eitaa logo
🇮🇷کانال حضرت مریم(س) 🇮🇷
132 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
14 فایل
آن کس که پناهم بدهد باز حسین است🕊🫀 سلام بر آن‌هایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند🕊🌷 🌷 اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌ لولیک الفرج🌷 ارتباط با ادمین : @Shlll110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نکته بسیار مهمی که جا داره الان ذکر کنیم که رهبری هم فرمودن اینه که ما انقلاب کردیم اسلام رو پیاده کنیم اما هنوز نظام ما یک نظام اسلامی نیمه کارست! یعنی اشتباهات بعضی از مسئولین رو به پای اسلام و انقلاب ننویسید! اسلام هنوز کامل اجرا نشده! @BisimchiMedia
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• توسل مجرب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه برای گرفتن حاجات و مهمات   🔹عارف بصیر سید هاشم حداد، زیارت آل یاسین به اضافه« اَلمُسْتَغاثَ بِکَ یَا بْنَ الحَسَن»۷۸۶ مرتبه را در توسل به ساحت مقدس عجل الله تعالی فرجه الشریف سفارش می کردند. •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌹دهه فجر؛ فرصت بازنگری در ارزش ها و آرمان هاست و اینکه چه بودیم و چه می کردیم و چه می خواستیم، و اکنون کجاییم و چه می کنیم. کمترین ثمره این انقلاب، گشودن فصلی نو در تاریخ معاصر است و این رویداد بزرگی است. رویدادی که باعث سربلندی ملت بزرگ ایران شد. و امروز انقلاب اسلامی ایران به درجه ای از رشد و بالندگی رسیده که جهان را تحت تاثیر خود قرار داده، و ملت های آزادی خواه از این انقلاب بی نظیر الهام می گیرند.
🔹🔸🔹 فوری و مهم 🔹 مدارس، دانشگاهها و ادارات استان مرکزی فردا شنبه 14 بهمن تعطیل اند. 🔸امید محترمی مدیرکل مدیریت بحران استان مرکزی در گفتگو با خبرگزاری صدا و سیما با اعلام این خبر گفت: با توجه به بارش برف، برودت هوا و ضرورت مدیریت ناترازی مصرف انرژی؛ همه دانشگاه ها، مدارس، آموزشگاه ها و ادارات ( بجز دستگاه های که دارای نوبت کاری هستند) در سراسر استان مرکزی در روز شنبه ۱۴ بهمن ماه تعطیل اند. 🔹همچنین فعالیت بانک های استان مرکزی فردا از ساعت ۹ صبح آغاز می شود. 🔸کمیته های اجرایی برگزاری انتخابات در فرمانداری ها فعال خواهند بود.
❁🌷 *﷽* 🌷❁ حلقه ریحانه النبی نام مربی: مریم رجایی تاریخ: ۱۴۰۲/۱۱/۱۲ تعداد:۱۳نفر موضوع:تمرین سرود ویژه دهه فجر واموزش وپرسش از دروس قبلی روخوانی واموزش درس جدید وشرکت در نماز جماعت ظهر توسط عده ای از بچه ها ناحیه ✅کانال حلقه مجازی (شجره طیبه صالحین استان مرکزی) @halgheh_majazi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾• 🌺حضور نو گلان در نماز جماعت ظهر و عصر♥️💚
🔵 نشست و پاسخ ▪️باحضور مسئولین ✅ جناب آقای دکتر امانی ، رئیس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی اراک ✅ جناب آقای دکتر بوالحسنی ، سرپرست بیمه سلامت استان مرکزی ✅جناب اقای دکتر علیمرادیان، معاون غذا و دارو دانشگاه ✅ جناب آقای صمدی، معاون اجتماعی دانشگاه ✅جناب آقای حسینی، رئیس مرکز بهداشت اراک ✅ جناب آقای حبیب پور ، نماینده بازرسی دانشگاه ✅ سرکارخانم خلیلی، رئیس اداره پرستاری دانشگاه زمان: ١۴٠٢/١١/١٢ مکان:خانه سازی مسجدالاقصی
نشست پرسش وپاسخ بامسئولین میزخدمت 13بهمن ماه باحضور ✅ جناب سرهنگ معیریان، فرماندهی انتظامی شهرستان اراک ✅ جناب سرهنگ کارچانی ریاست کلانتری ١١ آزادی اراک ✅ جناب سرهنگ مداحی رئیس مرکز گزینش فرماندهی انتظامی استان مرکزی بعداز نماز مغرب وعشا در مسجدالاقصی منتظرحضور گرم شما هستیم.
هدایت شده از تنها مسیر مرکزی
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو یه کم بغل کنم؟ 🔹 گفتگوی حلما، دختر خردسال شهید پوریا احمدی با
مادر نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و می گریست... فرشته ی فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزو های ترا براورده سازد، بگو از خدا چه می خواهـی؟ مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟ مادر پاسخ داد: نه! فرشته گفت: اینک پسرت شِفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی... مادر لبخند زد و گفت تو درک نمی کنی! * سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت. پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلی دوست داشت... پسر روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی توانم چطور برایت بگویم ولی مشکل اینجاست که خانمم نمی تواند با تو یکجا زندگی کند. می خواهم تا خانه ی برایت بگیرم و تو آنجا زندگی کنی. مادر رو به پسرش کرد و گفت: نه پسرم من می روم و در خانه ی سالمندان با هم سن و سالهایم زندگی می کنم و راحت خواهم بود... مادر از خانه بیرون آمد، گوشه ی نشست و مشغول گریستن شد. فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای مادر دیدی که پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده یی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟ مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخر تو چه می دانی؟ فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و می توانی آرزوی بکنی. حال بگو میدانم که بینایی چشمانت را از خدا می خواهی، درست است؟ مادر با اطمینان پاسخ داد نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟ مادر جواب داد: از خدا می خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت کند، آخر من دیگر نیستم تا مراقب پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو قطره در چشمان مادر ریخت و مادر بینا شد... هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: مگر فرشته ها هم گریه می کنند؟ فرشته گفت: بلی! ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که خدا گریه می کند. مادر پرسید: مگر خدا هم گریه می کند؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است... هیچ کس و هیچ چیز را نمی توان با مادر مقایسه کرد. (به افتخار مادر)