. شیطون راحت می‌ره تو جلدم😂 فکر کنم جلدم سوراخ شده😅 #فان محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

. کدو: آخه چند نفر به یه نفر😂 تازه شانس آورد زینب خانم دوست نداشت😁 👈کدو حلوایی مامان فاطمه پز 😋 محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

چایی تازه دم بزنیم بریم باشگاه🥋

. همیشه اول باشگاه خجالتیه🥴 حالا یخش باز بشه باشگاه رو بهم میریزه😁

خب اومد وسط 🥴خدا بخیر کنه‌ 🤲 میخواد حرکت بزنه نمیتونه😅 ولی تلاشش ستودنیه👌

. السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج🌷 🌿صبحتون مهدوی محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

. روش نوین تدریس اختراعی😅 فقط سوال پیش میاد درسشون برسه به《 اُ 》چجوری بچه هارو فرم میده😂 #فان محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

قاتل خاموش رابطه زن و شوهر .... 😱 محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

کیا آمادگی دارن یذره بریم اون قدیما☺️

. خونه های بی شیله پیله و با صفا👌 رابطه ها واقعی بود از ته دل بود با خوشحالی هم خوشحال بودن در غم هم پشتیبان 🌿به همین سادگی یه چای خوردن کنار هم🌿 محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

. احترام به پدر و مادر رو،من از پدر و مادرم یاد گرفتم🤌 وقتی می‌دیدم: 🍃با احترام دست پدر و مادرشونو می بوسیدند 🍃موقع مریضی مثل پروانه دورشون می‌گشتند 🍃مادرم همیشه نیم ساعت زودتر برای بدرقه و صبحانه پدرم بیدار می‌شد 🍃پدرم کمک حال مادرم توی کارای خونه بود 🍃با احترام باهم حرف می‌زدند و حتی قهراشونم من نمی‌فهمیدم محمدحسین انصاری|عضو شوید👇🏻 @ansari_m_h

. عشقاشون ،عشششششققققق بود🌷 یادمه بابام بخاطر کار سنگینی که توی کارخونه ماکارونی داشت ،دیسک کمر گرفت.(بعضی خاطرات درناکه 🥺) کار به عمل کشید بعد از عمل بابام حدود پونزده روز نمیتونست از جاش تکون بخوره😢 ولی پشتش به زنی گرم بود که مثل شمع می‌سوخت و مثل پروانه دور بابام میگشت