وصیف «تنهایی» از زبان ویلیام فاکنر، کوتاه امّا دقیق؛
کسی را ندارد.
نه اینکه بیکس و کار باشد،
کسی را ندارد!
با هر رفتنی یاد رفتن تو می افتم
هربار کسی که میره انگار از اول تو رو هم از دست میدم.
تهش میرسیم به حرف نزار قبانی :
"هرکس به اندازهای که دوستت دارد تو را میبیند ، تلاش بیهوده نکن."
نشد دیگه.
باید بپذیریم ، موندن من چیزی رو درست نمیکنه.
بعضی وقتا همین میشه ، همه وجودت میخواد که بمونه ،
دلت گیره ، دوست داری بمونی ، حتی اگه بمونی حالت بهتره ولی باید جمع کنی بری.
جوری بری که انگار هیچوقت نبودی و راه برگشتیم ندارى.
پارادوكس عجيب اين است كه وقتی شما خودتان را آنگونه که هستید میپذیرید ، آنگاه تغییر میکنید !
کارل راجرز
دوستم اکسشو با دوست دخترش دیده خیلی ناراحته
چی بگم بهش آروم شه به نظرتون؟
___
اکسشه دیگه باید بپذیره که اونم بعد دوست شما حق انتخاب داره
اونی که مهربونه، اونی که بسازه، اونی که میبخشه...
اونم دردش میاد!
حتی کاکتوس هم آب میخواد، توجه میخواد، کم...
اما میخواد.
آدمها رو از خوب بودن خسته نکنید
و با گفتن "مدلشه" خودتونو توجیه نکنید.
دقیقا اونجایی که فکر میکردم همچی اوکی شده و هیچ چیزی واسه کنسلیش وجود نداره
مشکل جدیدم:من در نمیزنم میام با لگد
دختری که دوست داشته باشه بخدا یه کارایی میکنه برات که خودش به عقل خودش شک میکنه.
آقا الکی خودتون گول نزنید.
شما حتی اگه به قوی ترین آدم این شهرم تبدیل بشید،
احتیاج دارید که تو آغوش یه شخص آروم بگیرید،
احتیاج دارید که تو آغوش یه شخص مچاله بشید،
احتیاج دارید که از غم و غصه های این شهر به آغوش پناه ببرید...