eitaa logo
هیأت انصارالمهدی کیانمهر
226 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
432 فایل
اطلاع رسانی مسجد و مشاوره و پاسخ به سوالات @a1nemati
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 الحسود لایسود روزگاری در سرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایه‌اى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مى‌برد ونسبت به او حسادت می کرد و مى‌كوشید كه اندكى از نعمتهاى آن مرد شریف را كم كند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمى‌برد و خواجه به حال خود باقى بود. عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است. خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى‌الحال مردند. خبر به حاكم شهر رسید و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع، پس از یكى دو روز مرد... این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد.
💎 💎 بعضی افراد زندگی را، با نیمه پر لیوان به خوشی می‌گذرانند . و عده دیگر کل عمر خود را برای نیمه خالی لیوان حسرت می‌خورند. اما حقیقت این است که، لیوانی با مقدار مشخص آب وجود دارد. و از آنجا به بعد به شما بستگی دارد. قانون زندگی٬ قانون باورهاست بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند. 💞روزي پادشاهي بي عيب! به اطرافيانش گفت كه اگر از كسي عيب و ايرادي ببيند، آن شخص بايد يك درهم تاوان بدهد. يكي از نگهبان ها مردي را عريان ديد و گفت: بايد به دستور پادشاه يك درهم بپردازي. مرد گفت: چه....چه...چرا بايد بدهم؟! نگهبان گفت دو درهم بايد بدهي چون لكنت هم داري. نگهبان گريبان مرد راگرفت؛ او خواست دفاع كند، معلوم شد دستش هم بالا نمي آيد. نگهبان گفت حالا بايد سه درهم بدهي! در اين گير و دار كلاه از سر مرد افتاد و آن مرد كچل بود. نگهبان طلب چهار درهم كرد. مرد بينوا خواست بگريزد، كاشف به عمل آمد كه لنگ و چلاق هم هست. نگهبان گفت از جايت تكان نخور كه تو گنجي بسيار پر بها هستي.!!! ⭐️متأسفانه برخي در پيدا كردن عيب و ايراد در ديگران انچنان مشتاق و جدي هستند كه انگار گنجي را جست و جو مي كنند. ‌‎  ‎‌‌‎‌‌
معافیت از سربازی به شرط نماز 🚀 (ره) نقل کردند: موقعی که من در قم ساکن بودم، یکی از جوان ‌هایی که با من رابطه داشت نامه‌ای به من نوشت که: فلانی! مرا برای سربازی طلبیده‌اند، شما دعا بفرمایید تا شاید از آن خلاص شوم. من هم به حرم حضرت ‌معصومه ‌ علیها سلام رفتم و برای نجات او دعا کردم. شبان‌گاه خواب دیدم که جوان مذکور به اتاقم آمده و به سینه می‌ زند و حسین، حسین می ‌گوید. خواب را برای آیت الله حجّت رضوان الله علیه نقل‌کردم. ایشان چنین تعبیر فرمود: این شخص مضطرّ است، بیشتر درباره او دعا کنید. من هم اجابت کرده و بیشتر دعا کردم. تا آن‌که شبی مجدّداً در عالم خواب به من گفتند: ما رفتن به سربازی را از او بر می‌داریم به شرط آن‌که او نماز بخواند و هرگاه در نماز کوتاهی کند، دوباره او را مبتلا می ‌کنیم. من پس از بیدار شدن از خواب، بسیار تعجّب کردم و همان‌طور که در خواب شرط شده بود، دستوری را طی نامه‌ای برای او نوشتم. او در جواب من نوشت: شما از کجا ملتفت شدید که من نماز نمی‌ خوانم؟! هیچ کس حتی پدر و مادرم نیز از آن اطّلاع نداشتند. 📚 روزنه هایی از عالم غیب ؛ ص 176) 👈 این مربوط به زمان می باشد.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💫🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟💫 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند. فرمانده به آنها گفت: سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست می خوریم. سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست! آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند. فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود... امید در زندگی، معجزه است.
26428439655605.pdf
3.77M
💠داستان هایی زیبا و کوتاه با تصویر های جالب برای آشنایی کودکان با امام زمان عجل الله فرجه