eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه / عوامل یهود / مسلمانان صهیونیست / هانا آرنت : از انقلاب تا اصلاحات در ایران هانا آرنت : از انقلاب تا اصلاحات در ایران مسلمانان صهیونیست ارسال دیدگاه 1,789 بازدید ارتش سرّی روشنفکران (قسمت بیستم) هانا آرنت سکولاریسم مقدس آمریکایی (1) تنها مسلکی که من به آن‌ها تعلق داشتم، «صهیونیست‌ها» بودند. (1) / هانا آرنت آیا سال 1358 عزت‌الله فولادوند اتفاقی به سراغ ترجمه آثار هانا آرنت یهودی رفت تا آثار او در زمینه‌ی «جامعه‌شناسی سیاسی» را به کتب مرجع دانشگاهی تبدیل کند و 30 سال بعد نیز از سر اتفاق، تئوری‌های این زن صهیونیست به کار پروژه «کودتای سبز» در ایران آمد؟! چنان‌که کتاب او با نام مسئولیت شخصی در رژیم‌های دیکتاتوری با تبلیغات وسیع سازمان جاسوسی CIA در ایران به رساله‌ای مرجع برای براندازی تبدیل شد؛ رادیو زمانه (ارگان سرویس اطلاعات و امنیت هلند) پاورقی کتاب هشت تمرین در اندیشه سیاسی آرنت را از سال 1387 به عنوان اثری کلاسیک برای «ایجاد دگرگونی‌های سیاسی» منتشر کرد، (2) سپس نشر اختران همان ترجمه را روانه بازار کتاب ایران ساخت (3) و البته در حوزه «علوم انسانی» برنده جایزه کتاب فصل (بهار 1388) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم شد! (4) کار به جایی رسید که حتی جریانی مشکوک در سازمان میراث فرهنگی (دوره ریاست اسفندیار رحیم مشایی) برای محسن ثلاثی به سبب ترجمه کتاب توتالیتاریسم اثر هانا آرنت و کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی نوشته‌ی ساموئل هانتینگتون بزرگداشت گرفت؛ (5) دو کتابی که براساس پروژه مشترک بنیادهای راکفلر، فورد، کارنگی با آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا تحریر شدند و از آثار مرجع هم در حوزه «جامعه‌شناسی سیاسی» و هم در عرصه «کودتای مخملی» محسوب می‌گردند. (6) گرچه پیش از انقلاب تنها یک کتاب توسط عزت‌الله فولادوند برای انتشارات خوارزمی ترجمه شد، (7) اما دی 1359 و خرداد 1361 از او نسخه فارسی دو کتاب خشونت و انقلاب از هانا آرنت به چاپ رسید. (8) کلید ترجمه و انتشار پیاپی کتاب‌های آرنت از نخستین سال پس از انقلاب در دست تحلیلگران وزارت امور خارجه آمریکا بود، چون از نگاه آنان رواج فلسفه‌ی سیاسی هانا آرنت در ایران می‌توانست تصویر یک رژیم دیکتاتوری را از «ماهیت جمهوری اسلامی» نزد مردم بسازد و به نسل جدید ایرانیان، راه مبارزه با «اقتدار دینی» و مهار آن را که به ادعای آنان همانند «استبداد کمونیستی» است، بیاموزد: کتاب‌های «هانا آرنت» با تحلیل و بررسی نظام‌های استبدادی، بسیاری را به شناخت و درک روشن‌تر از «ماهیت جمهوری اسلامی» رهنمون می‌شود. ارتباط اندیشه‌های آرنت با مسائل ایران، «ارتباطی منطقی» است. جمهوری اسلامی یک پدیده‌ی انقلابی مدرن است که آشکارا خود را میراث‌خوار «سنت انقلابی» می‌داند که با «انقلاب کبیر فرانسه» آغاز شد و با «انقلاب اکتبر روسیه» ادامه و گسترش یافت. انقلاب اسلامی ایران مکانیسم یکسانی با همان پدیده‌ها دارد. نهادهای انقلاب اسلامی ایران مکانیسم یکسانی با همان پدیده‌ها دارد. نهادهای انقلاب اسلامی چون «دادگاه‌های انقلاب» و «کمیته‌های انقلاب» نه تنها کارکردشان بلکه حتی در مواردی، نامشان نیز با همتاهای‌شان در انقلاب فرانسه یا روسیه یکسان است. از این رو، نزدیکی جمهوری اسلامی با نظام‌های استبدادی چون اتحاد جماهیر شوروی، چین کمونیست، کوبا و کره‌ی شمالی به دلیل وجوه اشتراک در یک سنت انقلابی، شگفت‌آور نیست. «هانا آرنت» از جمله متفکران غربی است که راه مبارزه با «توتالیتاریسم» را در شناخت دقیق ماهیت این نظام و علل پیدایش آن می‌دانست. وی معتقد بود برای از میان بردن «توتالیتاریسم» باید آن را شناخت و تاریخ آن را مهار کرد. نسل‌هایی که در نیمه‌ی دوم قرن بیستم به مبارزه علیه «توتالیتاریسم کمونیستی» پرداختند از اندیشه‌ی او بهره‌ی فراوان بردند. (9) آمریکا و اسرائیل: الگوهای سرآمد هانا آرنت آلمانی‌تبار (1975 – 1906)، چهره برجسته‌ی جاسوسی آکادمیک در قرن بیستم (10) و یکی از سخنگویان محافظه‌کاران آمریکایی در دوران جنگ سرد، (11) نسب از «اشراف یهود» و خانواده‌های سکولار می‌برد؛ زنی که هم در قامت یک تئوریسین سیاسی ظاهر گشت و هم در کسوت یکی از رهبران سازمان بین‌المللی زنان صهیونیست. از سال 1935 رهبری چندین عملیات امنیتی این سازمان را برای اشغال تدریجی خاک فلسطین برعهده داشت و در مقام «فرمانده عملیات» یهودیان را تا استقرار در سرزمین‌های اشغالی همراهی می‌کرد، (12) چون تاسیس رژیم صهیونیستی را «ضرورتی سیاسی» می‌دانست. (13) ادای دین گوگل صهیونیستی به هانا آرنت صهیونیست به نوشته‌ی دیوید واتسن «آرنت در محافل صهیونیستی به دلیل فعالیتش در پاریس برای مهاجرت جوانان یهودی به فلسطین شهرتی به هم زده بود.» (14) از سال 1941 به برجسته‌ترین حامی تاسیس «ارتش یهودی» برای تداوم حیات صهیونیست‌ها تبدیل شد (15) تا نقش مؤثری در جنگ علیه فلسطینی‌ها ایفا کند و
در سال 1948 به سمت مدیر اجرایی طرح «بازسازی فرهنگی یهود» رسید. (16) ابتدای دهه 1950 همکاری رسمی‌اش را با CIA آغاز کرد (17) و به حلقه روشنفکران این سازمان در مجله پارتیزان ریویو رفت. (18) آرنت کتاب‌هایش را از رهگذر مشاوره‌های علمی با سیا می‌نوشت، (19) حتی این سازمان جاسوسی به او برای جمع‌آوری منابع پژوهشی یاری می‌رساند (20) و از ابتدای دهه 1960 بنیاد راکفلر نیز تامین هزینه‌های تحقیقاتی پروژه‌هایش را برعهده گرفت. (21) سرانجام به عنوان یکی از شاخص‌ترین بنیانگذاران «صهیونیسم سیاسی» در جهان شناخته شد. آرنت همواره بخشی از درآمدهایش را خرج تحکیم رژیم صهیونیستی می‌کرد و یکی از حامیان اقتصادی اسرائیل در جنگ با اعراب (1967) بود، چنان‌که از پیروزی صهیونیست‌ها به خود می‌بالید. (22) لور آدلر، آرنت‌شناس معاصر می‌گوید: آرنت در واپسین ده سال زندگی‌اش به همه سازمان‌های اسرائیلی پول واریز می‌کرد. دلبسته نیست، مگر به این کشور، به «اسرائیل» به این «الگوی سرآمد». (23) به باور آرنت «صهیونیسم آغاز خودشناسی و خودباوری یهودیان و آغاز بازگشت آنها از برهوت بی‌هویتی به درون تاریخ است.» (24) با این همه، اصلاح‌طلبان او را در ایران به عنوان «فیلسوف خشونت‌گریز» تبلیغ می‌کنند! (25) آرنت شگردی پیچیده داشت و در آثارش کوشید تا ایدئولوژی‌های منتقد «نظام سرمایه‌داری» را خشونت‌گرا نشان دهد؛ شگردی که لیبرال‌ها همواره از آن بهره می‌جستند. کارل کروز، متفکر یهودی اتریشی و منتقد صهیونیسم، در دو کتاب خواندنی‌اش به نام‌های آخرین روزهای انسانیت و سومین شب والپورژیس نشان می‌دهد که چگونه روشنفکران با بافتن «دروغ‌های وقیحانه‌ی تبلیغاتی» سعی می‌کنند تا نه تنها به رژیم‌های دلخواه خود «مشروعیت» بخشند، بلکه آن‌ها را «محبوب» و «مطلوب» نیز جلوه دهند: چنین روشنفکرانی وقتی به میدان می‌آیند که نیاز به استدلال‌های ظاهر فریب و ساختگی و همچنین ضرورت تحسین‌پذیر کردن اعمال شرم‌آور و نفرت‌انگیز پدید آمده باشد؛ وقتی که «زبان» فقط بازیچه‌ای است برای عوام‌فریبی؛ یک ابزار تسلط در میان ابزارهای دیگر. (26) این همان راهی بود که پیروان سنت فکری هانا آرنت در ایران نیز می‌رفتند. در هنگامه‌ای که برای مبارزه با پسمانده‌های سلطنت و خشکاندن بقایای آن، عزمِ ایرانیان بر مجازات اسلامی کارگزاران صهیونیسم در ایران قرار داشت، عزت‌الله فولادوند در «مقدمه مترجم» بر کتاب خشونت – که تاریخ 31 شهریور 1359 (روز آغاز جنگ تحمیلی) را بر خود دارد – به ستایش‌های پیاپی از اقدامات آرنتِ صهیونیست در سال‌های فعالیتش برای آژانس یهود می‌پردازد و شادمانه از ایمان او به «نیروی بی‌مانند قانون اساسی آمریکا» می‌گوید. (27) او به نحوی شگفت‌انگیز، تحلیل آرنت درباره حقانیتِ «اعمال خشونت لیبرال» (مثل جنگ‌های پیشگیرانه) را برای رسیدن به «عدالت» تأیید می‌کند، اما با طعنه به فضای جاری ایران و نقد این ادعا که نزد عده‌‌ای «خشونت انقلابی دارای رسالتی مقدس است» می‌نویسد: «ستیزه‌جویی» به «خشونت‌گری» می‌انجامد. خشونت مابه‌الا‌شتراک جنگ و انقلاب است… جز با اعتقادی بی‌چون و چرا به «هگل» و دیالکتیک تاریخ، و پذیرش بی‌قید و شرط رسالت واژگون ساختن نظام‌های کهن و گام نهادن به فرداهای خونینِ خوش‌آغاز و اغلب بدفرجام، از اذعان به این نکته گریزی نیست که خشونت و لطف ضد یکدیگرند. (28) مترجم این تئوری را القاء می‌سازد که هر انقلابی به خشونت می‌گراید و نتیجه آن هم اغلب بدفرجام است. پس از این تحلیل، فولادوند در جمله آخر مقدمه‌اش چنین تهدید می‌‌کند که «از خشونت انقلابی، کینه می‌روید» و «هرکس باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد.» (29) مترجمان سکولار، بنیانگذاران «صهیونیسم سیاسی» را نمونه‌ی ناب آزادی‌خواهی و خشونت‌گریزی معرفی می‌کردند (همان کسانی که همپای آرنت تاسیس رژیم غاصب اسرائیل را «ضرورتی سیاسی» می‌دانستند)، اما با طبقه‌بندی انقلاب اسلامی ایران در ردیف انقلاب 1917 روسیه، از آن چهره‌ای «خونین و بدفرجام» می‌آفریدند. در عوض، همین مترجمان از «انقلاب آمریکا» که در واقع یک «کودتای ماسونی» است، تصویری زیبا می‌ساختند؛ تصویر یک الگوی آرمانی. (30) 18 ماه پس از چاپ کتاب خشونت، فولادوند در خرداد 1361 ترجمه کتاب انقلاب را به بازار فرستاد؛ کتابی که CIA در جمع‌آوری منابع و مدارک آن به هانا آرنت کمک کرد (31) و به روایت زندگی‌نامه‌نویس او «تبلیغی سیاسی برای انقلاب آمریکا» است. (32) آرنت در تفسیرش از انقلاب، «شورش بوداپست» (قیام مجارستان در 1956) را به عنوان «نمونه یک انقلاب اصیلِ آزادی خواهانه» ستود؛ (33) شورشی که تحلیلگران سازمان جاسوسی سیا رسماً آن را به عنوان یکی از سرچشمه‌های «کودتای مخملی» دانسته‌اند و حتی اسناد دخالت آمریکا برای تحقق آن کودتای ناکام را فاش کرده‌اند. در عین حال، او یکی از مخالفان سرسخت قیام سیاه‌پوستان برای کسب «حقوق مدنی» به شمار می‌رفت و «بار
ها قربانیان تبعیض نژادی در آمریکا را به سبب مبارزاتشان سرزنش کرد.» (34) از نگاه آرنت «انقلاب آمریکا نمونه موفق همه‌ی انقلاب‌های مدرن» است و دیگر انقلاب‌ها را هم باید با آن «الگوی آرمانی» سنجید تا اصالتشان محک بخورد. (35) انقلاب آمریکا همه‌ی سنت‌ها را کنار می‌زند، چون «این سنت‌ها دستورالعملی برای اکنون نداشتند.» آمریکایی‌ها اندوخته‌های تاریخی را تنها زمانی به کار می‌بندند که «سودمندی برای اکنون» آنان داشته باشد. (36) پدران انقلاب آمریکا می‌گفتند «تجربه بهترین رهبر ماست و خرد می‌تواند ما را به لغزش بیندازد.» (37) وانگهی، آرنت از «انقلاب فرانسه» به عنوان «پروژه‌‌ای غیرعقلانی» یاد می‌کند، زیرا به روایت او این انقلاب مبتنی بر «حقیقت‌گرایی» است و حقیقت‌گرایی را پایه‌ای برای «رشد استبداد» می‌داند. (38) این تحلیل از انقلاب، منطبق با حقیقت‌گریزی، سودگرایی و عمل‌گرایی (پراگماتیسم) بود که نمایندگان «فلسفه آمریکایی» مانند جان دیویی و ریچارد رورتی تبلیغ می‌کردند، اما آمریکازدگی افراطی آرنت سبب گشت تا او نزد فیلسوفان MI6 نیز شخصیت مطلوبی نباشد. مثلاً استوارت همپشایر او را نمونه بارز «خودفریبی آمریکایی» دانست، (39) اما آرنت همواره از حمایت لیبرال‌های یهودی در سازمان CIA مانند دانیل بل برخوردار بود. (40) هرگاه اعتبار نظریه‌هایش فرو می‌ریخت، نشریات روشنفکری این سازمان چون پارتیزان ریویو یا امریکن اسکالر برای دفاع از او به میدان می‌آمدند. (41) جان لوکاچ در مقاله «فرصت‌طلبی روشنفکرانه هانا آرنت» می‌نویسد: ده سال پس از انتشار کتاب «توتالیتاریسم» و درست پس از آن‌که معلوم شد تزهای آرنت بی‌معناست، «آلفرد کازین» در شماره زمستان سال 1361 مجله پُرآوازه «امریکن اسکالر»، این کتاب را در فهرست کتاب‌های ممتاز 30 سال گذشته جای داد. (42) ادامه دارد… قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله پی‌نوشت‌ها: 1.A) Hill, Melvyn. Hannah Arendt: The Recovery of The Public World. New York: ST Martin’s Press, 1979. B) “Je N’Appartiens a Aucun Group: Un Dialogue Avec Hannah Arendt”. Magazine Litteraire. No, 445, Septembre 2005. 2. رادیو زمانه از شهریور 1387 تا آذر 1387 به صورت پاورقی هفتگی و در 20 قسمت، کتاب میان گذشته و آینده (هشت تمرین در اندیشه سیاسی) نوشته هانا آرنت را با ترجمه سعید مقدم منتشر کرد، چون آن را اثری کلیدی و کلاسیک برای ایجاد دگرگونی‌های سیاسی در ایران می‌دانست. نک: کتابخانه رادیو زمانه، از: http://zamaaneh.com/library/cat_11 3. سه ماه پس از آنکه انتشار پاورقی ترجمه این کتاب در رادیو زمانه به پایان رسید، توسط نشر اختران در تهران منتشر شد! نک: «هشت تمرین سیاسی هانا آرنت به ایران رسید». خبرگزاری کتاب ایران، 2 خرداد 1388، از: http://www.ibna.ir/vdchzink.23nzvdftt2.html 4. «مراسم جایزه کتاب فصل؛ کتاب‌های برگزیده بهار 1388معرفی شدند». خبرگزاری شهر، 15 مهر 1388، از: http://shahr.ir/ViewNews.aspx?IDNews=2510 5. الف) «بزرگداشت محسن ثلاثی در سازمان میراث فرهنگی». روزنامه سرمایه، 10 آبان 1386، صفحه 24، از: http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1512554 ب) برای مطالعه گزارش روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، نک: «نکوداشت محسن ثلاثی برگزار می‌شود». خبرگزاری کتاب ایران، 8 آبان 1386، از: http://www.ibna.ir/vdceen8z.jh87ni9bbj.html 6.الف) «گزارش آرنت به تامپسون در بنیاد راکفلر». 20 دسامبر 1960، کتابخانه کنگره آمریکا. همچنین، نک در: -Young-bruehl, Elisabeth. Hannah Arendt: For Love of the World. London: Yale University Press, New Haven, 2004. ب) هانتینگتون در مقدمه کتاب به سرمایه‌گذاری بنیادهای فورد و کارنگی برای پیشبرد پروژه‌اش اشاره کرده است، نک: هانتینگتون، ساموئل. سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی. ترجمه محسن ثلاثی. چاپ چهارم. تهران: نشر علم، 1386، صص 3-2. 7. کروز اوبراین، کانر. آلبر کامو. ترجمه عزت‌الله فولادوند. چاپ اول، تهران: انتشارات خوارزمی، 1350. 8. الف) آرنت، هانا، خشونت. ترجمه عزت ‌الله فولادوند. چاپ اول، تهران: انتشارات خوارزمی، 1359. ب) آرنت، هانا. انقلاب. ترجمه عزت‌الله فولادوند. چاپ اول، تهران: انتشارات خوارزمی، 1361. 9. برومند، لادن. کارکرد هانا آرنت در ایران (رساله پژوهشی). واشنگتن. دی. سی: بنیاد عبدالرحمن برومند، 2003، صص 5-3 [اصل سند در آرشیو دفتر پژوهش‌های کیهان نیز موجود است.] 10. Saunders. Frances. The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letters. London: The New Press, 2000, Pp 75-90. 11. Pellls. Richard H. The Liberal Mind in the Conservative Age: American Intellectuals in the 1940s and 1950s. Middletown: Wesleyan University press, 1989, Pp 85-83. 12. Waston, David. Hannah Arendt. Fontana Press,
1992, p 61. 13. Ibid, p 57. 14. Ibid, p 79. 15. Young-bruehl, Elisabeth. Hannah Arendt: For Love of the World. New Haven and London: Yale University Press, 1983, Pp 188-189. 16. Ibid. 17. The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letters, Pp 181-182. 18. اسناد سری سازمان جاسوسی سیا دلالت بر سرمایه‌گذاری بزرگ این سازمان از طریق بنیاد فارفیلد برای انتشار و توزیع گسترده مجله پارتیزان ریویو دارد. این مجله یکی از سه ژورنال مهم روشنفکری جهان در دوره جنگ سرد به شمار می‌رفت که چهره‌هایی مانند هانا آرنت، سیدنی هوک، جان دیویی، آلفرد کازین و … با هماهنگی سیا در آن حضور داشتند. اسناد پرونده پارتیزان ریویو در سیا، پایان دهه 1990 از طبقه‌بندی سری خارج شد و بخشی از آن توسط کتابخانه کنگره آمریکا در دسترس پژوهشگران قرار گرفت. نک: الف) سند سری CIA با شناسه CCF/CHI. گزارش سالانه موسسه فارفیلد (1963 – 1962). کتابخانه کنگره آمریکا. ب) سند سری CIA با شناسه CDJ/DDE. یادداشت خصوصی. «از سی.دی. جکسون (رئیس بخش عملیات سری سازمان سیا) به کورد مییر. 1 نوامبر 1975، کتابخانه کنگره آمریکا. ج) سند سری CIA با شناسه CDJ/DDE، یادداشت خصوصی. «از سی. دی. جکسون (رئیس بخش عملیات سری سازمان سیا) به دنیل بل و آلن گرور». 12 نوامبر 1975، کتابخانه کنگره آمریکا. 19. The Cultural Cold War: The CIA and the worls of Arts and Letters, P 181. 20. Ibid. 21. «گزارش آرنت به تامپسون در بنیاد راکفلر». 20 دسامبر 1960، کتابخانه کنگره آمریکا. همچنین، نک در: Young-bruehl, Elisabeth. Hannah Arendt: For Love of the World, London: Yale University Press, New Haven, 2004. 22. Watson, David. Hannah Arendt. Fontana Press, 1992, p 66. 23. «دربند افتاده‌ای عاشق: گفتگوی لور آدلر با کاترین کلمان درباره هانا آرنت». ترجمه ستاره هومن. فصلنامه بخارا، شماره 58، زمستان 1385، صص 74-73. 24. Hannah Arendt: The Recovery of the Public World, p 121. 25. «خاطره نویس خشونت» در: قوچانی، محمد. فیلسوف‌ها و شومن‌ها. چاپ دوم. تهران: نشرسرایی، 1383، صص 146 – 134. 26. کارل کروز، طنزنویس و متفکر اتریشی (1936 – 1874)، نویسنده کتاب‌های آخرین روزهای بشریت و سومین شب والپورژِیس و ناشر مجله مشعل بود. کتاب سومین شب والپورژیس پس از هفت دهه در سال 2005 با مقدمه فیلسوف معاصر فرانسوی، ژاک بوورس، در فرانسه تجدید چاپ شد. برای مطالعه آراء کروز، نک: آکاردو، آلن. «فراخوان به مقاومت». ماهنامه لوموند دیپلماتیک، اوت 2005. آکاردودر این مقاله دیدگاه‌های کارل کروز را شرح می‌دهد و می‌نویسد: «همه اجزای سازنده حماقت وحشتناکی که کارل کروز، در مجله‌اش مشعل و در کتاب‌هایش مدام آن را تقیح می‌کرد، در دنیای امروز عملاً همچنان فعال و اغلب حتی تقویت هم شده است.» 27. آرنت، هانا. خشونت. ترجمه عزت‌الله فولادوند. چاپ اول، تهران: انتشارات خوارزمی، دی 1359، ص 9. 28. پیشین، ص 11. 29. پیشین. 30. فضلی‌نژاد، پیام. «تئوری ماسونی علم». (متن تحریر شده‌ی درس گفتار برای دانشجویان دوره دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران). خبرگزاری فارس، 13 اسفند 1387، از: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8712121709 31. سند سری CIA با شناسه CCF/CHI. گزارش عملیات. «از جان کلوز (رئیس ایستگاه عملیات PSB در انگلستان) به نیکلاس ناباکوف». 27 ژوئن 1952، کتابخانه کنگره آمریکا. در این سند، جان کلوز، نماینده سازمان سیا، مذاکراتش با هانا آرنت را شرح می‌دهد و خطاب به رئیس کل عملیات جاسوسی PSB می‌نویسد: «مذاکراتی طولانی با هانا آرنت داشتم و به وی یکی، دو نفر از متخصصان دفتر خارجه خودمان را معرفی کردم تا ابزار خبری بی‌شماری را برای کتاب جدیدش مهیا کرده باشم.» 32. واتسن، دیوید. هانا آرنت. ترجمه فاطمه ولیانی. تهران: انتشارات هرمس، 1385، ص 85. 33. کرنستن، موریس. «هانا آرنت». ترجمه عزت‌الله فولادوند، فصلنامه نگاه نو، شماره 31، بهمن 1375، ص 79. 34. Arendt, Hannah. On Violence. London: Allen Lane, 1970, Pp 18, 63, 76. 35. بشیریه، حسین، لیبرالیسم و محافظه‌کاری (تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم). چاپ دوم. تهران: نشر نی، 1379، ص 153. 36. محمودزاده، شکوه. «مفهوم انقلاب نزد هانا آرنت». مجله دستاورد (اروپا). صص 8 -2. 37. پیشین، ص 3. 38. پیشین، ص 3 – 2. 39. The Cultural Cold War: The CIA and the World of Arts and Letters, P 234. 40. Ibid, P 145. 41. Ibid, P 351. 42. لوکاچ، جان، «فرصت‌طلبی روشنفکرانه هانا آرنت». ترجمه مهدی خلجی. فصلنامه بخارا، شماره 58، زمستان 1385، ص 298. منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ،
🔸یدیعوت احارونوت: موساد از سال ۱۹۹۳ فخری زاده را تحت نظر داشت 🔹 روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت فاش کرد موساد از سال ۱۹۹۳ فعالیت های دانشمند هسته ای ایران شهید «محسن فخری زاده» را که هفته پیش ترور شد، در زیر نظر داشته است. 🔹 این روزنامه همچنین مدعی شد ایهود اولمرت، در سال ۲۰۰۸، نواری از صدای شهید فخری زاده را برای بوش پسر، رئیس جمهور اسبق آمریکا پخش کرده بود تا وی را برای فشار بیشتر بر برنامه هسته ای ایران، با خود همراه سازد. 👉 yjc.ir/00Vosn 🆔 @YjcNewsChannel
⭕️مناظره دو جنایتکار؛ روسای سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل همدیگر را لو دادند 🔸جان برنان، رئیس پیشین سازمان سیا گفت ترور شهید فخری‌زاده "اقدامی جنایتکارانه و بسیار غیرمحتاطانه است". 🔸اِفرایم هالِوی، رئیس اسبق سازمان جاسوسی اسرائیل در گفت‌وگو با راشاتودی در واکنش به اظهارنظر برنان و ترور فخری‌زاده گفت: 🔹فکر نمی‌کنم این اقدام جنایتکارانه باشد، چون مطمئنم جان برنان می‌داند که سازمان‌ها و نهادهای آمریکا هم هر وقت احساس کردند کسانی تهدیدی برای امنیت ملی کشورشان هستند، حملاتی علیه آن افراد انجام دادند. 🔹 (مثلا) باراک اوباما دستور ترور هدفمند مسلمانان در جنوب یمن را صادر کرد، چون گمان می‌رفت امنیت ملی آمریکا را تهدید می‌کنند. 🔹فکر نمی‌کنم این اقدام (ترور فخری‌زاده) نقض آشکار قوانین بین‌الملل باشد، چون فکر می‌کنم آمریکا فعالیتهای مشابهی علیه دشمنان خود در شرایط مشابه انجام داده است. 🆔 @YjcNewsChannel
خانه / یهود و علوم / یهود و اقتصاد / نقش شبکه بانکداران بزرگ در جنگ‌ جهانی اول و تشکیل اسرائیل نقش شبکه بانکداران بزرگ در جنگ‌ جهانی اول و تشکیل اسرائیل یهود و اقتصاد ارسال دیدگاه 46 بازدید پرونده جادوی پول و بانک (قسمت سوم) بانکداران بزرگ اربابان پول دنیا در این بخش از گزارش، علاوه بر بررسی تاریخچه شکل‌گیری شبکه بانکی جهانی، به نقش بانکداران یهودی آمریکایی در جنگ اول جهانی، و همچنین تشکیل اسرائیل پرداخته خواهد شد. در گزارش قبل تأکید شد بسیاری از تحولات راهبردی جهان در قرن‌های بیستم و بیست‌ویکم حول موضوع «پول» شکل گرفته است. در ادامه خواهیم دید بلافاصله پس از تشکیل «فدرال رزرو» (1) طی سه دهه، حوادث مهمی شکل گرفت که فشارهای سخت و جهانی ناشی از آن حوادث، موجب جایگزینی و جهان‌روایی دلار آمریکایی بجای پوند انگلیس شد. این سه دهه با جنگ اول جهانی آغاز می‌شود، با «رکود بزرگ» (2) ادامه می‌یابد و با جنگ دوم جهانی پایان می‌پذیرد. همچنین رویدادهایی همچون «بیانیه بالفور» (3) در سال 1917 اتفاق افتاد که تعهدنامه انگلیس برای تشکیل اسرائیل است. در ادامه پیش از پرداختن به تحولات قرن بیستم، معرفی اولیه‌ای از زمینه‌ی سیاسی تشکیل بانک‌های مرکزی آمریکا و مؤثرترین خانواده در این نهاد خواهیم داشت و سپس به واکاوی دو موضوع مهم جنگ جهانی اول و تأثیرات آن بر تشکیل اسرائیل می‌پردازیم. خواهیم دید حاصل جنگ‌های جهانی برای بانکداران بزرگ سه مزیت اساسی بود: اول؛ بهره‌برداری از کانال تکنیک قدیمی «ایجاد بدهی برای طرفین درگیری» دوم؛ گرفتن موافقتنامه رسمی از انگلستان برای تشکیل سرزمین اسرائیل و سوم؛ نابود کردن «پوند استرلینگ» بریتانیا که طی یک قرن، ارز جهان‌روا بود و جایگزینی آن با «دلار» در این یادداشت، دو مزیت اول و دوم بررسی خواهد شد و موضوع سوم به یادداشت بعدی موکول می‌شود. انقلاب‌های غرب در ابتدای قرن نوزدهم سال‌های پایانی سده هجدهم، دوران انقلاب‌ها و دگرگونی‌های سیاسی در اروپا و آمریکای شمالی است. از 1775 میلادی در آمریکای‌شمالی جنگ داخلی برای استقلال از بریتانیا، به فرماندهی «جرج واشنگتن» (4) آغاز شد. پس از 8 سال درگیری خونین، انگلستان در سال 1783 طی معاهده پاریس، استقلال آمریکا را به‌رسمیّت شناخت. مراسم سوگند جرج واشنگتن در وال‌استریت به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهور آمریکا اندکی بعد، در سال 1789 انقلاب فرانسه آغاز شد. در 1792 سلطنت منتفی اعلام شد، و در 21 ژانویه 1793 لویی شانزدهم (5) پادشاه فرانسه، با گیوتین اعدام گردید. شرایط ناپایدار فرانسه ادامه یافت تا در 1799 «ناپلئون» (6) کودتایی ترتیب داد. وی که اصالتاً اهل جزیره «کرس» (7) ایتالیا بود، در 24 سالگی در ارتش انقلابی فرانسه به درجه ژنرالی رسید، ناپلئون پس از تصرف ایتالیا و واتیکان، و همچنین شکست ارتش قدرتمند اتریش، و سیطره بر مصر و سوریه، توطئه کودتا در داخل فرانسه را نیز به شکست کشانید و یکی از بزرگترین امپراتوری‌های تاریخ را بنا نهاد. مراسم تاجگذاری ناپلئون بناپارت وی سرانجام در سال 1804 به‌عنوان امپراتور فرانسه تاج‌گذاری کرد. استاد عبدالله شهبازی مورّخ شهیر کشورمان درباره او می‌نویسد: «در سال 1802 ناپلئون مقتدرترین فرمانروای اروپای قاره به‌شمار می‌رفت و دولت‏‌های اتریش و هلند و حکمرانان محلی آلمان در برابرش خاضع و لرزان بودند.» (8) بنابراین سه دهه‌ی پایانی قرن هجدهم و ابتدای قرن نوزدهم با تحولاتی عمیق در آرایش سیاسی غرب همراه بوده است. ظهور روچیلدها (9) تاریخچه اقتصاد و سیاست جهان با نام خانواده متمول یهودی «روچیلد» آمیخته است. نیای این خاندان، «مایر آمشل روچیلد» (10) صرّافی آلمانی‌تبار بود، که 5 فرزند پسر داشت. پسر بزرگتر با نام «آمشل» (11) در «بانک فرانکفورت» جانشین پدر شد؛ «سالومون» (12) در «وین» مستقر شد؛ «ناتان» (13)، که قدرتمند‌ترین برادر بود فعالیت‌های خود را در «لندن» پی گرفت؛ «کارل» (کالمان) (14) در «ناپل» و «جاکوب» (جیمز) (15) در «پاریس» متمرکز شدند. به این ترتیب شبکه اختاپوسی این خاندان به تمامی اروپا گسترش یافت. مایر آمشل روچیلد و پسرانش استاد شهبازی در خصوص این خانواده خاطرنشان می‌کند: «در زمان صعود ناپلئون بناپارت «مایر آمشل روچیلد» نه یک یهودی معمولی بلکه یکی از صرّافان سرشناس اروپا بود.» (16) در سال 1815 ناتان مایر روچیلد اعلام می‌کند: «برای من اهمیتی ندارد که چه دست‌نشانده‌ای در تخت پادشاهی انگلستان قرار بگیرد و بر این امپراتوری که خورشید در آن هرگز غروب نمی‌کند، حکمرانی نماید. فردی که کنترل عرضه‌ی پول در انگلستان را به‌دست داشته باشد، کنترل امپراتوری انگلستان را نیز به دست دارد و کنترل عرضه‌ی پول در انگلستان، در دستان من است.» (17) در این زمان هرجا جنگی بزرگ وجود دارد ردّی از این خانواده می‌توان یافت؛ «اندرو کارینگتن هیچکاک» (18) در کتاب خود به نام «
صهیونیسم در مسیر سلطه» می‌نویسد: «روچیلدها عاشق جنگ هستند؛ زیرا جنگ‌ها مولد عظیمی برای «بدهی بدون ریسک» می‌باشند. این بدهی‌ها از این لحاظ بدون ریسک تلقی می‌شوند که از سوی حکومت یک کشور و در نتیجه بر پایه‌ی تلاش و جهد جمعیت آن کشور تضمین می‌شوند؛ علاوه بر این، مهم نیست که کدام کشور در جنگ مغلوب می‌شود، زیرا وام‌ها به این تضمین اعطا شده‌اند که فاتح جنگ بدهی‌های شکست‌خورده را پرداخت خواهد کرد.» (19) ناتان مایر روچیلد سیر تشکیل بانک‌های مرکزی آمریکا قبل از «فدرال رزرو»؛ 1791 تا 1913 سیطره‌ی اولیه روچیلدها بر آمریکا در اواخر قرن هجدهم هم از طریق اقتدار سیاسی اقتصادی شبکه اروپایی این خانواده، و هم از کانال یکی از اعضای مستقیم خانواده آنان در آمریکا به نام «شونبرگ» (20) یا «بلمونت» (21) میسّر شده بود. روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» 24 نوامبر 2015 درباره او می‌نویسد: «“آگوست بلمونت” زیر بال و پر روچیلدها قرار گرفت و به‌سرعت در عرصه‌ی سرمایه‌گذاری بسیار بزرگ شد. وی ادعا می‌کند از خانواده یهودیان پرتغالی “بلمونت” است؛ اخیراً نام این خانواده در آلمان به “شونبرگ” معروف شده که مانند بلمونت به‌معنی “کوه زیبا” است.» (22) در سال 1791 این خانواده موفق شدند مجوز فعالیت بیست‌ساله اولین بانک مرکزی در ایالات متحده را اخذ کنند. این مهم از کانال «الکساندر همیلتون» (23) – پایه‌گذار و اولین وزیر خزانه‌داری آمریکا – میسّر شد که او را عامل روچیلدها در کابینه‌ «جرج واشگتن» می‌دانند. قرض‌های هنگفت دولت آمریکا از این نهاد تازه‌تأسیس موجب تورّم فزاینده در آن مقطع شد. تصویر الکساندر همیلتون بر روی اسکناس‌های 10 دلاری در سال 1811 اعتبار مجوز این بانک به اتمام رسید و کنگره به تمدید مجوز آن رأی نداد. «ناتان مایر روچیلد» از این موضوع عصبانی شد و به‌صراحت گفت: «اگر درخواست تمدید امتیاز پذیرفته نشود، ایالات متحده خود را درگیر جنگی خانمان‌سوز خواهد دید.» (24) بنابراین در پی پافشاری و مخالفت کنگره، به تحریک روچیلدها، انگلستان در سال 1812 میلادی به ایالات متحده اعلان جنگ داد، اما از آن‌جایی که در جبهه‌ای دیگر مشغول نبرد با ناپلئون بود، از این جنگ باز ماند؛ این جنگ در سال 1814 بدون شکست آمریکا به پایان رسید. در عین حال در سال 1816 کنگره مجدداً مجوز بیست‌ساله دومین بانک مرکزی آمریکا را به یکی دیگر از اعضاء خانواده روچیلد اعطا کرد. در ادامه در سال 1828، «اندرو جکسون» (25) رئیس‌جمهور آمریکا شد و طی هشت سال بعد، چنان به روشنگری و فعالیت علیه این بانک پرداخت که مجوز آن در سال 1836 تمدید نشد. اندرو جکسون در سال 1845 از دنیا رفت و به‌عنوان سند افتخار و آنچه او «بزرگترین خدمتش به بشریّت» نامید، وصیّت کرد روی سنگ قبرش بنویسند: «من بانک را از بین بردم». کشمکش روچیلدها با دولت‌های گوناگون ایالات متحده ادامه داشت تا در 23 دسامبر 1913، این خانواده سومین بانک خود در آمریکا، فدرال رزرو، را این بار به‌صورت دائمی تأسیس کردند. امضاء لایحه فدرال رزرو توسط رئیس‌جمهور وودرو ویلسون در سال 1913 به این ترتیب بیش از 120 سال مبارزه‌ی آن‌ها با دولت‌ها و مردم آمریکا برای تأسیس این نهاد خاص به بار نشست و این خانواده با فراز و نشیب فراوان و با جنگیدن با چند نسل از رؤسای جمهور آمریکا، و پس از اخذ مجوز موقّت چند بانک مرکزی، موفق شدند نهایتاً مجوز دائمی فدرال رزرو را دریافت کنند. اما نمی‌شد سرمایه‌داران و متموّلان آمریکایی را نادیده گرفت، لذا بعد از این تاریخ، طی پروسه‌ای بخشی از این بانک به گروهی از این بانکداران آمریکایی واگذار شد. اندرو کارینگتن هیچکاک در کتابش می‌نویسد: «در پی تصویب حکم تأسیس بانک فدرال رزور در 23 دسامبر، «چارلز لیندبرگ» (26) نماینده‌ کنگره آمریکا گفت: این حکم بزرگترین امتیاز انحصاری روی زمین را ایجاد خواهد کرد. زمانی که رئیس‌جمهور این لایحه را امضا می‌کند، یعنی به دولت نامرئی قدرت پول مشروعیت می‌بخشد … این لایحه‌ بانکی و پولی، بزرگترین جرم و جنایت این سالیان را مرتکب خواهد شد.» (27) میز مرکزی فدرال رزرو ؛ سال 1917 سه بهره‌برداری شبکه بانکداران از جنگ اول جهانی تنها 7 ماه پس از صدور مجوز فدرال رزرو، در سال 1914 جنگ اول جهانی آغاز می‌شود؛ گفتیم که حاصل این جنگ برای این خانواده سه مزیّت اساسی «ایجاد بدهی برای طرفین درگیری»، «گرفتن موافقتنامه رسمی از انگلستان برای تشکیل سرزمین اسرائیل»، و «نابود کردن پوند استرلینگ بریتانیا و جایگزینی آن با دلار» بوده است. پیمان‌نامه اسرائیل تحولات جنگ اول جهانی توسط خانواده روچیلدها به‌گونه‌ای مدیریت شد که سرزمین فلسطین توسط انگلستان به آن‌ها واگذار شود. به این ترتیب که: آلمان در سال 1916 با وجود این‌که دست برتر داشت، به انگلستان اعلام آتش‌بس کرد. سپس «لوئیس براندیس» (28) قاضی یهودی دیوان عالی آمریکا هیئتی را به انگلست
ان فرستاد تا با این کشور معامله‌ای کند؛ آنها اعلام کردند در ازای اعطای فلسطین، به یهودیان به رهبری روچیلدها، به نفع انگلستان در برابر آلمان وارد جنگ خواهند شد. «وودرو ویلسون» (29) که در این سال با شعار «فردی را دوباره انتخاب کنید که فرزندانتان را درگیر جنگ نخواهد کرد» به ریاست‌جمهوری انتخاب شده، تحت فشار قاضی دیوان عالی، لوئیس براندیس، در ششم آوریل 1917 به نفع انگلستان وارد جنگ می‌شود. (ر.ک: اینجا) تصویر آرتور جیمز بالفور و بیانیه‌ی مشهورش در برابر این اقدام، وزیرخارجه‌ یهودی انگلستان، «آرتور جیمز بالفور» (30) پیش‌نویس سندی را تهیه می‌کند که در افواه به «بیانیه بالفور» مشهور است. متن بیانیه که خطاب به «لرد روچیلد عزیز» (31) تهیه شده به این شرح است: «وزارت خارجه دوم نوامبر 1917 لُرد روچیلد عزیز بسیار خرسندم که از طرف حکومت اعلی‌حضرت، بیانیه‌ی مزبور را به نشانه‌ی حمایت از آرمان‌های یهودی صهیونیستی به شما ابلاغ نمایم. این بیانیه تسلیم کابینه گشته و از سوی اعضا به تصویب رسیده است. دولت اعلی‌حضرت از تأسیس وطنی برای مردمان یهودی در فلسطین حمایت می‌کند و نهایت تلاش خود را به‌کار می‌بندد تا تحقق این هدف را تسهیل نماید. این مسأله کاملاً مفهوم است که هیچ اقدامی در جهت تضعیف حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین یا حقوق و جایگاه سیاسی یهودیان در هیچ کشور دیگری صورت نخواهد گرفت. ممنون خواهم شد اگر این بیانیه را به اطلاع فدراسیون صهیونیسم برسانید. ارادتمند شما؛ آرتور جیمز بالفور» لرد روچیلد عزیز (لیونل والتر روچیلد) در هجدهم ژانویه، پس از پایان جنگ جهانی اول، «کنفرانس صلح وِرسای» (32) آغاز می‌شود تا در خصوص غرامت جنگی که آلمان‌ها ملزم به پرداخت به فاتحان جنگ هستند، تصمیم‌گیری نماید. هیئتی متشکل از 17 یهودی به ریاست «برنارد باروخ» (33) موضوع وعده‌ی سرزمین فلسطین را در این کنفرانس مطرح می‌نمایند. جالب این‌که میزبان کنفرانس صلح وِرسای، بارون «ادموند دی روچیلد» است. «امیل جوزف دیلون» (34) روزنامه‌نگار مشهور ایرلندی، در کتاب خود تحت عنوان «ماجرای پشت‌پرده‌ی کنفرانس صلح» (35) در خصوص کنفرانس صلح ورسای خاطرنشان می‌کند: «شاید از منظر بعضی خوانندگان این مسأله عجیب به نظر برسد، اما این عین حقیقت است که شمار قابل توجهی از نمایندگان (حاضر در کنفرانس صلح وِرسای) بر این باور بودند که عوامل مؤثر در پشت مردمان آنگلوساکسون، در حقیقت یهودیان هستند… از این‌رو فرمولی که اعضای کنفرانس [که کشورهای آنان از این جنگ متأثر شده بودند] در قبال این سیاست [که آن را برای روند صلح در شرق اروپا سرنوشت‌ساز تلقی می‌کردند] مطرح کردند، به این نتیجه ختم شد: از حالا به بعد، جهان تحت نفوذ مردمان آنگلوساکسون قرار خواهد داشت که آنان به نوبه‌ی خود تحت تأثیر عناصر یهودی خود قرار دارند.» به این ترتیب اقدامات اولیه روچیلدها برای تصاحب فلسطین به ثمر نشست و این خانواده طی سه دهه بعد از آن به خریداری زمین‌های فلسطین و سایر اقدامات لازم برای تصاحب این سرزمین پرداختند. اقداماتی که در انتهای دهه 1940 به غصب رسمی این سرزمین منجر شد. در یادداشت بعدی نقش حاکمان فدرال رزرو در حوادث مهمی مانند «سقوط پوند» انگلیس، «رکود بزرگ» و همچنین «جنگ جهانی دوم» بررسی خواهد شد. قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله [بزودی] پی‌نوشت‌ها: بانکداران بزرگ 1. Federal Reserve 2. Great Depression 3. Balfour Declaration 4. George Washington (1732-1799) 5. Louis XVI de France 6. Napoléon Bonaparte 7. Corse 8. ر.ک: ظهور خاندان روچیلد (قسمت سوم) 9. Rothschild 10. Mayer Amschel Rothschild (1744-1812) 11. Amschel Mayer Rothschild (1773-1855) 12. Salomon Mayer Rothschild (1774-1855) 13. Nathan Mayer Rothschild (1777–1836) 14. Carl Mayer von Rothschild (1788-1855) 15. James Mayer de Rothschild (1792–1868) 16. ر.ک: ظهور خاندان روچیلد (قسمت سوم) 17. ر.ک: کنفرانس وین آغاز حاکمیت جهانی روچیلدها 18. Andrew Carrington Hitchcock (born ca. 1973) 19. ر.ک: کنفرانس وین آغاز حاکمیت جهانی روچیلدها 20. Schoenberg 21. August Belmont درباره بلمونت، ر.ک: روچیلدها و “بانکداری جنگل” در آمریکا 22. https://www.haaretz.com/jewish/this-day-in-jewish-history/.premium-1.687836 23. Alexander Hamilton (1755 or 1757-1804) 24. ر.ک: روچیلدها، اندرو جکسون و دو بانک ایالات متحد 25. Andrew Jackson (1767-1845) 26. Charles Lindbergh 27. ر.ک: روچیلدها و بانک فدرال رزرو 28. Louis Dembitz Brandeis (1956-1941) 29. Woodrow Wilson (1856-1924) 30. Arthur James Balfour (1848-1930) 31. Lionel Walter Rothschild (1868-1937) 32. Versailles peace Conference 33. Bernard Mannes Baruch (1870-1965) 34. Emile Joseph Dillon (18
✡ قبایل گمشده (١) 1⃣ در طول تاریخِ ، نمونه‌های بسیاری را می‌توان یافت که حاکمان، دین را به‌عنوان ابزاری برای و سپس و عزاداری بر سر قربانیان به کار بسته‌اند. فاجعهٔ دادگاه‌های و قتل‌عام توسط این الیگارشی را شاید بتوان به‌عنوان یکی از نام‌آشناترین این فجایع عنوان کرد. 2⃣ اما نمونه‌ای که کمتر مورد توجه فرهیختگان قرارگرفته، اسطورهٔ است؛ که همان استراتژی کهنهٔ و تطهیر جنایات، از طریق مظلوم‌نمایی را دنبال می‌کند! 3⃣ آن‌چه در این نوشتار می‌آید، تنها محدود به قرون معاصر نیست؛ بلکه سر درازی به بلندای سدهٔ ٧ پیش از میلاد دارد. در ابتدا، به‌صورت اجمالی به بررسی آن‌چه تحت عنوان «قبایل گمشده» مطرح می‌شود، می‌پردازیم. 4⃣ استاد عبدالله شهبازی، مورّخ سرشناس، در جلد اول از مجموعهٔ «زرسالاران یهودی و پارسی» چنین می‌گوید: دوازده پسر یعقوب، قبایل دوازده‌گانهٔ را بنیان نهادند. این قبایل عبارت‌اند از: 👈 ١. روبین ٢. شمعون ٣. لاوی ۴. یهودا ۵. یساکر ۶. زبولون ٧. دان ٨. نفتالی ٩. جاد ١٠. اشیر ١١. منشه ١٢. افرائیم (افرائیم و منشه که فرزندان یوسف بودند، باهم یک قبیله را تشکیل می‌دادند.) ١٣. بنیامین 5⃣ پس از قدرت یافتن ، این قبیله، سایر قبایل را به‌شدت تحت فشار قرارداد. گناه (که می‌بایست به‌خاطر آن مورد عقوبت قرار گیرند) عدم فرمان‌برداری از اشرافیت یهود بود. چنان‌که پس از حملهٔ رومیان، بخش مهمی از این در سرزمین یهود استقرار یافتند و در مجموعهٔ جدیدی به‌نام مستحیل شدند و بسیاری از آنان به‌عنوان به اسارت درآمدند. 6⃣ مفاهیم «غلام» و «کنیز» عبرانی، از این دوران به راه می‌یابند. از سدهٔ ١۵، اسطورهٔ بنی‌اسرائیل به‌وسیلهٔ احیا شد. اشرافیت یهود (که خود، عامل انهدام شمالی بود) آن‌گاه که نام و نشانی از آنان نماند، در نقش وارثِ تمامی افتخارات و نیز مظلومیت آن درآمد!! ✍ نویسنده: محمد پاکدامن ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ قبایل گمشده (٣) 1⃣ دکتر والتر جوزف فیشل، استاد مطالعات یهودی دانشگاه‌های عبری اورشلیم و برکلی، در مقالهٔ «تاریخ یهودیان بمبئی در اسناد هند» معتقد است که تاریخ و اصالت این یهودیان مشخص نیست و صرفاً افسانه‌هایی در این‌باره یافت می‌شود. 2⃣ آن‌چه از تواریخ به‌دست می‌آید، حضور این افراد در دههٔ ۴ و ۵ قرن١٨ تحت لوای عُمّال است. این یهودیان، تیپ پیاده‌نظام محلّی را تشکیل دادند و در بسیاری از جنگ‌ها به مزدوری انگلیسی‌ها پرداختند و در این راه، افرادی چون «ساموئل یحزقل دیوکر» به فرماندهی رسیدند. 3⃣ این خدمت بی‌چون‌وچرا، تا جایی است که حاکمان انگلستان، ادارهٔ بسیاری از امور مثل پست، راه‌آهن و گمرک را در اختیار این افراد گذارده، ریوت کارناک، همکار فرماندهی ارتش پیاده‌نظام بریتانیا، آن‌ها را چنین مورد ستایش قرار می‌دهد: 👈 «من تاکنون سربازان باوفا و شجاعی مثل یهودیان محلی (نام دیگر یهودیان بِنِی‌اسرائیل) ندیده‌ام.» 4⃣ این یهودیان وفادار به بریتانیا، در میانهٔ سال‌های ١٩۴٨ و ١٩۵٢ بزرگ‌ترین کشورهای شرقی به اشغالی را با ٢٣٠٠ نفر رقم زدند. این مهاجرت گسترده، اعتراض و اعتصاب غذای را به‌دنبال داشت؛ که به بازگرداندن تعدادی از این مهاجران توسط انجامید. 5⃣ اما نکته اینجاست که این عُمّال دیروز استعمار بریتانیا، امروزه توسط فرزند خلف انگلیس در منطقه، مورد ظلم قرار می‌گیرند و باز هم شکاف عمیق یهودیان و در جامعهٔ به‌وضوح دیده می‌شود. به‌گزارش کمیتهٔ عالی مهاجران هندی، اسرائیلی‌های هندی‌تبار که رقمی بالغ‌بر ۴۵هزار نفر را شامل می‌شوند، از وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی رنج می‌برند و هم‌چنان در شهرک‌های دورافتاده به کشاورزی مشغول‌اند. ✍ نویسنده: محمد پاکدامن ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ قبایل گمشده (٢) 1⃣ از اسطورهٔ در تحقق دو هدف استفاده می‌کند: 🔸 نخست: و تطهیر چهرهٔ خود با یادآوریِ سرنوشت غم‌بار قبایل بنی‌اسرائیل، 🔸 دوم: انتقال گروه‌های مهاجر گسترده برای رفع مشکل در مقابل فلسطینیان. 2⃣ در این مجال، قصد داریم تا سرنوشت دو گروه از یهودیان شبه‌قارهٔ را به‌عنوان نمونه مورد بحث و بررسی قرار دهیم: 🎯 بنِی‌اسرائیل (Bene Israel) 3⃣ بسیاری از یهودیان این گروه، پس از استقلال هند در سال ١٩۴٧م و تأسیس اسرائیل، درست یک سال پس‌ از این تاریخ، به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند. 4⃣ بنا بر افسانه‌ها، اجداد این افراد پس از سال‌ها سرگردانی به منطقهٔ کُنکان [واقع در جنوب بمبئی] رسیدند و رفته‌رفته در میان بومیان مستحیل شده و بخش اعظمی از زبان و احکام و عبادات را فراموش کردند! 5⃣ علی‌رغم این‌که برخی مورّخان آن‌ها را به‌عنوان نوادگان یکی از می‌دانند؛ اما مقامات یهودی، هیچ‌گاه این ادعا را نپذیرفته‌اند. نکتهٔ جالب‌توجه، اینجاست که این افراد (که در یهودی بودن آنان شک بسیاری وجود دارد) در زمان استعمار انگلیس و در دستگاه به مقام بالایی دست یافتند و از امتیازات بیشتری نسبت به سایر گروه‌های دینی برخوردار بودند. به‌همین‌دلیل، یهودیان بِنِی‌اسرائیل برای دست‌یابی به موقعیت بهتر، از کنکان به بمبئی مهاجرت کردند. ✍ نویسنده: محمد پاکدامن ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter