آرامجای .
Quiet people have the loudest minds . آدمهای ساکت، پر سرو صداترین ذهنهارو دارند . #شایدبیو
I not only loved him, but every part of my body wanted him
و او را نه تنها دوست داشتم بلکه همه ذرات تنم او را میخواست
#شایدبیو
قشنگ ترین توصیفی که راجبت میتونم بکنم اینه که تو برام مثلِ آهنگی هستی که هروقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه، مثلِ میوه های خوشمزهی تابستون، مثلِ شب بیداری از ذوق مسافرت فردا، مثلِ هیجانِ اولین قرار با یه آدم مهم، مثلِ قشنگیه لباسای رنگی رنگی، مثلِ یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون، مثلِ یه حس ترو تازهی رسیدن به هدف. مثلِ چیزی که هیچوقت نداشتی.
آرامجای .
من استاد سخن گفتن در سکوتم. در تمام زندگیام با سکوت سخن گفتم و سر تا سر تراژدیهای زندگیام را ساک
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام . گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم . اما حقیقت این است که خسته هستم .
میخواهم فرار کنم .
میخواهم بروم و ناپدید شوم...
_فروغ فرخزاد
#بسیحق
یوقتایی تو زندگی حتی انرژی تکون خوردن از سر جاتم نداری، چه برسه به انجام کارای بزرگ.
دیگه بچهام نیستی که خانوادت بخوان پشتتو بگیرن سرپا شی یا دوستات کنارت باشن و… خودتی و خودت، خودت باید به خودت انگیزه بدی، خودتو مجبور کنی کارای سختو انجام بدی و…
واقعا سخته ولی باید بتونیم.
آرامجای .
سیوش کن " lilo " به اون رفیقی گفته میشه که شاید هر روز نبینیش و باهاش صحبت نکنی ولی بعد از هر مدتی ه
سیوش کن "Ami lointain"
یعنی کسی که ازت دوره ولی از همهء آدمای نزدیکت بهتره، کسی که مثل یه رفیق تورو تو هر شرایطی تنهات نزاشته و با ارزش ترین داراییِ توئه
ما به آدمای همدل و همراه نیاز داریم. از اون دسته آدمایی که تنها چیزی که توی زندگی میخوان، موفقیت خودشون و اطرافیانشونه؛ نه فقط خودشون. آدمایی که دل بزرگی دارن و وقتی کسی به کمکی احتیاج داره از هیچ چیزی دریغ نمیکنن. آدمایی که وقتی خودشون زمین خوردنم، هنوز به بقیه کمک کنن و فکر نکنن موفقیت بقیه خار توی چشمشونه. آدمایی که حسود و دنبال حاشیه نباشن و بدونن دارن چیکار میکنن و کجا میرن. آدمای باری به هر جهت، بادی به هر جهت، سم زندگین؛ نه برای خودشون خوبن و نه برای هیچ کس دیگه.
آرامجای .
آنچه میخواهم از این عشق همین است فقط : تو بمان، دور نشو، دیر نیا، زود نرو #شعرگرافی
شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟
من غریبانه ترین حالتِ دردم به خدا
#شعرگرافی
شما فكر میكنين آدما يهويی میرن، یهویی تغییر میکنن، ولی اشتباه میكنين. آدما هی منتظر میمونن بفهمين، ببينين، انجام بدين، و تو اين مسير هربار كه نمیفهمين، نمیبينين، انجام نمیدين يه قدم میرن عقب و وقتی ديگه همه چی خيلی دور و كوچيك شد روشونو برمیگردونن و برای هميشه میرن.