🌼💜🌼💜🌼💜🌼
#ان_شاءالله_روز_سه_شنبه تون_بخیر و سلامتی و اقتدار باشه بحق ارحم الراحمین...
🌼💜🌼💜🌼💜🌼
#فرازهائی_از_دعای_روز_سه_شنبه
🌼💜🌼💜🌼💜🌼
#خداوندا_بر_محمّد_خاتم_پیامبران و کامل کننده شمار رسولان و بر خاندان پاک و پاکیزه او و بر یاران برگزیده اش درود فرست،
🌼💜و در روز سه شنبه سه حاجتم را روا کن:
🌼💜 گناهی برایم مگذار جز آنکه بیامرزی،
🌼💜و نه اندوهی جز آنکه برطرف سازی،
🌼💜و نه دشمنی جز آنکه دور گردانی، به نام خودت
🌼💜که بهترین نامهاست، به نام خدا پروردگار
🌼💜زمین و آسمان، دوری از هر
🌼💜ناخوشایندی را که ابتدایش خشم خداست،
🌼💜و نیل به هر محبوبی را که آغازش 🌼💜رضای اوست خواستارم، پس از 🌼💜سوی خود سرانجامم را به آمرزش 🌼💜پایان ده، ای سرچشمه نیکی ها....
🌼💜🌼💜🌼💜🌼
http://eitaa.com/andishe_nab110
https://chat.whatsapp.com/Fpv7kJus8w67
💜🍃💜🍃💜🍃💜
تلنگرانه
🍀🍀🍀🍀
اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد
گفت کجا کاشته ای …
« پس نیکی را بکار،
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی…. برای هر کسی... »
تو نمی دانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …
اثر زیبا باقی می ماند،
حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد
همراه باشما در
👇👇👇
ایتا https://eitaa.com/andishe_nab110
واتساپhttps://chat.whatsapp.com/Fpv7KJus8bqLqNt6nSRw67
🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌹ذکر روز سه شنبه
🌹 *یا ارحم الراحمین*
🌺 خدا بهترین ناصر ماست 🌺
شاید بتوان اینگونه ادعا نمود که فرو افتادن در برابر پرودگار عالمیان، تنها سقوطی است که متاثر از قانون جاذبه ی زمین نیست ! بلکه عامل تعیین کننده این نوع از فرو افتادن ، تنها ؛ اراده و تصمیم انسان است و توفیق خداوند....
یادمان نرود که اگر اراده ی ما بر بندگی خدا قرار گیرد ، حضرتش عزت مان خواهد داد و تمام پدیده ها را مسخر اراده ی ما خواهد نمود !
✋ سلام دوستان گرامی من
که در برابر خداوند متعال سر فرود می آورید .......
سال نو مبارک ........
هر روزتان نوروز ............
و عزت و شوکتتان در پرتو
بندگی خدا روز افزون باد.
الهی آمین یا رب العالمین
التماس دعا
❀❀❀❀❀❀
● سهشنبه
٣ فروردین ١۴٠٠
❀❀❀❀❀❀
● ٩ شعبان
۱۴۴٢ قمری
❀❀❀❀❀❀
● ٢٣ مارس
۲۰٢١ میلادی
❀❀❀❀❀
🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷
یا مهدی عج ادرکنی:
🌹 توصیف برکات ظهور در کلام امام سجاد علیه السلام🌹
زمانی که قائم ظهور کند خداوند آفت و گزند را از هر مؤمنی برطرف میکند و نیرویش را به او باز میگرداند؛ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ الْعَاهَةَ وَ رَدَّ إِلَیْهِ قُوَّته» (غیبت نعمانی، ص317) حضرت در این روایت اشاره دارند که قائم(عج) ناجوریها را از تمام اهل ایمان (شامل عموم مردم دنیا که تا آن زمان به آن حضرت ایمان آوردند)، پس میزنند و آن توان معنویِ بالقوهای را که به واسطه آلودگی در گناهان و محیط اجتماعی نامناسب از آنها کاسته شده بود، به ایشان باز میگرداند تا در نهایت تندرستی مادی و معنوی به رشد خویش بپردازند؛ چرا که آنچه مانع رشد و تعالی انسانهاست، آلودگیهای نفسانی و گناهان ریز و درشتی است که موجب سنگینی افراد میشود و به این ترتیب توان معنوی آنها نیز کاسته میشود.
سوال
🍀🍀🍀
آیا می دانید واژه عيد در قرآن چند بار به کار رفته است؟
🍀🍀🍀🍀
جواب
🍀🍀🍀🍀
✅واژه عيد در قرآن فقط يك بار آمده است.
(أَللّهُمَّ أَنزِل علينا مائدۀً مِنَ السَّماء تكون لنا عيداً لأَوّلنا و آخرنا و آية منك). (۱)
،خدايا! نازل كن براى ما مائدهاى از آسمان كه براى اوّلين و آخرين از ما عيد باشد و نشانهاى از تو.
در تفسير اين آيه آمده است: عيد در لغت از مادّه عود به معنى بازگشت است. به روزهايى كه مشكلات از قوم و جمعيّتى برطرف می شود و بازگشتِ به پيروزيها و راحت هاى نخستين می كنند، عيد گفته می شود.
و در اعياد اسلامى به مناسبت اين كه در پرتو اطاعت يك ماه مبارك رمضان و يا انجام فريضه بزرگ حج، صفا و پاكى فطرى نخستين به روح و جان باز مى گردد و آلودگی ها كه برخلاف فطرت است از ميان می رود، «عيد» گفته شده است.
و از آنجا كه روز نزول مائده، روز بازگشت به پيروزى و پاكى و ايمان به خدا بوده است؛ حضرت مسيح(ع) آن را «عيد» ناميده است. (۲)
۱. سوره مائده، آيه ۱۱۴
۲. تفسير نمونه، ج ۵، ص ۱۳۱
همراه باشما در
👇👇👇
ایتا https://eitaa.com/andishe_nab110
واتساپhttps://chat.whatsapp.com/Fpv7KJus8bqLqNt6nSRw67
🍂
🔻 #غروب_غریب
............ قسمت پنجم
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
بچه ها خیلی ناراحت بودند و از قیافه بعضی ها معلوم بود که راضی نیستند که طعم تلخ اسارت را بکشند. اصلأ در باورشان این فکر نمی گنجید. تازه معلوم نبود که آنطرف خاکریز عراقی ها چه خبر است. هادی کیانی با بچه ها صبحت کرد و گفت شاید تقدیر ما اسارت باشد.... با صحبت هایی که در آن شرایط کرد، قدری بچه ها آرام شدند. دیگر کسی حرفی نمی زد. آرام آرام صدای گریه بچهها بلند شد. اطرافمان اجساد مطهر شهدا کم نبودند. بعضی ها در حال جان دادن بودند و بعضی نمی خواستند ما را همراهی کنند. لحظه جدایی و آخرین دیدار با دوستان فرا رسیده بود. شرایط بسیار سخت بود. همان شرایطی که شاید فقط و فقط یکبار در زندگی بعضی انسانها پیش بیاید. تصمیم رفتن به اسارت یا ماندن ریسک کشته شدن، بلاتکلیفی سختی بود و سخت تر از آن، ترک دوستان شهیدمان و بعضی از بچه ها که زخم های زیادی داشتند. بعضی از بچه ها که گویی تسلیم شرایط شده بودند، مشغول باز کردن تجهیزات و حمایل و وسایل اضافی شدند. به خاطر سرمای شدید، دست هایمان بی حس شده بود. شهید شاءق مرا صدا زد و گفت که نمیتوانم دکمه جیبم را باز کنم و آرم سپاه را در بیاورم. به کمک او رفتم ولی انگشتان من هم دست کمی از او نداشت. هر چه تلاش کردم بی فایده بود و فقط دکمه را تا نصف باز کردم و دیگر نمی توانستم کار بیشتری برایش بکنم. ابراز شرمندگی کردم و گفتم بگو چه کار کنم. گفت "هیچی! من با شما نمیام، چون بمحض دیدن این آرم مرا می کشند".
خیلی ناراحت شدم ولی فکر اینکه بتوانم کمک کنم تا جان بقیه را نجات دهم، بمن تسکین می داد. شهید شاءق را درحالی که روی دو زانو نشسته بود با ناراحتی ترک کردم و سراغ بقیه دوستان رفتم. بعضی از شهدا که با صورت در آب افتاده بودند، سر آنها را بر می گردندم تا شناسایی کنم، ولی بر اثر گل آلود بودن آب و خون آلود بودن چهره ها و نیز تاریکی هوا، نمیتوانستم تشخیص شان بدهم. بیشتر نگران افرادی بودم که نکند بر اثر سرما و یا مجروحیت بی هوش شده باشند. در این رفت و آمدها به برادر صادق حبشی رسیدم که الان در بنیاد شهید دزفول کار می کند؛ ظاهر سالم بود ولی هر چه تکانش می دادم فایده نداشت. ایشان در صبح عملیات به هوش می آید و در فرصتی به آب می زند و از میان جمع حدود 40 نفری ما، نجات پیدا می کند.
دیگر خسته شده بودم. بچه ها هنوز آرام آرام اشک می ریختند و به خدا و ائمه توسل پیدا می کردند. من هم مقداری نیزار زیر چانه ام گذاشتم وکلاه را به جلو آوردم. از سوز سرما دیگر قادر به هیچ کاری نبودم. مقداری که خوابم برد، بدنم کاملأ یخ زد. به فکر صحنه های دلخراش و وداع با دوستان بودم و اینکه چه چیزی در انتظارمان است. خیلی خیلی لحظات عذاب آوری بود.
در این فکرها بودم که یک دفعه تمام بدنم با همان یخ زدگی به اندازه چهل، پنجاه سانت از زمین بلند شد و دوباره به زمین خورد. در تمام بدنم احساس داغی می کردم. تیر تیربار عراقی ها درست از بین کلاه آهنی و یقه پیراهنم گذشته بود و به پشت گردنم خورده بود که هنوز هم مهمان ناخوانده گردنم است.
تقریبأ جزء آخرین نفراتی بودم که تیر خوردم. چند دقیقه ای گذشت که هادی گفت "عظیم یا تو یا رحیم پنبه زن باید بلند شوید و نگاه کنید که یک وقت عراقی ها از داخل نیزار به سراغمون نیایند."
رحیم از سمت چپ سینه اش تیر خورده و از پشت کمر خارج شده بود. مانده بودم کجای سینه رحیم را ببندم تا خون بند بیاید. رحیم با هر زحمتی بود بلند شد نشست و نگاهی کرد و دوباره سریع خوابید. مهدی چگنی از قسمت ران تیر خورده بود که هیچ وسیلهای برای بستن زخمش نداشتیم. تنها یک شال مشکی بلند (مخصوص علم) که مادرم داده بود و دوستش داشتم با کمی تردید از گردنم باز کردم و بالای ران مهدی را بستم ...
-------------------------
عظیم پویا
گردان بلال گروهان فتح
کربلای ۴
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصحت خوب و...نتیجه عالی از آقای دانشمند🌹
🌹🌱💐💐💐💐💐💐
🌟 *قدرت امام زمان در هر زمان*
🔰نقل شده که سید اسماعیل حِمیَری روزی در راه #مدینه بود در حالی که کوزه ای از #شراب با خود به همراه داشت که ناگهان با #امام_صادق علیه السلام مواجه شد!
❓حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حِمیَری در کوزه چه داری؟
‼️حِمیَری گفت: یا ابن رسول الله شیر در کوزه به همراه دارم!
🥛#امام #صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف دست من بریز!
✅ پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد!
❓در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: #امام زمانت کیست؟
🍷حِمیَری گفت: امام زمان من کسی است که شراب را تبدیل به شیر می کند!
👈 در احوالات سید آورده اند که از #گناه خود (شرب خمر) قبل از وفات #توبه کرد و #امام #صادق علیه السلام بارها برای او #دعا کرد.
📙 تنقیح المقال، ج۱۰، ص۳۱۳.
لطفاً با ما همراه باشید
┗━━━🍂🍃━━━┛🌱❅
🏠 کانال تبلیغی اندیشه ناب👇
🌱🌴🌺🌿
واتس آپ
🆔https://chat.whatsapp.com/Fpv7KJus8bqLqNt6nSRw67
ایتا 🎍🎄🌳🌷
🆔https://eitaa.com/andishe_nab110