هدایت شده از
❤️ مهدے جان
همہ ے
دل خوشے ام
آخر شب ها این اسٺ❗️
دو سه خط با تـ😍ـو
سخن گفتن و آرام شدن
شب بخیر مولاے مهـ❤️ـربانم
@emamgharib
هدایت شده از
گذشته 14قرن وهنوزای یوسف زهرا🌺
تو تنهاوعلی تنهاست😔...میدانم که می آیی...✨
به رسم هرشب انتظار..
الهی عظم البلاء...⚡️
@emamgharib
〖سفـࢪهآسمانے!〗
↷❈🔅❂⚫️❂🔅❈↶ #خطبه_فدکیه خطبه آن حضرت بعد از غصب فدک روایت شده: هنگامی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند
با سلام خدمت دوستان عزیز و شب بخیر
مثل اینکه قسمت اول خطبه فدکیه را یادم شده بزارم که در پست بالا قرار دادم⬆️⬆️
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
⚡️دلنوشتـــــ💝ـــــه مهـــ📿ــــدوے⚡️
"برای خودم هیچ نمیخواهم"
▫️برای یک √" مرد"√ دعا کنید...
▪️"مردی" را میشناسم که غربتش به اندازه غربت همه بشریت سنگین و جانسوز است!
🔻"آقای" بزرگواریست که غم و غصه اش از سالها قبل آغاز شده...😢
🔺از یک گودال خونین...
▫️یا شاید قبل تر از آن!
▪️از یک تشت خونین...
🔺شاید قبل تر!
🔻از یک محراب خونین...
▫️شاید از یک کوچه تنگ...
▪️یک چادر خاکی...
❗️ دلش تنگ است " مولایم"😞
❕هر روز که میگذرد دل تنگ تر میشود!😔😞
🙏شمارا به خدا قسم
برایش دعا کنید...
✍"برای خودم هیچ نمیخواهم"
▫️برای یک »" مرد"« دعا کنید...🙏
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
استاد عرفان حضرت آیت الله قاضی
خطاب به شاگردانشان می فرمودند:
نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید
با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه
چیزتان محفوظ می ماند
و #تسبیح_صدیقه_کبری_سلام_الله_علیها
که از ذکر کبیر به شمار می آید و #آیت_الکرسی
در تعقیب نماز ترک نشود.
"سید علی قاضی ره "
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
#یه_مطلبی_هست_که_خیلی_مهمتراز
#دعا_کردن_برای_فرجه
#ایمان_خودت_دریاب
#آیت_الله_بهجت
مهمّ تر از دعا برای تعجیل #فرج حضرت مهدی ، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و انکارنکردن حضرت تاظهور او می باشد.
✨اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْرا
💫 اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
@emamgharib
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
👌👌حکایت امانتداری و صداقت غلام
اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. 20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماهها در خانه بود، همه میدیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.
ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد.
پسر ارباب به پدر گفت: «پدر میخواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آنها طعامی دهیم.»
پدر گفت: «اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.»
پسر پرسید: «چرا پدرم؟»
گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من بهجای او بودم، اگر پول را نمیدزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی میکردم. در این حالت هر دو دیوانهایم.»
غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت: «بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم، من دوست ندارم دیگر در بند و همخوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.»
غلام گفت: «من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانتداری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمیکنم و جواب ارباب را با خیانت نمیدهم، چون اگر چنین کنم مردهام و مرده از لذت بینصیب است.»
غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد.
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه