eitaa logo
آنتی سگدون
70 دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
51 فایل
کانال بصیرتی برای آگاه سازی ازشایعات در مورد بیماری کرونا وخبرهای برخط روز ثواب بصیرتی این کانال وقف امام شهدا ،شهدا دفاع مقدس ، مفقودین و شهدای گمنام ،شهیدسردار سلیمانی و شهید ابوالمهدی و تمامی شهداء مدافع حرم و امنیت میباشد. لطفا در ثواب آن شریک باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
شب تقدير،شبى‌است كه انسان بايدجايگاه خودش را در اين عالم بفهمد و بررسى‌كند. بايد ببيند كه به جمع خود، به وجود خود، به نيروهايى‌ كه دارد،چه‌سازمانى‌داده‌است و برايشان چه برنامه‏اى ريخته است؟ در خانواده خود، در كوچه و محل خود، در شهر خود، در كشور خود چه برنامه و طرحى داشته است؟ ما ياد گرفته‏‌ايم فقط بهانه بياوريم و غُر بزنيم كه نمیگذارند كار كنيم يا جامعه منحرف شده و ديگر نمی‌شود كارى انجام داد و ... در حالى كه هر چه مشكلات زيادتر شود، تكاليف بيشتر میشود. https://eitaa.com/Anti_Corona
  بهترین کار در چنین شبی رو راست بودن باخود است.ما خوب میدانیم درونمان‌چه می‌گذرد که خدا درموردمان فرمود : «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»به یقین انسان بر کارهای خودش آگاه است... «وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» هر چند بهانه تراشی بسیار کند! . امشب دیگر نه آدمی پیش رویمان است که‌خطایمان را توجیه کنیم،نه می‌توانیم پرروبازی دربیاوریم‌وتوپ درزمین‌دیگری بیاندازیم ونه‌قراراست برای‌دروغ‌هایمان از ما تمجید کنند! . امشب در مقابل کسی هستیم که عالم به‌راز قلبهاست براستی درمقابلش باید چون حُر که لگامِ مرکب گرفت و به سویش فرار کرد؛ پای برهنه کنیم و زیر لب بگوییم: «اللهم إليك أنيب فتب علي» خدایا به‌سوی تو گریختم...مرا بپذیر. . برویم محضر بابایمان که مناجات «مَوْلايَ يَا مَوْلاي»گفتنش فضای مسجد را پُرکرده.. او را واسطه کنیم، «بِعَليِ بعَليٍ» بگوییم و بپرسیم یاامیرالمومنین«هل لي من توبة؟» آیاتوبه‌ام پذیرفته‌ست؟و او بخندد و دست بر زیر چانه برد و بگوید: سرت را بالا بگیر، «نعم تاب الله عليك» بله... خدا توبه‌ات را پذیرفت. . یادمان نرودکه امشب خدا زیادندامی‌دهد: «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»واقعا دوست نداریدبخشیده شوید در حالی که‌خدایتان «غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ آمرزنده‌ی مهربان است؟ از او بخواهیم که«هَلْ يَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلا الْغَفُورُ؟»به غیرِ بخشنده،هیچکس به‌ما رحم نخواهد کرد. https://eitaa.com/Anti_Corona
🌹 سالِ نو مومنین از «شب قدر» آغاز می‌شود ♦️رهبرمعظم انقلاب: در حقیقت از شب قدر، انسان مومن روزه‌‏دار، سال نویی را آغاز میکند. ♦️در تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته میشود. انسان وارد یک سال نو، مرحله‌ی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو میشود. در راهی به حرکت در می‌آید، با ذخیره‌ی تقوا این راه را طی میکند. ۸۸/۰۶/۲۹ https://eitaa.com/Anti_Corona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙نزول همه سعادت عالم در لیله القدر 🔻امام خمینی(ره): ان شاء الله «لیله القدر» را دریابیم، برکات «لیله القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالَم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهای عالَم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم. ۲۱ تیر ۱۳۵۹ https://eitaa.com/Anti_Corona
🔴 توصیف جالب یک روزنامه‌نگار عرب از سخنرانی دیروز رهبرمعظم انقلاب؛ خورشید رهبری در آسمان ابری تهران می‎درخشد ♦️یکی از دوستانم خبر داد که در تهران هوا بارانی و طوفانی است. شاید منظورش طوفان‌های انتخاباتی و مذاکرات بوده. (به هرحال) بارندگی شدیدی بود ولی خورشید آسمان را ترک نکرد. چگونه خورشید برود درحالیکه رهبری حاضر و درحال درخشیدن است ... این حکومت ولایت است به رهبری ولی فقیه https://eitaa.com/Anti_Corona
‍ ‍ ۲۰ ماه رمضان فتح مکّه در سال ۸ هـ واقع شد، در این بزرگ تعداد مسلمانان ۱۲ هزار نفر، و شهدا ۲ نفر بودند، علت شهادت آن دو این بود که همراه لشگر نبودند و از آخر مکه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته و شهید شدند، ۱ در این روز (علیه السلام) به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، برای بُت‌هایی که در بود پای مبارک خود را بر کتف شریف اشرف مخلوقات نهاد، ۲ هنگامی که وارد مکه شدند شعار می‌دادند : «اَلیَوم یَومُ المَلحَمَة» : «امروز روز در هم است». (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند : شعار را عوض کنید و بگویید : «اَلیَوم یَومُ المَرحَمَة» : «امروز روز است». بعد فرمودند : ابوسفیان و خانه‌اش در امانند، و هر کس داخل خانه‌ی او رفت در امان است، همچنین فرمودند : همه در امانند نام «هبّار بن أسود» و معاویه، ۳ حضرت فرمودند : «اگر هبّار چسبیده به پرده‌ی کعبه هم بود او را » ؟! این برخورد شدید با هبّار آن بود که در یکی از مسلمین با قریش عده‌ای از کفار گرفتند و داخل اسرا بزرگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) خوانده‌ی شان بود، حضرت فرمودند : هر کس بفرستد اسیر او را آزاد می‌کنیم، بین آنچه از مکه به عنوان فرستاده بودند حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) به می‌خورد که به خواهرش زینب داده بود، هنگامی که (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آن را دیدند به حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) و ، آنگاه از خواستند آن را که حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) است، به آن حضرت ، و آنان گفتند : و را فدای شما می‌کنیم، حضرت هم عاص را بدون آزاد کردند، سپس قرار شد اسرا را آزاد کنند، در مقابل اینکه هر یک از زنان مسلمان که در مکه اسلام را پذیرفته، اگر خواست بیاید آزاد باشد، قرار بر این شد که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بروند و هودج فواطم را بیاورند، آن حضرت به تنهایی رفتند و زینب خوانده‌ی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و دیگر هاشمیات را آوردند، همینکه مقداری از مکه بیرون آمدند ابوسفیان (لعنت‌الله‌علیه) گفت : پسر عمویش محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) جوان‌های شما را گمراه کرد و مسلمان شدند، حال این جوان یعنی علی (علیه‌السلام) در روز روشن آمده و بستگانش را می‌بَرَد، جلوی او را بگیرید، آنها آمدند تا مانع حضرت شوند، (علیه‌السلام) فرمودند، بعضی زخمی و بعضی به واصل شدند، در این اثنا هبّار بن اسود به هودج هاشمیات کرد و نیزه‌ای حواله‌ی هودج زینب دختر خوانده‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نمود، به خاطر حمله هبّار ، زینب و حامله بود بچه شش ماهه‌اش شد و از دنیا رفت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود : هبّار بن اسود مهدور است، و هر هر جا او را بِکُشد، ابن ابی الحدید به استادش می‌گوید : (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به ترساندن زینب و جنین او، ریختن هبّار را دانست، اگر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) زنده بود، و ریختن آن کس را که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را تا فرزندش شد، می‌دانست. https://eitaa.com/Anti_Corona
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈این فیلم تا الان اجازه اکران نداشت .. 👈لطفا اینقدر پخش کنید تا همه ببینند حتی منافقان https://eitaa.com/Anti_Corona
🔴🔻امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) قدر لیله‌القدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که ان‌شاءاللَه قلم تقدیر الهی در شب‌های قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آنچنان که شایسته مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند. (۱۳۸۲/۰۸/۲۳) https://eitaa.com/Anti_Corona
🚨🚨🚨🚨🚨🚨 اگر دلمون خیلی برای مسجد و مراسم مذهبی و اماکن معنوی تنگ شده بود اما امشب بدون و و رعایت اصول بهداشتی به مراسم احیا رفتیم، بدانیم که اون عکس هایی که دارند از حواس پرتی و عدم رعایت ما میگیرند فردا تیری به سوی حضرت آقا و مراسم مذهبی و امکان مقدس خواهد بود...! 🚨🚨🚨🚨🚨
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷🌷🌷