آرامجای .
اشک هم در چشمانم، تو را میریزد یک قطره کافیست تا بگوییم باران میآید. #عکسنوشت
اژدهای کوچک پرسید:«سه تا آرزوی تو چیه؟»
پاندای بزرگ کمی به فکر فرو رفت و گفت:
«ما باهم... سفر کنیم... زیر بارون.»
#عکسنوشت
درهای بسته
به روی کسانی گشوده میشود
که جسارت کافی برای در زدن را داشته باشند .
آرامجای .
Quiet people have the loudest minds . آدمهای ساکت، پر سرو صداترین ذهنهارو دارند . #شایدبیو
I not only loved him, but every part of my body wanted him
و او را نه تنها دوست داشتم بلکه همه ذرات تنم او را میخواست
#شایدبیو
قشنگ ترین توصیفی که راجبت میتونم بکنم اینه که تو برام مثلِ آهنگی هستی که هروقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه، مثلِ میوه های خوشمزهی تابستون، مثلِ شب بیداری از ذوق مسافرت فردا، مثلِ هیجانِ اولین قرار با یه آدم مهم، مثلِ قشنگیه لباسای رنگی رنگی، مثلِ یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون، مثلِ یه حس ترو تازهی رسیدن به هدف. مثلِ چیزی که هیچوقت نداشتی.
آرامجای .
من استاد سخن گفتن در سکوتم. در تمام زندگیام با سکوت سخن گفتم و سر تا سر تراژدیهای زندگیام را ساک
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام . گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم . اما حقیقت این است که خسته هستم .
میخواهم فرار کنم .
میخواهم بروم و ناپدید شوم...
_فروغ فرخزاد
#بسیحق