#رهی_معیری
از تو بود راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرستار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چاره خود کن که طبیب خودی
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_للین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
ادبیات چیز شگفتی است، وارنکا، یک چیز خیلی شگفت. من این را پریروز در کنار این آدمها کشف کردم. ادبیات چیز عمیقی است. ادبیات دل آدمها را قوی میکند و به آنها خیلی چیزها یاد میدهد و در هر کتاب کوچکی که اینها دارند چیزهای شگفت زیادی هست. چه عالی نوشته شده اند! ادبیات یک تصویر است، یا به تعبیری هم یک تصویر است هم یک آینه; بیان احساسات است، شکل ظریفی از انتقاد است، یک درس پند آموز و یک سند است.
#بیچارگان_#داستایفسکی
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_للین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
این شعر به زبان ترکی خراسانی نوشته شده. لطافت و سادگی ای درونی که داره باعث میشه ملال آور نباشه.
ترجمه ا ش هم بعد از متن شعر نوشته شده.
👇👇👇🦋
گِئجه لَه آی که چِخَندَه
من سَنِه آیدَه گِرَردِم
سَن بیلَردِنگ که بُ ایش چِن
نُقَدِر داغَه چِخَردِم
دامِنگ ایستِندَه یاتَردِم
تا یاخِندَن سَنِه گِریم
سَن نَمیستینگ گِنَه مَندَن
گَه سَنه جانِمِه بِریم
کیچَه باغدَن که گِچَردِنگ
مَن اُلَردِم یاش و سَن گِز
گِزلَرِنگ یاشلِه اُلَردِه
مَنَه دییَردِه مِنگ سانِه سِز
سَن گِچَردِنگ و گِدَردِنگ
مَن اُلَردِم سَنَه شیدا
ایرَیِم گرب گرب اِئدَردِه
باشِمَه گَلَردِه غوغا
گزِمِه یولَه تیکردِم
سَنیچِن آتدَن دیشردِم
آتِنگه مَن یالوارَردِم
گینِنگ آلنلِندَه بیشَردِم
یادِنگه گَلیَه اُگین لَه
سَن گِدَردِنگ کِئنَه یولدَن؟
مَنِ آواره سنیچِن
تاشلَدِم آلَمَه، شُ قولدَن
سن گئچردِنگ و گِدَردِنگ
مَن گِزِم سَندَه قالَردِه
اُتِرَردِم مَن یولِنگدَه
بوی بالنگ گِزدَن قاچَردِه
قِرخ بُهارگِشدِه اُ گیندَن
و منم، یادِنگدَه بارَم
نَمَه فرق اِئددِه سنی چِن
که گِرَنگ سن مَنَم بارَم
نَمه اِئدِده دَنگ مَنی چن
ایندِه یَچَن گِزَه گَلیَه؟
خار اگر خواردِه، گَنَم
بیر گینِه چِن ایشَه گَلیَه
سن گِدِد دِنگ یولِنگه
مَنَم گِددِم ایز یولِمَه
اما بیرگین گِرَرنگ که
مَن دُرِددَم ایز قولِمَه
ترجمه فارسی:
شبها وقتی که مهتاب برمی آمد
من تو را در ماه می دیدم
تو می دانستی که برای این کار
چه قدر از کوه بالا می رفتم؟
پشت بام می خوابیدم
تا از نزدیک تو را ببینم
تو باز چه می خواهی از من؛
بیا تا جانم را به تو بدهم
از کوچه باغ که می گذشتی،
من اشک می شدم و تو چشم
چشمانت پر اشک می شد
و به من هزاران حرف می گفت
تو رد می شدی و می رفتی
و من شیدای تو می شدم
قلبم به طپش می افتاد
و در سرم غوغا به پا می شد
چشمم را به راه می دوختم،
برای تو از اسب پیاده می شدم
به اسبت تمنا می کردم،
در مقابل آفتاب می پختم
آن روزها یادت می آید؟
تو از راه کهنه می رفتی.
من آواره از همان سمت،
برایت سیبی انداختم
تو رد می شدی و می رفتی
و چشمان من در تو خیره می ماند
می نشستم بر سر راهت،
قد و قامتت از مقابل چشمانم محو می شد
چهل بهار از آن روز گذشت
و من به یادت هستم
برای تو چه فرقی کرد
که ببینی من هم هستم
برای من چه کردی
که حالا به چشم بیاید؟
خار اگر خوار است
باز هم برای یک روز به کار می آید
تو به راه خودت رفتی
و من هم به راه خودم رفتم
اما روزی خواهی دید
که من هنوز بر سر قولم ایستاده ام
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_للین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
هدایت شده از گروه نمایش و سرود *چیچک* لالجین
ثبت نام گروه نمایش و سرود چیچک؛
هر هفته روزهای سه شنبه
ویژه کودکان و نوجوانان و بزرگسالان.
علاقه مندان جهت ثبت نام و همکاری می توانند روزهای سه شنبه هر هفته ساعت ۱۶ به مکان فرهنگسرای شهید آوینی مراجعه نمایند.
#نمایش_سرود
#گروه_نمایش_لالجین
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمانها
به روی ما هميشه باز باشد
خدا بال و پر و پرواز شان داد
ولی مردم درون خود خزيدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را آفريدند
#فاضل_نظری
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
من خواب دیده ام کسی می آید
کسی که مثل هیچ کس نیست
من پلههای پشتبام را جارو کردهام
و شیشههای پنجره را هم شستهام
کسی میآید
کسی میآید
کسی که در دلش با ماست
در نفسش با ماست
در
صدایش با ماست
#فروغ_فرخزاد
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🔷داستان شیر و گنجشک
شیر غرید و گفت؛ صدای من از همه ی صداهای جهان قوی تر است.
گنجشک خندید و گفت: صدای من از همه ی صداهای جهان قوی تر است.
شیر گفت؛ بیا امتحان کنیم.
گنجشگ گفت؛ باشد؛ امتحان میکنیم.
شیر تمام توانش را در گلویش جمع کرد و پر قدرت فریاد کشید و نعره سر داد. حیوانات جنگل از ترس همه در لانه ها و سوراخ هایشان خزیدند.
گنجشک روی درختی نشست و خیلی نرم و آهسته شروع به خواندن کرد. حیوانات جنگل آرام، آرام بیرون آمدند، دور گنجشک جمع شدند و شادی کردند.
شیر رو به گنجشگ لبخند زد و گفت؛ قبول، صدای تو قوی تر است.
داستان و تصویرگری از؛#نرگس_شوقیان_وصال
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
راه ساده برای آشنایی با یک شهر، این است که انسان بداند مردم آن چگونه کار میکنند، چگونه عشق میورزند و چگونه میمیرند.
📚 طاعون | آلبر کامو
بدون شرح؛
از ما گفتن، دیگر خود دانید...!!!!
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
گویندعقابی به در شهری برخاست
وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست
ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشاد برو راست
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز
وز ابر مرو را به سوی خاک فروخواست
زی تیر نگه کرد پر خویش برو دید
گفتا زکه نالیم؟که ازماست که بر ماست
#ناصر_خسرو
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
زندگی فوت کوزه گری داشت من ندانستم
راه و رسم پرخطری داشت من ندانستم
سالهـــا گـذشت... از آن لـحظه که استــــاد در سینه داغ پرشرری داشت من ندانستم
چشمــــان منتظــــرش رو به در خشکیـــــد او یــــــار درسفـــــــری داشت من ندانستم
درفکرراه یک شبه بودم مپویمش صدسال
این راه سـاده دربدری داشت من ندانستم
سالها گذشت... از آن روزگـــــار شاگــردی زندگی فوت کوزه گری داشت من ندانستم
شاعر؛حمیدرضا علیزاده تبار
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
بیر بالاجه تورکی نقیل؛🦋👇
🔷صابون حیکایه سی
من تمیزلیگینه چوخ دیقت ائدن بیر اوشاغام. آمما بیر موشکولوم وار: صابونلا باشیم دردده. اللریمی صابونلا یوماق ایستیینده «ویژت!» دئییب الیمندن قاچیر. گئچن گون اللریمی صابونلاماق ایسته دیم. صابونو الیمه آلینجا «ویژت!» دئییب الیمدن قاچدی!
تئز دالیسیجا قاچدیم. حامامدان اوتاغا قاچدی، اورداندا سالونا. ائله اونو توتان زامان «ویژت» دئیه الیمدن قاچیردی. سالونون آچیق پئنجره سیندن ائوانا قاچدی. الیمی اوزالتدیغیم آندا اؤزونو آشاغیا آتدی. تئز پیللره قاچدیم.
آنام سوروشدو: «اوغلوم هارا قاچیرسان؟»
دئدیم: «صابون قاچدی اونو توتاجاغام»
😊😊😊😊
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_لعلین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋
پیروز و کامل زندگی کن! اگر آدم زندگی کرده باشد، اگر کامل زندگی کرده باشد، از مرگ وحشتی نخواهد داشت، اگر بموقع زندگی نکند، نمیتواند بموقع هم بمیرد.
- وقتی نیچه گریست | اروین یالوم
#انجمن_ادبی_مجازی_لالجین_للین
🦋@anjoman_adabi_lalejin_lalin🦋