📖 #درمحضرقرآن
🔸قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ 🔸
🔹گفت: «اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم! سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم؛ و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!»🔹
▪️سوره اعراف، آیه 16و17▪️
🔻نکات
🔺شیطان در کمین انسان در صراط مستقیم نشسته است.
🔺او از چپ و راست و جلو و پشت انسان را محاصره می کند.
🔺دو جهت بالا و پایین در آیه ذکر نشده، شاید بتوان گفت: هنگامی که دست به دعا برمی داریم و سر به سجده می گذاریم؛ شیطان بر ما تسلطی ندارد.(بر اساس روایت)
🔺محاصره انسان از چهار طرف به معنای این است که شیطان تمام قوای خود را به کار می گیرد
🔺🔺لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ : او تمام توانش را به کار می گیرد تا بندگان شاکر نباشند🔺🔺
🔺کسی که شکر #خدا را می کند در واقع در صراط مستقیم است.
‼️نتیجه گیری‼️
🔵 دائما شکر گذار خداوند باشیم تا حلقه محاصره شکسته شود و حیله های #شیطان ملعون باطل شود.
🔵 #نماز زیباترین تجلی شکر خداوند متعال است.
@anjomaneravian
امام علی علیه السلام:
#پیرانتان را حرمت نهید تا #کودکانتان شما را #حرمت نهند.
📚غرر الحکم ١٠٠۶٩
#تربیت_فرزند
@anjomaneravian
حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
در #ماه_رمضان دعا را قدر بدانید، #حاجات_بزرگ را، حاجات #امّت و #کشور اسلامی را، حاجات #ملت خودتان را، حاجات #شخصی خودتان را، مورد توجّه قرار دهید و آنها را متضرّعانه و مجدّانه از خدای متعال بخواهید. جامعه ما اگر جامعه تقوا و دعا و معنویت باشد، بسیاری از مشکلات مادّی او هم قطعاً برطرف خواهد شد.
🗓۱۳۷۷/۱۰/۰۴
@anjomaneravian
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 شنها #مامور_خدا بودند
🔹 امام خمینی(ره): نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند
📅 به مناسبت ۵ اردیبهشت ، سالروز شکست سنگین آمریکا در طبس
@anjomaneravian
خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود!
در بازدید از کارخانه هلیکوپترسازی امریکایی به #ادواردو_آنیلی توضیح میدهند که این هلیکوپتر تمام تکنولوژی برتر جهان را در خود دارد. ادواردو میپرسد در طبس که این هلیکوپترها شکست خوردهاند؟
آن ژنرال امریکایی هم در پاسخش میگوید خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود...
📚مرکز اسناد انقلاب اسلامی
🗓پنجم اردیبهشت، سالروز شکست آمریکا در صحرای طبس
@BisimchMedia
13.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نبویان: شرمن می گوید هر چه(یک موضوعی) را گفتم، مذاکره کنندگان ایرانی قبول نکردند اما تا گریه کردم، عراقچی کوتاه آمد و حرفش را پس گرفت!
شرمن می گوید او در ابتدای هر سال میلادی برایم کارت تبریک می فرستاد اما نمی دانست من یهودی ام!
🆘 @Roshangari_ir
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ڪـلیـپ
🌹🍃(قسمتی از صحبتهای مادر شهید و شهید تورجی زاده و دوستان شهید )
به نیت سالروز شهادت شهید تورجی زاده
#تقـدیم_بہ_روح_پـاڪـ #شهید_تورجے_زاده♥️
#سلام_ودرود_برشهیدان
@anjomaneravian
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 7⃣1⃣
دل شکسته💔
دلم سوخته بود و از درون له شده بودم …
عشق و صبر تمام این سال های من، ریز ریز شده بود …
تازه فهمیده بودم علت ازدواجش با من، علاقه نبود …
می خواست به همه فخر بفروشه … همون طور که فخر مدرکش رو که از کشور من گرفته بود به همه می فروخت …
می خواست پز بده که یه زن خارجی داره 😔…
باورم نمی شد …
تازه تمام اون کارها، حرف ها و رفتارهاش برام مفهوم پیدا کرده بود …
تازه قسمت های گمشده این پازل رو پیدا کرده بودم …
و بدتر از همه …
به گذشته من هم اهانت کرد …
شاید جامعه ما، از هر حیث آزاد بود … اما در بین ما هم هنجارهای اخلاقی وجود داشت …
هنجارهایی که من به تک تکش پایبند بودم
با صدای بلند، وسط خونه گریه می کردم …
به حدی دلم سوخته بود و شخصیتم شکسته شده بود که خارج از تحمل من بود …
گریه می کردم و با خدا حرف می زدم …
– خدایا! من غریبم …
تنها توی کشوری که هیچ جایی برای رفتن ندارم …
اسیر دست آدمی که بویی از محبت و انسانیت نبرده …
خدایا! تو رو به عزیزترین و پاک ترین بندگانت قسم میدم؛ کمکم کن …
کمی آروم تر شدم …
اومدم از جا بلند بشم که درد شدیدی توی شکمم پیچید … اونقدر که قدرت تکان خوردن رو ازم گرفت …
به زحمت خودم رو به تلفن رسوندم …
هر چقدر به متین زنگ زدم جواب نداد …
چاره ای نبود … به پدرش زنگ زدم …
ادامه دارد...
@anjomaneravian
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 8⃣1⃣
دختر من
پدر و مادرش سراسیمه اومدن …
با زحمت کمکم کردن لباس پوشیدم و رفتیم بیمارستان …
بعد از معانیه … دکتر با لبخند گفت …
– ماه های اول بارداری واقعا مهمه …
باید خیلی مراقبش باشید …
استرس و ناراحتی اصلا خوب نیست …
البته همین شوک و فشار باعث شده زودتر متوجه بارداری بشیم… پس از این فرصت استفاده کنید😊 و …
پدر و مادر متین خیلی خوشحال شدن …
اما من، نه … بهتره بگم بیشتر گیج بودم …
من عاشق بچه بودم ولی اضافه شدن یه بچه به زندگی ما فقط شرایط رو بدتر می کرد …
حدود ساعت 1 بود که رسیدیم خونه … در رو که باز کردم، متین با صدای بلند گفت …
– وقتی مودبانه میگم فاحشه ای بهت برمی خوره …
جمله اش تمام نشده بود که چشمش به پدر و مادرش افتاد…
مثل فنر از جاش پرید …
تمام خوشحالی اون شب پدر و مادرش کور شد …
پدرش چند لحظه مکث کرد و محکم زد توی گوشش …
– چند لحظه صبر کردم که عذرخواهی کنی یا حداقل تاسف رو توی صورتت ببینم …
تو کِی اینقدر وقیح شدی که من نفهمیدم؟ …
نون حروم خوردی که به زن پاکدامنت چنین حرفی میزنی؟ …
بعد هم رو کرد به مادر متین …
– خانم برو وسایل آنیتا رو جمع کن …
این بی غیرت عرضه نگهداری از این دختر و بچه رو نداره …
مادرش چنان بهت زده شده بود که حتی پلک نمی زد …
– بچه؟ … کدوم بچه؟ 😳…
و با چشم های مبهوتش به من نگاه کرد …
– نوه ی منِ بدبخت که پسری مثل تو رو بزرگ کردم …
به خداوندی خدا … زنت تا امروز عروسم بود …
از امروز دخترمه…
صورتش سرخ و ورم کرده بود ولی به روی ما نیاورد …
و لام تا کام حرف نزد … فکر نکن غریب گیر آوردی …
سر به سرش بزاری نفست رو می بُرم … الان هم می برمش … آدم شدی برگرد دنبالش …
ادامه دارد...
@anjomaneravian
#خاطرات_آزادگان
🔺روزه در اسارت🔺
🔰سال اول اسارت ساعت نداشتیم که وقت سحر را تشخیص دهیم. سحری هم نمی دادند تا از آن طریق بفهمیم سحر شده است.
🥄برای افطار از شام شب استفاده می کردیم. هشت الی ده قاشق آبگوشت با یک نان ساندویچی افطارمان بود.
🥛از زمانی که وارد آسایشگاه می شدیم تا زمانی که بیرون می آمدیم دو لیوان آب سهمیة ما بود. یک لیوان را برای افطار پشت پنجره می گذاشتیم تا نسیمی به آن بخورد و کمی خنک شود. یک لیوان را هم می گذاشتیم برای سحری که با یک نان صمون که خمیرش ترش شده بود، بخوریم.
🌙گاهی بلند می شدیم از پنجره بیرون را نگاه می کردیم، می دیدیم هنوز هوا تاریک است، ما هم سحری را می خوردیم. حالا اذان شده بود یا نه، نمی دانستیم.
☀️این افطار و سحری ما بود در آن وضعیتی که هوا بسیار گرم بود و مجبور بودیم در وقت آزاد باش وسط آفتاب سوزان راه برویم.
♻️همة اینها از لطف پروردگار بود که کوچکترین ضعفی در بدن ما به وجود نمی آمد.
علی اکبر ریحانی، به نقل از کتاب نهالهای برومند
🆔 @sh_montazerin