4_5987870797937511054.mp3
24.1M
🌑 سخنرانی حجةالاسلام معاونیان در روز وفات حضرت امّ البنین علیهاالسلام- هیئت عسکریین علیهماالسلام-1396 هجری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر ادب- محمدرضا لبانی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😢 چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با امّ البنین علیهاالسلام ازدواج نمود؟
مرحوم شیخ محمّدمهدی حائری در «معالی السّبطین» می نویسد:
قال مولی آقا الدّربندی رحمه الله فی «أسْرارالشهادة»: اَقْبَلَ زُهَیْرُ بْنُ القَیْنِ اِلَی عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَقیلٍ وَ قالَ لَهُ: یا اَخی! ناوِلِنِی الرّایَةَ . فَقالَ عبدُالله: أ تَرَی فِیَّ قُصُوراً فی حَمْلِها؟ فَقالَ: لا، وَلکِنْ لی حاجةً اِلَیها، فأخَذَ الرّایَةَ وَ أقبَلَ، وَ فی یَدِهِ رایةٌ حَتَّی وَقَفَ العبّاسَ، وَ قالَ: یَابْنَ امیرالمؤمنین! اُریدُ أن اُحَدِّثَکَ بِحَدیثٍ وَعَیْتُهَ، فَقالَ: إعْلَمْ یا أبَاالفضل! إنَّ أباکَ أمیرَالمُؤمنینَ لَمّا أرادَ أنْ یَتَزَوَّجَ بِأُمِّکَ اُمِّ البَنین، بَعَثَ إلی اَخیهِ عَقیلاً وَ کانَ عارِفاً بِأنْسابِ الْعَرَبِ. فَقال: یا أخی! اُریدُ مِنْکَ أنْ تَخطُبَ لی إمْرأةً مِنْ ذَوِی الْبُیُوتِ وَ الْحَسَبِ وَ النَّسَبِ وَ الشَّجاعَةِ لِکَیْ أُصیبَ مِنْها وَلَداً یَکُونُ شُجاعاً عَضُداً یَنْصُرُ وَلَدِیَ الحُسَینَ علیه السّلام لِیُواسِیَ بِنَفْسِهِ فِی طَفِّ کربلا، وَ قَدِ ادَّخَرَکَ اَبُوکَ لِمِثْلِ هذَا الْیَومِ، فَلا تُقَصِّرْ عَنْ حَلائِلِ اَخیکَ وَ عَنْ اَخَواتِکَ. قالَ: فَارتَعَدَّ العَبّاسُ وَ تَمَطَّی فی رکابَیْهِ حَتَّی قَطَعَهُما وَ قالَ: یا زُهَیر! أتُشَجِّعُنی فی مِثلِ هذَا الْیَومِ؟ وَاللهِ لَأُرِیَنَّکَ شَیئاً ما رَأیْتَهُ قَطُّ. (معالی السبطین، ج1، ص428-429)
مرحوم ملاّ آقا دربندی در «اسرار الشّهادة» می نویسد: روز عاشورا زهیر بن قین نزد عبدالله بن جعفر بن عقیل آمد و گفت: برادرم! پرچم را به دست من ده. عبدالله گفت: مگر من در حمل آن کوتاهی کرده ام؟ زهیر گفت: خیر، ولی به آن نیاز دارم. پس پرچم را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می خواهم حدیثی برایت نقل کنم. ای اباالفضل، بدان! قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین علیه السلام با مادرت امّ البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست، و عقیل کسی بود که از انساب عرب، کاملاً آگاهی داشت. پس به عقیل فرمود: برادرم! می خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. پس زهیر عرض کرد: (ای اباالفضل!) پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود، پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. در این هنگام حضرت عبّاس علیه السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد و فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😢 عزاداری و گریه های حضرت امّ البنین علیهاالسلام
1) مرحوم مقرّم در «کتاب العبّاس» می نویسد:
إنَّ أُمَّ الْبَنینَ رَأتْ أمیرَ المُؤْمِنینَ علیه السلام فِی بَعْضِ الأیَّامِ أجْلَسَ أبَا الفَضْلِ علیه السلام عَلَى فَخِذِهِ، وَ شَمَّرَ عَنْ ساعِدَیهِْ، وَ قَبَّلَهُمَا وَ بَكَى، فَأدْهَشَهَا الْحالُ لِأنَّها لَمْ تَكُنْ تَعْهَدْ صَبِیّاً بِتِلْكَ الشَّمائِلِ العَلَوِیَّةِ یَنْظُرُ إلَیْهِ أبُوهُ وَ یَبْكِی مِنْ دُونِ سَبَبٍ ظاهِرٍ، وَ لَمَّا أوْقَفَهَا أمیرُ الْمُؤمِنینَ علیه السلام عَلَى غامِضِ القَضاءِ، وَ ما یُجْرَی عَلَى یَدَیْهِ مِنَ القَطعِ فِی نُصْرَةِ الحُسَینِ علیه السلام، بَكَتْ وَ أعْوَلَتْ وَ شارَكَهَا مَنْ فِی الدّارِ فِی الزُّفْرَةِ وَ الحَسْرَةِ، غَیْرَ أنَّ سَیِّدَ الأوْصِیاءِ بَشَّرَها بِمَكانَةِ وَلَدِهَا العَزیزِ عِنْدَ اللّهِ جَلَّ شَأنُهُ، وَ ما حَباهُ عَنْ یَدَیْهِ بَجَناحَیْنِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ، كَما جَعَلَ ذلِكَ لِجَعْفَرِ بْنِ أبی طالِبٍ. (کتاب العباس، ص 75)
روزی امّ البنین علیهاالسلام مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام، اباالفضل علیه السلام را بر ران خود نشانده، آستینش را بالا زده، دو دستش را می بوسد و گریه می کند. این کار، امّ البنین را به وحشت انداخت، زیرا وی سراغ نداشت که پدری بچه ای را با آن شمائل علوی، این گونه دلجویی کند که به وی بنگرد و بدون دلیلی واضح بگرید. امّا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وی را به قضای الهی، و قطع شدن دستان وی در راه نصرت حسین علیه السلام آگاه کرد، با صدای بلند گریه کرد و کسانی که در خانه بودند نیز با حسرت و آه سوزان با وی همراهی کردند. البته سیّد اوصیا، مقام فرزند عزیزش را نزد خداوند متعال به امّ البنین بشارت داد و فرمود که خداوند به ازای دو دستش، دو بال به وی می دهد که می تواند در بهشت همراه با فرشتگان پرواز نماید، همان گونه که دو بال برای جعفر بن ابی طالب علیه السلام قرار داده است.
2) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَتْ أُمُّ الْبَنِينَ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأرْبَعَةِ الْإِخْوَةِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِيعِ فَتَنْدُبُ بَنِيهَا أشْجَى نُدْبَةٍ وَ أحْرَقَهَا فَيَجْتَمِعُ النَّاسُ إلَيْهَا يَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ يَجِيءُ فِيمَنْ يَجِيءُ لِذَلِكَ فَلَا يَزَالُ يَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ يَبْكِي. (بحارالأنوار،ج 45، ص 40)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: امّ البنین علیهاالسلام، مادر چهار برادرِ به شهادت رسیده، به بقیع می رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده ترین وجه می گریست و زاری می کرد. پس مردم پیرامون او جمع می شدند و سخنانش را می شنیدند. مروان هم از جمله کسانی بود که می آمد و همواره گریه و زاری او را می شنید و می گریست.
3) این اشعار از امّ البنین علیهاالسلام در مرثیه حضرت اباالفضل علیه السلام و دیگر فرزندانش نقل شده است:
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
ای کسی که عبّاس را دیدی که در میدان نبرد، جولان نموده و چون جنگاوران حمله می کرد، و فرزندان حیدر، هم چون شیران بالدار پشت سرش بودند.
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
به من خبر رسیده که ضربت بر سر فرزندم رسید در حالی که دست نداشت. وای بر من! چه مصیبتی بر شیربچّه ام رسید که ضربت عمود بر سرش وارد آمد.
(عبّاسم! من تو را می شناسم) اگر شمشیر در دستت بود، کسی جرئت نمی کرد به تو نزدیک شود.
این اشعار نیز از امّ البنین علیهاالسلام نقل شده است:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
ای زنان! بعد از این مرا با لقب امّ البنین نخوانید، زیرا مرا یاد شیران بیشه می اندازید.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
به سبب پسرانی که داشتم، امّ البنین خوانده می شدم، ولی اکنون برایم فرزندی باقی نمانده است.
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر، مانند کرکسان کوهسار داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند.
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ
بر سر نعش آنها نیزه ها به هم افتاد و همگی از ضرب نیزه به زمین افتادند.
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ الْیَمِینِ
ای کاش می دانستم این خبر درست است که گفته اند دست راست پسرم عبّاس، قطع شده بود؟!
(منتهی الآمال، ج1، ص465)
😥😢به ياد فرزندان شهیدش روضه مي خواند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود:
مي خواهم يك مصيبت مختصري بخوانم، خيلي جانگذار است. يك مقدّمه اي دارد.
من سه تا خواهر و چهار برادر داشتم. يك خواهر من، نزديك بيست و هشت سال قبل فوت شد. مادرم به او علاقه داشت. وقتي كه فوت كرد، مادرم خيلي بي تابي كرد. اگر من به داد مادرم نمي رسيدم، خودش را از ناله و گریه زياد تلف كرده بود. من چون اكبر اولاد ذكور او بودم، مي آمدم مادرم را بغل مي گرفتم، يك قدري تسلّي مي دادم، يك قدري از حال گريه و انقلاب مي افتاد. اين خواهر من يك دختر بچّه اي داشت سه چهار ساله كه حالا بزرگ شده است و اولاد و عروس و داماد دارد.
دو الی سه روز اوّل هرطور بود مادر را نگه داشتيم. زمانیکه اين بچّه جلوی مادر من مي آمد، مادر من گريه مي كرد. او را بغل مي گرفت! او را می بوسید و به یاد دخترش می افتاد. قربان مادرت بروم، كجا رفته است؟ چقدر چشم هايت شبيه به اوست، او را بغل مي گرفت و انقلاب راه مي انداخت و ناله مي زد. ما ناچار بوديم برويم مادرمان را آرام كنيم، و بچّه را هرطوري كه هست برداريم و دور كنيم. عاقبت ديديم چاره نداريم، بايد اين بچّه را به رؤيت مادرمان نرسانيم، زیرا تا چشمش به او ميافتد، ياد بچّه اش مي افتاد. کاری کردیم كه مادرمان اين بچّه را، هفته اي يك مرتبه، بلکه ده روز يك مرتبه ببيند. يك روزي من در خانه نشسته بودم، يكي از برادرهايم همين بچّه خواهرم را آورد.، تا مادرم چشمش به او افتاد، باز دويد و پريد و او را بغل گرفت و روي زانويش نشاند و بوسيد و بویيد و باز هم بنا كرد روضه خواني كردن. مادرت كجاست؟ مادرت چه شد؟
در آن روز، يك منظره اي و يك خاطره اي از جلو فكر من عبور كرد و مرا منقلب كرد، چه انقلابي! بنا كردم هاي هاي گريه كردن. خواهرها و برادران کوچک من هم به گریه افتادند. گريه خيلي شديد شد. يك قدري كه گريه كرديم، به من گفتند: شما هم كه امروز منقلب شدي؟ گفتم: انقلاب من براي مادرم نبود، يك قضيّه اي يادم آمد كه اگر بگويم شما هم منقلب مي شويد. گفتند: چه قضیّه ای؟ گفتم: اين مادر من، هفت تا اولاد داشت، يكي از دنیا رفت، مادر، اين طور بي تاب شده است. هر وقت چشم او به نوه اش مي افتد، اين انقلاب را راه مي اندازد. من به فكر مادر ابوالفضل علیه السلام افتادم. چهار تا رعنا پسر، مثل شاخ شمشاد از دستش رفته اند.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
چهار تا پسرش رفته است. از حضرت ابوالفضل علیه السلام يك پسر بچه به نام عُبيدالله بن عباس مانده است. آقا! اين مادر دلسوخته دست اين بچّه را مي گرفت و به قبرستان بقيع مي آمد. در یک نقطه معیّن آن، عزاخانه امّ البنين علیه السلام است. می آمد و آنجا می نشست، بچّه را روي زانوي خود مي نشاند و به ياد بچّه هاي كشته شدهاش روضه مي خواند، مردم هم جمع مي شدند. اين كيست؟ اين امّ البنين است، مادر ابوالفضل که عزاي بچّه هايش را گرفته است. اين بچّه را روي زانوي خود مي گذاشت و با يك سوز و گدازي شعر می خواند. مردم حلقه مي زدند و به حال اين زن گريه مي كردند. حتّي مروان با آن شقاوت قلبش مي آمد و منقلب مي شد.
لا تَدعُوَنّي وَیكَ اُمَالبنين
فَالیَومَ أصبَحتُ وَ لا مِن بَنینٍ
مردم من را از اين به بعد ام البنين نگویيد. چرا؟ يك وقتي بود که چهار پسر داشتم، قامت آنها مانند شمشاد بودند، امّا حالا بچّه هاي من زير خاك هستند و ناله مي كرد.
عباسم! پسر بزرگم! به من یک خبرهایي دادند، خدا كند دروغ باشد، مادر، به من خبر دادند دو تا دست رعناي تو را بريدند، بدنت را بي دست كردند. مادر، قربانت برود. اگر دست مي داشتي جراًت نمي كردند جلوي تو بيايند. به من خبر داده اند بر فرق سر تو عمود آهن زده اند.
(سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب9 محرم 1398 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511071.mp3
5.71M
از مادرت، امّ البنین هرچی می خوام می گیرم- محمود کریمی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511069.mp3
14.51M
🌑سخنرانی حجت الاسلام احمدی اصفهانی در شب وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام در سال ۱۴۳۸
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5987870797937511071.mp3
5.71M
از مادرت، امّ البنین هرچی می خوام می گیرم- محمود کریمی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌🌑 سروران و دوستان گرامی!
به اطلاع می رساند که سایت الکفیل، برای زیارت حضرت امّ البنین علیهاالسلام در مدینه منوّره، ثبت نام می کند. لذا با ثبت نام در آدرس زیر، آن بانوی مکرّمه را در سالروز وفاتش در سیزدهم جمادی الاخری، به نیابت از مولایمان، حضرت ولیّ عصر علیه السلام زیارت نماییم:
https://alkafeel.net/zyara/
توجّه: یک نفر به نیابت از ثبت نام کنندگان، در کنار قبرستان بقیع، آن بانو را زیارت می کند، و سپس اتمام زیارت به تمامی ثبت کنندگان اعلام می گردد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
از شما دم زدن آقا بخدا سخت شده
ترسم این است نتوانم ز شما دم بزنم
بار این زندگی آقا کمرم را خم کرد
تیغ عشقی بده بر پیکر این غم بزنم😔
♥️یا صاحب العصر و الزمان آقا جان ادرکنا ادرکنا ادرکنا♥️
⭕️ دعای سنگدل مستجاب نمی شود...
قَالَ اَلْإِمَامُ اَلصَّادِقُ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ: قَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يَسْتَجِيبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ وَ مَنْ لَمْ يَتَقَدَّمْ فِي اَلدُّعَاءِ لَمْ يَسْمَعْ مِنْهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ اَلْبَلاَءُ.
امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند: خداوند عزيز و جليل، دعاى صاحب قلب قاسى (سنگدل) را مستجاب نمىكند و كسى كه قبلا دعا نكرده باشد، دعايش هنگام بلا شنيده نخواهد شد.
📚کافی، جلد ۲، صفحه ۴۷۴
حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام بخورد، قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت. که نمونه بارز آن در طول تاریخ ماجرای کربلا است.
#دعا
🔘
🌷 امام باقر (عليهالسلام) :
✍ اعرِفِ المَوَدَّةَ في قَلبِ أخيكَ بِما لَهُ في قَلبِكَ.
🖌 ميزانِ دوستى خود را در دل برادرت ، از دوستیاى كه در دلت نسبت به او دارى ، بشناس.
📚 تحف العقول ، ص 295
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🌷 امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
✍ چون خداوند مؤمن را از قبرش درآورد تمثالى با او خارج شود که در جلو او راه مى رود و هرگاه مؤمن یکى از صحنههاى ترسناک روز قیامت را ببیند آن تمثال به او گوید :
☘ نترس و غم به خود راه مده…
❓مؤمن به او گوید تو کیستى؟
☘ تمثال گوید : من همان شادى و سُرورى هستم که در دنیا به برادر مؤمنت رساندى.
🌷 قال الصادق(علیهالسلام) :
✍ إذا بَعَثَ اللّهُ المؤمنَ مِن قَبرِهِ خَرَجَ مَعهُ مِثالٌ یَقدُمُ أمامَهُ ، کُلَّما رَأى المؤمنُ هَوْلاً مِن أهوالِ یَومِ القِیامَهِ قالَ لَهُ المِثالُ : لا تَفزَعْ ولا تَحزَنْ … فیقولُ لَهُ المؤمنُ : … مَن أنتَ ؟
فیقولُ : أنا السُّرورُ الذی کُنتَ أدخَلتَ على أخیکَ المؤمِنِ.
📕 اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۱۹۰
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🌹احیاء سنت رسول خدا
✍فردا ۱۳ جمادیالثانی #چهارشنبه_اول ماه قمری و از روزهایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را روزه میگرفتند.
✨رسول خدا صلی الله علیه و آله: در هر ماه سه روز را روزه میگرفتند؛ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه و تا #آخر_عمر این سنت را انجام میدادند.
👌عزیزانی که توانایی دارند جا نمونن.
#مع_رسول_الله
💌زمانی که #دو_چهارشنبه در دهه وسط ماه قمری باشد، چهارشنبه #اول را روزه میگیرند.
💥موانع خودسازی
🔻ریشه: مشکلات زندگی روزمره
💌راهکار دوم توکل: تفکر
راهکار دوم تفکر در واسطه بودن غیر خداوندمتعال میباشد با این بیان که هرچه در این عالم وجود دارد فقط و فقط وسیله هستند و لازم است در این مسئله تفکر داشته باشم تا بتوانم حقیقت را پیدا نمایم زیرا تفکر یکی از راههای کشف واقعیت و رسیدن به حق میباشد. امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمودند: الفکر احدی الهدایتین. تفکر یکی از راههای هدایت و کشف حقیقت است.
📮میزان الحکمه ح ۱۶۲۲۸
و لازم است در اسباب و وسایل تفکر کند که اگر زمانی فرا برسد که همه این اسباب از بین بروند باز مشکل من حل میشود یا خیر؟! برای مثال اگر حقوقم پرداخت نشود؟! اگر دوستم سر ماه قرضش را ندهد؟! اگر نتوانم از فلانی قرض بگیرم، آیا روزی دهندهای وجود دارد که روزی مرا بدهد یا خیر؟!
و قطعا همه ما در زندگی خود مشکلی داشتهایم که ناگهان حل شده است و گرهها بدست کسی باز شده و آنجا فهمیدیم کار بدست خداوند قهار انجام شده است و خوب است به آن اتفاقها نیز خوب و درست بنگریم و تفکر نماییم.
⚡️این نوع تفکرها سبب میشود که حقیقت به روی دیده انسان کشف شود که کسی هست که در گرفتاریها، مشکلات، مشقات به فریادم برسد و مرا نجات دهد.
💌حدیث توکل
قِيلَ لِلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لاَ يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي لاَ يَأْكُلُهُ غَيْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي اَلْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.
به اما صادق علیهالسلام عرض كردند كار خود را بر چه چيز بنا كردهاى؟ فرمود بر چهار چيز:
۱_فهميدم كه عمل مرا ديگرى انجام نميدهد پس بكوشش پرداختم.
۲_ دانستم كه خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت كشيدم.
۳_فهميدم روزى مرا ديگرى نخواهد خورد آرامش يافتم.
۴_ و دانستم بالاخره بسوى مرگ ميروم بهمين جهت آماده آن شدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مرحله بعدی برای مقابله با اسرائیل آغاز شده است، این بار توسط چین‼️
🕯ساعتی قبل، پکن تحریم های اقتصادی علیه اسرائیل وضع کرده است.⚠️
🚨#فوری |🔴حمله هوایی آمریکا به مقر حشد الشعبی در عراق
🚫تعدادی شهید و زخمی در نتیجه حمله به مقر حشد الشعبی گزارش شده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ هر لحظه باید منتظر او بود!
استاد حامد کاشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ #مهدوی
#امام_زمان عج
🎙استاد شجاعی
🔸شرط اثربخشی اعمال....
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
🔴 دلیل نماز خواندن عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر امام زمان ارواحنافداه
🔵 میتوان گفت نماز خواندن حضرت عیسی علیهالسلام پشت سر امام مهدی علیهالسلام، آخرین حجت خدا میان مسلمانان و جانشین بر حق پیامبر خاتم، برای اثبات این حقیقت بزرگ است که دین اسلام آخرین دین الهی و پیامبر اکرم (ص)،آخرین پیامبر از سلسله انبیای الهی است. نماز خواندن حضرت عیسی علیهالسلام در جایگاه پیشوای گستردهترین دین جهان که بیشترین پیروان را به خود اختصاص داده است، راه را برای حقجویان عالم هموار خواهد کرد و این، بزرگترین نقشی است که یک پیامبر بزرگ برای هدایت نسلها بر عهده دارد.
لازم به ذکر است آنچه از مجموع روایات درباره نزول حضرت عیسی علیهالسلام استفاده میشود، اصل فرود آمدن آن بزرگوار و نماز خواندن او پشت سر امام مهدی علیهالسلام است. در روایات شیعه، چیزی بیش از این مطرح نشده است که بتوان به آن اعتماد کرد. البته در روایات اهل سنت، به نکتههای دیگری مانند حضور حضرت عیسی علیهالسلام در بیتالمقدس و نیز درگیری و جنگ او با دجال و قتل دجال نیز اشاره شده است.