eitaa logo
اعراف
82 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
442 ویدیو
25 فایل
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ ۚ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ ۚ (اعراف/۴۶) لینک کانال‌های آرشیویِ بذل خون،متفکر غریب و میراث: @miras_68 @bazl_61 / @gharib_58 این کانال هم تولیدی و هم توزیعی است! @aliasgari1378
مشاهده در ایتا
دانلود
مصباح،همیشه روشن است! هنگام اذان مغرب شده بود و باید خودم را به جلسه می‌رساندم. از پله‌های موسسه پایین می‌آمدم که همزمان چند نفر از دوستانم را برای شرکت در جلسه دعوت کردم. با اینکه پوستر محفل را در گروه‌های مختلف گذاشته بودم ولی دعوت چهره‌ به چهره مزه‌ی دیگری داشت... یکی از مدعوین میان پله‌ها گفت... آقای مصباح درست می‌گوید. مردم نقشی ندارند. کمی تعجب کردم و گفتم اصلا آقای مصباح کی چنین گفته است؟! سرم را به طرف عقب چرخاندم و گفتم: اگر بدون مردم می‌توان حکومت کرد پس چرا امیرالمومنین(ع) در ۲۵ سال غصب حق، چنین نکرد؟ مگر نه آنکه اسلام در بستر حکومت، جلوه می‌یابد؟! نگاهش را از من مخفی کرد و سرش را پایین انداخت و به فکر فرو رفت. بعد از لحظه‌ای مکث و زمانی که جلوی درب خروجی بودم به من گفت شاید من اشتباه می‌کنم ولی قرآن گفته اکثرهم لایعقلون... اسنپ آمده بود و باید به محفل می‌رسیدم. در راه به شبهاتی که دوستم گفته بود فکر می‌کردم و از خود می‌پرسیدم چرا علامه‌‌ی روشنگر را چونان تحریف کرده‌اند در حالیکه ضد مردم بودن به کام لیبرال‌هاست و به نام مصباح تمام می‌شود؟! ساعت ۱۷:۴۰دقیقه... مهدی جمشیدی با کت و شلوار سرمه‌ای آماده‌ی پیکار علیه تحریف و حماقت شده بود. به اذعان جمشیدی، تحریف علامه مصباح و اعتقاد به ضدیت او با امام راحل، آنقدر عجیب است که کمترین تاملات در آثار رهبر انقلاب، می‌تواند پاسخ درستی به هجمه‌های نادرست و بر خلاف حقیقت فراهم سازد. زمانی که برای محفل در نظر گرفته شده بود ۳ ساعت بود. اما این ۳ ساعت با چشم بر هم زدنی مملو از سوالات و پاسخ به یاوه‌گویی‌های لیبرال مسلکان گذشت. مصباح در این ۳ ساعت نورانی‌تر و نوارنی‌تر می‌شد و خاموشی جهل، تیره‌تر و تیره‌تر می‌گشت. گویا علامه بنا داشت بعد از رحلتش بانگ رحیل بر جهل مشرکانِ خفی بزند. مشرکانی که به نعمت انقلاب واقف بوده و خدای خالق را لبیک گفته بوند اما به قول جمشیدی عزیز، خدای شارع را پس می‌زدند. اوج جلسه آنجا بود که چهره‌ی دموکراتیک مصباح بیش از پیش بر همه عیان شد. جایی که او برای جمهوریت، ساختاری مردم‌سالارانه‌تر با محوریت عقلانیت اجتماعی تعریف کرده بود. هرچند جمشیدی سخن می‌گفت ولی من علامه را می‌دیدم که با اشاره‌ی دستش بر دلها‌ی حاضران، غبار تحریف را از جلوه‌ی حقیقی معرفت می‌زدود. پوپولیست‌های نامرد آنقدر در این سال‌ها عوام فریبی‌کرده بودند که هر چقدر مصباح مردمی‌تر بیان می‌شد کسی باورش نمی‌شد. صدای اذهان را می‌شنیدم که بلند بلند می‌پرسیدند: واقعا مصباح قائل به جمهوریت بود؟ مگر ممکن است؟! مصباح کمیت و کیفیت را باهم می‌دید و مناط را توانایی در اداره‌‌ی حکومت می‌دانست. او جاهلیت را خطر بزرگی برای همراهی ۹۰ درصدی مردم قلمداد می‌کرد و عقلانیت را کمک بزرگی برای همراهی ۴۰درصدی می‌خواند. اینجا بود که جهاد تبیین اهمیت خود را با طعم جدید خود نشان داد. جلسه آنقدر داغ و پرشور بود ‌که جوانان یادشان رفته بود تا قلب‌هایشان را با خود ببرند. صندلی‌ها علی الظاهر خالی بود ولی دلها در میان خلوت خود با استاد فکر به گفت و گو پرداخته بودند. استکان‌های چای را در سینی پلاستیکی جابجا می‌کردم که ناگهان علامه را دیدم که هنوز بر صندلی آبی رنگی کنار سالن نشسته بود درحالیکه عینک خود را با دستمالی پاک می‌کرد. نگاهی به او انداختم و فهمیدم اندیشه اگر آزاد باشد، هیچگاه خاموش نمی‌شود و مصباح همیشه روشن است. ✒علی عسگری @araf11