#کلیپ_تصویری 👈 معراج فرشتگان 🏴ویژه شب جمعه، شب زیارتی اباعبدالله(ع) ◽️جمادی الثانی 1402 ◽اراک، مصلی بیت‌المقدس @ansarian_ir

#کلیپ_تصویری 👈کاسب حلال‌خور شایستۀ بهشت است 👈بالاترین رشته تقوا، تقوا در کسب و کار است 🔹امام باقر(ع) می‌فرماید: «وَ الْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا طَيِّبٌ» حلال‌خور شایستۀ بهشت است. در موارد تقوا، رشتۀ تقوای کسبی از بالاترین رشته‌های تقواست که من در معاملات، خرید و فروش و اجتناب از محرمات و پرهیزکاری داشته باشم؛ هر پول و نانی را قبول نکنم و زیر بار هر خریدوفروشی نروم. ◽جمادی‌الاول 1401 ◽تهران/حسینیه آیت الله علوی بروجردی 💐 ویژه ولادت امام باقر(ع) 👈صوت و متن کامل سخنرانی: http://www.erfan.ir/s16801 🆔 @ansarian_ir

#کلیپ_تصویری 👈 ماه عشق بازی با خدا 👈 بچه ها توی این ماه خیلی دعا کنید 🌙ویژه ماه رجب🌙 @ansarian_ir

🔎 #کلام_نور 📣 پیامبر رحمت(ص) ✍️ رجب را «ماه ریزانِ خدا» نامیده اند؛ چون در این ماه، رحمت بر امّتِ من، به شدّت فرو می ریزد. 👈 بحارالأنوار جلد 97 صفحه 39 🆔 @ansarian_ir

#کلیپ_تصویری 👈 سم مهلک 🏴ویژه شهادت امام هادی(ع) ◽️رجب 1395 ◽قم، حسینیه آیت‌الله‌العظمی‌ وحید خراسانی @ansarian_ir

#عکس_نوشته 👈داستانی از یک عنایت و معجزه 🔹پیرمردی بود هفتاد و اندی ساله، در کمال تندرستی و نشاط، مال و مکنتش فراوان، ده فرزندش چشم روشنی اش بودند و چه می خواست از دنیا بیش از این؟! 🔹نامش عبدالرحمن بود و مسكنش اصفهان. در آن زمان كه اصفهان مجمع نواصب و دشمنان اهل اين خانه بود، تشيّع اختيار كرده بود، زنده اي بود در ميان جمعي از مردگان! 🔹از راز مگویش پرسیدم! دنیایت که آباد، عقبایت که آباد، چه شد که چنین شدی؟ 🔹لب به سخن گشود، از زمان جوانی اش گفت، آن زمان که سرمایه اش دستان خالی اش بود و نان بساط و سفره اش آه، بلکه آهی هم نبود در بساطش! اما به جرأت مشهور بود و به زبان تيز و برنده اش  معروف! 🔹جمعي شدند از اصفهان راهي سامراء، تا شكايت ظالمي به ظالمي برند : از والي ظالم اصفهان به پادشاه جبّار عبّاسی، متوکّل. 🔹روزی به سامرا رسیدند، که از فرط جمعیت جای سوزن انداختن هم نبود. زن و مرد و پیر و جوان به نظاره و تماشا نشسته بودند. _ چه شده است؟ چه رخ داده ؟ + متوکّل ابن الرضا را احضار كرده. ابن الرضا كيست ؟ + مردي از علويان است، از اولاد علي بن ابي طالب، رافضيان امامش مي دادند! _ براى چه احضارش کرده ؟ + قصد جان او نموده! از اینجای ماجرا را از زبان خودش بشنوید : 🔹یارای حرکت نداشتم. باید می ماندم و نظاره می کردم چه رخ خواهد داد. به تماشا نشستم. چشم در جمعیت می گرداندم! از این سو به آن سو! 🔹ناگاه صفها شکسته شد، هیاهو ها خوابید. همهمه ها فرو نشست. 🔹ابن الرضا می آمد. یک آن نگاهم به نگاهش گره خورد، دل رفت، خنکای محبتش به جانم نشست. 🔹بی اختیار حدیث نفس کردم، بین خود و پروردگارم : خدایا! شرّ متوکل از این جوان دور کن و از گزند متوکّل در امانش بدار! 🔹ناگاه آن جوان را سوار بر اسب در مقابل خود دیدم! 🔹سه جمله فرمود : استجاب الله دعاءك : خداوند دعايت را اجابت فرمود. و طوّل عمرك : عمرت را طولاني كرد! و كثّر مالك و ولدك : مال و اولادت فراوان شد! گفت و رفت! 🔹رعشه بر اندامم افتاد، بیهوش افتادم! 🔹و این حال و روز امروز من است که می بینی! 🔹اکنون به ورودی سامرا رسیده ام، دقیقا همین لحظه و همین آن! 🔹یک سخن دارم و بس، نه به تمنای مال و جاه و دنیا و نه به طمع کثرت اولاد و عیال! که بندگی به شرط مزد کردن شیوه ی گدایان است، گرچه از هر گدایی مستمندترم! ◽" اللهم کن لولیك الحجة بن الحسن وليّا و حافظا ... " @ansarian_ir