اسامی از راست به چپ
آقایان
حق شناس، عمارتی، حسینی، کاوه ، مصلح ، قطبی، رسول زاده، حسینی
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
اسامی از راست به چپ
آقایان رسول زاده، مصلح،
نفر سوم را فراموش کردم،
حق شناس، خاقانی از قم، قطبی، بهنام و سیروس پسر آقای بهنام
(نفرات اول و دوم و سوم دانشآموز هستند، شناسایی کنید)
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
از راست:
آقایان حاج حسین خوش حساب
سید حسین رسول زاده و ماشااله مقصودی
سال گذشته در دیدار با یکدیگر
بازم شما قدیمیها
درودتان باد
معرفت و محبتی به یاد ماندنی پس از نیم قرن
🌸🍀🌸🍀
کانال خاطرات نوشآباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
در ایتا
@akhbarenooshabad
در تلگرام
27.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام جناب سید حسین رسول زاده
از اهالی نطنز
معلم دهه چهل در نوشآباد
🌸🌸
مغز آدمی، مثل گیاه است، گاهی آفت میگیرد.
مغز، مثل آهن گاهی ممکن است زنگار بگیرد.
مغز ، مثل آینه ممکن است غبار بگیرد و از شفافیت بیفتد.
مغز ، مثل سنگ گاهی سفت و سخت میشود و تولید #تحجر و عقب افتادگی میکند...
آدمها گاهی خودشیفته میشوند و فقط حرف خود را حق میدانند.
داعش، خشک مغز است و خشونت تولید میکند.
طالبان، بیانعطاف و متعصب و متصلب...
هر کس ممکن است روزی درجاتی از داعش و طالبان در درونش به وجود آید.
#تعصب و #تحجر چیزی نیست که سرجای خود ساکن بماند و ساری نشود...
واگیر دارد.
مُسری است.
اپیدمی میشود...
ممالکی که قانون دارند وآزادی فکر و اندیشه در آن نهادینه شده خیالشان از این جهت راحت است.
ولی متاسفانه جوامع بسته ، جوامع جهان سومی و حتی جوامع دینی بیشتر در معرض این آفت و بیماری هستند.
همه گله و شکایتهای امام علی (ع) را در این موارد خواندهایم. جنگهای صفین و نهروان اوج هجمه تحجر بر ایشان است.
تحجر آفتی است که هر چیز را ممکن است مبتلا کند،
زنگار بیاورد،
رسوب کند،
خشک کند،
سرد کند ...
بر آیین هم میتواند غبار تحجر بنشیند.
برای مردم آیینی رسم و رسوم و آداب و ظاهر مهم است.
اتفاقا تحجر جوری است که به ظواهر اهمیت میدهد و ممکن است یک حقیقت را از حقانیت خالی کند و فقط ظاهری از آن باقی بماند. ریشه قشریگری از همین نقطه است که حقیقتی را از درون خالی و پوک میکند.
تحجر سرعت هم دارد.
ممکن است تصاعدی بالا رود و مسری گردد.
در هر شهر و کشور میتوان مقدار و اندازه تحجر را بررسی کرد.
بیشترین جای جهان که تحجر و تعصب وجود دارد، همین خاورمیانه است.
خاورمیانه انبار باروت است.
به دین خاصی هم بستگی ندارد ...
با این توصیفات گاهی باید نشست و مقدار تعصب و تحجر و خشک مغزی را اندازه گرفت.
هر از چندی باید میزان تحجر را بررسی کرد.
آن که خود را همیشه حق میپندارد و گاه جای خدا مینشیند و دیگران را هیچ حساب میکند و برای تفکر آدمها حکم صادر میکند، دچارش شده
آن که خود را بهشتی و دیگران را جهنمی میداند، دچارش شده
آن که خود را برتر و دیگران را حقیر میبیند، واگرفته
بیاییم در سطوح دیگر...
کشوری که آموزش و پرورش خود را در اولویت نمیگذارد و به آموزش انسانی و عنصر تفکر معتقد نیست، دچارش شده
قومی که به زن نگاه حقیرانه دارد، دچارش شده
کشورهایی که میراث فرهنگی را اولویت نمیدانند و ناچیز میشمارند، دچارش شدند.
(همه کشورهای پیشرفته آموزش و میراث اولویتشان است. میراث یک کشور خود یک دانشگاه است.)
کسانی که هویت ملی خود را انکار میکنند و حکمت ایرانی را به حساب نمیآورند، دچارش شدهاند.
بیاییم به شهر خودمان ...
هر نوع افراط و تفریط از مزاج نامتعادل و سرد و خشک بر میخیزد.
آنان که اهل شیطنت و چوب لای چرخ گذاشتن برای دیگرانند، دچارش هستند.
هر نوع بدخواهی و کینه و بساط در آوردن برای دیگران از نوعی تحجر و خشک مغزی بر میخیزد.
هر نوع زیر آب زنی و فروبستگی از طینت سرد و خشک بر میخیزد.
حتی آن که دلش میخواهد شهر زیر زمینی را بسته ببیند، دچارش شده
و در پایان
درود باد و مژده باد بر آنان که اهل صلح و محبت و آبادانی و دلگشایی و نشاط و خیرخواهی هستند.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
چه کسانی از شهر زیر زمینی و گردشگری نفع میبرند؟
یک بار که گذارم به علیآباد (روستای همجوار) افتاده بود، مغازهداری خطاب به همولایتی خود با خوشحالی ابراز می کرد ما هم در منطقه گردشگری زندگی میکنیم.
این کاسب کار فهمیده بود گردشگری یعنی چه.
در ادامه گفت:
ما هم از وجود شهر زیر زمینی و اماکن تاریخی نوش آباد سود میبریم.
ماشینهایی که از اینجا عبور میکنند، توقف و خریدی که از ما میکنند...
پمپ بنزینی که وجود دارد،
طبعا سود ده است.
با مشاهده این گفت و گوی صمیمی به این فکر کردم که در شهر ما چه کسانی از صنعت گردشگری سود میبرند.
به نظر من در مرحله اول شهرداری است که بهرهبردار است و سود آن به خود شهر و مردم بر میگردد.
اوقاف هر سال مبلغ مشخصی بابت اجاره آب انبارها میگیرد...
کسبه محله و خیابان ذینفع هستند.
شیرینی فروش و
گلاب فروش و
نانوا و
عطاری و
میوه فروشی و
مکانیکها و
کارواش و اقامتگاهها و سوئیتها و همه مغازه های شهر و ...
حتی مساجد و زیارتگاهها سود میبرند.
گردشگران زیادی در این مکانها حضور پیدا میکنند و صدقه و کمک میکنند...
در مراحل بعدی خود شهر برای عمران و شهر سازی سود میبرد...
اگر گردشگری نبود کی این همه کوچه سنگفرش و بدنهسازی میشد؟
کجا و کی این همه اثر تاریخی استحکام سازی و مرمت میشد؟
اصلا همین که گردشگر غریبه در شهر به تماشا میایستد و با نگاه تیزبین خود به ارزیابی مینشیند، ماموران شهرداری چند برابر احساس وظیفه میکنند و به نظافت شهر مشغول میشوند.
حتی مردم عادی هم داعیهدار تمیزی و بهداشت شهر میشوند تا آبرو داری کنند و مدنیت شهر بالاتر برود...
مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود در شهر گردشگر پذیر، مردم از مرکب و خودروی خود نیز برای شادی و نشاط دادن با کوچه و خیابان بهانه پیدا میکنند تا نو و نوار به نظر برسد ...
اگر شهر ما هنوز هم بافت ابتدایی و روستایی میداشت، نظافت چندان مطرح نبود.
نوشآباد از جمله شهرهایی است که ۴۰ راهنمای گردشگری دارد که به طور مرتب جمال و جلال میراث و یادگارهای کهن ملی را برای تازه واردین تبیین مینمایند و مهمان نوازی میکنند و میآموزند که جان و زندگی مقدس است و برای حفظ آن باید تدبیر کرد.
هر چند با آن همه زحمت، توقع و چشمداشت مادی ندارند.
آن چه باعث این همه تلاش و کوشش است، همانا علاقه و عشق به توسعه و رونق زادگاه خود است.
اما سود معنوی گردشگری چیست؟
آیینهای بومی که ریشه ملی و مذهبی هم دارند، بخشی از هویت فرهنگی شهرماست که در معرض دید مهمانان قرار میگیرد.
همه ما تاثیر این دیده شدنها را میدانیم.
و در نهایت این که باید گفت گردشگری، با خود مهربانی و لبخند و صلح و گرمی میآورد.
همین که مردمان ناشناخته از دیگر جاها چند صباحی مهمان ما باشند و با همه سلام و علیکی کنند و با کرامت مهمان نوازی و روی خوش و خاطره خوب از شهر بروند، یک کار معنوی و انسانی است...
حتی دولتیها مهمان خود را به اینجا میآورند.
کمتر کسی است که دوست و فامیل خود را برای دیدن بخشی از تمدن به شهر زیر زمینی نیاورده باشد.
ُدُگم ترین آدم ها هم دیگر نمیتوانند یک اثر ملی و تاریخی و آموزشی را برای همیشه تعطیل کنند...
ما رتبه برتر کشورها در آثار تاریخی و میراث و تمدن جهان هستیم.
هر کشور دیگری میبود، بهترین استفاده را میبرد و میراث خود را اولویت قرار میداد.
دریغ..
🍁🍁🍁
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
در تلگرام
@akhbarenooshabad
در ایتا
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🍁🍁🍁
🌟🌟🌟🌟
۱۰ شگفتی شهر زیر زمینی:
🍀حجم خاک برداری فوقالعاده است.
آن قدر زیاد که حدس زده میشود با آن برج و بارو و قلعه درست کردهاند.
🍀این که یک دانه خشت ندارد، آجر ندارد، ملات ندارد... تماما دستکند است.
🍀دل زمین را به انواع مختلف شکل دادهاند.
یعنی از هیچی همه چی خلاقیت کردهاند.
🍀این که زیر شهر پر از تونل و اتاق و امکانات زندگی است.
🍀هیچ کدام از ورودیهای این شهر در دید نبوده و پیدا نبوده.
🍀 ورودی ها به جای آن که از بالا به پایین باشد، از پایین به بالاست. در طبقه دوم هیچ جایی مستقیما به بالا راه ندارد.
🍀در زیر زمین هوا نیست. آن زمان برق و کولر نبوده. چگونه هوا را زیر زمین جریان دادند؟
سیستم هوارسانی یک شاهکار است.
🍀فقط فکر دفاع پشت اين همه کندن نبوده
زندگی در چشم ایرانی ارزشمند بوده
ایرانی نخواسته زندگی را به آسانی ببازد.
🍀 اینجا جایی نبوده که فقط پنهان شوند. هم دفاعی است هم نظامی و هم فرهنگی
🍀فرهنگ ایران مبارزاتی و دفاع منش است.
مبارزه با تاریکی (یلدا)
مبارزه با هجوم دشمن
مبارزه با دیکتاتوری ریگ و خشکی (حماسه قنات)
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
در تلگرام
@akhbarenooshabad
در ایتا👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
از تختگاه تا نهانگاه
✍️
در آستانه جشن شب یلدا و بارش دیشب
عطر کاهگل بر کوچههای قدیمی شهر شوق آفرین است.
مشام در نوازش است.
این بوی خوش مرا به هزارهها میبرد.
بویی خوش از ایران باستان
رایحهای از تختگاه نوشآباد
تا نهانگاه مرموز این کهن یادگار کویر
اینکه شهر ما نوشآباد نسب به جادههای شب و ستاره و تاریخ و افقهای آبی میبرد
اینکه کاروانهایش از دشتها به آبشخور آهوان سرمست میرسید،
اینکه منزلگاهی مغتنم در معبر هزاران منزلگاه و جادههای مشهور بوده،
اینکه آن همه رونق و رواج بر سر راه، قلعه و قنات و دشت و مزرعه داشته،
اینکه نامش از انوشا و شادی بر میآید...
این که یکی از اکاسره ( پادشاه) ساسانیان بنیانش را به یادگار گذاشته،
اینکه قناتهایش نشان از برکت و فراوانی بوده،
این که انوشیروان در این شهر اقامتی داشته و یا حکمی داده و یا دیهی بنا نهاده ، بماند.
....
هنوز نام تختگاه بین مردم نوشآباد بر سر زبانهاست و قلب تپنده شهر است و مکانی معین در مرکز شهر را داراست...
از این قرارگاه تا آن نهانگاه مرموز که" اویی" یا شهر زیر زمینی میخوانندش، تا حفظ جان به ارمغان بیاورد و شمیم و عطر زندگی را به مشام برساند، همگی نسب به شکوه ایران باستان و شادیهایش میبرد.
اگر ما مردم آگاه نسبت به تاریخ و فرهنگ خود میبودیم لااقل اسم چند مغازه و فروشگاه و برند ما "تختگاه" میبود.
اگر ما مردم آگاهی میبودیم از بیمهری به برند شهر و بستن آن نالان میبودیم.
🌷🌷
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
از تختگاه تا نهانگاه نوشآباد
در آستانه شب یلدا و بارش دیشب
عطر کاهگل بر کوچههای قدیمی شهر شوق آفرین است.
مشام در نوازش است.
این بوی خوش مرا به هزارهها میبرد.
بویی خوش از ایران باستان
رایحهای از تختگاه نوشآباد
تا نهانگاه مرموز این کهن یادگار کویر
اینکه شهر ما نوشآباد نسب به جادههای شب و ستاره و تاریخ و افقهای آبی میبرد،
اینکه کاروانهایش از دشتها به آبشخور آهوان سرمست میرسید،
اینکه منزلگاهی مغتنم در معبر هزاران منزلگاه و جادههای مشهور بوده،
اینکه آن همه رونق و رواج بر سر راه و قلعه و قنات و دشت و مزرعه داشته،
اینکه نامش از انوشا و شادی بر میآید،
این که یکی از اکاسره (پادشاه) ساسانیان بنیانش را به یادگار گذاشته،
اینکه قناتهایش نشان از برکت و فراوانی بوده،
این که انوشیروان در این شهر اقامتی داشته و یا حکمی داده و یا دیهی بنا نهاده، بماند.
...
هنوز نام تختگاه بین مردم نوشآباد بر سر زبانهاست و قلب تپنده شهر است و مکانی معین در مرکز شهر را داراست.
از این قرارگاه تا آن نهانگاه مرموز که" اویی" یا شهر زیر زمینی میخوانندش، تا حفظ جان به ارمغان بیاورد و شمیم و عطر زندگی را به مشام برساند، همگی نسب به شکوه ایران باستان و شادیهایش میبرد.
اگر ما مردم آگاه نسبت به تاریخ و فرهنگ خود میبودیم لااقل اسم چند مغازه و فروشگاه و برند ما "تختگاه" میبود.
اگر ما مردم آگاهی میبودیم از بیمهری به برند شهر و بستن آن نالان میبودیم.
🌷🌷
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
نویسنده: سید محمد علوی
روز حمل و نقل گرامی
سال ۱۳۵۴
گاراژ مولوی تهران
راننده: عباس قدیری
از چپ: ولی حامدی، عبداله خوشحساب، دخیل مسافری، احمد خوش حساب، فضلاله تونتابی،
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
کتاب آقای خان توسط دوست ارجمند مجید رفیعی منتشر شد.
این کتاب شرح زندگی نصرالهخان نیک فرجام معلم و کدخدای دیار استرک است.
برای من که علاقهمند حال و هوای گذشته هستم و دستی هم در نوشتن سرگذشت سرزمین و نیاکان دارم، خواندن شرح حال این کهن دیار لذت بخش است.
خاصه این که ما بر سر چهارراه کهنه و نو و قدیم و جدید به دنیا آمدیم.
از زندگی ساده مردمان کویر و دامنه تا پیچ و خم حوادث دنیایی است که باید کشف کرد و به قلم آورد تا داستان ورود ما به دنیای جدید دانسته شود. لذا بایسته است در مستندسازی تاریخ شفاهی دقت شود.
«آقای خان» فرصتی است تا به بهانه زندگینامه، تاریخ بخشی از منطقه روایت شود. سبک زندگی، آیین و رسوم، ساختار اجتماعی و خیلی چیزهای بسیار سادهای که در حافظه تاریخی خیلی از ما و پدران ما ثبت است ولی کمتر روی کاغذ آمده
کتاب آقای خان به کوشش دوست گرامی مجید رفیعی قدمی در این راه است.
و دو سالی زمان برد تا متولد شد.
به جناب رفیعی تبریک میگویم.
عصر امروز ساعت ۱۸ در خانه کاج کاشان
در مورد این کتاب سخن خواهم گفت. اگر قرار صحبت در مورد یلدا در انجمن کویر سبز کاشان مجال دهد.
ملت ما به بهانه این شب ،
خیز بلند فرهنگی برداشته
آیینی تاریخی بهانهای شده برای دورهمیهای باشکوهتر خانوادگی.
خاطرهای جمعی و تاریخی و دلنشین
برای یادآوری گذشته افتخارآمیز خود
آیینی برای یادکرد روشناییها و شادیهای ایران باستان
روزگار بر موفق مراد نیست.
همه از کمبود انرژی و آذوقه و گرانی و تورم و آلودگی هوا و معادلات تلخ منطقه و بر باد رفتن منابع و فقیرتر شدن مردم آگاهیم...
یلدا ، گلی است در شکاف این زخمها و نابسامانیهای روزگار
آغاز زایشِ خورشید و مهر و میترا است و باید بسوی اندیشه و دانایی و مهر و مهربانی و سربلندی حرکت کرد.
امیدواریم اصحاب قدرت و سیاست هم بتوانند جلو جنگ و تحریم و فجایع در راه را بگیرند و در هر حال فصل تازهای برای مملکت آغاز شود.
❀࿐❁❤️❁࿐❀
کانال انوشزاد (علوی)👇
https://eitaa.com/anooshzad
در ایتا
در تلگرام
@akhbarenooshabad
زنان موثر و زنان زندگیآفرین در نوشآباد
✍️
در سال ۱۳۴۲ برای اولین بار در ایران زنی از طرف وزارت کشور به عنوان کدخدا تعیین شد.
وی خانم گلنار یبلوئی نام داشت و ۳۵ ساله بود که کدخدای دهکدۀ «خمسلو» از روستاهای فریدن در استان اصفهان شد.
حکم کدخدایی گلنار از طرف آقای شریعتی اهری فرماندار فریدن صادر گردید.
خمسلو از روستاهای بزرگ و پرجمعیت فریدن بود.
برنامۀ کار این خانم چنین بود:
۱ – ایجاد صلح و صفا بین اهالی و رفع هرگونه اختلاف
۲ – بالا بردن سطح کشت و ازدیاد محصولات کشاورزی
۳ – حفظ نظم محل و بالا بردن سطح فکر بانوان و راهنمایی آنان در امور خانهداری و امور اجتماعی
۴ – اجرای قانون و دستورات دولتی با رعایت عدالت و مساوات
۵ – وصول کامل سهمیۀ ۵ درصد عمران از مالکین و کوشش در راه پیشرفت امور فرهنگی
در آن روزگار این مردها بودند که بیشتر اظهار وجود داشتند.
این که یک زن چنین تدبیر و مدیریتی داشته است، نشان چیست؟
✍️
از آن زمان تا امروز ۶۰ سال میگذرد.
نقش اجتماعی زن نه تنها در سطح جهان و ایران ما که حتی در روستاهای ما نقشی پویا و تاثیر گذار در همه عرصه ها بوده است.
جوامع خفته بیدار شده ، افقهای تازه فرا راه بشر گشوده شده و زن با جرات و جسارت تمام توانمندیهای خودش را عیان ساخته است.
در حال حاضر خانم شادی فضلی فرماندار شهر کوهپایه و خانم سمیرا حسنی فرماندار رودبار است.
تردید نیست که نوش آباد هم در رهگذر زمان زنان برومند و توانمند زیادی به خود دیده است که در عرصههای معلمی و پزشکی و مهندسی و آفرینش هنر و ادبیات و حتی نوشتن توانستهاند همپای مردها بدرخشند.
ولی این که در این روزگار چرا زنان شهر ما در مصدر امور قرار نمیگیرند، جای تامل و بررسی دارد.
بودند در دهههای پیشین، زنانی که عناصر پویا و اجتماعی بودند و سخنشان نافذ بود.
زنان قَدَر، ننه خوبهها، خانم آغاها، قابلهها، داسیها، حمومیها و مربیانی مثل ملا سکینه از این نمونهاند.
در کاشان زنان موثری چون ژاله ضرابی و پری زنگنه و ... میبینیم.
اما در حال حاضر کمتر خبری از زنان موثر در شهر ما وجود دارد.
ماهیچ زنی را کاندید شورای شهر نمیبینیم.
کمتر زن روشنفکر موثری را در روابط اجتماعی میشناسم.
آن گروهی هم که فعالیتی دارند در جاهایی قرار گرفتهاند که چندان موثر نیستند.
نوش آباد در این زمینه باید تکانی به خود بدهد.
روز زن مبارک
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
آقای دکتر باستانی پاریزی
درود بر شما
۱۰ ساله اینجا در این کانال برات زاد روز میگیرم.
۵۴ سال پیش تشریف آوردی نوشآباد
هیچ کس تو را نشناخت
اما اسم همه قناتهای ما را در کتابت آوردی تا همه ما را بشناسند.
و حماسه قنات ما را دریابند.
شاید به همین دلیل بود که کیانوش عیاری در سال ۶۲ اولین فیلمش را در مورد قنات در شهر ما ساخت.
ما ملتی هستیم که صبح از خواب بیدار میشویم و یه حجم دروغ و دورویی میبینیم و چاره ای نداریم جز اینکه درد این دروغ را با خود داشته باشیم.
ولی همین ملت اگر اسم شما را ببیند نفسی می کشد ، جانی میگیرد ، احساس غرور میکند، عطر لطیف آدم بودن را به درون سینه اش میفرستد و خلاصه خودش را داخل آدم حساب میکند.
آدم وقتی خودش را روبروی باستانی پاریزی میبیند ، خود به خود احساس بزرگی میکند. احساس وزن و اعتبار .
تو ۷۰ کتاب نوشتی و ۷ بار اسم نوشآباد را در کتابهایت آوردی و به ما شان و شعور بخشیدی.
روحت در سرای نور و شادی
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
خاطرات نوشآباد (۲۹۷)
خجسته بانوان شهر ما
راوی: حاج عباسعلی صدقینژاد
👇
میخواهم از ملاسکینه برای شما حرف بزنم.
ملا سکینه ، خودش یک مکتب معرفت و معنویت و کمالات بود.
من در ۱۷ مهر سال ۱۳۳۰ مصادف با هشتم محرم به دنیا آمدم.
درهمسایگی ما خانم فرهنگ هم بود که مهربانویی اصیل و نیکوکار بود.
خانم فرهنگ گفته بود این بچه اسمش را هم با خودش آورده( عباسعلی)
خانه ما در محله تودی مَهطاهر نام داشت. ۸ خانوار آن جا ساکن بودند.
خاندان یدالهی، مرشدی، غضنفری، تشکری، صالحینسب آنجا بودند.
از ۷ سالگی مدرسه رفتم. در زمانی که بخاریهای مدرسه با هیزم میسوخت.
مرحوم میرزا غلامحسین امینی مدیر و معلم مدرسه بود.
سرکار دشت اقبالیه هم بود. گاهی درختان خشک را میبرید. با تبر همه را میشکست که بخاری ها گرم باشد.
خودش در کنجه ایوان مدرسه محتشم گچ میساخت برای کلاسها و نوشتن روی تخته.
بعضی سالها چند کلاس با هم بود.
هر سال چند دانش آموز ترک تحصیل میکردند.
وضع جوری بود که بچه ها باید به صحرا میرفتند و در کشاورزی کمک میکردند و از مدرسه میماندند.
پدر، رعیت قوامه زنگ و یحییآباد بود.
از کودکی به فکر کمک به پدر و مادر بودم.
کلاس اول دوم را خواندم و دیگر مدرسه نرفتم و در کارها کمک میکردم.
در قالیبافی دستم تند بود و روزی چهار رچ میبافتم. رفقا در تعجب بودند.
...
ملاسکینه خاله بابا بود.
به مادر گفتم دوست دارم قرآن را نزد خاله جان آخوند یاد بگیرم.
این شد که روزها پس از قالیبافی به خانه ملاسکینه میرفتم.
جلسه او شلوغ بود. از همه محلهها دختر و پسر میآمدند.
خانهاش در کوچه مسجد علی بود. ایوان خانه بزرگ و ۵ در ۱۰ متر بود.
هر چند نفر دور هم درسی را تمرین میکردند.
با صدای بلند مشغول تمرین و تکرار درس بودند.
گاه همان طور که راه میرفت و کارهایش را انجام میداد، غلط گیری میکرد.
وقتی ملاسکینه در خانهها روضه میخواند من را همراه میبرد و خواندن دعا را به من میسپرد.
هنوز مدرسه دخترانه نبود. یک روز مرحوم امینی آمد و به ملاسکینه گفت دخترها را جذب کن. اما پسرها را اجازه بده به مدرسه بیایند.
بیشتر اهالی در خودشان نمیدیدند که بچههایشان دکتر و مهندس و معلم شوند.
یک روز در خانه یکی از خویشان قرائت قرآن بود. من هم نشسته بودم که نوبت به من رسید.
مرحوم حاج سید ابوالقاسم سکوت گفت بخوان.
استرس داشتم و گفتم بلد نیستم.
بالاخره خواندم و تشویقم کرد.
از آن پس شبهای دوشنبه و پنجشنبه به قرائت میرفتم.
حاج ابوالقاسم تجوید را هم کار میکرد. ولی مکتب ملاسکینه فقط روخوانی بود.
ملاسکینه نزدیک صد سال عمر کرد و در سال ۵۸ از دنیا رفت.
هر وقت بیمار میشد او را به دکتر میرساندم.
دکتر طباطبایی هم این زن را میشناخت. هزینه ویزیتش را نمیگرفت. پول داروی او را هم میداد.
آرامگاه ملاسکینه در زیارت، ردیف همان آرامگاه حسینی مکارم و فلاحتی است.
زنی خوش اخلاق بود. همسرش آقا میر علی اکبری بود که سالها جلوتر از ملاسکینه درگذشته بود.
فرزندان او مصطفی ، شکراله و سید محمد بودند.
پسر ملا سکینه سید محمد در موقع سربازی باغبان زاهدی بود که بعدها در تهران در بانک استخدام شد.
به شعر و خواندن آن علاقهمند شده بودم.
یک روز پدربزرگ از بازار یک کتاب از جودی برایم خرید.
کتابی مخصوص روضه بود.
در چهارسوگ دوست داشتم در تنها بلندگوی شهر بخوانم.
استاد احمد ساجدی تشویق میکرد.
مرحوم جعفر قلی اشرفی هیئت مداحان را سال ۴۷ بنا نهاد.
وقتی صدایمان را ضبط میکرد، برایمان جالب بود.
در سال ۴۷ نوراله خان امینی دوباره ما را به کلاس درس آورد و باعث شد تصدیق بگیریم.
سال ۶۰ برای بچهها جلسه قرائت گذاشتیم که در آن موقع خیلی استقبال میشد و دو سالی ادامه یافت.
سال ۵۶ آموزش و پرورش آران و بیدگل نیروی مستخدم جذب کرد.
ما در امتحان قبول شدیم و قسمت آن بود که خدمتگزار مدرسه و معلم باشیم.
بعدها در کار فرش وارد شدیم و هر روز در بازار به حجره میرفتم.
در سال ۸۲ شرکت فرش تاسیس کردیم و همچنان مشغولیم.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹