eitaa logo
اعراف
101 دنبال‌کننده
808 عکس
214 ویدیو
19 فایل
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ ۚ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ ۚ (اعراف/۴۶) لینک کانال‌های آرشیویِ بذل خون،متفکر غریب و میراث: @miras_68 @bazl_61 / @gharib_58 این کانال هم تولیدی و هم توزیعی است! @aliasgari1378
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ویراستی‌ها
🖋 نفی روضه‌های مارکسیستی ☑️@VIRASTYHA
اسلام راه است نه منزل و توقفگاه. خود اسلام از خود به عنوان راه(صراط مستقیم) یاد می‌کند. غلط است که بگوییم چون منزل‌ها عوض شود، راه هم باید عوض شود. ✏ (اسلام و مقتضیات زمان/ج۲۱م/ص۲۵) @araf11
برخی‌ها فکر می‌کنند اندیشه‌ورز شدن یک قرص است که با خوردن آن به یکباره علامه‌ی دهر می‌شوند. اما نمی‌دانند برای اندیشه‌ورزی باید ابتدا حریت داشت. باید اخلاص و خضوع داشت. اجازه بدهید اینگونه بگویم: برای اندیشه‌ورز شدن باید مطهری باشیم. اما با مطهری مطهری گفتن‌ها چیزی حل نمی‌شود؛ بلکه باید مطهری را خواند. @araf11
مطهری بخوانیم تا طهارت فکر پیدا کنیم! @araf11
دستمال سفید در دستانش دفتر بزرگی بود که به دفتر حضور و غیاب شباهت داشت. کنار درب کلاس که رسید، توقفی کرد تا عینکش را تمیز کند و بعد وارد شود. نگاهی به من انداخت و گفت: شما اینجا بنشین تا من برگردم... دفتر حضور و غیاب را به من داد و وارد کلاس شد. من هم روی صندلی روبروی کلاس نشستم تا کلاس استاد تمام شود اما چشم که بر هم زدم ناگهان خودم را دیدم که روبروی درب کلاس ششم مدرسه‌‌ای در شهر فریدون‌کنار ایستاده‌ام تا مربی پرورشی مرا به دانش‌آموزان معرفی کند. قبل از آنکه به سمت کلاس حرکت کنم، نام کسی را که در خواب دیده بودم به چشمانم افتاد: کلاس شهید مرتضی مطهری! صحنه‌ی خواب بار دیگر تکرار شده بود با این تفاوت که اینک من به کلاس می‌رفتم و خبری از خود استاد نبود؛ بلکه نام استاد بر سردر کلاس نقش بسته و سخن می‌گفت. لباده‌ام را مرتب می‌کردم و عمامه‌ام را محکم بر سرم می‌فشردم. در دلم دائم از خودم می‌پرسیدم: به راستی نوبت من است؟! بسم الله الرحمن‌الرحیم. کلاس را شروع کردم. یکی من می‌گفتم و ده تا بچه‌ها. یکی از نیمکتش جدا می‌شد تا اجازه بگیرد و دیگری بر سر جایش دست‌بالا می‌برد. یکی بلند می‌گفت: آقا من بگم؟ و دیگری با قهقهه مسخره بازی در می‌آورد که توجهم را به خودش جلب کند. آنجا بود که فهمیدم صبر زینت معلم است و اگر صبر نباشد آموختن ممکن نیست. سوال‌ها پشت سر هم می‌آمد و جواب‌ها خرده شکسته در پی هم می‌گذشت تا جایزه‌ی حاج‌آقا را تصاحب کنند. قاعده این بود که زمان کلاس برای بی‌تجربه‌ها دیر بگذرد اما من از این قاعده مستثنی بودم. صدای تیز زنگ، گوش خراش بود و صدای شادی بچه‌ها دلنواز. یکی یکی دست می‌دادند و نوازش و لبخند طلب می‌کردند. عبایم را برداشتم تا بر دوش بیاندازم ‌که چشمانم به روحانی نشسته در گوشه‌ی کلاس افتاد. سرش را که بلند کرد در نظرم آشنا آمد. کمی گذشت تا عینکش را از روی چشمانش برداشت و با دستمالی سفید آنرا تمیز کرد. 🖋علی عسگری @araf11
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
☑️ اندیشه در حواشی؛ جرأت مطهری ✍️ علی عسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی یکی از سنت‌ها تحصیلی در حوزه‌ی علمیه، مطالعه‌ی شرح‌ها و حاشیه‌های کتاب‌های درسی است تا به تعبیر برخی از اساتید خبره، طلبه بعد از گذراندن دوره‌ای جامع از فقه و اصول، با دیدن حواشی ملا شود و بتواند تفقه کند و دین‌شناس شود. شاید این شیوه‌ی تحصیلی برای ملا شدن در حوزه و فهم شیوه‌ی استدلال به روایات و آیات، هیچ گاه کهنه نشود و همیشه مورد استفاده‌ی عموم طلاب قرار بگیرد؛ اما چه می‌شود که کاوش میان برخی از حواشی، توسط بعضی از مدرسین ممنوع می‌شود و طلبه‌ها جرأت نزدیک شدن به آنها را ندارند، تا جایی که حتی حاشیه‌ها آنقدر به متن نزدیک هستند که نمی‌توان بدون بررسی‌شان به دقت فقهی رسیده و نظریه‌ی دقیق اسلام را تبیین کرد؟! نیاز‌های فکری بشر همزمان با پیشرفت ابزاری تمدن غرب و تکثر سلایق گوناگون_قطع نظر از درست یا غلط بودنشان_ به قدری گسترده شده است که شاید مهم‌ترین حاشیه‌ی یک طلبه را به هنگام تحصیلش در حوزه‌های علمیه، رقم زده باشد. این حاشیه آنقدر وسیع و خطیر است که توانسه زیست شخصی برخی از طلاب را دچار مشکل کند و آنان را از سیر در حال حرکت متن‌خوانی مرسوم در حوزه خارج و یا به راننده‌ی اسنپ، ویزیتور یک شرکت خوراکی و چیز‌هایی که مخالف با زی‌طلبگی در مدارس علمیه نامیده می‌شود، تبدیل سازد. ۶۰ سال قبل، کسی از حوزه‌ی علمیه برای پاسخ به نیاز‌های جامعه‌ی مکانیکی دورکیم و کنترل اراده‌های آزاد جان لاک میان اقشار مختلف مردم قد علم کرد تا هنوز که هنوز است، نامش به عنوان فرمانده‌ی جهاد تبیین در عصر تبعید امام خمینی(ره) بدرخشد و او کسی جز شاگرد بی‌نظیر علامه طباطبایی(ره)، شهید آیت الله مطهری نبود. مطهری کسی بود که نه اصالت الفردی و نه اصالت الجمعی بود. او کسی است که بر اساس نظریه‌ی فطرت، انسان مجبور در نگاه اندیشمندان غربی را، مستقل خواند تا بفهماند زیر چتر استعمارگران بودن، همان جبر تاریخی که هگل از آن یاد می‌کند نیست و این جبر، حقیقت ندارد. وقتی استاد مطهری با چنین قوه‌ی بدیع و درخشانی می‌توانست چنین نظریه پردازی داشته باشد تا انسان اسلامی عصر بحران‌زده‌ی سلطه‌گری لیبرال‌ها و مارکسیست‌ها را از خاک مذلت به عرصه عزت، حیات اندیشه ببخشد، چگونه نمی‌توانست بین متن و حاشیه تعامل برقرار کند؟ اگر توجه به حواشی که در عین حال متن اصلی روزگار بودند وجود نداشت، آیا امروز کسی می‌توانست نسبیت کلی اخلاق را رد کرده و به هویت نابود‌‌ شده‌ی انسان در غرب بخندد؟ شاید مطهری می‌خواست جمع عرفی دیگری را رقم بزند که آن تقدم حاشیه بر متن بوده است! به نظر می‌آید جامعیت مطهری نسبت به متن و حواشی عصر حاضر، که به تعبیر رهبر انقلاب موجب احیای تفکر اسلامی شده است، عنصر مغفولی در حوزه‌های علمیه باشد که نپرداختن به آن عنصر، هر متن درسی را به حاشیه‌ی دوری از ساختار سراسر منحط شهر مدرن می‌برد. شهری که برای بررسی شرح‌های کتب فقهی و اصولی، سکولار شدن و غل و زنجیز شدن در واتیکان اسلامی را توصیه می‌کند. حال سؤال این است که اگر مطهری به حاشیه‌ی ممنوعه‌ی برخی از آقایون مدرس، پرداخته است و موفق به احیای جهانبینی اسلامی گشته است، چگونه می‌شود که این حواشی به متن تبدیل نشده و با این حال مشروعیت ساختار مدرن توسط برخی از مدرسین درحال مبنایی شدن است؟! @HOWZAVIAN