فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامت زن غربی
لعنت بر دروغگو👌
34.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀احیای #غدیر یعنی حمایت از مظلوم ترین انسان تاریخ
#امام_زمان
🥀 #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀دعای پدر و مادر حتماً برآورده میشود.
🎥استاد انصاریان
#امام_زمان
🥀 #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🥀
#السَّلامُعَلَیْکَأَیُّهَاالنَّبَأُالْعَظِیمُ
#الَّذِیهُمْفِیهِمُخْتَلِفُونَ ...
سلام بر تو ای خبر بزرگی که
آنها در آن اختلاف کردند ....
#زیارت_غدیریه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#بهعشقمولاعلی
#مبلّغغدیرباشیم
💔یک عمر فقط بر درِ این خانه گدایم ...
#سلام_آقا✋
🍃اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ🍃
اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ 🍃
غدیرِ دومِ شیعه ،
امامت مھدیست ...
#برایظهوریگانهوارثِ
#غدیربسیاردعاکنیم .
#السلامعلیڪیابقیھاللہ
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#بازآیاماممھربانم
#دنیا_محل_امتحان
#نهج_البلاغه
🌔أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا وَ لَا يُنْجَى بِشَيْءٍ كَانَ لَهَا؛ ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً، فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ
💠آگاه باشید! دنیا خانه ای است که کسی در آن ایمنی ندارد, جز آنکه به جمع آوری توشه ی آخرت پردازد و از کارهای دنیایی کسی نجات نمیابد.مردم به وسیله دنیا آزمایش میشوند ; پس هر چیزی از دنیا را که برای دنیا بدست آورند از کفشان بیرون میرود و بر آن محاسبه خواهند شد, و آنچه را که در دنیا برای آخرت تهیه کردند به آن خواهند رسید و با آن خواهند ماند.
📘 #خطبه_63
⭐️⭐️⭐️من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری⭐️⭐️⭐️
یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس به نام سركار خانم موسوی تعريف می كردند: « يادم می آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حملۀ شديدی صورت گرفته بود. به طوری که از بيمارستان های صحرايی هم مجروحين زيادی را به بيمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود. در بين همۀ آنها، وضع يکی از آنها خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و با اين که سعی کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولی خونريزيی شديدی داشت. مجروحين را يکی يکی به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببريم. وقتی که دکتر جراح اين مجروح را ديد، به من گفت که بيارمش داخل اتاق عمل و برای جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جا به جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را در بياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشۀ چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در نياوری. ما برای اين چادر داريم مي رويم. چادرم در مشتش بود که شهيد شد. از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم. »
❌راز شرفیاب شدن به محضر امام زمان (عج)❌
در کتاب « ملکوتیِ خاک نشین » آمده است : « از شیخ محمد تقی بهلول(ره)، پرسیدند: چه وقت میشود به حضور آقا امام زمان (عج)، مشرّف شد؟ فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت صاحب الامر (عج) سنخیّت باشد. سپس فرمودند: دیدن امام زمان(عج)، روحیفداه، مهم نیست، مهم این است که ایشان ما را ببینند. خیلیها هم حضرت علی ( علیهالسلام ) را دیدند اما دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد. »
در کتاب « شیفتگان حضرت مهدی(عج) » آمده است : « مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی ( از مراجع عظام تقلید و ساكن در نجف اشرف ) تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود، می بیند که حضرت ولی عصر (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید: هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم، سلام کردم. حضرت به من فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید ( اشاره به آن جنازه کردند ) تا من به دنبال شما بیایم. بعد فرمودند: این بانویی است که در دورۀ کشف حجاب ( در زمان رضا خان پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد. »
🔥🔥🔥 عذاب های زنان در شب معراج 🔥🔥🔥
شیخ صدوق در کتاب « عیون أخبار الرضا » به نقل از حضرت علی (علیه السلام) آورده اند: « من و فاطمه بر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدیم. پس ایشان را در حالی که سخت می گریست، یافتیم. من عرض کردم: پدر و مادرم فدایت یا رسول اللَّه! چه باعث شده که شما این چنین گریه می کنید!؟ در پاسخم فرمودند: ای علی، شبی که مرا به آسمان بردند ( معراج ) زنانی از امّتم را در عذابی شدید، نگریستم و آن وضع برای من سخت گران آمد. گریه ام از جهت عذاب سخت آنان است که به چشم خویش وضعشان را دیدم؛ زنی را به مویش در دوزخ، معلّق، آویخته بودند که مغز سر او می جوشید. زن دیگری را دیدم که به زبانش در جهنّم آویزان بود و آتش در حلقوم او می ریختند. زن دیگری را مشاهده کردم که او را به سینه هایش آویخته بودند. زن دیگری را دیدم که گوشت بدن خویش را می خورد و آتش در زیر او شعله می کشید. زنی دیگر را دیدم که پاهایش را به دست هایش زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند. زنی را دیدم کر و کور و لال که در تابوتی از آتش است و مخ او از بینی اش خارج می شود و همۀ بدنش قطعه قطعه از جذام و برص ( خوره و پیسی ) است. زن دیگری را مشاهده کردم که در تنوری از آتش به پاهایش آویزان است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را از پس و پیش با قیچی آتشین می بريد. زن دیگری را دیدم که صورت و دست هایش آتش گرفته و مشغول خوردن روده های خویش است. زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ است و هزار هزار نوع او را عذاب می کنند. زنی را به صورت سگ دیدم که از عقب به شکم او آتش می ریزند و از دهانش بیرون می ریزد و فرشتگان با گرزهايی آتشین بر سر و پیکر او می زدند. پس فاطمه ( سلام الله علیها ) به رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عرض کردند: ای حبیب من، و ای نور دیدگانم، به من بگو که اینان چه کرده بودند و رفتارشان چه بود که به این عقوبت گرفتار شدند. رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ای دختر عزیزم، امّا آن زنی که به موی سرش معلّق در آتش بود؛ آن زنی بود که موی سر خویش از نامحرمان نمی پوشانید. آن زنی که به زبانش آویخته بود، او کسی بود که با زبان، شوهر خویش را آزار می داد. آن که به سینه هایش آویزان بود، زنی بود که از آمیزش با شوهرش پرهیز داشت و امّا آن که به پاهایش معلق در دوزخ بود، کسی بود که بدون اذن همسر خود، از خانه بیرون می رفت. امّا آن که گوشت بدن خویش را می خورد، زنی بود که خود را برای نامحرمان زینت می کرد. آن که دست و پایش را به هم زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند،زنی بود که درست وضو نمی ساخت و لباسش را از آلودگی به نجاست، تطهیر نمی کرد و غسل جنابت و حیض به جای نمی آورد و خود را نظیف نمی ساخت و به نماز اهمیت نمی داد. آن کر و کور و لال، زنی بود که از غیر از شوهر خویش، دارای فرزند می شد و به شوهر خود نسبت می داد. آن که گوشت بدنش را با قیچی می برید، زنی بود که خود را در اختیار مردان اجنبی می نهاد و خود را بدان ها عرضه می نمود و امّا آن زنی که سر و رویش آتش گرفته بود و مشغول خوردن روده های خود بود، آن کسی بود که دلّالی جنسی به حرام می کرد. آن که سرش، سر خوک و بدنش بدن الاغ بود، زنی بود که سخن چینی به دروغ می نمود و آن که رخسارش رخسار سگ بود و آتش در دبر او می ریختند و از دهانش بیرون می آمد، زنی آوازه خوان و نوحه گر و حسود بود. آن گاه پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: وای بر زنی که شوهر خویش را به غضب آورد و خوشا به حال بانويی که شوهرش از او راضی باشد. »
دعایهفتمصحیفهسجادیه۩حسینحقیقی.mp3
3.8M
📖 دعاى هفتم صحیفه سجّاديه
🤲 یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ
🎙 با صدای حسین حقیقی
اين دعا به هنگام خوف از شدائد، رفع بلا و گرفتاریها توصيه شده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری زیارت عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت ناحیه مقدسه
🪴امام باقر عليه السلام:
اگر ستايش شدى، شاد مشو و اگر نكوهش شدى، بيتابى مكن و پيرامون آنچه درباره تو گفته شده است بينديش.
اگر ديدى كه آنچه گفته اند در تو هست، مصيبت افتادن از چشم خداوند عزّوجلّ، به سبب خشمناك شدنت از حقيقت، بزرگتر از مصيبت افتادنت از چشم مردم است كه از آن مى ترسى و اگر خلاف آن چيزى باشى كه گفته اند، اين خود ثوابى است كه بى رنج به دست آورده اى
و بدان كه تو دوست [و پيرو ]ما نيستى مگر آن گاه كه اگر همه همشهريانت بر ضد تو همداستان شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، اين سخن تو را اندوهگين نسازد و اگر بگويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن شادمانت نگرداند. بلكه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوينده راه آن بودى و به آنچه به بى اعتنايى بدان فراخوانده است بى اعتنا و به آنچه بدان ترغيب كرده است راغب بودى، پس پايدارى كن و خوش باش؛ زيرا كه آنچه درباره تو گفته شده به تو زيانى نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودى، چرا بايد فريب نفست را بخورى
تحف العقول صفحه284
#هر_روز_یک_حدیث
آیا خدا کسی را بدبخت میکند؟
گاهی در زندگی به افرادی بر میخوریم که میگویند چقدر ما بدبختیم! و چون پاسخی برای آن نمیبایند دلیل آن را در جای دیگر جستجو میکنند.
گاهی در زندگی به افرادی بر میخوریم که میگویند چقدر ما بدبختیم! و چون پاسخی برای آن نمیبایند دلیل آن را در جای دیگر جستجو میکنند.
، بخت و سرنوشت از مسائلی است که در حوزه انسان و جامعه انسانی مطرح میشود. این مساله از دیدگاه عقل و نیز کتاب و سنت قابل بررسی است.
امام صادق(ع) در حدیثی به این سوال پاسخ میدهند که آیا خدا کسی را بدبخت میکند؟ ایشان میفرمایند: "خداوند تبارک و تعالی بنده را از بدبختی به خوشبختی منتقل میکند، ولی از خوشبختی به بدبختی منتقل نمیکند1".
امام علی(ع) نیز در باره اینکه علت بدبختی چیست؟ فرمودند:"علّت بدبختی، دنیا پرستی است2".
امام حسین(ع) هم در دعای روز عرفه میفرمایند: "بار خدایا! کاری کن که از تو چنان بترسم که گویی میبینمت و باتقوا و ترس از خودت خوشبختم گردان و با معصیت و نافرمانیت بدبختم مکن3".
همچنین در چند حدیث گهربار از امام علی(ع) به این سوال پاسخ میدهیم که بدبخت از دیدگاه ایشان چه کسی است؟
"بدبخت کسی است که فریفته هوا و هوس خود گردد4".
"بدبخت کسی است که از عقل و تجربه خود بهره نگیرد5".
همچنین آن حضرت فرمودند: "از گناهان باز ایستید و نفْسهای خود را از آنها باز دارید؛ زیرا بدبخت کسی است که عنان خود را در عرصه گناهان رها سازد6".
منابع:
1- التوحید: 358 / 6 منتخب میزان الحکمة: 300
2- غرر الحکم: 5516 منتخب میزان الحکمة: 300
3- بحار الأنوار: 98 / 218 / 3 منتخب میزان الحکمة: 300
4- نهج البلاغة: الخطبة 86 منتخب میزان الحکمة: 300
5- نهج البلاغة: الکتاب 78 منتخب میزان الحکمة: 300
6- غرر الحکم: 4499 منتخب میزان الحکمة : 300
علت خوشبختی یا بدبختی از دیدگاه قرآن
از آیات قرآن كریم مستفاد میشود كه استغفار و ترك گناه باعث توسعه مادی و عمران و آبادی و متقابلاً هر گونه نافرمانی خدا و ظلم به دیگران عامل فقر و فلاكت و بدبختی است. با این شاخص بسیاری از كسانی كه در زندگی مادی دچار گرفتاریهای متعدد هستند میتوانند اعمال و رفتار خود را بازنگری كرده و با نسخه شفابخش قرآن كریم، از بیماری فقر و فلاكت نجات یابند.
رابطه گناه با فقر و مصیبت
قرآن كریم در آیه 30 سوری شوری میفرماید: "و ما اصابكم من مصیبة فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر: هر مصیبت و گرفتاری كه به شما میرسد دستاورد و ثمره اعمال خودتان است تازه این تمام مجازات اعمال شما نیست چرا كه بسیاری از كارهای شما را مورد عفو قرار میدهد".
این آیه به خوبی نشان میدهد، مصائبی كه دامنگیر انسان میشود، یك نوع مجازات الهی و هشدار است (هر چند استثنائاتی دارد كه بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یكی از فلسفههای حوادث دردناك و مشكلات زندگی روشن میشود.
جالب این كه در حدیثی از امیرمومنان علی (ع) میخوانیم، كه از پیامبر گرامی خدا(ص) نقل میكند كه فرمود: "خیر آیة فی كتاب الله هذهالایة، یا علی ما من خدش عود و لا نكبة قدم الا بذنب و ما عفی الله عنه فیالدنیا فهو اكرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فیالدنیا فهو اعدل من ان یثنی علی عبده: این آیه (و ما اصابكم من مصیبة...) بهترین آیه در قرآن مجید است، ای علی هر خراشی كه از چوبی بر تن انسان وارد میشود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است كه از او سرزده و آن چه خداوند در دنیا عفو میكند، گرامیتر از آن است كه (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید و آن چه را كه در این دنیا عقوبت فرموده، عادلتر از آن است كه در آخرت بار دیگر كیفر دهد".(1)
و به این ترتیب این گونه مصائب علاوه بر این كه بار انسان را سبك میكند، او را نسبت به آینده كنترل خواهد نمود.
گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در برمیگیرد، ولی مطابق معمول در عمومات، استثناهایی وجود دارد، مانند مصائب و مشكلاتی كه دامنگیر انبیا و ائمه معصومین (ع) میشد كه برای ترفیع مقام آنها بود، یا گرفتاری بسیاری همانند كودكان و یا افرادی كه مسوول شناخته نمیشوند.
و هم چنین مصائبی كه بر اثر ندانم كاریها و عدم دقت و مشورت و سهلانگاری در امور حاصل میشود، كه اثر تكوینی اعمال خود انسانها است و یا مصائبی كه گریبان غیر معصومین را میگیرد و جنبه آزمون دارد. قرآن كریم در این باره میفرماید: "و لنبلونكم بشیء منالخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات و بشرالصابرین: به درستی كه شما را از طریق انواع ترس و گرسنگی و كمبودهای مادی و جسمی و محصولات مورد امتحان قرار میدهیم و بشارت باد بر كسانی كه این آزمون الهی را با صبر و بردباری پشت سر میگذارند" (155 / بقره).
به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاب میكند كه عموم این آیه در مواردی تخصیص پیدا كند. اما از آن جا كه بیشتر موارد آن جنبه كیفری و كفارهای دارد، آیه 30 سوره شوری آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
با این بیان نمیتوان گفت هر گرفتاری و رنجی كیفر گناه است، چرا كه گرفتاریهای سخت، فلسفههای گوناگونی دارند كه از آن جمله عبارتند از:
1 - شكوفایی استعدادها و توانمندیهای درونی و برونی انسان،
2 - هشدار نسبت به آینده او،
3 - بیداری از خواب غفلت و غرور و هشیاری از انواع مستیها،
4 - كیفر گناهان،
5 - بخش مهمی نیز ثمره ندانم كاریها و سهل انگاریهای انسان در زندگی است.
6 - اصل آزمون در زندگی انسان، (2)
و لذا در حدیثی میخوانیم: هنگامی كه امام علی بن الحسین (ع) وارد بر یزید شد، یزید نگاهی به او كرد و گفت: "یا علی ما اصابكم من مصیبة فبما كسبت ایدیكم" (اشاره به این كه حوادث كربلا نتیجه اعمال خود شما بود).
ولی امام علی بن الحسین (ع) فوراً در پاسخ فرمود: "كلا ما هذه فینا نزلت، انما نزل فینا "ما اصاب من مصیبة فیالارض و لا فی انفسكم الا فی كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك علی الله یسیر لكیلا تاسوا علی مافاتكم ولاتفرحوا بما اتاكم" (3) فنحنالذین لاناسی علی مافاتنا من امرالدنیا و لانفرح بما اوتینا: (4)
چنین نیست، این آیه در مورد ما نازل نشده، آن چه درباره ما نازل شده آیه دیگری است كه میگوید: هر مصیبتی در زمین یا در جسم و جان شما روی دهد، پیش از آفرینش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده و آگاهی بر این امر بر خداوند آسان است، این برای آن است كه شما به خاطر آن چه از دست میدهید، غمگین نشوید و به خاطر آن چه در دست دارید، زیاد خوشحال نباشید (هدف از این مصائب عدم دلبستگی شما به مواهب زودگذر دنیا است و یك نوع تربیت و آزمون برای شما است).
سپس امام افزود: "ما كسانی هستیم كه هرگز به خاطر آن چه از دست دادهایم، غمگین نخواهیم شد و به خاطر آن چه در دست داریم، خوشحال نیستیم "همه را زودگذر میدان
یم و چشم به لطف و عنایت خدا بستهایم"".
هنگامی كه از امام صادق (ع) تفسیر آیه فوق را خواستند، فرمود: "میدانید علی (ع) و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبی شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالی كه آنها اهل بیت طهارتند و معصوم از گناه"، سپس افزود: "ان رسول الله كان یتوب الی الله و یستغفر فی كل یوم و لیلة ماة مرة من غیر ذنب ان الله یخص اولیائه بالمصائب لیاجر هم علیها من غیر ذنب: رسول خدا (ص) پیوسته توبه میكرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مینمود، بیآن كه گناهی مرتكب شده باشد، خداوند برای اولیاء و دوستانش مصائبی قرار میدهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند، بیآن كه گناهی مرتكب شده باشند". (5)
گاه مصائب، جنبه دستجمعی دارد و محصول گناهان جمعی است، همان گونه كه در آیه 41 سوره روم میخوانیم: "ظهرالفساد فی البر والبحر بما كسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون: فساد در خشكی و دریا به خاطر اعمال مردم آشكار شد، تا نتیجه بعضی از اعمالی را كه انجام دادهاند، به آنها بچشاند، شاید بازگردند".
روشن است كه این درباره جوامع انسانی است، كه به خاطر اعمالشان گرفتار نابسامانیها میشوند. و در آیه 11 سوره رعد آمده است: "ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم: خداوند سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمیدهد، مگر این كه خویشتن را تغییر دهند".
و در آیه 11 سوره رعد آمده است: "ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم: خداوند سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمیدهد، مگر این كه خویشتن را تغییر دهند".
و امثال این آیات كه گواهی میدهد، در میان اعمال انسان و نظام تكوینی زندگی او ارتباط و پیوند نزدیكی وجود دارد، كه اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارند، بركات الهی شامل حال آنها میشود و هرگاه فاسد شوند، زندگی آنها به فساد میگراید.
و گاه ممكن است این قضیه در مورد فرد فرد انسانها صادق شود و هر كس در مقابل گناهی كه مرتكب میشود، به مصیبتی در جسم و جان یا اموال و متعلقاتش گرفتار گردد، همانطور كه در آیه فوق آمده است. (6)
در همین زمینه روایات زیادی در منابع اسلامی وارد شده كه به گوشهای از آن برای تكمیل این بحث اشاره میكنیم: در خطبه 178 نهجالبلاغه آمده است: "ما كان قوم قط فی غض نعمة من عیش، فزال عنهم، الا بذنوب اجترحوها، لانالله لیس بظلام للعبید و لو ان الناس حین تنزل بهمالنقم و تزول عنهمالنعم، فزعوا الی ربهم بصدق من نیاتهم و وله من قلوبهم، لرد علیهم كل شارد و اصلح لهم كل فاسد: "هیچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانی كه انجام دادند زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمیدارد، هرگاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمتها با صدق نیت به پیشگاه خدا تضرع كنند و با دلهای پر اشتیاق و آكنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمایند مسلماً آن چه از دستشان رفته به آنها بازمیگرداند و هرگونه مفسدهای را برای آنها اصلاح میكند".
در "جامعالاخبار" حدیث دیگری از امیرمومنان علی (ع) نقل شده است كه فرمود: "ان البلاء للظالم ادب و للمومن امتحان و للانبیاء درجة و للاولیاء كرامة: بلاها برای ظالم تادیب است و برای مومنان امتحان و برای پیامبران درجه و برای اولیاء كرامت و مقام است". (7)
این حدیث شاهد گویایی است برای آن برای آن چه در مورد استثناهای آیه بیان كردیم.
در حدیث دیگری در "كافی" از حضرت امام صادق (ع) آمده است كه فرمود: "ان العبد اذا كثرت ذنوبه ولم یكن عنده منالعمل ما یكفرها، ابتلاه بالحزن لیكفرها: هنگامی كه انسان گناهش افزون شود و اعمالی كه آن را جبران كند، نداشته باشد، خداوند او را گرفتار اندوه میكند تا گناهانش را تلافی كند".(8)
در كتاب كافی اصولاً بابی برای این موضوع منعقد شده و 12 حدیث در همین زمینه در آن آمده است.
تازه همه اینها غیر از گناهانی است كه خداوند طبق صریح آیه فوق مشمول عفو و رحمتش قرار میدهد، كه آن نیز به نوبه خود بسیار است.
آیا باید در مقابل مصائب و مشكلات تسلیم شد؟
ممكن است كسانی از این حقیقت قرآنی سوء استفاده كنند و هر گونه مصیبتی دامنشان را میگیرد، با آغوش باز از آن استقبال نمایند و بگویند باید در برابر هر حادثه ناگواری تسلیم شد و از این اصل آموزنده و حركتآفرین قرآنی نتیجه معكوس، یعنی نتیجه تخدیری بگیرند كه این بسیار خطرناك است.
هیچ گاه قرآن نمیگوید در برابر مصائب تسلیم باش و در رفع مشكلات كوشش مكن و تن به ظلمها و ستمها و بیماریها بده، بلكه میگوید: اگر با تمام تلاش و كوششی كه انجام دادی باز هم گرفتاریها بر تو چیره شد، بدان گناهی كردهای كه نتیجه و كفارهاش دامانت را گرفته، به اعمال گذشتهات بیندیش و از گناهانت استغفار كن و خویشتن را بساز و ضعفها را اصلاح نما.
و اگر میبینیم در بعضی از روایات، این آیه بهترین آیه قرآن معرفی شده، به خاطر همین آثار تربیتی مهم آن است.(9)
پاو
رقیها:
1 - "مجمع البیان"، جلد 9، صفحه 31، ذیل آیات مورد بحث.
2 - "مجمع البیان"، جلد 25، صفحه 128 و 129.
3 - 22 و 23 / حدید.
4 - "نورالثقلین"، جلد 4، صفحه 580.
5 - "نورالثقلین"، جلد 4، صفحه 581.
6 - "المیزان"، جلد 18، صفحه 61.
7 - "بحارالانوار"، جلد 81، صفحه 198.
8 - "كافی جلد 2، كتاب "الایمان والكفر" باب تعجیل عقوبة الذنب، حدیث 2.
9 - "تفسیر نمونه"، جلد 20 صفحه 446.
هدایت از طریق شناخت عقل و جهل و سپاهیانشان
یکی از علّتهایی که انسان مبتلای به کفر و شرک میشود، این است که باور ندارد باید متخلّق به اخلاق الهی شود. ارتباط ایمان با اخلاق را در جلسات قبل بیان کردیم و اکنون در مورد کفر، به این عنوان که ضدّاخلاق محسوب میشود، بحث میکنیم. علّتالعلل گرایش به کفر، نفس دون است.
در باب عقل، روایات شریفه بسیاری داریم و در یکی از روایات تبیین شده: « الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ »؛ یعنی عند العقلاء عقل را اینگونه تبیین کردهاند.
بیان کردیم: عقلای عالم، در حقیقت بندگان خدا هستند و این عقلای عالم به سپاه خیر مزیّن هستند و آنهایی که به سپاه شرّ مبتلا هستند، در جهلند.
یعنی هم جهّال و هم عقلای عالم سپاهی دارند. این مطلب براساس روایت شریفهای است که اصل بحث ما در این یکی دو سال براساس آن روایت شروع شد و بیان کردیم: در مبانی حدیثشناسی این روایت از لحاظ سند، هم از باب رجالی و هم از باب علم الدرایه، بسیار عالی و قوی است.
کلینی، آن مرد الهی و عظیمالشّأن(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میفرمایند: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَان کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِیهِ»[۱] سماعهبنمهران بیان میکند: نزد حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) بودم و گروهی از دوستان، محبّین و صحابه آن حضرت هم نزد ایشان بودند. «فَجَرَى ذِکْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ»بحث عقل و جهل به میان آمد. « فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا » حضرت فرمودند: عقل و سپاهش و جهل و سپاهش را بشناسید، تا هدایت شوید.
کسی، إلّا ذویالعقول، درک نمیکند که عقل، خودش به عنوان یک مخلوق پرودگار عالم، دارای شعور است و جهل هم همینطور.
دو عنصر درونی انسان!
کما این که در روایتی که قبل[۲] بیان کرده بودیم، آمده: وقتی وجود مقدّس ذوالجلال و الاکرام، حضرت حقّ، عقل را خلق کرد، بیان فرمود: جلو بیا، آمد. بعد فرمود: برو، رفت. امّا وقتی به جهل، که او هم خلقت خداست، بیان فرمود: برو، رفت، ولی وقتی گفت: برگرد، برنگشت.
در آنجا، فرق بین عقل و جهل را در آن روایت شریفه، بررسی کردیم، امّا اینجا بحثم چیز دیگری است.
عقل و جهل، به عنوان دو عنصر درونی انسان است که یکی انسان را به خوبیها هدایت میکند و دیگری به بدیها. شاید یک معنای «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها »[۳] هم همین باشد. پروردگار عالم میفرماید: ما به این انسان، هم فجور و هم تقوا را الهام کردیم که فجورش از باب همان سپاه جهل است و تقوایش هم از باب همان سپاه عقل و این نکته بسیار مهمّی است.
عقل کامل، فقط در نزد کسانی است که خداوند دوستشان دارد!
از جمله دیگر مطالبی که در این زمینه بیان شده، روایتی از وجود مقدّس امام باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) است. این روایت از باب سندی، روایت بسیار عجیبی است که به محمّدبنمسلم میرسد و او بیان کرده: « عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِبُّ »[۴]. حضرت باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه علیه)، آن امام همام بیان میفرمایند:پروردگار عالم وقتی عقل را خلق کرد، او را بازخواست و استنطاق کرد. سپس به او فرمود: برو، رفت. بعد فرمود: برگرد، برگشت. بعد هم فرمود: به عزّت و جلالم، هیچ خلقی را نزد خودم بهتر از تو قرار ندادم و تو را هم کامل نمیکنم، إلّا برای کسانی که دوستشان دارم « وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِبُّ » که این هم یک نکته بسیار مهم راجع به عقلاء است.
حالا این عقل دارای سپاه و جهل هم دارای سپاه است، هر دو هم از یک مقوله نشئت میگیرند و آن این که: آن-ها که به اخلاق الهی متخلّق میشوند، طبیعی است در حقیقت به آن سپاه عقل وارد شدند و آنهایی هم که از اخلاق دور میشوند، به سپاه جهل وارد شدند.
عقل و نوری از سمت راست عرش!
لذا منظور از این مطلب که حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: « فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا » عقل و سپاهش را بشناسید تا هدایت شوید، همین است.
« قَالَ سَمَاعَةُ » سماعهبنمهران میگوید: « فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ » من سؤال کردم: فدایت شوم « لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا » این که شما میفرمایید سپاه عقل و سپاه جهل را بشناسیم تا هدایت شویم، ما نمیتوانیم بشناسیم إلّا به این که شما، آنها را به ما بشناسانید - که این
مطلب، باب معرفتی سماعه را نشان میدهد.
« فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ » حضرت فرمودند: پروردگار عالم، عقل را از سمت راست عرشش خلق کرد.
این را که عرش چیست، ما نمیدانیم.بیان شده: عرش، در مقابل فرش است. یا به تعبیر دیگر عرش، در مقابل أرض است که أرض هم معانی مختلفی دارد «کلمة واحدة تدلّ علی معانٍ مختلفة ». یک معنای ارض، همین کره زمین ماست، امّا أرض بما هو أرض، همه آن چیزی است که در مقابل عرش است. اینکه پروردگار عالم بیان فرمود: « إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً » یعنی من، انسان را خلیفهای که برای همه جا هست، قرار دادم.
لذا این أرض اوّلی که به « إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ» تبیین کردند، منظور همه آسمانها و زمین است، امّا در آنجا که بیان شده: «سخّر السّماوات و الأرض»، این أرض ثانوی به عنوان أرض دنیوی؛ یعنی همین کره زمین است. کما این که عرض کردم وقتی ما به کره ماه برویم و کره خودمان را نگاه کنیم، تعجّب کرده و میبینیم که ما هم در آسمانیم!
پس کلّ آنچه که در مقابل عرش است، یا به عنوان فرش تبیین میشود، یا به عنوان أرض. حالا عرش چیست؟! یکی از آن مطالب عجیب است.
در اینجا هم فرمودند: « عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ » پروردگار عالم، عقل را از سمت راست عرش خود خلق کرد.
جالب است که ما در فاطمیّه هم یک روایت بسیار عالی با سند صحیح خواندیم که در آن، در مورد نور بیبیدوعالم(صلوات اللّه و سلامه علیها)، بیان شد: یک موقعی از سمت راست عرش، نوری ساطع شد و ملائکه الهی تا آن نور را دیدند، ناخودآگاه به سجده افتادند و بعد عرضه داشتند: خدایا! این نور چیست؟ پروردگار عالم فرمود: « خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی»[۵] این نور عظمت من است. یعنی بیبیدوعالم(صلوات اللّه و سلامه علیها) از آن نور عظمت حضرت حقّ خلق شده است. لذا فرمودند: قبل از خلقت عرش و فرش، آن نور در مقام تسبیح بود و حالا آن نور هویدا شده است.
حالا شاید « عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ» هم همین نور باشد؛ یعنی این عقل، از آن نوری که در عرش بود، آمده باشد.
اطاعت عقل و تکبّرورزی جهل!
لذا حضرت میفرمایند: « هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ » - که این شبیه همان روایتی است که قبلاً خواندیم - عزّوجلّ به او گفت: برو، رفت.بعد فرمود: برگرد به سمت خودم، برگشت.
« فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُکَ خَلْقاً عَظِیماً وَ کَرَّمْتُکَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی » سپس عزّوجلّ فرمود: تو را با عظمت خلق کردم و بر همه خلقم کرامت دادم.
پس عقل بما هو عقل، این «کَرَّمْتُکَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی » است، همان چیزی که ما در مهدویّت بحث کردیم و بیان کردیم: بعضی از چیزهایی که ما به عنوان عقل تصوّر میکنیم، ادراکات عقلیّه و یا رشحات العقلیّه و یا مقداری از حالات عقل است و عقل بما هو عقل نیست.
« قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِیّاً » سپس پروردگار عالم جهل را از دریای تاریک و ظلمانی خلق کرد.
اصلاً جهّال عالم هم به همین خاطر است که همیشه فکرشان، فکر ظلمانی و تاریک است. وقتی پروردگار عالم ولایت خودش را هم بیان میکند، میفرماید: « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »[۶].
«فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ یُقْبِلْ » ذوالجلال و الاکرام وقتی به جهل خطاب کرد:برگرد، برنگشت. « فَقَالَ لَهُ اسْتَکْبَرْتَ»، پس به او گفت:تو تکبّر جستی، « فَلَعَنَهُ » پس لعنتش کرد.
« ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَکْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ یَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِی خَلَقْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ قَوَّیْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّةَ لِی بِهِ فَأَعْطِنِی مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَیْتَهُ».
أحد، همه چیزش، أحد است و برای مخلوق محدود، غیرقابل درک!
خوب توجّه کنید. ناچارم این مقدّمه را بیان کنم تا به بحث اصلی که اخلاق چیست، ورود پیدا کنم.
اگر هر کسی غیر از معصوم(علیه الصّلوة و السّلام)، این روایت را بیان کرده بود، قبول نمیکردیم. بارها به همه شما بزرگواران و جوانهای عزیزم یک کدی دادهام. بیان کردم: ما مخلوقیم و مخلوق، فعل فاعل است. پس ما مفعولیم و آن که مخلوق است، محدود است و محدود، لایتناهی را نه تنها در باب ذاتیّه، بلکه در باب صفاتیّه هم درک نمیکند.
در جلسه تفسیر این هفته هم بیان کردیم که در معصومین(علیهم صلوات المصلّین) هم، تمام صفات ذوالجلال و الاکرام، نازله است و صفات بما هی صفات نیست. ذوالجلال و الاکرام، أحد است و آن که أحد است، هم ذاتش أحد است و هم صفات و اسمائش. ذات أحد را که کنار میگذاریم چون هیچ کسی در طبیعت نمیتواند ذاتش را درک کند، امّا حتّی صفاتش را هم نمیتوانند بفهمند.
دلیل این است که آن کسی که صفات و اسماء ذوالجلال و الاکرام را بخواهد درک کند، باید ردیف او باشد و آن که أحد است، ردیف ندارد. « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ »، از أحد شروع شده « لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » و به أحد ختم هم میشود.
لذا آن که أحد است، همه چیز او، أحد است؛ صفاتش، أحد است؛ اسمائش، أحد است؛ نورش، أحد است و همه حالاتش، أحد است.
آنچه که از باب خلقت نورانیّه نیریّه هم هست، از باب أحد است، منتها چون هبوط پیدا میکند، نازل میشود و دیگر حالش، حال أحد نیست، بلکه مِن الأحد است. ولی این نور و این صفات و این اسماء و این حالات، هیچکدام آن حقیقت احدیّت نیست.
لذا این را که پروردگار عالم بیان میفرماید، ما ن