eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
یکای لاتین می‌فرستاندند. «پروژه ترجمه» را فلاسفه یهودی از جمله سِر آیزایا برلین طراحی کردند (9) و از قضاء پس از انقلاب اسلامی ایران نیز آن را به عنوان نخستین گام جنگ نرم علیه ایدئولوژی انقلاب اسلامی برگزیدند؛ این‌بار با ترجمه‌ی آثار همان شوالیه‌های یهودی از هانا آرنت تا سِر کارل پوپر. در ایران نیز عده‌ای می‌پنداشتند چون سیل ترجمه آثار «ادبیات غرب» سبب استقرار حاکمیت سرمایه‌داری لیبرال و پایان مبارزات چپ‌گرایانه در آمریکای لاتین شده است، با پیروی از همان الگو می‌توان به جای شور انقلابی و شعور اسلامی، فریادهای غرب‌گرایانه و دموکراسی‌خواهانه را نشاند. (10) در واقع، پروژه CIA در آمریکای لاتین معطوف به «فروپاشی ایدئولوژیک» بود و هم عرض با آن، پروژه‌ی «سقوط فیزیکال» رژیم‌های سیاسی منطقه را پیش می‌برد. ایالات متحده در آمریکای لاتین ابتدا به سراغ شبکه‌سازی از نخبگان، روزنامه‌نگاران، روشنفکران و مترجمان رفت تا ابتدا از رهگذر «جنگ نرم» و توزیع گسترده فلسفه و فرهنگ لیبرال، مبانی عقیدتی «چپ‌های مستقل» را بی‌اعتبار سازد و زمینه کاهش چشمگیر مشروعیت و مقبولیت آنان را فراهم آورد؛ سپس به سوی «براندازی نرم» نظام‌های منطقه گام برداشت؛ چون به روایت رئیس سرویس عملیات سرّی CIA یک نظامِ فاقد مشروعیت فلسفی و مقبولیت ایدئولوژیک، بسیار آسان‌تر فرو می‌پاشد تا رژیمی که دارای پایگاه‌های معتبر معرفتی و عقیدتی نزد شهروندانش است. (11) هرچند جامعه‌شناسان از «ترجمه به عنوان یک نهاد اجتماعی» (12) و پژوهشگران امنیتی از «ترجمه به مثابه‌ی سلاح تبلیغات استراتژیک» (13) سخن گفته‌اند، اما حلقه‌ی سکولارها در ایران با معادله امنیتی «جنگ نرم» و کارکرد «ترجمه» در آن بسیار ساده‌انگارانه رویاروی شدند، چنان‌که گزاره‌ها و داوری‌های ذهنی‌شان در بستر تجربه تاریخی معاصر، یکسره غلط از آب درآمد. نخستین دلیل این اتفاق، رسالت تاریخی‌ای بود که مترجمانی مانند عزت‌الله فولادوند و عباس میلانی برای خود متصور بودند و «گذار به دموکراسی» (دموکراتیزاسیون) در ایران را فقط از راه «ترجمه» میسّر می‌دیدند. (14) به باور فولادوند، مترجمان «زمینه‌ساز آینده سیاسی یک جامعه» هستند: اهمیت نظریات سیاسی تقریباً همیشه ناشی از این بوده که اندیشه در فضای جامعه پخش شده و زمینه را برای «عملِ بعدی سیاسی» ساخته است… اندیشه‌های نو معمولاً نخست در سطح روشنفکران مطرح می‌شوند و اگر از کارزارهای فکری جان به در بردند، آهسته آهسته به سطوح پایین‌تر جامعه – دانش‌آموختگان عمومی، باسوادان و سرانجام عوام از هر صنف و رسته‌ای – نفوذ می‌کنند. (15) برای همین، عده‌ای «مترجمان» را دارای شأن و منزلتی فراتر از «مولدان علم» یا آفرینندگان فکر فرض می‌کردند و حتی چهره‌های لائیک مانند مراد فرهادپور سال 1384 در فصلنامه پل فیروزه نوشتند «ترجمه، یگانه شکل حقیقی تفکر برای ماست!» (16) برمبنای تحلیل آنان «در یکصد سال گذشته ترجمه دروازه ورود ایرانیان به تجدد و تمدن غرب» بوده؛ فراتر این‌که پیشرفت ایرانیان، حاصل ترجمه است. (17) بنابراین، پس از انقلاب اسلامی نیز از راه ترجمه می‌توان گام به گام به چند هدف جامه عمل پوشاند. در زمان جنگ تحمیلی و دوره‌ی رکود بازار روشنفکری ایران، مترجمان سکولار می‌گفتند تنها کاری که از دستشان بر می‌آید این است که بَست بنشینند و یکریز ترجمه کنند، نه فقط به خاطر یک مُشت دلار؛ بلکه به خودشان می‌بالیدند این خدمتی پرزحمت و پروژه‌ای هدفمند برای ساختن یک «ساختمان فکری» است. (18) پس نخست باید به سوی تهیه‌ی «منابع مرجع آکادمیک» برای دانشگاه‌های ایران رفت و کتاب‌های «علوم انسانی سکولار» را به فارسی برگرداند تا اندیشه‌ی حقوق بشر لیبرالی را در ذهن نخبگان گستراند و در گام بعد، رویکردهای غیردینی را در بدنه جامعه نیز جای داد. تخمین می‌زدند در این فرآیند، فریاد دموکراسی‌خواهی لیبرال به خواست اول «تمام ایرانیان» تبدیل می‌گردد و یک «کشاکش بی‌حد برای مدرن شدن» پدید می‌آید که «جز با ترجمه ممکن نیست.» (19) به خیال سکولارها در این فرآیند «جامعه‌ی بسته» از طریق ترجمه ناچار در فرآیند «گذار اجتناب‌ناپذیر» به «جامعه‌ی باز» قرار می‌گیرد. از این منظر، «ترجمه» را باید بر وزن «تجدد» دانست؛ (20) دو تاریخِ همزاد با یکدیگر، یک راه بی‌بدیلِ رهایی از استبداد و البته پنهان‌ترین و بی‌خطرترین لایه از لایه‌های «جنگ نرم». برخی نظریه‌پردازان مسلمان معاصر، با بررسی دقیق فرآیند ترجمه در ایران به آن نام «ایدئولوژی ترجمه» را داده‌اند و معتقدند که پیامد وابستگی معرفتی به غربیان، چیزی جز تعطیلی تولید و نوآوری علمی نخواهد بود؛ زیرا این شکل «ترجمه‌گرایی» هم به «تجددگرایی افراطی» و هم به مرگِ ذهن و هوش شهروندان می‌انجامد. (21) ادامه دارد… قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله پی‌نوشت‌ها: 1.Huntington, Samuel P. “One Soul at a Time: Pilitical Science
and Political Reform”, the American Pilitical Science Review, Vol. 82, No. 1. Mar, 1988. 2. مانیفست عملیات جاسوسی آکادمیک (موسوم به عملیات PSB) نخستین‌بار در گزارش محرمانه شورای برنامه‌ریزی روانی آمریکا با شناسه امنیتی PSBD 33/2 ارائه شد. چارلز برتون مارشال در 18 می 1953 در یادداشتی محرمانه به والتر جی استسل گوشه‌هایی از آن را نقل کرده است. همچنین، نک: آلن، ریموند، به نقل از اسکات لوکاس. شورای برنامه‌ریزی روانی. بازبینی تاریخ بین‌الملل. جلد 18/2، م 1996. 3. Saunders, Frances, The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letters. London: The New Press, 2000, p 39. 4. آلن، ریموند، به نقل از اسکات لوکاس. شورای برنامه‌ریزی روانی. بازبینی تاریخ بین‌الملل، جد 18/2، می 1996. 5. Arendt, Hanna. Religion and Politics, in Essays inn Understanding: 1930-1945. Ed. By Jermon Kohn, Harcourt Brace & Company, 1994, Pp 368 – 390. 6. Marx, Karl. The Eighteenth Brumaire of Louis Napoleon. Moscow: Progress Publishers, 1937. 7. این سند را بنیاد عبدالرحمن برومند در 9 نوامبر 2008 منتشر کرده است. این بنیاد که فروردین 1380 توسط لادن برومند و رویا برومند تاسیس گشت، براساس اطلاعات رسمی خزانه‌داری دولت ایالات متحده، 50% بودجه‌ی سالیانه آن از سازمان‌های خیریه‌ی خصوصی آمریکایی، 34% از سازما‌های خیریه‌ی خصوصی اروپایی و 16% بودجه‌اش از بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی (سازمان پژوهشی CIA) تأمین می‌شود. بنیاد برومند از سال 1384 در قلب ترجمه متون کلاسیک و راهنماهای علمی کودتای مخملی، انتشار پژوهش‌هایی را در حوزه علوم انسانی و براندازی نرم آغاز کرد و در لابه‌لای آن به طرح دیدگاه‌های دولتمردان ایالات متحده درباره چگونگی کودتای ایدئولوژیک در جمهوری اسلامی پرداخت. سند حاضر یکی از از این متون است که به مناسبت «روز جهانی ضدفاشیسم» و سالروز «سقوط دیوار برلین» (9 نوامبر) منتشر گشت. لادن برومند، تدوین‌گر این سند، از یک دهه پیش در جمع تحلیلگران رسمی سازمان جاسوسی سیا در بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی جای دارد. برای رجوع به متن سند اصلی، نک: -«مقدمه مترجم» در: آرنت، هانا. مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری. ترجمه لادن برومند. واشنگتن. دی. سی: بنیاد عبدالرحمن برومند، 2008. صص 3-2 (بازیابی شده در 30 تیر 1389) از: http://www.iranrights.org/fa/library/document/514/personal-responsibility-under-dictatorship 8. E. J. Hobsbawm. Age of Extremes. The Short Twentieth Century 1914-1991. Abacus, London 1995, P 226. 9. Frances Stoner Saunders. The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letters. London: The new Press, 2000, Pp 107 – 111. 10. علی‌نژاد، سیروس. گفتگو با مترجمان. تهران: موسسه انتشارات آگاه، 1388، ص 8. 11. Stockwell, John. The Praetorian Guard: The U.S. Role in the New World Order. Boston: South End Press, 1991, P 90. 12. فاضلی، نعمت‌الله، «دستورکار تازه برای علوم اجتماعی ایران». روزنامه اعتماد ملی، 12 اسفند 1386. 13. The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letters, Pp 395-396. 14. الف) «پروژه عباس میلانی در حیطه‌ی ترجمه». گفتگوی پیام فضلی‌نژاد با دکتر فیروز اصلانی (رئیس مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشگاه تهران)، 20 بهمن 1388 [آرشیو دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان]. ابتدای دهه 1360 عباس میلانی در جلسه‌ای خصوصی با دانشجویانش در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت که «جمهوری اسلامی را از راه ترجمه آثار مدرن دگرگون می‌کنیم و به سوی فرآیند گریزناپذیر دموکراسی می‌کشانیم. این پروژه‌ای است که از امروز باید آغاز شود.» ب) همچنین درباره دیدگاه‌های عزت‌الله فولادوند پیرامون نسبت ترجمه با فرآیند گذار به دموکراسی، نک: گفتگو با مترجمان، صص 143 – 141. 15. فولادوند، عزت‌الله. خرد در سیاست. تهران: طرح نو، 1376، ص 16. 16. فرهادپور، مراد. «تفکر/ترجمه». فصلنامه پل فیروزه، شماره 15، بهار 1384، ص 8. 17. گفتگو با مترجمان، صص 11 – 10. 18. فولادوند، عزت‌الله. «چرا به ترجمه روی آوردم؟». فصلنامه بخارا، خرداد و شهریور 1386، شماره 62، ص 31. 19.«ترجمه، در گشودگی جامعه بسته ایران در تمام زمینه‌ها و بیشتر از آن در گشودگی مغزهای بسته تأثیر اندازه نگرفتنی داشته است. شاید حتی احساس خود بسندگی و خودبزرگ‌بینی ما ایرانیان را هم کم و بیش شکسته باشد. چنین است که ما تمامی افکار امروزی، فریادهای دموکراسی‌خواهی و کشاکش بی‌حد خود برای امروزی شدن و رسیدن به قافله تمدن را مدیون ترجمه‌ایم. اندیشه‌ی حقوق بشری که امروز هر چه بیشتر خود را در میان قشرهای گوناگون ایرانیان می‌گستراند، از راه ترجمه پیدا شده است. شاید تمامی اندیشه‌های هموار کننده راه ناهموار مدرنیته را بتواند
حاصل ترجمه و آشنایی با افکاری دانست که در صد سال اخیر از طریق ترجمه از آن ما شده است.» نک: علی‌نژاد، سیروس. «ویژه‌نامه‌ی با مترجمان». سایت بی.بی. سی فارسی»، 5 دسامبر 2006. (بازیابی شده در 30 تیر 1389) از: http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2006/12/061205_oh_foladvand.shtml 20. گفتگو با مترجمان، صص 11 – 10. 21. «ایدئولوژی ترجمه و نوآوری علمی». ماهنامه پگاه حوزه، 20 اردیبهشت 1382، شماره 92. منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.
‍ ▪️▫️▪️ 🔰 قابل توجه دلدادگان آمریکا 💥 عالمی که حدود 100 قبل، فتنه‌های آمریکا را هشدار می‌داد! 👈 ادیب پیشاوری و ماهیت سیاست آمریکا ✔️ استاد علی ابوالحسنی (منذر) 🔻 ▪️ شناخت امریکا به عنوان «سرکرده امپریالیسم جهانی» عمدتاً سالها پس از جنگ دوم جهانی حاصل شد و پیش از آن، در جهان سوم ، آن را بیشتر به عنوان کشوری صلح دوست و آزادیبخش می شناختند که می توان به وسیله آن ، سنگ استعمارگران چپ و راست را در جای جای جهان در هم شکست. در ایران نیز روشنفکران و رجال مبارز سیاسی ، بیشتر در کودتای 28مرداد به ماهیت واقعی امریکا پی بردند و بتدریج در حوزه ستیز با آن قرار گرفتند. وگرنه پیش از آن ، بویژه در سالهای پیش و پس از جنگ جهانی اول ، مستشاران امریکایی نظیر شوستر و میلسپو، محبوب آزادیخواهان و فرشته نجات کشور از یوغ استعمار! قلمداد می شدند. ▪️مع الوصف جالب است بدانیم که در همان جنگ جهانی اول یعنی حدود ۱۰۳ سال پیش، یک شخصیت روحانی که در همین تهران می زیست، شناختی دقیق و ژرف از خصلت امپریالیستی امریکا داشت و حتی بقای سلطۀ استعمار بر شرق (و ایران) پس از جنگ جهانی اول را ناشی از وجود این دولت می شمرد! او آقا سید احمد رضوی مشهور به «ادیب پیشاوری» فقیه، حکیم ، مفسر، ریاضی دان، تاریخ شناس، ادیب، و حماسه‌سرای بزرگ ایران اسلامی در عصر قاجار و پهلوی بود. ▪️ ادیب پیشاوری آمریکا را «دیو نو و ناشناخته !» برشمرده است. در «قیصرنامه» نیز از امریکا با تعابیری چون «جغد سخنگو»، «دد تازه رس»، «دیو نستوه» و «دژم روی دد» یاد کرده و نسبت به امپراتوری تزاری ، که دیوی کهنسال بود، او را «دیو نو» می خواند و آرزو می کند که همچون روسیه متلاشی شود: امیدم چنان است کاین دیو نو/ چو دیو کهن ، اندر افتد به گو (= گودال)/ شود عبرتی دور و نزدیک را/ شود سومین روس و بلژیک را. وی کرارا بر هم‌ذاتی و هم نژادی طبقه حاکمه امریکا با انگلیس تاکید کرده و آن دو را دندان‌هایی زهرآگین و شرربار از دهان یک اژدها می شمارد (با این تذکر، که به روزگار وی ، دندان انگلیس زهرآگین تر و شرربارتر از آن دیگری بوده است). خطاب به امریکا و با اشاره به انگلیس می گوید: تو و وی اگر چه ز یک گوهرید/ دو دندان دژخیم یک اژدرید/ ولی زهر وی، سینه سوزنده تر/ به گیتی در، آتش فروزنده تر.... ▪️ادیب ، به لحاظ نقش مزورانه و خائنانه ویلسون در برابر متحدین ، وی را «نکوهیده مردی دو رو» و عنصری «بدگهر و نابکار» شمرده و «خواجه شوم پی»، «مرد ناپارسای» و بالاخره «مردی ز انصاف دور، فریبنده چشم از شراب غرور» خوانده و آشکار می گوید: «زبن ریشۀ ویلسون کنده باد». ▪️جالب آن است که در آن زمان نه تنها کمتر کسی به نقش و ماهیت امپریالیستی امریکا توجه داشت ، بلکه بیست و اند سال پس از آن تاریخ نیز در بحبوبه قیام ضد استعماری نفت کم نبودند مبارزانی که چشم امید به قبله واشنگتن داشتند! ▪️در پایان این نکته را به اظهارات استاد ابوالحسنی می افزاییم که آنچه ادیب پیشاوری در خشت خام می‌دید، هنوز برخی از غربزدگان و وادادگان امروزی، پس از گذشت صدسال، درنیافته‌اند. دریغا و دردا!! ⏪ متن کامل مقاله استاد: http://www1.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100004196898 ❄️ به کانال اندیشکده استاد منذر«ره» بپیوندید: ✨ @monzer_ir
✡ بررسی تطابق سفرهای ذوالقرنین و کوروش 1⃣ طبق نقل قرآن، ابتدا به مغرب‌الشمس و سپس به مطلع‌الشمس سفر نمود و نهایتاً به ناحیهٔ بین‌السّدین رسید. «جنگ کوروش با لیدیه» را مصداق «سفر ذوالقرنین به مغرب‌الشمس» و «جنگ کوروش با قبایل وحشی» در نواحی شرقی ایران را مصداق «سیر ذوالقرنین در مطلع‌الشمس» و «سفر کوروش به شمال ایران» جهت اصلاح حدود ممالک تابعه ماد را مصداق «سفر ذوالقرنین به ناحیه بین‌السّدین» دانسته است. 2⃣ برخلاف برداشت جناب ابوالکلام، اسناد تاریخی به ما می‌گویند که سفر به نواحی شمالی ایران، پیش از سایر جنگ‌های او بوده است و نه سوّمین حملهٔ او! اساساً کوروش باید قبل از انجام هرگونه اقدامی در جهت کشورگشایی، پایه‌های حکومت خود را مستحکم می‌نمود و فنون مملکت‌داری نیز بر این امر صحّه می‌گذارند. لذا تابع نمودن مناطقی که در قلمرو مادها قرار داشتند، از اولویّت بیشتری نسبت به لشکرکشی به سایر کشورها برخوردار بود. کوروش نیز همین رویّه را در پیش گرفت. 3⃣ نیز به‌عنوان تنها مورّخی که حملهٔ کوروش به نواحی شمالی را نقل کرده، این لشکرکشی را پیش از جنگ با لیدیه و بابل دانسته است و ما دلیلی نداریم که در صحّت نوشته‌های گزنفون تشکیک نماییم. زیرا اولاً مدرک دیگری در این رابطه در دست نیست و ثانیاً در وقایعی چون فتح لیدیه و بابل که هم گزنفون و هم سایر مورّخین آن را نقل نموده‌اند، کلیّات مطالب و سیر وقوع حوادث تأثیرگذار، عمدتاً در نوشته‌های گزنفون مشابه دیگر مورّخین است. 4⃣ پذیرش این نکته که حملهٔ کوروش به نواحی شمالی پیش از لشکرکشیِ او به شرق و غرب بوده، به‌معنای قبولِ «عدم تطابق جنگ‌های کوروش با سفرهای سه‌گانه‌ی ذوالقرنین است». زیرا ذوالقرنین پس از سفر به مغرب‌الشمس و مطلع‌الشمس به بین‌السّدین رسید و سفری که منجر به بنا شدن سدّی توسط ذوالقرنین گردید، سفر سوّم او بوده است. 5⃣ این در حالی است که حتی اگر قول ابوالکلام مبنی بر انتساب به کوروش را صحیح دانسته و سد داریال را هم حائز ویژگی‌های سد ذوالقرنین بدانیم، باز هم این اشکال باقی است که کوروش در سفر خود سدّی را بنا نمود و ذوالقرنین در سفرش! و این شاهدی دیگر بر این مدعا است که با متفاوت است. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ نقدی بر استناد ابوالکلام به احادیث عامه 1⃣ نقص دیگر نظریهٔ نحوهٔ استدلال ایشان به است. ایشان از یکی از روایات اهل سنّت در جهت تأیید استنادات خود به بهره گرفته‌اند. در این روایت تصریح شده که تنها پیامبری است که نامش تنها یک بار در بیان شده است. [چون عنوان «قوچ دوشاخ» یا «قوچ ذوالقرنین» در رؤیای دانیال نبی در رابطه با به‌کار رفته و در هیچ جای دیگری از تورات چنین واژه‌ای ذکر نشده است.] روایت مذکور را ابن‌ابی‌الحاتم در تفسیرش نقل کرده است: 2⃣ ✍ یهود به پیامبر گفتند: ای محمد (ص)، تو از ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران سخن می‌گویی در حالی‌که آن‌چه می‌گویی از ما شنیده‌ای!! پس ما را از پیامبری خبر ده که نامش تنها یک‌بار در تورات آمده است. پس پیامبر فرمود: او کیست؟ یهودیان گفتند: او ذوالقرنین است. پیامبر فرمود: از او خبری به من نرسیده. پس هنوز به درِ خانه نرسیده بودند که جبرئیل با این آیات [آیات ذوالقرنین] نازل شد. 3⃣ اِشکالی که به جناب ابوالکلام وارد است، عدم توجه به معارضات روایی است. دقت در کتب حدیثی عامه مشخص می‌کند که تعارضات بسیاری در میان احادیث وارده در باب ذوالقرنین وجود دارد. برای مثال به تعدادی از این احادیث توجه کنید: 👈 ذوالقرنین جوانی از اهل روم بود که حکومت یافت، پس چنان رفت تا به ساحل سرزمین مصر رسید و در آنجا شهری بنا کرد به نام اسکندریه. 👈 ذوالقرنین مردی بود از اهالی روم و مادرش پیرزنی بود از پیرزن‌های آنان و فرزند دیگری نداشت و نام ذوالقرنین اسکندر بود. 👈 ذوالقرنین فرشته‌ای بود از فرشتگان که خداوند او را به زمین فرو فرستاد و اسباب هر چیز را در اختیارش نهاد. 👈 ذوالقرنین پای پیاده عازم حج شد و ابراهیم از این موضوع آگاه شده، به ملاقاتش رفت. 👈 از علی (ع) سؤال شد که آیا ذوالقرنین نبی بوده؟ فرمودند: از پیامبرتان شنیدم که می‌فرمود: ذوالقرنین بنده‌ی صالحی بود که برای خدا خیرخواهی کرده و خدا نیز خیرخواه او بود. 👈 از ابن عباس نقل شده: ذوالقرنین پیامبر است. 4⃣ آنچه خواندید، تنها بخشی از احادیث متعارض اهل‌سنّت در موضوع ذوالقرنین است. این‌که ذوالقرنین نبی بوده یا نه؟ فرشته بوده یا انسان؟ اسکندر مقدونی بوده یا در زمان حضرت ابراهیم می‌زیسته؟ مواردی هستند که محدّثین و مفسّرین عامه آراء متفاوتی را در رابطه با آن بیان نموده‌اند. 5⃣ حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا جناب ابوالکلام در میان خیل احادیث وارده در این باب، فقط به یک حدیث، آن هم حدیثی که مؤیّد نظریهٔ ایشان است، استناد نموده و دلیلی برای ردّ سایر احادیث ارائه نکرده‌اند؟!! ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ سه فرمان هالیوود (٣) 🌐 تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت هشتم) 1⃣ صرف‌نظر از موفقیت در راستای تحقق خواست سیاسی نظام تمدنی غرب، مبنی بر تشکیل جرثومهٔ فسادی همچون رژیم منحوس صهیونیستی، می‌بایست به این مهم توجه داشت که این اثر سینمایی با آشکار خود، اقدام به بازتعریف پیامبری جدید، مبتنی بر انگاره‌های نموده است! 2⃣ پیامبری با نام موسی که از کمترین شباهت با حضرت موسی (ع) برخوردار است و در این اثر سینمایی نه به‌عنوان پیامبری عظیم‌الشأن و مبعوث از جانب خداوند، بلکه به‌عنوان انسانی بَشرمحور با مشخصهٔ دارا بودنِ تمام ویژگی‌های فردی و ‌آرزوهای دنیوی و کُنش‌های جنسیِ یک فرد عادی، به تصویر کشیده می‌شود! 3⃣ شخصیتی کاملاً که در برابر فرعون تعظیم می‌کند و بر دست او بوسه می‌زند! شخصیتی که مجذوب زیبایی‌های مادی می‌گردد و خود را لجام‌گسیخته رها می‌نماید و به‌دور از هرگونه حیای دینی، روزی گرفتار عشق خواهرزاده فرعون و روز دیگر دلباختهٔ دختران شعیب پیامبر می‌شود! 4⃣ ده فرمان با بهره‌گیری از بازی درخشان و چهرهٔ مناسبِ ، سعی می‌کند تا مبانی تفکری نظام تمدنی غرب را در قامت پیامبر اولوالعزمی چون حضرت موسی (ع) متجلّی سازد و پیامبران را نیز دچار ذهنیتی و گرفتار متصوّر سازد! 5⃣ پیامبری با مشخّصهٔ که هیچ‌گاه پاسخی مناسب برای چراییِ حَرام‌دانستنِ خوش‌گذرانی و توجه به نیازهای بَشری، توسط خدای غایب پیدا نمی‌کند و اصولاً نمی‌تواند خواسته‌های خدای غایب را بر تمنّیات و نیازهای نفسانی خویش ترجیح دهد و از این جهت است که به‌عنوان نمونه، پس از هم‌آغوشی جنسی با ملکه نِفِرتیتی به‌عنوان زنِ شوهرداری که همسر فرعون است و پس از شنیدن سخن وی مبنی بر این‌که من مطمئنم که عشق تو به من قوی‌تر از هر خدایی است و تو پسر مرا نمی‌کشی و… با ناراحتی بر میز کوچکی که جلوی پایش هست می‌کوبد و خدای غایب و توهّمی خود را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد! ✍️ نویسنده: محمدرضا شاه‌حسینی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ سه فرمان هالیوود (٢) 🌐 تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت هشتم) 1⃣ ظاهراً روایتی سینمایی از زندگی حضرت موسی (ع) است؛ روایتی که گرچه موسی‌ای متفاوت از آنچه که در باورهای اسلامی می‌یابیم را به مخاطبان خود می‌شناساند، اما در مجموع اثری است که به‌خوبی توانست نیاز را در دوران پس از جنگ جهانی دوم برآورده سازد. 2⃣ فیلمی که با درک موقعیت خطیر در دوران پس از اعلان رسمی تأسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸م و در اوج دورانی که نیازمند توجیه و تثبیتِ اشغالگری خود در فلسطین بودند، بر پردهٔ سینماهای جهان به نمایش درآمد. 3⃣ دورانی که صهیونیست‌ها به‌خاطر کشتارها و فجایع عظیم انسانی که بالأخص در سال ۱۹۵۶م و طیّ مناقشهٔ کانال سوئز، در مناطق فلسطینی مرتکب گردیده و جنایاتی همچون جنایت و جنایت را به بار آورده بودند، نیازمند به ویژه‌ای همچون این اثر معظم سینمایی گردیدند. 4⃣ این اثر توانست طیّ ۳سال اول اکران خود در سطح بین‌الملل، نزدیک به ۱۰۰میلیون نفر را بیش از یک‌بار به تماشای فیلم بکشاند و حضور در سرزمین‌های اشغالی و جنایات و کشتارهای وحشیانهٔ ایشان را در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان سینمایی، قرین با توجیهات تاریخی و شور حماسی سازد. نمودی روشن از پتانسیل‌های نهفته در صنعت و نحوهٔ بهره‌گرفتن از آن به‌منظور و پی‌گیریِ فرایندِ «متقاعدسازی افکار عمومی». 5⃣ فرایندی که به‌صورتی کاملاً حرفه‌ای و دغدغه‌مندانه، توسط کارگردان آن پی‌گیری گردید و نهایتاً با مدد و همراهی کمپانی یهودی به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین اعضای انجمن سینمایی آمریکا (MPAA) و از سرشناس‌ترین استودیوهای تهیه و توزیع فیلم و برنامه‌های تلویزیونی هالیوود، به فرجامی ماندگار در کارنامهٔ صنعت سینمای جهان مبدّل گردید. ✍️ نویسنده: محمدرضا شاه‌حسینی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ سه فرمان هالیوود (١) 🌐 تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت هشتم) 1⃣ را می‌توان تمایز برجستهٔ دیگری دانست که میان تفکر و تفکر وجود دارد. مبتنی بر تفکر خدامحور، به‌معنای پیام‌آور و انسانی است که از جانب آفرینندهٔ جهان هستی به‌سوی آفریده‌های دارای عقل فرستاده شده تا کاستی‌های ایشان را برطرف کند و مصالح دنیوی و اُخروی آنان را که عقل‌شان از درک آن ناتوان است، به آنان تعلیم دهد. 2⃣ نخستین ورود در حوزهٔ ترسیم چهرهٔ پیامبران و ارائهٔ فرازهایی از زندگی ایشان را می‌بایست در سال ۱۹۵۱م و در یکی از شاخص‌ترین آثار با عنوان جست‌وجو نمود. 3⃣ اما این فیلم سینماییِ به کارگردانی بود که با اکران در سال ۱۹۵۶م، سبب شد تا سَرفصلی با عنوان ترسیم زندگی‌نامهٔ پیامبران، در میان ژانر تاریخی متداول در پدید آید. 4⃣ ده فرمان را می‌توان از جهات مختلف به‌عنوان اثری شاخص در سینمای جهان معرفی نمود؛ اثری که به‌واسطهٔ کارگردان خود توانست حمایت‌های بی‌دریغ مادی و معنوی را از آنِ خود سازد و شاهکاری منحصر به‌فرد و استثنایی در تاریخ سینما را پدید آورد. 5⃣ شاهکاری که با گذشت بیش از نیم قرن از تولید آن، بنابر اعلان رسمی (AFI) هم‌چنان جای خود را در فهرست ده فیلم برتر حماسی ـ تاریخی جهان حفظ نموده است. اثری که با ۷ نویسنده، ۲۷ دستیار کارگردان، ۲۷ صدابردار، ۶۵ متخصص فیلم‌برداری و کار روی نگاتیو، ۱۲ متخصص جلوه‌های ویژه، در کنار ۴۰۰ بازیگر با نقش‌های مشخص و بیش از ۱۲هزار نفر سیاهی‌لشکر، هم‌چنان عنوان‌دار یکی از عظیم‌ترین پروژه‌های می‌باشد. ✍️ نویسنده: محمدرضا شاه‌حسینی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡️ سه فرمان هالیوود (۴) 🌐 تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت هشتم) 1⃣ گرچه اقدامات نظام تمدنی غرب در تقابل با تفکر خدامحور (که بر بستر ادیان ابراهیمی و با حضور شخصیت‌های برجسته‌ای همچون نوح، ابراهیم، موسی، سلیمان، داوود، عیسی و... تا حضرت محمد علیهم‌صلوات‌الله همراه گردیده)، از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است، اما اقدامات صورت‌گرفته به‌منظور مواجهه با را می‌توان در قالب سلاحی سه‌وجهی تصور نمود. 2⃣ این سلاح همانند تیری سه‌شعبه، از سویی به ساحت پیامبران را سرلوحهٔ اقدامات خود قرار داده و از سوی دیگر به ایشان پرداخته و با تمسّک به جعلیات تاریخی شأن قدسی ایشان را مخدوش می‌سازد و در نهایت به و انکار شخصیت رسالتی ایشان همّت می‌گمارد. 3⃣ در روش «اهانت» سعی می‌نماید تا با ترسیم وجهه‌ای خوار در گفتار و کردار، آستان قدسیِ انبیاء را در منظر مخاطب سینمایی تنزّل داده و ایمان به وجود انبیاء را از باورهای جوامع بزداید. 4⃣ این اقدام که تقریباً در تمامی تولیدات قابل مشاهده است. در سال ۲۰۱۴م، منتج به اکران جهانیِ اثری مجعول با عنوان (Noah) گردید؛ فیلمی به کارگردانی یهودی‌الاصل که شهرت سینمایی خود را مدیون فیلم سینمایی و ترسیم تخیّل شکست شخصیت آیت‌الله در زمین کُشتی بود! فیلمی سراسر حقد و کینه! 5⃣ فیلم سینمایی نوح با شیوهٔ «اهانت»، به‌سراغ نوح نبی رفته و شخصیتی موهوم از این پیامبر الهی به تصویر می‌کشد؛ شخصیتی که هیچ‌گونه دلسوزی برای هدایت بشر ندارد و گوش به فرمان موهومات و خیالاتی است که به‌عنوان دستورات خداوند معرفی می‌شود!! ✍️ نویسنده: محمدرضا شاه‌حسینی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡️ سه فرمان هالیوود (۵) 🌐 تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت هشتم) 1⃣ در بعضی از تولیدات دیگر خود به شیوهٔ دوم که همان انبیاء الهی است، تمسک می‌جوید. این شیوه در سال‌های اخیر و خصوصاً در مورد انبیایی همچون حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) استفاده شده است. پیامبرانی که اعتقادی به رسالت آنها ندارند! 2⃣ بر اثر انتخاب همین شیوهٔ «استهزاء» است که اقدام به تولید اثر سخیف و مُستهجنی همچون می‌نماید. فیلمی که به‌صورتی وقیحانه شخصیت نبی مکرّم اسلام را به سخره گرفته و با طنز سخیفی اقدام به ارائهٔ تصویری سراسر شهوانی از این شخصیت والای انسانی می‌نماید!! 3⃣ البته شیوهٔ «استهزاء» ساحت ملکوتی پیامبران، ابتدا با تمرکز بر شخصیت حضرت عیسی (ع) در سینمای غرب کلید خورد و در آثار شاخصی همچون استمرار یافت. 4⃣ در فیلم «آخرین وسوسه مسیح»، کارگردان شهیر هالیوود، سعی می‌کند تا ابتدا وجاهتی به حضرت عیسی (ع) ببخشد و شخصیت آن حضرت را در تعلیقی میان دنیای واقعی و آخرتِ غایب و توهمی به تصویر بکشد؛ تا در نهایت مخاطب به این باور برسد که و پذیرش شخصیتِ رسالتی، باوری مسخره است که با دقت در ابعادِ زمینی و هوسران بودنِ پیامبرانی همچون عیسی (ع) آشکار و عیان می‌گردد!! 5⃣ «آخرین وسوسه مسیح» ضمن اهانت به شخصیت رسالتیِ حضرت عیسی (ع)، ابزار اصلی تقابل خود را متمرکز بر «استهزاء» ساحت ملکوتی ایشان می‌سازد و اقدام به ارائهٔ تصویری مبتذل از فریب‌خوردنِ آن حضرت، توسط می‌نماید! و بدون هیچ‌گونه محدودیتی، هم‌بستری ایشان با زنی بدکاره را بر پردهٔ سینماهای جهان به نمایش درمی‌آورد! ✍️ نویسنده: محمدرضا شاه‌حسینی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡️ سه فرمان هالیوود (۶) 🌐 تجربه‌ای چهل‌ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (قسمت هشتم) 1⃣ در نهایت با «تکذیب» رسالت و پیام‌آوریِ انبیاء از عالَم غیب همراه بوده و موجب می‌شود تا به انکار حقیقتِ نبوّت و شخصیت رسالتیِ پیامبر الهی مبادرت ورزد و عموم پیامبران را به‌صورت انسان‌هایی دروغگو، کذّاب و خائن تصویر نماید! انسان‌هایی که گرچه در ظاهر مروّج تفکر خدامحور هستند، اما در واقع شخصیتی کاملاً با تفکراتی بَشرمحورانه دارند! 2⃣ این رویکرد به‌وضوح بسیاری از محصولات هنری را در بر گرفته و در آثار مشهوری همچون سلیمان و سبا (Solomon and Sheba)، شاهنشاه (King of Kings)، شاهزاده مصر (The Prince of Egypt)، مصائب مسیح (The Passion of the Christ)، پادشاه داوود (King David) و… ظهور و بروز یافته است. 3⃣ بر این اساس، صنعت سینمای غرب در چارچوب تصویرگری خود، ضمن فروکاست شخصیتِ رسالتیِ پیامبران الهی در قامت انسان‌هایی عادی و البته خطاکار و ساده‌لوح، نخستین گام موثر خود را در جهت رسالت ایشان آغاز می‌نماید و در ادامهٔ مسیرِ «تکذیب»، به ترسیم ابتلای عمومی ایشان به مشخصه‌های پرداخته و با تصویرسازی از ذهنیّت شکّاک انبیاء بزرگ الهی، سعی می‌نماید تا تردید را در عمق وجود مخاطبان سینمایی خود نهادینه سازد! تردیدی که به مخدوش نمودنِ تاریخچهٔ پیامبری و به تبع آن باورهای دینیِ برآمده از آن مبادرت ورزد. ✍️ نویسنده: محمدرضا شاه‌حسینی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter