✨﷽✨
✅استاد فاطمی نیا
من اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم می سوزد، یک کلمه میگویم خانوم ها، آقایون بشنوید، به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم؛ اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمی آید، خودت را معطل نکنید، هی روزی چند تا اوقات تلخی در خانه راه می اندازد، عصبانی می شود، از اینطرف هم می خواهد بشود زُبدة العارفین، عُمدة المکاشفین، یک بار این قسم را با تمام وجودم خوردم، تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید.
آقای علامه طباطبائی سرتاسر لطافت بود، لطافت این مرد به جایی رسیده بود که به عمرش به کسی دعوا نکرده بود، زمانی که ما در قم بودیم این بچه های قم از هشت سالگی دوچرخه بیست وهشت سوار می شدند،از بقل رکاب میزدند، یک بچه ای آمد زد علامه طباطبائی را لت و پار کرد، افتاد رو زمین . حالا ما باشیم چه می گوییم، خیلی دیگر آدم خوبی باشیم یک چیزی می گوییم دیگر، این آقا بلند شد، خیلی راحت، اول رفت سراغ بچه، گفت: طوریت نشد؟! گفت: نه، گفت: الحمدلله، خداحافظ.
لطافت لازم است، تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباش ها!، ببینم تونستی در خانه معرکه نگیری، اگر تونستی آن موقع با هم صحبت می کنیم .
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
شب بخیر
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
*کلاغی که مامور خدا بود*
اقای شیخ حسین انصاریان میفرمود
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن
سفره ناهار چیده شد
ماست، سبزی، نوشابه،نون
دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که...
یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی..
دل همه برد
حالا هرکه دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار
خیلی بهمون سخت گذشت.
توکوه
گشنه
همه ماست و سبزی خوردیم
کسی هم نوشابه نخورد
خیلی سخت گذشت
و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی اصلش ناراحت بودن
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن
یه دفعه ای گفتن رفقاااااااااا
بدویییییین
چی شده؟
دیدیم دیگ که خالی کردن یه عقرب سیاهی ته دیگه.
واگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود.
*اگر آقای انصاریان اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت*
*حالت نگرفت، جونت نجات داد*
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه.
امام عسکری فرمودند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
الإمامُ العسكريُّ عليه السلام :ما مِن بَلِيّةٍ إلاّ و للّه ِ فيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها .[بحار الأنوار :
بهترین راه برای شکر نعمتهای خداوند عزیز، نماز است.
ماموریت تبلیغی ایام فاطمیه سنگ ده ۲۸ دی ۹۸ مالک رجبی دارابی التماس دعا
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
🔴 شهید محمد امین جبلی از شهدای سقوط هواپیمای اوکراینی :
محمدامین جبلی، دانشجوی برتر پزشکی دانشگاه تورنتو کانادا بود و پدر وی نیز محمد جبلی، فوق تخصص قلب و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
در ادامه سخنان پدر شهید جبلی را در این دیدار میخوانید:
وقتی پسرم قصد عزیمت به فرودگاه را داشت لباس خاکی به تن داشت؛ مادرش به او گفت لباست را عوض کن! با این اتفاقاتی که افتاده و محاسنی که تو داری کمی احتیاط کن که در خارج از کشور برایت مشکل نشود؛ حتی من نیز به او گفتم شلوار لی بپوش اما او به جلوی آینه رفت و با خنده میگفت شبیه شهدا شدهام و همینطور خوب است. به او گفتم بابا خیلی نور بالا میزنی! هوای خودت را داشته باش. حتی در فرودگاه یکی از دوستانش که به بدرقه آمده بود به او گفت حرف مادرت را گوش میکردی و لباس دیگری میپوشیدی؛ با خنده در جواب به دوستش گفت اگر زیاد اصرار کنید گوشه لباس خاکیام مینویسم شهید قاسم سلیمانی!
تا همان روز آخر میگفت من هنوز عزادار سردار سلیمانی هستم؛ مادرش به او گفت حالا نرو، ممکن است جنگ بشود؛ پسرم گفت اگر جنگ شد، اولین نفری که برمیگردد من هستم؛ این پسر با این روحیه رفت.
با خود یک جانماز و مهر کربلا برد و گفت این تربت را به عنوان سکینه دل و آرامش قلبم میبرم. در کانادا با اینکه در ایام ماه رمضان روزهای طولانی داشت، روزه هایش ترک نشد و به نمازش مقید بود.
یکی از اساتیدش از دانشگاه تورنتو وقتی فهمید او هم جزء جانباختگان بود، ویدئویی از او دیدم که وقتی درباره پسر من صحبت میکرد، چنان گریه میکرد که نمیتوانست به خوبی سخن بگوید.
یکی دیگر از اساتیدش در مورد او گفته بود اگر مسلمانان اینطور هستند ما باید در شناختمان از اسلام تجدید نظر بکنیم ؛ روحیات فداکار، مهربانی و مساعدت های اجتماعی او کاری کرده بود که آنها به این فکر فرو رفته بودند.
فرزند من اینگونه بود؛ حالا اما در شبکه های ماهوارهای عکس او را نشان میدهند و مصادره به مطلوب میکنند. احساسات مردم را تحریک کرده و از جانباختگان این پرواز سوء استفاده میکنند؛ اگر اطلاع رسانی به موقع صورت میگرفت اجازه این اتفاق را هم نمیدادیم.
💠 بسیاری از کاربران خانم نسبت به روایت خشم شوهر اعتراض کردن!
اجمالاً عرض کنم اولاً به هیچ عنوان نسبت به احادیث نگاه تعصبی نداشته باشید!
دوم اینکه اینگونه احادیث نمیخواهد برتری زن یا مرد را نشان دهد بلکه صرفاً در مقام تعیین حقوق و تکلیف افراد است. کما اینکه اگر روایت میگوید بهشت زیر پای مادران است یعنی تکلیف فرزند را نسبت به مادر مشخص کرده است نه اینکه مادر، برتریِ مطلق دارد حتی ممکن است مادر، گنهکار باشد و فرزند او در نزد خدا از مقام بالاتری برخوردار باشد امّا باز بهشت زیرِ پای همین مادری است که شاید گنهکار و بیتقوا باشد در واقع خدا به فرزند میگوید تو به مادرت احترام بگذار کاری نداشته باش او گنهکار است یا آدم بدی هست. گنهکار بودنِ او مسئلهی دیگری است که منِ خدا در روز قیامت با او حساب میکنم ولی گنهکاری یا کمکاری مادرت چیزی از وظیفهات نسبت به مادر کم نمیکند.
🔺 در اینجا نیز چنین است خدا نمیخواهد برتری زن یا مرد را نشان دهد بلکه میگوید ای مرد یا ای زن! تو وظایفی نسبت به همسرت داری حتی اگر او خطاکار و گنهکار باشد.
🔺دوستان سوراخ دعا رو گم نکنن! یکی اومده میگه چرا سرمهی دوزخ برای مردان نیست فقط برای خانمها هست؟ که جوابش همین بود که عرض کردیم یعنی بدون نگاه تعصبی حقوق یکدیگر را بشناسیم و این حقوق اولا دو طرفه است و ثانیا نشانهی برتری دیگری نیست!
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
﷽
🌸 داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🌸
💠 حکایت 💠
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایان آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.
منابع:
➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج 2، ص 77-78.
➖تاریخ مقام الامام المهدی فی الحله، ص ۶۲
➖کتاب پیام امام زمان، سید جمال الدین حجازی
ماموریت تبلیغی ایام فاطمیه اول ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۳۰ دی ۹۸ ساری _ فریم مالک رجبی دارابی التماس دعا
💙🍃🍃🍁🕊اصول پنجگانه موفقیت و آرامش
اصل اول ؛
من اجازه ورود افکار منفی را به ذهن خودم نمیدهم
من در هر حال و در بدترین شرایط زندگیام مثبت فکر میکنم.
اصل دوم ؛
من اجازه اعتراض به تقدیر خداوند را ندارم
او بهتر ازهمه بر جریان امور مسلط است
اصل سوم ؛
من اجازه تنبلی، تن پروری، بیکاری را ندارم
من در برابر سختیهای جسمی و روحی مقاوم هستم چون من جسم نیستم بلکه روحی بزرگ هستم
اصل چهارم ؛
من اجازه ماندن در وادی جهل و ناآگاهی و نادانی را ندارم
من باید بدانم
من باید بخوانم
💜 اصل پنجم
من غیر از خداوند به هیچ کس نیاز ندارم
او برای من کافی است
ذکر او مایه آرامش روح من است
او همنشین من است
من به خداوند عشق میورزم
👤دکتر حسین الهی قمشهای
❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃🍃🍁💠⇠ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﻴﭻ ﺁﺩمی ﻧﺸﻮ ﻭ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭﺵ ﻧڪﻦ ،ﺣﺘﻲ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻨﺖ !
ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻫﻢ ڪﻪ ﺑﻴﻞ ﺑﺰنے ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻳﻪ ڪﺮﻡ ﺗﻮﺵ ﭘﻴﺪﺍ میڪنے
هرگز به ڪسی حسادت نڪن بخاطر نعمتی ڪه خدا به او داده ...
💠⇠زیرا تو نمیدانی خداوند چه چیزی را از او گرفته است ...
و غمگین مباش وقتی خداوند چیزی را از تو گرفت ...
زیرا تو نمی دانی خداوند چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد .
همیشه شاڪر باش و بگو ... شـڪر
💠⇠چه زیباگفت بزرگی :اگرروزی تصمیم به محاسبه ثروتت گرفتى پولهایت رانشمار. ڪافی است قطره اشڪى برروی گونه ات بریزی تعداد دستانی ڪه آنرا پاڪ میڪنند ثروت توست.
💠⇠ﺩﻟﻬﺎﯼ ﻣﺎ ڪﻪ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩﯾڪ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ڪﻨﺪ ڪﻪ ڪﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻧﺰﺩﯾڪ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾڪ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ...
❤️
🍃🍁
💙🍃
🔴 #قدر_یکدیگر_را_دانستن
💠 آیت الله احمدی میانجی ميفرمودند در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی میکرد. آدم فوقالعادهای بود. آیت الله محل بود خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت میکرد. شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد. سابق معمولاً از چاه آب میکشیدند. خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان را مخفی کرده بود. شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد. همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب میبیند نه از آفتابهی آب خبری است نه از دلو و ریسمان. اطراف را میگردد و دلو ریسمان را پیدا میکند. دلو را در چاه مياندازد و میبیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد. بهسختی دلو آب را از چاه بالا میکشد ولی از دستش ميافتد. زار زار شروع میکند گریه کردن. خانم دلش به حالش ميسوزد میگوید اینکه گریه ندارد من برایت آب میکشم. میگوید من برای آب گریه نمیکنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نميدانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم.
📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجتالاسلام فرحزاد،ص ۹۲
🔳 خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با سردار سلیمانی
◽️همه رئیس جمهورها با هم بمیرند یک چنین تشییع جنازهای میشود؟
یک چنین تشییع جنازهای نمیشود.
عزت دست خداست.
این تشییع جنازه چه چیزی درونش بود؟
پول بود، زور بود.
◽️ من خودم سلیمانی را نمیشناختم.
سالها کار کرد و به احدی نگفت.
ایشان بالاترین درجه را داشت، خواص او را نمیشناختند.
من یک وقت دفتر آقا رفتم، کاری داشتم با آقای حجازی، آقای سردار سلیمانی را هم نمیشناختم، آنجا نشسته بود.
به آقای حجازی گفتم: یک حرف خصوصی دارم، ایشان کیست که اینجا نشسته است؟
گفت: نمیشناسی؟
گفتم: نه، گفت: سردار سلیمانی است.
گفتم: عه، اسمش را شنیده ام.
◽️چند سال پیش چند نفر سردار سلیمانی را میشناختند؟
سه سال پیش چند نفر حججی را میشناختند؟
خدا خواسته باشد درست کند، یک شبه همه چیز عوض میشود.
یک شبه بنی صدر سقوط میکند و یک شبه بهشتی بالا میرود.
از دوازده بهمن تا ۲۲ بهمن این ده روز چه حوادثی رخ داد.
هیچ مرجع تقلیدی به اندازه امام خمینی عکسش چاپ نشد.
شاه گفت: امام خمینی نه، خدا گفت: آره.
زلیخا همه درها را بست که هیچکس نفهمد همه فهمیدند.
با خدا ور نروید.
اگر خودت را پاک کنی خدا مینویسد و خودت را بنویسی خدا پاک میکند.
خیلی مهم است.
💠 قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»
رمز محبوب شدن ایمان و عمل صالح است.
پس هرکس ایمانش بیشتر و عمل صالحش بیشتر محبوبیتش بیشتر است.
این تشییع جنازه میگویند: هرچه وُّدش پررنگ باشد، معلوم می شود «آمنوا و عملوا الصالحات» اش پررنگ بوده است.
جملاتی زیبا
💎به راحتی میشود در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد، ولی به سختی میشود اشتباهات خود را پیدا کرد
💎به راحتی میشود بدون فکر کردن حرف زد، ولی به سختی میشود زبان را کنترل کرد
💎به راحتی میشود کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم، ولی به سختی میشود این رنجش را جبران کنیم
💎به راحتی میشود کسی را بخشید، ولی به سختی میشود از کسی تقاضای بخشش کرد
💎به راحتی میشود قانون را تصویب کرد، ولی به سختی میشود به آنها عمل کرد
💎به راحتی میشود به رویاها فکر کرد، ولی به سختی میشود برای به دست آوردن یک رویا جنگید
💎به راحتی میشود هر روز از زندگی لذت برد، ولی به سختی میشود به زندگی ارزش واقعی داد
💎به راحتی میشود به کسی قول داد، ولی به سختی میشود به آن قول عمل کرد
💎به راحتی میشود اشتباه کرد، ولی به سختی میشود از آن اشتباه درس گرفت
💎به راحتی میشود گرفت، ولی به سختی میشود بخشش کرد
💎مواظب این به راحتی ها باشیم تا زندگی را به راحتی هدر ندهیم
💙 یڪـــــ تلنـــــ❗️ـــــگر
گـــاهے چــه راحـت غیبت میڪنیـم ❗️
چــه راحـت دروغ میگویـیم ❗️
راحـت با پدر و مادر تنــدے میڪنیـم در خیابان ڪه راه میرویـم چـه راحـت این طـرف و
آن طـرف را نگاه میڪنیــم و ڪنترل نگاه را به فراموشے میسپاریـم ❗️
چه راحــت از نامحرم دلبرے میڪنیم؟
چـه راحـت تنبلے میڪنیـم❗️
چه راحت بیخیال میشویـم و چه بے هدف
زندگے میڪنیم ‼️
گـاهے چـه راحت از شـــــهدا فاصله میگیریم❗️
چه راحت دل مولا را میشڪنیـم⁉️
چه راحت خداحافظ حـــــسین میگو❗️
گــاهے طــورے غــرق زندگے و روز مرگے میشویـم ڪه فرامـوش میڪنیم ڪجا بودیـم و ڪجا هسـتیم❗️
ڪــــــه بودیم و چـــــه شدیم ..؟
#توسل_به_حضرت_ام_البنین
#براےحاجات_صعب
براےقضاے حاجات سخت بصورت زیر به حضرت ام البنین علیها السلام توسل ڪند روز #جمعه بعد از نماز عصر دو رڪعت نماز هدیه به حضرت ام البنین بخواند. بعد از نماز100 بار صلوات بفرستد، 110 بار السلام علیکِ یا ام البنین، 7 بار قرائت سوره حمد، و سپس دعاے فرج( اللهم کن لولیک ..) را بخواند و ثوابش را به حضرت ام البنین هدیه ڪند سپس بگوید:
🍂🍃أقسم عليكِ يا ام البنين بفاطمة الزهراء و ما جَرى عليها ، و بالحسين و ما جَرى عليه ، و بأبالفضل العباس و ما جرى عليه، و بالرَضيع و ما جرَى عليه، و بزينب و ما جرى عليها ، بل بالحسين و بآل الحسين و ما جرى عليهم لَما كنت شفيعة لنا و قضيت حوائجنا .. سپس #حاجت بطلبد.🍂🍃
💠✍🏻بعد از آن بگوید:
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل على محمد وآل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم السلام عليكِ يا زوجةَ ولي الله ، السلام عليكِ يا زوجة امير المؤمنين ، السلام عليكِ يا ام البنين ، السلام عليكِ يا ام العباس ابن امير المؤمنين علي بن ابي طالب رضي الله تعالى عنكِ وجعل الجنة منزلكِ ومأواكِ ورحمة الله وبركاته 🍂🍃
#مــجـــربــــ