eitaa logo
عقیق خانواده ( کانال فرهنگی و خانوادگی )
1.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
153 فایل
« کانال عقیق خانواده کانال فرهنگی اجتماعی و خانوادگی بهمراه چالش - مسابقه -جایزه و همچنین مشاوران برجسته جهت مشاوره رایگان» ارتباط با ادمین : @aqiqe14
مشاهده در ایتا
دانلود
برگه ملاحظات و توضیحات و شرایط رشته ها
سوالات مسابقه کتابخوانی کتاب حجاب شهید مطهری
🌷سلام به اعضاء محترم کانال🌹 عزیزانی که عضو کانال هستند لطف کنند از طریق سرپرستان خود به روابط عمومی مراجعه نمایند تا «کدشناسه» مخصوص خود را دریافت کنند.
تفسیر نقاشی کودک.pdf
5.61M
🔸تفسیر نقاشی کودک🔸 🔺در این فایل که خدمت شما پدر ومادر ها ومربیان گرامی کودکان تقدیم میگردد به بیان تفسیر نقاشی کودکان ذیل سه سر فصل مهم می پردازد: ▪️الف) تفسیر عناصر موجود در نقاشی کودکان (مثل: خانه، درخت، خورشیدو...)🔆 🔸ب)مفهوم شناسی رنگ در نقاشی کودکان💠 🔹ج)روانشناسی نقاشی کودک در سیر تکامل سنی♻️
🔴 💠 به جای اینکه بگوئید میخوام فلان کار را انجام دهم بگوئید می‌خواستم نظر تو رو در مورد انجام فلان کار بپرسم! 💠 به جای اینکه بگوئید این چیه پوشیدی؟ اگر خانم هستید به همسر خود بگوئید فلان لباس بیشتر بهت میاد! اگر آقا هستید به همسر خود بگوئید به نظر من فلان لباس خیلی خوشگل‌ترت میکنه! 💠 به جای اینکه بگوئید می‌آیی دنبالم؟ بگوئید: دوست دارم تو راه برگشت با تو باشم میتونی بیائی؟ 💠به جای اینکه بگوئید بریم خرید؟ بگوئید: دوست دارم خریدم با سلیقه تو باشه! ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
🔴 💠 خانم‌ها دقت کنید یکی از قالبهای که برای مردان خوشایند نیست و او را خدشه‌دار می‌کند دستوری و تحکّمی حرف زدن است. 💠 بهترین کار‌ این است جملات امری یا دستوری خود را به و نظر خواهی تبدیل کنید. 💠 مثلا بجای اینکه به مردتان بگویید: "کمد رو این طرف اتاق!" بگویید: "نظرت چیه کمد رو اینجا؟" کلمه‌ی نظرت چیه و امثال آن را فراموش نکنید. 🆔 @aghighekhanevade
🔴 💠 همه‌ی ما با سرگرمی آشنا هستیم. یک نفر تلاش می‌کند با حرکات بدن و بدون تکلّم، منظور خود را به دیگران برساند و دیگران باید از حرکات اعضای بدن و ایما و اشاره‌ی او مفهومی را که در ذهن اوست تشخیص دهند. و جالب این است که گاهی با یک ادای کوچک و ، هم تیمی‌های او به سرعت به یک مفهوم یا معنای و طولانی پی می‌برند و با بازگو کردن آن برنده می‌شوند. 💠 زن و مرد باید بدانند در زندگی مشترک گاه رفتارها، عکس‌العمل‌ها و حالات همسر، معنا و مفهومی عمیق دارند که باید با دقّت و توجّه، به مفاهیم و آنها پی برده و عکس‌العمل متناسب و مطلوب را از خود نشان دهند. برایمان سوال شود چرا همسرم کرده، چرا ناراحت است، چرا بی‌حوصله است، چرا درشت‌گویی می‌کند، چرا گوشه‌گیر شده است، چرا به فکر فرو رفته و ....؟ 💠 مهم آن است از کوچکترین عکس‌العمل‌ها، رفتارها، حالات، ایما و اشاره‌ی همسر نباید به گذشت چرا که در پشت آنها مقصود، معنا، نیّات و حرفهایی است که عدم توجّه به آنها شما را از همسرتان دور کرده و باعث سردی روابط می‌شود. 💠 و البته باید به حال همسر و رفتارهای بانشاط او نیز دقّت کرد و ریشه‌ی آن را جستجو کرد تا بدانیم چه عاملی سبب حال خوش او شده تا در آینده زمینه را برای تکرار و آن مهیّا کنیم. 🆔 @aghighekhanevade
*خاطره‌ی جالب یكی از محافظان مقام معظم رهبری* افتخارمان این است که در استان تهران، خانوادة دو شهید به بالا نداریم که آقا خانه‌شان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تک‌تک این محله‌های خود شما را من حداقل می‌دانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم که ایشان نیامده باشند.حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاری‌ام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. به‌همین‌خاطر می‌دانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحال‌ترین لذتی که آدم می‌خواهد ببرد را دارد. بعضی‌هایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید می‌روی فقط یک فرزند داشتند كه آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند، آن بچه‌شان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آن‌ها با افتخار می‌گویند، ولی ما که می‌نشینیم نگاه می‌کنیم، آن خستگی را احساس می‌کنیم. بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازی‌آباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان این‌قدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت می‌کرد که یکی دو بار آقا گریه کرد. این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدم‌هایی که در راه خدا در کشور ما از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و... صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهای‌شان زدیم که آن‌ها از ما بی‌خبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند. کمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محله‌ها پیدا کردیم و با این دیدگاه رفتیم. صبح رفتیم گشتیم توی محلة مجیدیه شمالی، دو سه تا خانواده پیدا کردیم. در خانواده‌ها را زدیم و با آن‌ها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمان‌ها ما می‌رویم سلام می‌کنیم و می‌گوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یک چیزی می‌گوییم و کارتی نشان می‌دهیم. بین ارمنی‌ها بگوییم که از بسیج آمدیم که بالاخره فرهنگش... بگوییم از دادستانی آمدیم که باید دربروند. کارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب کریسمس که شب پاک شماهاست می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم. برای نمازمغرب‌ وعشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ می‌کنند، می‌رویم سر کارمان دیگر. اسکورت هم به هوای این‌که ما توی منطقه هستیم با بی‌سیم زیاد صحبت نکنند که مسیر لو نرود، روی شبکه بالاخره پخش می‌شود دیگر. چیزی نگفتند. یک آن مرکز من را صدا کرد با بی‌سیم گفتم به گوشم. موردمان را گفت که شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه کم‌تر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی از گل بهتر آمد دم در، در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمی‌فهمد که. بالاخره وارد شدیم. چون کار باید می‌کردیم. گفتیم نودال و اَمپِکس و چیزایی که شنیده بودیم، کارگردان و این‌ها بروند تو. کارگردان رفت پشت‌بام پست بدهد، اَمپِکس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یک ذره که نزدیک شد، بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله‌ای که بود به این خانم چون احیا بشود، این‌جوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما. گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیده‌اید ـ‌، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد. فکر کردیم چه کنیم داستان را؟ داد بیداد کردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً جمع کنید. مادر را بردند توی آشپزخانه. دخترها گفتند: چه شد؟گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم. ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری می‌آیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش کرد. فکری کنید. تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد این‌ها شروع کردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بی‌سیم اعلام کرد که آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز کردم. نگهبانی هم که باید كنار در می‌ایستاد، رفت دم در. کارهای حفاظتی‌مان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم. گفتم: بفرمایید. گفت شما؟ نه این‌که ما را نمی‌شناخت..، گفتند، تو چه کاره‌ای یعنی؟ گفتیم: صاحب‌خانه غش کرده. گفت: کس دیگری نیست؟ یاد آن افتادیم که دو تا دختره