خوردن چشم گوسفند
برخی از مردم بر این باورند که خوردن چشم گوسفند و حیوانات حلال گوشت دیگر، حرام است.
در حالی که آنچه حرام است حدقه است نه خود چشم.
در مقابل همه مراجع تقلید بیضه گوسفند را حرام می دانند، اما برخی از مردم آن را می خورند و می گویند مکروه است!
توضیح المسائل امام خمینی (ره)
م 2626
گروه تبلیغی و فرهنگی اندیشه ناب
🌱🌱🌱 با ما همراه باشید 🙏
═══✼🍃🌹🍃✼══
🏠 کانال تبلیغی اندیشه ناب👇
🌱🌴🌺🌿
واتس آپ
🆔https://chat.whatsapp.com/Fpv7KJus8bqLqNt6nSRw67
ایتا 🎍🎄🌳🌷
🆔 https://eitaa.com/andishe_nab110
💐💐🌷🌱
💫🌸پنجشنبه تون بی نظیر
✨🌸دوستان خوبم
💫🌸الهی
✨🌸یه روز خوب
💫🌸یه روز عالی
✨🌸یه روز موفق
💫🌸یه روز پربرکت و
✨🌸یه روز پراز بهترین ها
💫🌸را پیش روداشته باشید...
@andishe_nab110
همراه ما باشید
@yamjybaldaeawat🌸🍃
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#توجّه_به_نعمت_ها
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
🥀حجت الاسلام قرائتی:
شناخت نعمتهاى خداوند و توجّه به آنها، انسان را شیفته خدا میسازد و دل را خانه عشق الهى میکند:
«وَالَّذینَ آمنوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّه» و از همین رو، در دعاهاى اسلامى و مناجات معصومین علیه السلام به بیان و یاد این نعمتها پرداخته شده است.
🥀از جمله در عاى «ابوحمزه ثمالى»، امام سجّاد علیه السلام به یكایك نعمتها اشاره میكند:
🌼خدایا! كوچكى بودم كه بزرگم كردى
🌺ذلیلى بودم كه عزّتم بخشیدى
🌼جاهلى بودم كه آگاهم كردى
🌺گرسنه اى بودم كه سیرم ساختى
🌼برهنه اى بودم كه مرا پوشانیدى
🌺گمراهى بودم كه هدایتم نمودى
🌼فقیر بودم، بى نیازم كردى
🌺بیمار بودم، شفایم بخشیدى
🌼گناه كردم، پوشاندى
🌺و... نعمت هاى فراوان دیگر....
💐امام حسین علیه السلام هم در دعاى عرفه به ذكر نعمتهاى حق میپردازد تا از این راه، عشق الهى در دل زنده شود و انسان عاشق خدا، جز براى او و رضاى خداوند، كار نكند و به اخلاص نزدیك شود....
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
📚کتاب پرتوی از اسرار نماز،
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
@andishe_nab110
همراه ما باشید
@yamjybaldaeawat
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
🌺بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
لااله الا الله المک الحق المبین
السلام علیک یا حسن ابن العلی العسکری
🌸پروردگارا
🌾یاریم کن
🌾در هر عبور ، گذشتن را بیاموزم
🌾و در هر تامل، چگونه رشد کردن را....
🌾سپاسگزارم که مرا
🌾به حال خود وا نمیگذاری
🌾 تا در هر آزمون ایستادگی و شکست،
🌾و رها کردن و دفاع کردن را بیاموزم...
🌸پروردگارا
🌾بیاموزم که چه هنگام از دویدن بایستم
🌾و چه هنگام دویدن را آغاز کنم
🌸ترا سپاس آموزگار بی همتایم ..
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🌾سلام صبح شما بخیر وسلامتی.ان شاالله مشمول عنایات حضرت امام حسن عسکری علیه السلام باشید الهی آمین یا رب العالمین التماس دعا 🌴
🔰 ثواب سلام بر امام حسین علیه السلام و لعن بر قاتلان حضرت موقع آب نوشیدن...
✨ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ الله علیه السلام إِذَا اسْتَسْقَی الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَیْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِدُمُوعِهِ
✨ ثُمَّ قَالَ لِی یَا دَاوُدُ لَعَنَ الله قَاتِلَ الْحُسَیْنِ علیه السلام
↔️ فَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکَرَ الْحُسَیْنَ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا
➖ کَتَبَ الله لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ
➖ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ
➖ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ
➖ وَ کَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ
➖ وَ حَشَرَهُ الله یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ
✨ داوود رقی میگوید: من در حضور امام جعفر صادق علیه السّلام بودم که امام آب خواست. هنگامی که آب را آشامید، حالت گریه به آن حضرت دست داد و چشمانش پر از اشک شد.
✨ سپس به من فرمود: خدا قاتل امام حسین علیه السّلام را لعنت کند،
↔️ هیچ بنده ای نیست که آب بیاشامد و امام حسین علیه السلام را یاد کند و قاتل ایشان را لعنت کند، مگر اینکه:
➖ خدا صد هزار حسنه در نامه عملش مینویسد
➖ و صد هزار گناه او را محو کرده
➖ و صد هزار درجه برایش بالا میبرد
➖ و گویا چنین شخصی صد هزار برده آزاد کرده است
➖ و خداوند فردای قیامت او را در حالی محشور میکند که قلبش مطمئن و آسوده است
📚 کامل الزیارات ص ۱۰۶
*چه ازدواج کرده و چه ازدواج نکرده باشید،*
*لطفا این را بخوانید.*
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم.
او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد.
غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم.
اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد !!
من طلاق میخواستم.
به آرامی موضوع را مطرح کردم.
به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد،
فقط به نرمی پرسید، چرا ؟؟
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم.
این باعث شد عصبانی شود.
ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید و به من گفت تو مرد نیستی !
آنشب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم.
او گریه میکرد. میدانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگیاش آمده است.
اما واقعاً نمیتوانستم جواب قانعکنندهای به او بدهم !!
من دیگر دوستش نداشتم،
فقط دلم برایش میسوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود همسرم میتواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانهام را بردارد.
نگاهی به برگهها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد.
زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبهای تبدیل شده بود.
از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمیتوانستم به آن زندگی برگردم،
چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم.
آخر سر بلند بلند جلوی من گریه را سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم.
برای من گریه او نوعی رهایی بود.
فکر طلاق که هفتهها بود ذهن مرا به خود مشغول کرده بود،
الان محکمتر و واضحتر شده بود.
روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی مینویسد.
شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه ام خسته بودم.
وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود.
به او توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود:
هیچ چیزی از من نمیخواست و فقط یک فرصت یک ماهه قبل از طلاق خواسته بود.
او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم.
دلایل او ساده بود:
وقت امتحانات پسرمان بود و او نمیخواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود !!!
برای من قابل قبول بود.
اما یک چیز دیگر هم خواسته بود.
او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم.
از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم.
فکر میکردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل تحملتر باشد،
درخواست عجیبش را قبول کردم.
درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقهام حرف زدم.
بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است.
و بعد با خنده و استهزا گفت:
هر حقهای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد !!!
از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم.
وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازهکاری داشتیم.
پسرم به پشتم زد و گفت :
اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم.
حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم.
کمی ناراحت بودم.
او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کارش برود.
منهم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.
روز دوم هر دوی ما برخورد راحتتری داشتیم.
به سینه من تکیه داد.
میتوانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم.
فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکردهام !
فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست.
چروکهای ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود.
یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کردهام !؟
در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است.
این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود.
در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است.
چیزی از این موضوع به معشوقهام نگفتم.
هر چه روزها جلوتر میرفتند، بغل کردن او برایم راحتتر میشد.
این تمرین روزانه قویترم کرده بود!
یک روز داشت انتخاب میکرد چه لباسی تن کند.
چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد.
آه کشید و گفت:
همه لباسهایم گشاد شدهاند.
یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است،
به همین خاطر بود که میتوانستم اینقدر راحتتر بلندش کنم.
یکدفعه ضربه به من وارد شد.
بخاطر همه این درد و غصههاست که اینطور شده است.
ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.
همان لحظه
پسرم وارد اتاق شد و گفت:
بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری !!
برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود !!
همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت.
صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون میترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم.
بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم.
دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود.
منهم او را محکم در آغوش داشتم.
درست مثل روز عروسیمان.
اما وزن سبکتر او باعث ناراحتیم شد.
در روز آخر وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی میتوانستم یک قدم بردارم.
پسرم به مدرسه رفته بود.
محکم بغلش کردم و گفتم:
واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت راکم دارد.
سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم.
میترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد !!
از پلهها بالا رفتم.
معشوقهام که منشیام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، من دیگر نمیخواهم طلاق بگیرم.
او با تعجب نگاهی به من انداخت،،
دستش را روی پیشانیام گذاشت و گفت تب داری؟
دستش را از روی صورتم کشیدم وگفتم:
متاسفم.
من نمیخواهم همسرم را طلاق بدهم،
زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خستهکننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم.
حالا میفهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم.
معشوقهام شوکه شده بود ،
احساس میکرد که تازه از خواب بیدار شده است.
سیلی محکمی به گوشم زد و بعد در را کوبید و زد زیر گریه !!
از پلهها پایین رفتم و سوار ماشین شدم.
سر راه جلوی یک مغازه گلفروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم:
تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت میکنم و از اتاق بیرون میآورمت.
شب که به خانه رسیدم، با گلهای در دستم و لبخندی روی لبهایم پلهها را تند تند بالا رفتم و وقتی داخل شدم
دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است !!!
او ماهها بود که با سرطان میجنگید و من اینقدر مشغول معشوقهام بودم که این را نفهمیده بودم !!
او میدانست که خیلی زود خواهد مرد و میخواست مرا از واکنشهای منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند.
حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.
همین جزئیات ریز زندگی، مهمترین چیزها در روابط ما هستند.
خانه، ماشین، داراییها و سرمایه مهم نیست.
اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم میآورد،
اما خودشان خوشبختی نمیآورند.
*سعی کنید با همسرتان دوست باشید و او را درک کنید و هر کاری از دستتان برمیآید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.*
🌹🌹🌹
تو بر خلاف میل آن رفتار کن!
اگر نفس از تو تمنا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدم بر هم قطار خود پیدا کن، تو بر خلاف میل آن رفتار کن. ...، با فقرا مجالست کن، هم غذا شو، همسفر شو، مزاح (کن)، ممکن است نفس از راه بحث با تو پیش آید و بگوید تو دارای مقامی، باید مقام خود را برای ترویج شریعت حفظ کنی. با فقرا نشستن، وَقَعِ تو را از قلوب می برد. مزاح با زیر دستان تو را کم وزن می کند. پایین نشستن در مجالس از مقام تو کاسته می کند، آن وقت خوب نمی توانی به وظیفه شرعی خود اقدام کنی. بدان تمام این ها دام های شیطان و مکائد نفس است. رسول اکرم صلی الله و علیه و آله موقعیتش در دنیا از حیث ریاست از تو بیش تر بود و سیره اش آن بود که دیدی. ...باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. آن وقت نفس اصلاح می شود.
(امام خمینی ، چهل حدیث، ص 86)
🌴◾️🌴◾️🌴◾️🌴
📌 #تلنگر📌
🍃امام خامنهای، ۹۶/۰۲/۱۷: اجرای سند ۲۰۳۰ یونسکو مطلقاً مجاز نیست!
🍂حسن روحانی، ۹۶/۰۲/۲۳: در چارچوب قوانین و فرهنگ ایران به ۲۰۳۰ پایبند هستیم!
🍃امام خامنهای، ۹۹/۶/۱۱: جلوی اجرای #سند۲۰۳۰ را بگیرید!
👌رهبر انقلاب: به این فکر کنیم چرا آنقدر طواغیت عالم و فراعنه عالم اصرار دارند که در آموزش و پرورش کشورها گاهی اوقات با سر و صدا مثل سند۲۰۳۰، نفوذ کنند؟ اصرار آنها به نفوذ به خاطر تأثیر آموزش و پرورش است.
📌دشمن قصد دارد کاری را که بوسیله نظامی از انجام آن ناتوان است، با نفوذ و از راههایی مانند سند ۲۰۳۰ و تربیت انسانهایی که مثل او فکر کند و اهداف عملیاتی او را پیاده کنند تا زمینه غارت ملتها فراهم شود.
🔺الان هم شنیدهام سند۲۰۳۰ در گوشه و کنار بوسیله آدمهای ناباب یا غافل دارد اجرا میشود؛ این را باید به طور جدی دنبال کنید.
🎥 ارتباط تصویری امام خامنهای با سی و چهارمین اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش
#سند
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/maheramezaan
https://chat.whatsapp.com/FJffl3Op2pb4Can2BvdRjX
✾❀🕊🍃🌷🕊️🌷🍃🕊❀✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مهدی عج ادرکنی:
مداح اهل بیت ع سید علی غریب بخاطر خواندن این نوحه توسط آل سعود سفاک اعدام شد. روح شاد ونامش جاودانه تاریخ شد ننگ و ذلت و خواری بر سردمداران آل سعود گاوهای شیرده آمریگائی و اسرائیلی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷ذكرة الشهيد الحسيني السيد علي غريب من دولة السعوديه الذي بسبب هذا القصيده أوعدم من قبل اله سعود 🌹🌹 نبقا ننادي لبيك ياحسين ع 🌹 الموت عندنا عاده وكرامتنا من الله الشهادة ✌🏻بای دنب قتلت،لازم یوم القیمه یجیبون علی هذالسئوال.
#بصیرت_عاشورایی
#نماز
🌱 نماز نوک کلاغی 🌱
🌼 اميرالمؤمنين علیه السلام مردى را ديدند كه شتابان و بدون رعايت طمأنينه نماز مى گزارد، از او پرسيدند چند وقت است كه چنين نماز مى گزارى؟ گفت: مدتى است، فرمودند: مَثَل تو در پيشگاه خداوند مَثَل كلاغ است كه نوک به زمين مى زند،
🌼 اگر با اين حال بميرى به آيين پیامبر صلی الله علیه وآله نخواهى مرد، سپس اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: همانا دزدترين مردم كسى است كه از نماز خود مى دزدد.
📚 إرشاد القلوب، ج1، ص207
#بصیرت_عاشورایی
#یاران_امام_حسین (ع)
▪️ زحر بن قیس
🌷 به امید جایزه با سرهای مطهر بر یزید وارد شد. با شور و حرارتی خاص فریاد برآورد: بشارت باد امیر مؤمنان یزید را به پیروزی بر حسین. همان که سر تسلیم نداشت، پس بامدادان برایشان تاختیم، پس آنها چون کبوتران بی پناه از ما گریختند. اندکی نپایید که همه شان را کشتیم. اینک جامه شان خون آلود و گونه شان خاک آلود است و بادهای بیابان غبار برایشان فروریزد، بدنهایشان میهمان آفتاب سوزان و زائرانشان کرکسان صحرا هستند و...
یزید اما چیزی به او نداد.
امام پیش از این فرموده بود: زحر بن قیس سر مرا به امید جایزه برای یزید خواهد برد ویزید چیزی به او نخواهد داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر اصلاح طلب ها مرجع تقلید داشته باشند معمولا مرجع شون امثال آقای #صانعی است.
حالا جالبه فیلمی از ایشون در اومده که حمایت می کنه از قمه زنی و ... صدای هیچ کدوم شون در نمیاد!یک لحظه فرض کنید گوینده در این فیلم آیت الله مکارم شیرازی بود رسانه های اصلاح طلبان چه می کردند؟
#سند
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/maheramezaan
https://chat.whatsapp.com/FJffl3Op2pb4Can2BvdRjX
✾❀🕊🍃🌷🕊️🌷🍃🕊❀✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🦋🏴🦋🏴🦋🏴
#واکنش_تماشاگران_لبنانی_به_تعزیه
🏴🦋🏴🦋🏴🦋🏴
🏴واکنش تماشاگران لبنانی به تعزیه
🏴وقتی شبیه خوان امام حسین علیه السلام یاری میطلبد ...
🏴🦋🏴🦋🏴🦋🏴
@andishe_nab110
همراه ما باشید
@yamjybaldaeawat
🏴🦋🏴🦋🏴🦋🏴
یا مهدی عج ادرکنی:
#پنجشنبههاویادشهدا
🍂این گریه برای غربتت کافی نیست...
🍂باید بروی و فرصتت کافی نیست...
🍂آخر چه کنیم استخوانهایت را؟
🍂یک قبر، برای وسعتت کافی نیست 😭
🍃 پنجشنبه و یاد شهدا با ذکر صلوات🍃
🌴◾️🌴◾️🌴◾️🌴