eitaa logo
انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم
358 دنبال‌کننده
242 عکس
17 ویدیو
19 فایل
کانال اطلاع‌رسانی انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم 🔹️کانال تلگرام انجمن: t.me/anjoman_adabiyat_uni_of_Qom 🔹️تاربرگ اینستاگرام: www.instagram.com/anjoman_elmii_adabiat_Qom
مشاهده در ایتا
دانلود
نفر سوم🌸 سرکار خانم دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی
قیصر امین‌پور _زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ _ درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶ نویسنده، مدرس دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی بود.
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟ خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟ نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟ طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟ طالع تیره ام از روز ازل روشن بود فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟ من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ آمدم یک دم مهمان دل خود باشم ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[به نام خالق سخن دان] قرار‌ است در بی‌وزنی زمان قدم بزنیم و صدای خودمان را بشنویم ! راس ساعت صفر بامداد روز‌های یکشنبه، سه‌شنبه، پنجشنبه! با در انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی ...🕊...
به یاد حکیمی بزرگ! 🔸بهاءالدین محمدحسین عاملی، کسی که بیشتر او را با نام (شیخ بهایی) می‌شناسیم! 🔸او به معنای واقعی همه‌چیز‌دان بود؛ از حکمت و فقه و عرفان می‌دانست تا نجوم و ریاضی، و از شعرو ادبیات نیز کامل بود. 🔸شیخ بهائی مورخ و دانشمند نامدار قرن ۱۰ و ۱۱ هجری است که تبحر زیادی در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات داشت و کتب زیادی از او در علوم مختلف مانند سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک به یادگار مانده است. 🔸 نام شیخ بهایی به پاس خدمات او در علم ستاره‌شناسی در لیست مفاخر ایران و لبنان در سال ۲۰۰۹ در یونسکو ثبت شد و همانطور که می‌دانید شیخ بهایی اصالتا ایرانی نبوده، او در جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود. 🔸شیخ بهائی یکی از نوادگان «حارث بن عبدالله اعور همدانی» از شخصیت‌های برجسته آغاز اسلام و یکی از یاران باوفای امیرالمؤمنین است. 🔸پدر بهاءالدین عاملی از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است و خاندان او از خانواده‌های معروف جبل عامل بوده‌اند. 🔸در کودکی همراه با پدرش به ایران آمد و در قزوین که در آن زمان مرکز دانشمندان بزرگ ایرانی بود، ساکن شد. 🔸 در عصر صفویه شیخ بهایی به عنوان‌ یکی از عالمان برجستهٔ این دوره مطرح شد و توانست تحول‌های چشمگیری در برخی علوم ایجاد کند. 🔸 شیخ بهائی یکی از اولین منجمانی در جهان اسلام بود که امکان حرکت زمین را قبل از انتشار نظریه کوپرنیک مطرح کرد! 🔸شیخ بهایی همواره درباره عدل و انصاف سخن می گفت، مانند صالحان عمل می‌کرد، به خلق خدا خدمت می کرد و همواره با مردم بود. او روح بلند و رفیعی داشت و پیوسته در طلب علم‌آموزی بود. 🔸شیخ بهائی نمادی از کارآفرینی است. وی در عصر خود، دانش را به فناوری تبدیل کرد و خدمات ارزشمند علمی، فرهنگی و عمرانی از خود به یادگار گذاشت. 🔸تعدادی از کارهایی که شیخ بهایی در دوران عمر مفید خود اجرایی نمود: ✅️ساخت و معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به شیخ بهائی نسبت می دهند. ✅️تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و روستاهای مجاور رودخانه از نمونه کارهای شیخ بهائی است. ✅️طراحی منارجنبان اصفهان را نیز به شیخ بهایی نسبت می دهند. از جمله آثار و اشعار شیخ بهایی: ▫️کتاب جامع عباسی که از شاخص‌ترین آثار او به حساب می‌آید. ▫️کتاب زبده الصول به خلاصه ای از علم اصول اختصاص دارد. ▫️کتاب کشکول جزء معروف‌ترین آثار شیخ بهایی و مشتمل بر شعرها و‌ نثرهای مورد علاقهٔ وی است که برخی را خود سروده و برخی نیز گردآوری از دیوان و کتاب‌های مورد‌علاقه‌اش بوده‌اند. 🔸شیخ بهایی برابر با تاریخ شوال 1030 یا 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش پیکر او را به مشهد برده و جنب موزهٔ آستان قدس، در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا( علیه السلام )به خاک سپردند. ✒️گزیده ایی مطالب سرکار خانم 🦋بماند از ۱۴۰۲/۰۲/۰۳ _روز بزرگداشت .
🌱.....🌱 🕛انتشار پارت اول 🌱......🌱
چشمانت (1).mp3
673.6K
🌱 🌱قسمت اول _ منِ بی‌چشمهایت 🌱با صدای سرکار خانم 🌱تدوین: کاری از انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم 🌱شبتان به‌ سامان باد🌱
37.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...&... در این دنیا چیزی هست درخشان‌تر از خورشید مهربان‌تر از مادر لطیف‌تر از باران و آرام‌تر از شب من آن را، «چشمانت» نامیده‌ام! 🌱🌱
....^.... دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده‌ام دوست ندانم غمم این است که چون ماه نو انگشت نمائی ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم دم به دم حلقهٔ این دام شود تنگ‌تر و من دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم سر پر شور مرا نه شبی ای دوست به دامان تا شوی فتنهٔ ساز دلم و سوز نهانم ساز بشکسته‌ام و طائر پر بسته نگارا عجبی نیست که این گونه غم افزاست فغانم نکتهٔ عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم سرو بودم سر زلف تو بپیچید سرم را یاد باد آن همه آزادگی و تاب و توانم آن لئیم است که چیزی دهد و باز ستاند جان اگر نیز ستانی ز تو من دل نستانم گر ببینی تو هم آن چهره به روزم بنشینی نیم شب مست چو بر تخت خیالت بنشانم که تو را دید که در حسرت دیدار دگر نیست "آری آنجا که عیان است چه حاجت به بیانم"؟