ٜ𐇽࣪۫ް𖫲ٜ࣪ ꨴ𐇽۫ް𝐻𝑜𝑢𝑠𝑒 𝑜𝑓 𝐷𝑟𝑎𝑔𝑜𝑛●~*
پخت و پزش زیادی برای روانم سنگین بود
چرا یکی بهم نمیگه
اخه زن
تو این همه کار داری
ستویا هم انجام ندادی
ستایاکم که هیچی
این تقدیمی چی بود گذاشتی؟
در ژرفای افسانههای کهن، از موجودی اسرارآمیز سخن میگویند که تنها چشمهای برگزیده قادر به دیدنش هستند. او زادهی تاریکی و رازهای ناشناختهی کیهان است، موجودی که ردّ پای او بر پهنهی آسمان، شفقی قطبی از رقص نور و سایه بدل میکند و آوایی سحرآمیز—ملودیهایی که با احساستش پیوند خورده—در سپهر طنینانداز میشود.
*آیا میتوان او را نوازش کرد؟*
بله... اما هیچکس نمیداند پس از آن چه رخ خواهد داد.
و شاید هرگز کسی پینبرد که سرنوشت آن کس که جرأت چنین لمسى را داشته، چه شده...
برای اونگاکوی عزیز
#تقدیمی
https://eitaa.com/anyth77