♨️همه وزرا از مجلس رای اعتماد گرفتند
🔹وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی محمدرضا صالحی امیری ۱۶۸ رای
🔹وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی محمدرضا ظفرقندی ۱۶۳ رای
🔹وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی احمد میدری ۱۹۱ رای
🔹وزارت امور اقتصادی و دارایی جناب آقای عبدالناصر همتی ۱۹۲ رای
🔹وزارت آموزش و پرورش علیرضا کاظمی ۲۶۸ رای
🔹وزارت ارتباطات ستار هاشمی ۲۶۴ رای
🔹وزارت اطلاعات سید اسماعیل خطیب ۲۶۱ رای
🔹وزارت امور خارجه عباس عراقچی ۲۴۷ رای
🔹وزارت کشاورزی غلامرضا نوری قزلجه ۲۵۳ رای
🔹وزارت دادگستری امین حسین رحیمی ۲۶۸ رای
🔹وزارت دفاع عزیز نصیرزاده ۲۸۱ رای
🔹وزارت راه خانم فرزانه صادق مالواجرد ۲۳۱ رای
🔹وزارت صنایع، معادن و تجارت محمد اتابک ۲۳۱ رای
🔹وزارت علوم حسین سیمایی صراف ۲۲۱ رای
🔹وزارت فرهنگ سید عباس صالح شریعتی ۲۷۲ رای
🔹وزارت کشور اسکندر مومنی ۲۵۹ رای
🔹وزارت نفت محسن پاکنژاد ۲۲۲ رای
🔹وزارت نیرو عباس علی آبادی ۲۵۵ رای
🔹وزارت ورزش و جوانان احمد دنیامالی ۲۵۳ رای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد خادم الحسین شهید سید ابراهیم رئیسی💔🌷
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای ما هزاران گام برداشت
به یادش یک قدم بردار زائر...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی که پای کار اربعین بود و حالا شاید بزرگترین جای خالی اربعین است!
ان شاءالله هرکس مشرف شد به نیابت از او علَم بردارد...
قدم بردارد...
و سلامش را محضر ارباب برساند...🌸
#شهید_رئیسی🕊🌹
#اربعین
💍قبل از ازدواج به خانواده
همسر دقت کنید.
فرزندان عصاره ی تربیتی
خانواده هستند و اختلاف
فرهنگی حتما روی آنها
تاثیر خواهد داشت.
اختلاف فرهنگی
رو با اختلاف طبقاتی
اشتباه نگیرید
#قبل_ازدواج #مشاوره_و_روانشناسی
❤❤❤❤❤
💢 فــــــروش بهــــــشت ‼️
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می رفت و می نشست و به آب نگاه می کرد و با گل های کنار رودخانه، خانه می ساخت.
یک بار در حال انجام این کار صدای پایی شنید، همسرخلیفه بود و از بهلول پرسید چه میکنی؟
او با لحنی جدی گفت بهشت می سازم
همسر خلیفه که می دانست بهلول شوخی
می کند گفت آنرا می فروشی؟ جواب داد به صد دینار می فروشم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت این بهشت
مال تو و به طرف شهر رفت و بین راه به هر فقیری می رسید یک سکه به او می داد. وقتی همه دینارها را صدقه داد با خیال راحت به خانه بازگشت.
همان شب همسر خلیفه در خواب دید وارد باغ بزرگ و زیبایی شده و در آنجا یک ورق طلایی رنگ به او دادند و گفتند این همان قباله بهشتی است که از بهلول خریده ای. او بعد از بیدار شدن در حالی که خیلی خوشحال بود ماجرا را برای همسرش تعریف کرد.
همسرش مشتاق شد تا او هم یکی از همان بهشت ها را از بهلول بخرد. اما بهلول به هیچ قیمتی حاضر به فروش نشد. وقتی با ناراحتی علتش را از بهلول پرسید او جواب داد : همسر شما آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری. من به تو نمی فروشم ...
#مولایمن♥️
وقت است که از چهرهی خود پردهگشایی
«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
ای پرسشِ بی پاسخِ هر جمعه ی عشّاق
آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟