😭👌🏻
#فزت ورب الکعبه
علی جان پدر همه ی ما بالاخره؛
از این دنیا رها شدی، حالا رستگار شدی 😭💔
حالا به کنار معشوقه ات خواهی رفت 🥺🤍
حالا چاه دیگر ناله هایت را نخواهد شنید 😭❤️🩹
حالا برای فاطمه جانت از همه ی سالهایی که نبوده است خواهی گفت--!
خواهی گفت که چقدر دلتنگش بودی ❤️🩹😭🥺
محمَّدالجنّامي فارسي 🇮🇶
_ لیش تحبون علی، الناس تسالنه ؟
+ یسر حیرنه تفسیره
نحبه و ما نحب غیره
نعیش ابنعمة و خیره
فضل خیره یغطینه
-مردم از ما میپرسن که چرا علی رو دوست دارید ؟!
تفسیر حیرت ما را آسان نمود
دوستش داریم وکسی جز او را دوست نداریم ❤️
در نعمت و خوبی او زندگی میکنیم
و کرم و بخشش مرا را میپوشاند (دربرمیگیرد )
محمَّدالجنّامي فارسي 🇮🇶
تابه این لحظه ۱۹۴۲ ختم انجام شده جا نمونید 💟
قراره ۱۱۰۰ ختم رو به نیت امیر المومنین انجام بدیم
هرچقدر میتونید بخونید ،آیه ها کوتاه هستند وقت زیادی نمیگیره❤️🕊
"دعـاء الیوم واحد وعـشـرون من شهر رمضـان"
"دعـای روز بـیـسـت و یکم از مـاه رمضـان"💙🦋
#ماه_رمضان
#محمد_الجنامـے
اما آسمون غمزده و دلگیر امروز و اشک هاش.... 🖤🚶♀
شاید آسمان هم برای مولا علی بغض کرد و اشک هایش جاری شد... 💔🥺
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
═────═⌘═────═
با همه لحن خوش آوائی ام
در به در کوچه تنهائی ام
ای دو سه تا کوچه زما دور تر
نغمه تو از همه پر شور تر
═────═⌘═────═
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی
═────═⌘═────═
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسایل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ما را عطشی دست داد
═────═⌘═────═
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
═────═⌘═────═
ای نگه ات خاستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده بر انداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
═────═⌘═────═
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
═────═⌘═────═
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
توئی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه مشعر کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
═────═⌘═────═
روا مباد که بر بنده ات نظر نکنی
روا مباد که ارباب جز تو بگزینم
چو رو کنی به رهت درد و رنج نشناسیم
ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم
═────═⌘═────═
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش
تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را
═────═⌘═────═
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
═────═⌘═────═
دست افشان پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سرو بی پا و بی دستم کند
═────═⌘═────═
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمام خویش را
———————————