✳️منتظران ظهور
✍دلنوشته
🌹یا اباصالح ( عج )
هیچکس را به اندازه ے شما اذیت نکرده ایم ،
بیش از یازده قرن منتظر ماندے تا ما بفهمیم :
🍁بے همگان به سر شود
بے تو به سر نمے شود🍁
تا بفهمیم بے تو هیچیم و کارے نمیتوانیم بکنیم،
تا باور کنیم تا تو نباشے همیشه گرفتار رنج و فساد و ظلم هستیم
✨منتظر ماندے تا براے آمدنت کارے کنیم ،
✨منتظر ماندے تا لیاقت پیداکنیم
و دردمندانه و دلسوزانه فرمودے:
« اگر شیعیان ما که خداوند بر انجام طاعت، موفقشان بدارد در وفا کردن به عهد ما همدل بودند،ملاقات ما از آن ها به تاخیر نمے افتاد و سعادت دیدار همراه با معرفت ما به سوے آن ها مے شتافت پس ما را از آن ها پوشیده نمے دارد مگر همان چیز هایے که از آن ها به ما مے رسد و ما دوست نداریم و از آن ها انتظار نداریم. »
دستمان را بگیر و ما را امام زمانی کن!!
در خوابے سنگین هستیم، بیدارمان فرما!!
💕 #اللهم_عجل_لولـیکـــ_الفرج💕
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
@emamgharib1
#سلام_مولا_جانم ❣
🕊صحبت روی تورا هردم شنیدن تابکی؟
🕊دردلم نقش جمال توکشیدن تابکی؟
🦋ای چراغ زندگی روشن نما قلب مرا
🦋بی تودر تاریکی دنیا نشستن تابکی؟
🕊توکریمی و منم یک طایر بی آشیان
🕊روی بام این و آن دائم پریدن تابکی؟
🦋راویان گویند روی گونه هات خالی بود
🦋یک نظر خال سیاهت را ندیدن تابکی؟
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
❤️السلام علیک یا بقیه الله
@emamgharib1
〖سفـࢪهآسمانے!〗
✳️منتظران ظهور ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 5⃣2⃣قسمت بیست و پنجم 😢هیچ کس به من نگفت: که چرا نشسته ای در ه
✳️منتظران ظهور
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
6⃣2⃣قسمت بیست و ششم
😔هیچ کس به من نگفت: که خواسته های شما را بر خواسته های خودم، مقدم بدارم تا مورد محبت بیشتر شما قرار گیرم.💞
😢چه حیف شد که از همان دوران نوجوانی دنبال هوای نفس رفتم و هوای شما را در سر نداشتم 😔و خواسته های نفسانی خویش را بر خواسته های شما که همان خواست خداوند است مقدم داشتم و حالا خسارتش را که دوری از شماست مشاهده می کنم و 🍁 چه بهای سنگینی می پردازم.
✅من تازه شنیده ام که جدّ گرامیت، امام صادق (ع) به این خاطر سلمان فارسی را خیلی دوست می داشت که سلمان، مسلمان گونه، خواسته های امامش حضرت علی (ع)🌷را بر خواسته های خودش مقدم می داشت و همین امر او را سلمان کرد که از اهل بیت شد ☺️و سلمان محمدی لقب گرفت.
💭و من اکنون در فکر خواسته های شما هستم تا خود را عادت دهم که هر کاری پیش آمد قبلش اندیشه کنم آیا مورد رضایت شما هست یا خیر؟ که اگر آن کار به رضایت شما بود، محکم و استوار انجام دهم که می دانم کاری که با معیار و رضایت شما سنجیده شود قدمی است به سمت خدا.🌸
🔹ادامه دارد ...
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#متن_هیچ_کس_به_من_نگفت 26
#هیچ_کس_به_من_نگفت
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
@emamgharib1
〖سفـࢪهآسمانے!〗
#یاران_ثارالله مسلم بن كثير ازدى از شهداى كربلا، وى از طايفه ازد و از تابعين بود. بعضى هم او را از
#یاران_ثارالله
منجح بن سهم
منجح، مولى الحسين علیه السلام از شهداى كربلاست، نامش منجح بن سهم و در زمان امام حسن مجتبى علیه السلام غلام آن حضرت بود. پس از وى غلام سيدالشهداعلیه السلام بود. مادرش كنيز آن حضرت بود. وى ...
#معرفی_مختصر
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
@emamgharib1
✳️منتظران ظهور
#حکایت_بسیار_زیبا_حتمأ_بخوانید
✍یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
🔻در راه یکی از دوستانم به اسم
ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم.
پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : برو و به خانواده ات بده .
به طرف خانه به راه افتادم
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .
🔸گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
به خدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم .
🖌روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که از خوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است !
گفتم: سبحان الله !
از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
📍سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده.
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی نیاز ساختم.
🔹در ثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم.
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
🔻شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند.
و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند .
🔸گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد.
سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .
✍از شهوت های نفس مثل : ریاء ، غرور ،دوست داشتن تعریف و تمجید مردم.
چیزی برایم باقی نماند و در آستانه ی هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده !
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
🔹سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت : نجات یافت .
👈 .... بله دوستان من ، خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کار خیری را خالصانه برای خدای تعالی انجام دهیم .
📚 کتاب (وحی القلم)
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
@emamgharib1
〖سفـࢪهآسمانے!〗
✳️منتظران ظهور ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 6⃣2⃣قسمت بیست و ششم 😔هیچ کس به من نگفت: که خواسته های شما را
✳️منتظران ظهور
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
7⃣2⃣قسمت بیست و هفتم
😔هیچ کس به من نگفت: که احترام شما در رعایت ادب نسبت به منسوبین شماست. من از کجا باید میدانستم که سادات و علما منسوب به شما هستند و احترامشان، احترام شماست.
😓مرا ببخش اگر کوتاهی نمودم و همچنین در اماکنی که به نام شماست نیز، ادب را رعایت نکرده به غفلت و سرگرمی مشغول شدم. به جمکران آمدم، اما آن احترامی که شایسته مسجد شما بود نشان ندادم و چشمانم را آلوده به گناه کرده و دل نازنین شما را به درد آوردم. 😢
✅هیچ حرفی ندارم جز اینکه بگویم، ای کریم! از ما بگذر و آنچه دیده ای نادیده بگیر.
🔹ادامه دارد ...
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#متن_هیچ_کس_به_من_نگفت 27
#هیچ_کس_به_من_نگفت
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
@emamgharib1