستهٔ زنان پرده می‌دارد. 2⃣ به‌طوری که ثابت شد ۵ زن موساد در این جنایت مشارکت داشتند و مدیریت این گروه را زنی به‌نام به‌عهده داشت. این ترور با خوراندن سم و شوک برقی در اتاق المبحوح در هتلی در دبی صورت گرفت. 3⃣ به اعتراف روزنامهٔ صهیونیستی معاریو: ٢٠درصد از کارکنان موساد را زنان تشکیل می‌دهند و برای اولین‌بار در تاریخِ این دستگاه جاسوسی، زنی به‌عنوان معاون رئیس موساد به‌کار گرفته شده. 4⃣ رئیس اسبق موساد که پس از ترور ناموفق خالد مشعل، مجبور شد از منصب خود استعفا کند،‌ گفته بود: موساد تنها دستگاه امنیتی است که زنان را در دو واحد به‌کار می‌گیرد: 🔸اول کیشت یا کمان، متخصص در یورش به دفاتر در تمام دنیا با مأموریت عکس‌برداری و جمع‌آوری اسناد مهم و نصب سیستم شنود، 🔸دومین واحد با نام یارید یا بازار، که مأموریت آن حراست از افسران موساد در اروپا و آمریکا است. 5⃣ زنان بسیار خطرناکی هستند که کشف و برملا شدن آنها دشوار است. اسناد اسرائیلی تأکید کرده‌اند که موساد بر جذب و به‌کارگیری زنانی تکیه می‌کند که از کشورهای غربی به اسرائیل آمده و اعتقادی به حلال و حرام ندارند. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ زنانی كه یاد ملکه استر را زنده می‌كنند! (۴) 🎯 نقش «زنان موساد» در طرح‌های تل‌آویو و عادی‌‌سازی روابط با اعراب 1⃣ بسیاری از عملیات‌های جنایتکارانهٔ علیه فلسطینیان و اعراب در اروپا، نشان می‌دهد که موساد به‌طور گسترده‌ای در عملیات ترور، از که دارای رگ‌وریشهٔ غربی هستند، استفاده می‌کند که قتل و ترور را با قلب سرد و خشن خود انجام می‌دهند. 2⃣ این زنان غالباً در واحدی از موساد با نام (Kidon) به‌کار گرفته می‌شوند که کار آنها عملیات نظارت، کنترل، ربودن و ترور است. 3⃣ وزیرخارجهٔ اسبق اسرائیل كه از مشهورترین مزدوران موساد به‌شمار می‌رود، در چندین عملیات سرّی تا پیش از ترک سازمان اطلاعات و در پیش گرفتنِ فعالیت سیاسی شرکت کرده بود، و این تأکید می‌کند که فعالیت زن در موساد، راه را برای پیشرفت سیاسی وی در رژیم صهیونیستی هموار می‌کند. 4⃣ نکتهٔ بسیار مهم این است که باید به خطرات این روش‌ها در آینده توجه کنیم، به‌ویژه در شیخ‌نشین‌های عربی که اشغال شده و متأسفانه حکّامشان با حرارت برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی حرکت می‌‌کنند. 5⃣ تحلیلگر مصری در پایان تحلیل خود که در المیادین منتشر شد، آورده است: باید تأکید کرد که تاریخ، این خیانت را در خود ثبت خواهد کرد، و در مقابل این مقاومت است که با وجود تمامِ لحظه‌های سخت و خیانت نزدیکان (اعراب)، پیروز خواهد شد. 6⃣ تاریخ تأکید می‌کند که خون حتماً بر شمشیر پیروز خواهد شد و این‌بار گرچه این شمشیر صهیونیستی، عبای شیخ‌نشینان نفتی را پوشیده و بدون شرم و حیا با آنها می‌رقصد، اما قطعاً این بار هم خون فلسطینی بر شمشیر صهیونیستی و نفت شیوخ عرب پیروز خواهد شد. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter