eitaa logo
اندیشه تمدنی
2 دنبال‌کننده
194 عکس
165 ویدیو
13 فایل
پرونده شخصی در ایتا (این کانال عضو نمی پذیرد)
مشاهده در ایتا
دانلود
اندیشه تمدنی
مرزبان حماسه جاوید، آسمانی شد...😭
🔻نامه دکتر شریعتی () به علامه محمدرضا حکیمی (): «برادرم، مرد آگاهی و ایمان، اخلاص و تقوی، آزادی و ادب، دانش و دین، محمد رضا حکیمی. در این فصل بد که هر خبری می‌رسد شوم است و هرچه روی می‌دهد فاجعه و «هر دم از نو غمی آید به مبارک‌بادم»، نام شما بر این دو «یادنامه» برای من یادآور آن آرزوی دیرینه و شیرین بود، که همچون صدها هزار آرزوی دیگری که طوقی کرده بودم و بر گردن فردا بسته بودم در این ترک‌تاز زمانه گسست و به یغما رفت و آن آرزو در یک کلمه، بازگشت شما به میدان بود، میدانی که این‌چنین خالی مانده‌است و در پیرامون، نسلی عاشق و تشنه نگران ایستاده و چشم انتظار تا مگر در برابر این «غوغا»، رویاروری این دن‌کیشوت‌ها و شومن‌های شبه هنری و شبه سیاسی و شبه مذهبی و این همه خیمه‌شب بازی‌ها که در مسجد و می‌خانه برپاست و کارگردانِ همه یکی است، سواری بیرون آید، شمشیر علی در دست و زبان علی در کام، دلی گدازان از عشق، سری بیدار از حکمت... اما رنج دیگرم این است که بسیاری از کارهای اصلی‌ام به همان علتِ همیشه، زندانی زمانه شده و به نابودی تهدید می‌شود، آنچه هم از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بد چاپ شده‌است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی-تحقیقی، که فریادهایی از سر درد، نشانه‌هایی از یک راه، تکان‌هایی برای بیداری، ارایه طریق، طرح‌هایی کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایده‌ها و بالأخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد و آن هم در شرایطی تبعیدی، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای می‌رفت. آنها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلط‌گیری معنوی و لفظی و چاپی شود. اینک، من، همه این‌ها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستی‌ام و همه اندوخته‌ام و میراثم را با این وصیت شرعی، یکجا به دست شما می‌سپارم و با آن‌ها هر کاری که می‌خواهی بکن. فقط بپذیر تا سرنوشت سختی را که در پیش دارم بتوانم با فراغت دل بپذیرم و مطمئن باشم که خصومت‌ها و خباثت‌ها در محو یا مسخ ایمان و آثار من کاری از پیش نخواهند برد و ودیعه ام را به‌دست کسی می‌سپارم که از خودم شایسته‌تر است. لطف خدا و سوز علی تو را در این سکوت سیاه، به سخن آورد که دارد همه چیز از دست می‌رود، ملت ما مسخ می‌شود و غدیر ما می‌خشکد، برج‌های بلند افتخار در هجوم این غوغا و غارتْ بی دفاع مانده‌است. بغض هزارها درد، مجال سخنم نمی‌دهد و سرپرستی و تربیت همه این عزیزتر از کودکانم را به تو می‌سپارم و تو را به خدا و…خود در انتظار هرچه خدا بخواهد».