#آموزش_کوتاه
میخواستم بگم
-تو چرا هنوز اینجایی ؟؟!!
اما نمیدونستم چی بگم ؟):
*باید می گفتید :
انت لیش بعدک اهنا (مذکر)
انتی لیش بعدچ اهنا (مونث)
چند تا مثال برای این بعدک و بعدچ و....
---------
بعدک / بعدچ : هنوز تو
........♥️.........
بعدک بالبیت؟✅
هنوز تو توی خونه ای؟
........♥️.........
بعدچ ما متغدیه✅
هنوز تو ناهار نخورده ای⁉️
.......♥️........
وصلتو للحدود لو بعدکم
به مرز رسیدید یا هنوز نه ؟ 🕊
محمَّدالجنّامي فارسي 🇮🇶
🥺❤️🩹 یا صاحب الزماني ادرکني و لاتترکني.. بدونك اضیع🥺❤️🩹 @arabiicc♥️ #سید_فاقد_موسوی
ای صاحب الزمانم!
کمکم کن و رهایم نکن ..
بدون تو گم میشوم .🥺❤️🩹
بعضُ الأشخاص رِزْق
و بعضُ الأشخاص کَفارة ذُنُوب!
«بعضی از آدمها رزقاند
و بعضیها کفارهی گناهان!»
- عربیات🌱
#عربی_نوشت
فَمُذْ كنتُ طفلًا رأيتُ الحُسَيْن
مَنارًا إلَى ضوئهِ أنتَمي.
ومُذْ کنتُ طفلا ًوجَدتُ الحسین
مَلاذاً بأسوارِهِ أحتَمی
از کودکي حسین را چراغی دیدم که من به نورش تعلق دارم😍🥺❤️🩹
ازکودکیحسین را پناهگاهی یافتم که بهدیوارهای آن پناهمی بردم🥲💔
@arabiicc♥️
ابالفضل العباس؛
"فمُذ كنت طفلاً عرفتك، كفيلاً لأحزاني وهمومي فـ والله ما كفَّلتُك بمعضلة، إلا وكنت نِعم الكافلِ 💜
یا ابو فاضل از وقتی کودک بودم تو را کفیلی برای غم و غصه هایم یافتم.. به خدا قسم جایی از شما کمک نخواستم الا اینکه شما بهترین پشتیبان برایم بودید 🥺❤️🩹
@arabiicc
رساله بچفوفك _ محمد الجنامي(240P).m4a
21.74M
قصیدة ؛ رسالهبچفوفک
الرادود ؛ ملامحمدالجنامي
الشاعر ؛ وسامالشویلی
#یبقیٰ_الحسیـن
#محمد_الجنامـے
اسم القصيدة : رساله بجفوفك
اسم الرادود :#محمد_الجنامي
اسم الشاعر :#وسام_الشويلي
المناسبة :عاشوراء محرم الحرام 1443
المكان : البصره/افاو/موكب وحسينية ام الحسن
♥️♥️
رساله بچفوفك للمهدي كاتب...
نامه ای که در دستان توست برای مهدی ع نوشته شده
تگله منتظرك تظهر يغايب...
به او میگوید منتظرت هستم ، ظهور کن ای غایب
يالمنتظر..... آنه الگمر..... رفعة راس
ای منتظر ... من ماه سرافراز بنی هاشم هستم
وبكل فخر..... يحچي النهر..... عن عباس
و با همه ی افتخار نهر از عباس سخن میگوید
ابو غيره.....ابو غيره
پدر غیرت
♥️♥️
مشتعله كربله.. بالغيره والعلا.. والنخوه والزود
کربلا شعله ور شده با غیرت ،بلند مرتبگی ، برادری و مردانگی
عباس ابو الوفه..... بالدنيا موقفه..... مامثله موجود
عباس صاحب وفا در دنیا مانند جایگاهش موجود نیست
خلونه نستمع مو للحچي لأفعاله
بگذارید بشنویم که این فقط حرف نیست ، بلکه برای کارهایش است
واليعشگ الگمر هذا الف هنياله
و کسی که عاشق قمر بنی هاشم است برای این ،هزاران بار خوشا بحالش
هاذي صيحات الوفه والمعرفه تتعاله
این فریاد های وفا و معرفت است که بلند میشود
كلشي نعوف
همه چیز را رها میکنیم
خلي نشوف
بگذار ببینیم
للعباس احلى چفوف
برای عباس چیزی زیباتر از دستان است
♥️♥️
يمينه كل اصبع ينعد عشيره
در دستش هر انگشت با عشیره ای برابری میکند
الأئمه يسمونه نافذ بصيره
ائمه او را پنجره ی بصیرت مینامند
لا مو نبي.... بس وي نبي..... من ينقاس
عباس ع نبی نیست ، ولی با پیامبران مقایسه میشود
وبكل فخر..... يحچي النهر..... عن عباس
و با همه ی افتخار نهر از عباس سخن میگوید
ابو غيره.ابو غيره
پدرغیرت
♥️♥️
عباس اخو السبط....بالمهدي مرتبط..... ويسولف اوياه
عباس برادر نوه های پیامبر ، به مهدی مربوط میشود و با او سخن میگوید
عن نصبة الخيم.... عن جوده والعلم.... البيمينه علاه
از برپا کردن خیمه ها ، از اسبش و علمش که با دستش بلند شد
يالمهدي للحرب جيت وگلت بس شوفي
ای مهدی برای جنگ آمدم و گفتم فقط ببین
امسحها ماتظل وبسيفي اخط حروفي
همه شان را با شمشیرم حذف میکنم و حروف خودم را خطاطی میکنم
چن طابگ السما فوگ الأرض بچفوفي
انگار طبقه های آسمام بالای زمین در دستان من است
صحت بصوت
با صدایم فریاد زدم
آنه الموت
من مرگ هستم
اسحگ راس كل طاغوت
سر همه ی اهریمن ها را له میکنم
بيديه يالمهدي خانگ هواهم
ای مهدی با دستانم هوای نفسشان را خفه کرده ام
اراذل.... بس آنه اعرف دواهم
فقط من دوای این اراذل را میدانم
ماتوا سحگ..... ماتوا خنگ..... ماكو انفاس
له شدند و خفه شدند و مردند و دیگر نفسی نیست
وبكل فخر..... يحچي النهر..... عن عباس
و باهمه ی فخر نهر از عباس سخن میگوید
ابو غيره......ابو غيره = پدر غیرت
♥️♥️
يالمهدي غيمت...وبصوتي ارعدت..وچان المطر موت
ای مهدی ابر شدم .. و با صوتم رعد و برق کردم ... و باران مرگ بود
سكته ولانفس...... حتى النهر..... يبس سويته تابوت
انجا را ساکت کردم و نفسی نیست ، حتی نهر هم خشک شد ، تابوتشان کردم
موده بس گلت خله يرد من تالي
از بین بردمش ولی گفتم بگذار باز از اول برگردد
مو لجله من لجل اروي عطش اطفالي
بخاطر دریا نیست ، بخاطر این است که اطفالم را سیراب گردانم
رد يجري والزلم متراجفه من خيالي
آب به دریا برگشت ، و مردان از سایه ام ترسیدند
روس یطيح.... دم ايسيح....
سرها می افتند... و خون جاری میشود
صار الجيش ريشه بريح
پرهای کلاهش سپاهش گشتند
معسكر تحت ايدي من اربع جهاته
ارتش از چهار جهت زیر دستانم شده
خبطته وصفيته ورد الشتاته
به همشان زدم و صفشان کردم و پراکنده هایشان را برمی گرداندم
آنه الجبل. وأكبر بطل تحتي انداس
من کوه هستم و بزگترین پهلوان زیر پاهایم له شده
وبكل فخر.يحچي النهر..عن عباس
و با همه ی افتخار نهر از عباس سخن میگوید
ابو غيره.ابو غيره
پدر غیرت
♥️♥️
يالمهدي چم الف وعيوني ماترف هو آنه الهواي
گدها وأبن علي صار الفرات الي متملك الماي
ای مهدی چند هزار نفر!...چشمانم پلک نمیزنند..من هستم که بسیارم
به پسر علی قسم که فرات برای من شد مالک آب شدم
بيدي شلت العذب جمر العطش ماطافي
به دستم آب بلند کردم تا گوارا کنم ولی آتش دلم خاموش نشد
لكني ابن علي الينطي الوعد ويوافي
ولی من پسر علی هستم کسی که وعده میدهد و وفا میکند
ماي النهر بچه چي ماوصل لشفافي
آب رود گریه کرد که به لب هایم نرسید
بالچفين.... دمع العين....
در دو دست اشک چشم است
يكتب حيل غالي حسين
با توانش مینویسد ، حسین گرانمایه و عزیز است
رميته من چفوفي ماي الشريعه
از دستانم آب شریعه را ریختم
گلتله ما طيعك وحسين اطيعه
به او گفتم اطاعتت نمیکنم و حسین را اطاعت میکنم
لأم الخدر...... یسعر جمر...... بالإحساس
برای زینب کبری س ، آتش دلم و احساسم شراره میکشد
وبكل فخر..... يحچي النهر..... عن عباس
و با همه فخر نهر از عباس سخن میگوید
ابو غيره......ابو غيره
پدر غیرت
♥️ ♥️