eitaa logo
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
3.7هزار دنبال‌کننده
123 عکس
6 ویدیو
5 فایل
دریچه‌ای برای ارائه‌ گزیده‌های کوتاه از اندیشه‌های راهبردیِ اندیشمند فرزانه، مرحوم استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی (بنیان‌گذار فرهنگستان علوم اسلامی قم)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 دیدگاه «علامه سید منیرالدینِ حسینیِ هاشمی» دربارهٔ نظریهٔ «برخورد تمدن‌ها» و «گفت‌گوی تمدن‌ها» 🔵 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «جهانی ‌شدن بر سه محور ممکن است: 🌀 نظریه اول (برخورد تمدن‌ها) این است که بگوییم در عینیت‌، به‌وسیلۀ زبانِ کارآمدی، با تمدن دیگر درگیر می‌شویم که درنهایت، با برخورد تمدن‌ها، یک تمدن غالب می‌شود؛ یعنی کارآمدیِ خود را اثبات می‌کند و بسترِ هماهنگ شدنِ سایر تمدن‌ها می‌شود. در این محور، «موضع‌گیری» اساسِ تفاهم است و منطق کارآمدتر و پیروز بستر هماهنگی قرار می‌گیرد و دیگران با آن همراه می‌شوند. 🌀 نظریه دوم (‌گفت‌وگوی تمدن‌ها) این است که بر محورِ بهره‌وری از دنیا به تفاهم برسیم. در این فرض، نیازی به موضع‌گیریِ عینی و کارآمدیِ رزمی نیست؛ به‌جای برخورد، تمدن‌ها ‌گفت‌وگو می‌کنند. ‌این گفت‌وگو پیرامون بهره‌وری از دنیا انجام می‌گیرد؛‌ به‌گونه‌ای که هماهنگی در سطح جهانی براساسِ مابه‌الاشتراک‌ها انجام می‌شود و سطوح هماهنگی و استقلال به «مابه‌الاشتراک و مابه‌الاختلاف» تعریف می‌شود. ▫️مابه‌الاشتراکِ جهانی، میدان و سطح موضوعاتی را تحویل می‌دهد که باید در مقیاس جهانی هماهنگ شود. ▫️در سطح پایین‌تر نیز مجموعه‌ای از ویژگی‌های خاصِ منطقه‌ای است که در آن نیز مابه‌الاشتراکِ منطقه‌ای وجود دارد. باید استقلالِ مابه‌الاشتراک‌های منطقه‌ای حفظ شود؛ باید مابه‌الاشتراک هر منطقه هماهنگ شود و به وحدت برسد و ادبیات خاص خود را پیدا کند تا درنتیجه، تفاهم در مقیاس منطقه‌ای برای به حداکثر رساندنِ بهره‌وری حاصل گردد. ▫️دربینِ یک ملّت (که پایین‌تر از سطح یک منطقه است) نیز مابه‌الاشتراک‌هایی وجود دارد که با ملل دیگر در یک منطقه تفاوت دارد. مابه‌الاشتراک‌های ملّی اساسِ وحدتِ ملی قرار می‌گیرد. این وحدت هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند تا این‌که به یک شخصیت منتهی می‌شود. با این توضیح، کلاً مابه‌الاشتراک‌ها طبقه‌ها و مراتبِ موضوعات را معین می‌کند، و تعیین می‌شود که وحدت و تفاهم تا چه سطحی لازم است و تا چه سطحی نیز باید استقلال حفظ شود، نه این‌که درگیری باشد. بنابراین فرض «استقلال» و «تفاهم»، هردو حفظ می‌شود. 🌀 نظریه سوم (درگیری با «تمدن کفر» و ‌گفت‌وگو با «تمدن‌های متأله») این است که اصل در تفاهم برای بشر، نیازهای مادی و بهره‌وری از آن نیست، بلکه اصلْ جهتِ تکامل است. جهتِ تکاملِ یک انسان، کلیۀ نظامِ تعاریفِ ارزشی او را تنظیم می‌کند که می‌تواند با جهتِ تعاریفِ فردِ دیگر مختلف باشد. [لکن] وحدتِ جهت، علّت تفاهم است؛ «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ». ما قدرتِ هم‌جهت و هم‌سو شدن با خداپرستان را داریم. تفاهم بر روی مابه‌الاشتراک صحیح است؛ «مابه‌الاشتراکِ در جهت»، قابل‌تفاهم است. اگر مابه‌الاختلافِ در جهت به محورِ وحدت ـ آن‌هم با حفظ استقلال ـ برسد، امکان تفاهم دارید و اگر به وحدت نرسد و مثلاً هم «سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ» باشد و هم بت‌پرستی باشد، در این صورت، درگیری ‌به‌وجود می‌آید. پس، ما با «تمدن کفر» درگیری داریم و با «تمدن‌های متأله» ‌گفت‌وگو می‌کنیم. برای وحدت با متألهین، ‌گفت‌وگو می کنیم و در برخورد و موضع‌گیری نسبت‌به کسی که در جهتِ مقابل باشد، درگیری داریم.» (۱۳۷۸) ☑️ @moniroddin
🔆 علامه سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «در بالاترین افق، "دستگاه جدید ریاضی" تولید کرده‌ایم.» ↙️ https://eitaa.com/moniroddin/106 https://eitaa.com/moniroddin/108 https://eitaa.com/moniroddin/110 https://eitaa.com/moniroddin/111 🔗 کتابِ «تحول در ریاضیات، لازمهٔ تحول در علوم انسانی» می‌تواند شما را با جنسِ نظریهٔ ایشان آشنا کند. معرفی کتاب: https://eitaa.com/moniroddin/208
💥 «نشر ‌تمدن نوین اسلامی» منتشر کرد: 📕 کتاب «تحول در ریاضیات، لازمهٔ تحول در علوم انسانی» (بررسی امکان و ضرورت تأسیس ریاضیات اسلامی) ✍ نوشتهٔ استاد سید مرتضی حسینیِ الهاشمی (فرزندِ علامه سید منیرالدین حسینیِ ‌الهاشمی) 🌀 ریاضیات اسلامی چیست؟ آیا واقعاً چنین است که نتوان ریاضیات را به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمود؟ آیا مقصود از ریاضیات اسلامی، ریاضیاتی است که کاربرد اسلامی داشته باشد؟ آیا ریاضیات اسلامی بدین معناست که ۲ به‌علاوهٔ ۲، مساوی با ۴ نباشد و مثلاً ۳ یا ۵ گردد؟ آیا مقصود از ریاضیات اسلامی، ریاضیات استنباطی و تعبدی است که بتوان آن را از آیات و روایات استخراج کرد؟ آیا مقصود از ریاضیات اسلامی، ریاضیات دوره مسلمین است؟ آیا ریاضیات اسلامی، به معنای نفی سایر ریاضیات‌های موجود، به دلیل غیراسلامی بودن آنهاست؟ آیا با تأسیس ریاضیات اسلامی، ریاضیات قدیم و ریاضیات جدید از اعتبار ساقط شده و نسخ می‌گردند؟ آیا طرح موضوع ریاضیات اسلامی، مایه تضعیف دین است؟ ⬅️ عمده مخالفت‌ها نسبت‌به ریاضیات اسلامی، ناشی از تصور نادرست و غیردقیق از این واژه است. لذا باید گفت پاسخ همه سؤالات فوق، منفی است و در این کتاب تلاش شده، ضمن ارائه تصور دقیقی از ریاضیات اسلامی، امکان و ضرورتِ آن به اثبات برسد. 💠 خرید کتاب (از ۱۵ تیر ۹۸) (۲۰۰ صفحه + یک عدد DVD تصویری | ۳۰ هزار تومان، به‌علاوهٔ هزینهٔ پُست): 🆔 @tamaddonnovin ☎️ 09104646212
📀 این DVD به‌همراه کتاب «تحول در ریاضیات، لازمهٔ تحول در علوم انسانی» ارائه می‌شود. 🔗 معرفی کتاب و نحوهٔ خرید آن: https://eitaa.com/moniroddin/208
اولین کنگره اقتصاد اسلامی ..pdf
1.31M
🗂 متن PDF پروندهٔ اولین کنگرهٔ اقتصاد اسلامی، مشهد مقدس، شهریور ۱۳۶۷ با حضورِ سید محمود هاشمی شاهرودی محمد مؤمن قمی محمدتقی مصباح یزدی سید کاظم حائری سید منیرالدین حسینی الهاشمی محمد واعظ‌زاده خراسانی احمد جنتی محمدرضا مهدوی کنی محمد محمدی گیلانی محمدعلی تسخیری ابراهیم امینی و... ☑️ @moniroddin
تعمیر بانک .pdf
295.7K
📜 متن سخنرانی سید منیرالدین حسینیِ هاشمی در اولین کنگرهٔ اقتصاد اسلامی، مشهد مقدس، شهریور ۱۳۶۷ 👈 تعمیرِ بانکْ همان اسلام امریکایی است ☑️ @moniroddin
🔆 انقلاب اسلامی می‌تواند در "صنعت" در جهان حرفِ اول را بزند. ✅ علامه سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: 🌀 «باورِ این‌که آلمان‌ها قوم برترند، صنعت آن‌ها را آن‌قدر بالا برد که نصف دنیا را گرفتند! اگر شما هم "آن تلاشی که در جبهه شهید می‌داد" را نظام‌مند کنید تا برای صنعت هم ایثار کند، در صنعت هم حرف اول را خواهید زد! من آرمان‌گراییِ اسلامی را در همه ابعاد قطعاً بسیار شدیدتر از آرمان‌گرایی آلمان می‌دانم. در مقنّن کردنِ نظامِ فلسفی حتماً قوی‌تر می‌دانم. در فلسفه حرکت، حرف اسلام بی‌شک بالاتر از حرف هگل است. نظام مناسکِ پرورشی اسلام هم از مناسک پرورشی آلمان قطعاً قوی‌تر است. در ارتباط با حقایق عالم هم حرف و فعل آن‌ها به عُجْبِ ملی، یعنی به شیطان و انانیتِ نفس، بازمی‌گردد. انانیت انسان، قدرتش کمتر از حقایقی است که به دستِ ائمه طاهرین (علیهم‌السلام) است. اگر شدتِ این‌ها پشت‌سرِ تولید، نظام‌مند شود، تولید ناخالص ملی قطعاً تولید ناخالص رشدآور می‌شود.» 🌀 «همان‌گونه که غیرتِ آلمانی توانست اختراع بزرگ تحویل دهد، متقابلاً ما انگیزش اسلامی و انقلابی را برای اختراع مادی، اساس قرار می‌دهیم. [در این صورت] حتماً در ارتباطات و کلیه وسایل، از‌ آن‌ها پیشرفته‌تر خواهیم شد. شما باید کارآمدیِ برتر تحویل دهید. اگر کارآمدیِ برتر را تحویل دادید دیگر اسمش را هواپیما بگذارید یا چیز دیگر فرقی ندارد. باید سرعتِ حمل و نقل شما از‌ آن‌ها بالاتر باشد.» (۱۳۷۸) ☑️ @moniroddin 🔗 تصویر: #سامانهٔ_سوم_خرداد (تولید ایران، ۱۳۹۳)، شکارچیِ #گلوبال_هوک (پیشرفته‌ترین پهباد نظامی جهان)
🔆 اقتصاد ایران دوپایه‌ای و دوقطبی است. 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «اقتصاد ما دوپایه‌ای و دوقطبی است: در یک‌ قطبِ اقتصاد، ارزش‌های انقلاب وجود دارد و در یک قطبِ دیگر، ارزش‌های سرمایه‌داری تزریق شده است. در یک دوره، "مدل سوسیالیستیِ محض" بر سر کار آمد، ولی چون با "انگیزه عمومی" هماهنگی نداشت، دچار بن‌بست شد. حالا هم یک‌ مدل دیگری را آوردید که آن‌هم باز با انگیزه عمومی هماهنگی ندارد.» (۱۳۷۸) ☑️ @moniroddin
🔆 تقابل «بازار کار» و «بازار سرمایه» در اقتصاد ایران 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «سهمِ‌تأثیرِ «نرخ کار» در «قیمت کالا» منشأِ نزاعِ بین دو دسته، یعنی صاحبان «سرمایه» و «کار»، شده است. ما در کارخانه، اوّل نرخ سرمایه را بالا می‌بریم و نرخ کارگر را به‌نسبت پایین می‌آوریم؛ ولی قیمت این کالا که در بازار وارد می‌شود به‌اضافۀ سودِ سرمایه است، و برابر قرار می‌گیرد با کارِ کارگری که بیرون قرار دارد و تحت پوشش نظام سرمایه‌داری و کارخانه نیست، مثلاً لوله‌کش یا سیم‌کش یا سفیدکار یا کارگر آزاد است؛ او چون جرئت روحی خریدن آن را پیداکرده است، نرخ خود را بالا می‌برد تا بتواند این شی‌ء را بخرد؛ او می‌گوید «مزد من پنج‌ هزار تومان یا شش‌ هزار تومان باشد»، و همین‌که مزد خود را بالا برد، سبد بازار کار عوض می‌شود و [اثرش] تا بخش خدمات دولت و بخش کارگرهای کارخانه نیز کشیده می‌شود؛ در نتیجه، مجبور می‌شوند قیمت کار را بالا ببرند. قیمت کار را که بالا بردند سرمایه سود نمی‌کند؛ بنابراین، سرمایه‌دار هم مجبور است سود سرمایه را بالا ببرد. پس سودِ سرمایه متغیرِ اصلی نیست. این رقابت بین کار و سرمایه به‌معنای رقابت بین دو نظام ارزشی است؛ یک نظام ارزشی «انسان» را اصل می‌گیرد و دعویِ عدالت اجتماعی می‌کند و نظام سرمایه‌داری «سرمایه» را اصل می‌گیرد و انسان را مثلِ کالا می‌داند؛ می‌گوید انسان را جزو بازار بشمارید: یک ستون را «بازار کالا» قرار بدهید، یک ستون را بازار «کار»، و یک ستون را «بازار سرمایه یا کالاهای سرمایه‌ای یا ابزاری» و یک ستون را هم «پول». نرخ «رشد سرمایه» باید شاغولِ تنظیمِ همه این‌ها باشد. آن‌ها در کجا این حرف را می‌زنند؟ در نشر اسکناس. امّا شما در دستگاه اصالت انسان می‌گویید اولاً «سرمایه» سودِ تضمین‌شده ندارد؛ اگر قرار باشد که ضرری پیش بیاید نباید به انسان ضرر بخورد، بلکه باید به سرمایه ضرر بخورد (یعنی عدم امنیت برای سرمایه). ثانیاً می‌گویید «متغیر اصلی» هم انسان است. در نظام سرمایه‌داری، انگیزه را به‌صورت طبقاتی تحریک می‌کنند، امّا این تحریک در جامعه انقلابی، بلافاصله بازار کار را گران می‌کند.» (۱۳۷۸) ☑️ @moniroddin
💥 کسی که می‌گوید حضرت اباعبدلله(ع) به کوفه رفت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد، معنای «تکامل‌گراییِ تاریخی» را نمی‌فهمد. عاشورا ترکیب «ستیز» و «عاطفه» بود، برای هدایت تاریخ بشر. ✔️ استاد مرحوم سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی (بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم): «اينكه می‌گويند حضرت اباعبدالله(ع) آمده بود حكومت اسلامی تشکیل بدهد (کتاب «شهيد جاويد» اين را می‌گفت)، به‌خاطرِ این است که معنای «تكامل‌گرايی تاريخی» را نمی‌فهمند. تكامل‌گرايی تاريخي، خيلی عظيم‌تر از تكامل‌گرايی اجتماعی است. ⬅️ تكامل‌گرايی تاريخی، باقی می‌ماند بدون اين‌كه شخص باشد و در همه جريانات تكاملی، موضوع رشد و تكامل قرار می‌گيرد؛ لذا گرايش‌ كه الان به حضرت اباعبدالله(ع) در سراسر جهان وجود دارد، قطعاً در سده اول وجود نداشته است. ⬅️ کسی می‌تواند به زبان تاريخ صحبت كند كه «ستيز» و «عاطفه» را بتواند به عالی‌ترين شكل تاريخی‌اش تركيب كند. در قضيه عاشورا و جريانات بعدش، كاملاً اين امر، واضح است؛ يك ذره آثار ذلّت در اُسرا ديده نمی‌شود؛ ⬅️ نه يك ذره هم پايشان را از مقاومت در برابر دشمن پايين می‌گذارند، و نه يكديگر را توصيه می‌كنند به اين‌كه ابراز عاطفه نكنيد! در ابراز عاطفه كردن هم خيلی شديد هستند! اين با هيچ نظام جنگی كه بخواهد در وهله، ساختار بسازد، نمی‌سازد. اين را در جاهای مختلف مشاهده می‌كنيد. اين‌که در جنگ، عمروعاص خودش را لخت می‌كند، حضرت او را رها می‌كنند، اين دقيقاً معنای انسان‌گرايی است. معنايش اين است كه او ابراز ذلت می‌كند و من به آدمی كه ابراز ذلت می‌كند، ابراز قدرت نمی‌كنم! آيين ما اين است كه فراری از جنگ را تعقيب نكنيد؛ هر چند يقين داشته باشيد او همين كه توانست فرار كند، دوباره نامردی و نامردمی خودش را به شديدترين وجه ابراز می‌كند. اين دقيقاً يعنی باز كردن مشت عمروعاص. يعنی آيين عمروعاص را شكسته؛ نه شخصش را. آيين خودمحوری را در برابر آيين ارزش‌محوری شكسته. ⬅️ اصلاً شمشير علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) می‌زند برای اين‌كه ارزش، بر تاريخ مسلط بشود؛ نه این‌که مثل انقلاب‌های اجتماعی، ساختاری، در [آن] وهله، ايجاد بشود». ۷۹/۱۲/۶ ☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
🔆 تقابل «بازار کار» و «بازار سرمایه» در اقتصاد ایران 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «سهمِ‌تأثیرِ «ن
🔆 تأثیر دوقطبی شدن اقتصاد، در مدیریت اجرایی 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «تقابل بازار کار و بازار سرمایه (دوقطبی شدن اقتصاد)، مدیریت اجرایی را با مشکل روبه‌رو می‌سازد. یعنی کارگر می‌گوید کارم را نمی‌فروشم جز به قیمت مثلاً دو کیلو گوشت. یعنی قیمت کالاهای مصرفی که در سبد زندگی‌اش هست را شرط می‌کند. این کارگر، سرمایه بزرگی هم ندارد، سرمایه‌اش بسیار کم است؛ یعنی سرمایه‌اش آن‌قدر نیست که بشود گفت او سرمایه‌دار است، ولی کار دارد و نرخ کارش می‌تواند تقاضای مؤثر اجتماعی بسازد؛ البته درصورتی‌‌که ضرب در گستاخی انقلابی شود. ولی اگر کارگرِ مهاجر باشد و گستاخی انقلابی پیدا نکرده باشد، چنین جرئتی ندارد و تسلیم می‌شود و کارِ ارزان را می‌پذیرد.‌ امّا کارگر ایرانی نمی‌پذیرد و می‌گوید من هم مصارف آن‌چنانی را می‌خواهم! وقتی این قشر (یعنی «بازاری» و کلیه کارگرهای آزاد) نرخ را بالا آوردند، حجم این‌ها در بازارِ کار قابل‌اندازه‌گیری و شناسایی است؛ این حجم، قیمت کارکنان دولت را بالا می‌برد، چون کارکنان دولت خیلی تحت فشار قرار می‌گیرند. زیرا کاسبِ جزء بار خودش را می‌بندد؛ سرمایه‌دار هم، که «شرکت» دارد، هم بار خودش را می‌بند؛ این وسط، کارکنانِ دولت، یا مجبور می‌شوند دست به دزدی و رشوه بزنند، یا این‌که باید نرخ کار‌ آن‌ها هم افزایش یابد.» (۱۳۷۸) ☑️ @moniroddin
🔆 ریشۀ اصلیِ گرانی «تقابل بازار کار و بازار سرمایه» است 💠 سید منیرالدین حسینیِ الهاشمی: «می‌گویند وقتی پول نقد در بازارْ زیاد باشد، تورم می‌شود. معنای اینکه "پول نقد که زیاد باشد گرانی می‌شود" این است که می‌گویند "تقاضای مؤثر" داریم و "تقاضای غیرمؤثر". یا "تقاضای پول به دست، و تقاضایی که پول دستش نیست". می‌گویند تقاضای پول به دست‌ها مؤثر است. اگر ده نفر برای خرید ده کیلو سیب پول نقد داشتند، اما در بازار، فقط پنج کیلو سیب وجود داشت، سیب گران می‌شود. ولی اگر توانستیم کاری کنیم که پنج نفر از این‌ها پولشان را، به امید سود، در بانک بگذارند و فقط پنج نفرشان سیب بخرند، سیب ارزان می‌شود. آن پولی هم که به بانک دادند، اگر بانک در احداث باغِ سیب سرمایه‌گذاری کند، در دُورِ بعد، سیب زیاد و ارزان می‌شود. پس بانک پول‌ها را جمع می‌کند تا تقاضاها به نسبتِ عرضۀ کالا کم و یا متعادل شود. پس، می‌گویند: اساس این است که نقدینگی‌ها جمع شوند. [در پاسخ باید گفت:] اگر تورمْ سالیانه بود و مقدارش هم به‌اندازۀ افزایش سود سرمایه بود، درست می‌گویند. ولی اگر تورم هفتگی است، باید ببینیم اشکال از کجاست. دو عامل دارد: می‌گوییم نُه میلیون شاغل آزاد دارید و قطب توسعه اقتصاد شما هم "توزیع" بوده است؛ یعنی در چرخۀ تولید، "توزیع" محور بوده است. تولید منزل، کارخانه‌ای نیست؛ تکنیسین _ یعنی بنا، لوله‌کش، سیم‌کش و کارگر تجربی _ خویش‌فرما هستند؛ شرکت‌های بزرگی نیست که به آن‌ها امر و نهی کند و نرخ تعیین کند. در بازارِ عرضه و تقاضا، خودشان با مشتری‌شان هماهنگ می‌کنند! [از طرفی،]جرئتِ انقلابیِ این‌ها بالا رفته است؛ لذا دیگر احساس حقارت نمی‌کنند، نمی‌گویند که ما نباید سوار هواپیما بشویم، ما نباید یخچال داشته باشیم، ما نباید تلفن داشته باشیم. سی چهل سال قبل از انقلاب را ببینید که در قم چند نفر تلفن داشتند. ببینید سال پنجاه که پول نفت آمده و بازار رونق پیداکرد، چقدر داشتند. بقیه کالاها را هم ببینید. خب، در مدل تنظیمِ چهاربازارِ "کالای مصرفی، پول، کار، و سرمایه و ابزار"، مدل سرمایه‌داری می‌گوید "رشد بیست درصدیِ سرمایه در سال" را حفظ کن! نیروی کار در ایران _ یعنی نه میلیون شغل خویش‌فرما_ هم می‌گوید: "من سبد کالای مصرفی خودم را حفظ می‌کنم! اگر سرمایه‌دار، کالایی را که من مصرف می‌کنم بیست درصد گران کرد، من هم کار خودم را بیست درصد گران می‌کنم". پس در مدل و در نسبتِ بین دسته‌ها، عملاً سرمایه ‌بر کار حاکمیت ندارد. همین‌که قیمت کالا را گران کنند او هم "کار" خود را گران می‌کند و مقابله می‌کند. دوباره سرمایه مجبور است خودش را بالا بیاورد، و الا ضرر می‌کند و سپس کار، گران می‌شود و... . آن‌وقت حتماً تورم هفتگی ایجاد می‌شود. این ناهنجاری بین دو تا قطبِ از مدل تنظیم پول وجود دارد؛ بین "کارِ خویش‌فرمای گستاخ" و "سود سرمایه". اگر بخواهید او با انگیزه دیگری کار کند و محرِّکش اختلاف طبقاتی نباشد _ یعنی برود در سرمایۀ وقف کار کند که سودْ به نفعِ یک قشر خاص نباشد _ مدل دیگری می‌خواهد. این مدل کنونی نمی‌تواند جواب بدهد؛ یک مدل دیگری می‌خواهد که قطب توسعه‌اش نیروی کار باشد. البته در آن‌جا هم سرمایه هست ولی به‌تبعِ رشد کار است. رشد کمّی و کیفیِ کار به هزینه و مصرف برنمی‌گردد، به تحریک و بازدهیِ تحریک برمی‌گردد. تحریک می‌تواند غیرِکالایی باشد. تحریک آرمانی، تحریکی غیرکالایی است.» (۱۳۷۸/۱۰/۳۰) ☑️ @moniroddin
💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «اقتصاد سرمایه‌داری نمی‌تواند در این جامعه حضور تام و جدی پیدا کند؛ آن‌هم به دو دلیل: «مذهب» و «انقلاب». به همین دلیل که نمی‌تواند حضور تام پیدا کند لذا سعی می‌کند سود سرمایه را به نصاب برساند، قطب «کار» نیز سعی می‌کند خود را به نصاب برساند؛ ولی نتیجه برخورد این‌ها آن می‌شود که مرتباً قیمت‌ها افزایش می‌یابد و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را کنترل کند. شما نیز مطمئن باشید که نمی‌توانید آن را کنترل کنید، مگر این‌که مدل نظام سرمایه‌داری را کنار بزنید.» (۱۳۷۸) ☑️ @moniroddin
🔆 در مدل سرمایه‌داری، «فرهنگ» از «سرمایه» سفارش می‌پذیرد. 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «[در مدل سرمایه‌داری این‌گونه است که] فرهنگ، در سفارش‌پذیری، از سرمایه باید سفارش بپذیرد؛ چه در سطح اكتشاف برای حل نیاز باشد و چه در سطح ساختارسازی باشد. این‌كه چه نظامی را برای تولید كارخانه‌‏اش بسازند‌ ـ چه در سطح نظام توزیع و چه در سطح نظام مصرف باشد ـ فرهنگ در این‌جا در خدمت است! فرهنگ در این‌كه چه كسانی حق خواندن دارند، به چه كسانی مقدوراتی را بدهیم كه بتوانند بخوانند، می‏‌گوید: به آن افرادی حق آموزش بدهید كه به نفعِ سرمایه است. بنابراین، بهترین مدرسه‏‌ها و بهترین دانشگاه‌‏ها و بهترین امکانات آیا برای كسانی است كه شایستگی‌‏های بهتری را دارند؟ یا برای كسانی است كه به سرمایه نزدیك‌ترند؟ متناسب با نزدیكی و دوری‏شان به سرمایه، امكان آموزش و فراگیری اطلاعات را پیدا می‌‏كنند، نه متناسب با شایستگی خودشان. [ممکن است] استعداد یك دانش‌آموزْ خیلی خوب [باشد] ولكن پدر او سرمایه‌‏دار نیست؛ لذا كلاس خصوصی برای او گرفته نمی‏‌شود، و جای او در دبیرستانِ خوب نیست! [جای او] در دبیرستانِ شلوغ است كه اساتید درجۀ پایین و معلمین درجۀ سه درس می‌دهند و در آن‌جا هم اگر گرفتاری مالی برای خانواده‏اش پیدا شد و نتوانستند حداقلِ زندگی را درست كنند، به فرزندشان می‏‌گویند كه ترک تحصیل کند. پس، در تولید دانش، به نفع سرمایهْ سفارشاتی عمل می‏‌کنند و در آموزشِ آن هم سفارشاتی عمل می‏‌كنند. در مصرف هم [همین‌گونه است]؛ این اطلاع که به دست آمد، چگونه در جامعه به كار گرفته می‏‌شود؟ چه اطلاعاتی به دست چه كسانی می‌‏رسد؟ اطلاعاتِ تخصصی‏ چگونه دسته‌‏بندی و علمی می‌‏شود؟ باز به نفع سرمایه‏. چه اطلاعاتی را چه كسانی محروم هستند که داشته باشند؟ به نفع سرمایه. اصلاً این‌كه چند درصدِ این كشور باید درس خوانده باشند و چند درصد آن نباید درس خوانده باشند، و امكان آموزشی و فضای آموزشی و استاد و لوازم‌التحریر و فرصت و زمان برای تحصیل، چگونه در ملت و بافت آنها تخصیص پیدا می‏‌كند؟ متناسب با آن چیزی است كه برای تكامل سرمایه و افزایش سرمایه است. اگر [این] روند، شتاب بیشتری داشته باشد كه موجب اخلال در بازار سرمایه شود، سرعتِ آن باید تبعیت كند! می‌‏گویند "مبارزه با بی‏سوادی"، ولی با چه نرخ سرعتی و چگونه؟ به‌گونه‌ای كه با حفظ منافع سرمایه سازگاری داشته باشد» (۱۳۷۶/۱۱/۲۱). ☑️ @moniroddim
🔆 زيربنای دستگاه سرمایه‏‌داری، دستگاه سياسی و فرهنگیِ آن است 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: «زيربنای دستگاه سرمایه‏‌داری، دستگاه سياسی و فرهنگیِ آن است؛ فرهنگ بايد برای حل نيازهای رشدِ سرمايه پژوهش كند و سياست بايد برای حفظ سرمايه و رشد آن، خدمات تحويل دهد» (۱۳۷۶/۱۱/۲۱).‌ ☑️ @moniroddin
🔆 «ولایت» اِبایی از «تفاهم» ندارد، بلکه سلطه‌گر است که از تفاهم اِبا دارد 💠 سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: "«ولایت» ابایی از «تفاهم» ندارد، بلکه سلطه‌گر است که از تفاهم ابا دارد! آن کسی که می‌خواهد مسائلی را به مردم تحمیل کند، بی‌معنی است که به‌دنبالِ تفاهم باشد؛ امّا آن‌که مسئولیتِ ولایت را داراست، می‌تواند تفاهم کند؛ چون در نفسِ این تفاهم، سرپرستیِ رشد واقع می‌شود. اگر کسی مسئول رشد شد، تفاهم برایش بهترین راه است." (۱۳۷۹) ☑️ @moniroddin
🔆 شکستن جرأت روحی دشمن با شهادت‌طلبی 🖊سید منیرالدین حسینیِ هاشمی: 🔸 در جنگ تحمیلی... انسان‌هایی را که اسلام پرورش داده بود، به استقبال شهادت می‌رفتند، و مقصد آن‌ها لقاء رحمت الهی بود. ضربه زدن به دشمن برای آن‌ها اصل بود، نه حفظ خود. این دستگاه پرورشی اسلام دشمن را ضربه می‌خواهد بزند؛ یعنی اصل برایش، اعتلای کلمه توحید است، نه اینکه اصل برای او حفظ جان باشد. 🔹در جنگ جمل علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه افضل صلوات المصلین) پرچم جنگ را اول به محمد حنفیه می‌دهد. محمد حنفیه صبر می‌کند که تیراندازها یک خشاب تیر بیندازند، تمام بشود آن خشاب، در آن فرصت مسیر جنگ را عبور کنند. حضرت آمد گفت چرا ایستاده‌ای؟! گفت می‌خواهم یک خشاب‌شان تمام بشود، حرکت کنم. حضرت پرچم را از او گرفت و داد به حسن بن علی. 🔸 این مسئله «أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ»(1) در جنگ برای کسی است که قائل است که قابض روح جناب عزرائیل(علیه السلام) است و دشمن نمی‌تواند قبض روح کند. برای کسی است که می‌گوید «و من یتوکل علی الله، فهو حسبه»؛ من برای یاری دین خدا به استقبال خطر می‌روم تا جرأت دشمن را اول بشکنم، بعد دست او را؛ اول دست روحی او را بشکنم، بعد دست جسمی او را بشکنم. اول «جرأت حرکت روحی» او را سلب کنم و قدرت تصمیم‌گیری او را از بین ببرم، بعد به اسلحه‌اش دربیندازم. پی‌نوشت: 1- «سر خود را به خداوند بسپار». خطاب امیرالمؤمنین در جنگ جمل هنگام دادن پرچم به محمدحنفیه (خطبه 11 نهج‌البلاغه). 🗄 بانک اطلاعات فرهنگستان علوم اسلامی - پژوهش 186 - جلسه 3 (1372) https://eitaa.com/moniroddin
«بسم الله الرحمن الرحیم» این تازه اول بسم‌الله است... .
برکات شهادت قاسم سلیمانی .mp3
14.81M
🎧 استاد میرباقری | قطعۀ صوتی در «تحلیل آثار و برکات شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی»، ۱۳۹۸/۱۰/۱۶ (۳۰ دقیقه) 💥با شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی دو فتنۀ مهم در منطقه کور شد یا در حال کور شدن است: 1⃣ #فتنۀ_تفرقه (جنگ‌های فرقه‌ای و قبیله‌ای در جبهۀ مقاومت) 2⃣ #فتنۀ_غربگرایی و احیای شبکۀ منفعلین 💥 خداوند گاهی «حق» را با «شهادت» آشکار می‌کند. 💥 جنگ ایران و آمریکا جنگ ایدئولوژیک است. فروپاشی آمریکا _ مثل فروپاشی شوروری _ #فروپاشی_ایدئولوژیک خواهد بود. امام(ره) در نامه به گورباچف متذکرِ این نکته شده‌اند. ☑️ @mirbaqeri_ir