آرایه های ادبی
۳ بهمن زادروز جلیل صفربیگی
(زاده ۳ بهمن ۱۳۵۳ ایلام) شاعر و مترجم
او که با مدرک کارشناسی ریاضی، به تدریس اشتغال دارد، بیشتر اشعارش در قالبهای رباعی و شعر سپید است و تاکنون بیش از ۳۰ عنوان کتاب شعر و ترجمه از او منتشر شده است.
مجموعه آثار
شعر:
چرا پرنده نباشم (مجموعه شعر سپید) انتشارات اکنون، تهران ۱۳۸۷
شکلکی برای مرگ، نشر فراگاه، کرج ۱۳۸۲
و (مجموعه رباعی) نشر فراگاه، کرج ۱۳۸۲
هیچ، انتشارات هنر سبز، تهران (چاپ اول) نشر سپیده باوران (چاپ چهارم) مشهد ۱۳۸۳
انجیل به روایت جلیل (چاپ اول مولف) چاپ سوم (سپیده باوران مشهد) ۱۳۸۳
کمکم کلمه میشوم (تا چاپ ششم نشر برگ آذین - ایلام) چاپ نهم سپیده باوران مشهد
سونات بلوط، چاپ اول شاملو مشهد - چاپ سوم - سپیده باوران مشهد ۱۳۸۹
اونویسی، برگ آذین (چاپ اول) سپیده باوران (چاپ سوم)
عاشقانههای یک زنبور کارگر، شعر سپید - نشر نوح نبی - چاپ سوم ۱۳۸۹
شترها از فینیقیه شیشه آوردهاند - شعر سپید - نشر فصل پنجم - تهران ۱۳۸۹
گاوصندوق بر پشت مورچه کارگر - نشر سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۰ چاپ سوم
نتهای تنهایی - سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۱ چاپ دوم
شین - سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۲
بی تنها - فصل پنجم - شعر سپید ۱۳۹۲
اپرای گوسفندی (شعر طنز) فصل پنجم ۱۳۹۲
۱۲۰*۷۰*۱۸۰ فصل پنجم ۱۳۹۲
هزج - فصل پنجم - تهران ۱۳۹۲
شیروخورشید - سپیده باوران - مشهد ۱۳۹۸ مجموعه شعر مذهبی
گزیده شعر:
واران، نشر تکا ۱۳۸۵ (چاپ پنجم)
هشت چارانه (گزیده رباعی با مقدمه و انتخاب علی میرافضلی) ۱۳۹۱ فصل پنجم - تهران (چاپ سوم)
کش دادن مرگ (گزیده رباعی و دوبیتی طنز - به مقدمه و انتخاب محمدعلی مومنی) فصل پنجم - تهران ۸۱
الیمایس (دفتر اول شعرهای جلیل صفربیگی) فصل پنجم تهران ۱۳۹۲ (چاپ دوم)
هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب (گزیده رباعی - به انتخاب فرهاد شاهمرادیان) سپیده باوران - مشهد
ترجمه:
تو کنار آتشی من برف پارو میکنم (ترجمه دوبیتیهای کردی فرهاد شاهمرادیان) نشر برگ آذین- ایلام ۱۳۸۹
جیبم پر از رد پاست (ترجمه شعرهای کوتاه فرهاد شاهمرادیان) فصل پنجم ۱۳۹۲
بودای کرد (ترجمه شعرهای حسین شکربیگی) فصل پنجم - ۱۳۹۲
عکس یادگاری با مرگ (ترجمه شعرهای سامان بختیاری) فصل پنجم ۱۳۹۲
زمان بهنام شهیدان سرود میخواند (گزینه شعر دفاع مقدس ایلام) داستان سرا - شیراز ۱۳۸۵
هفت وادی تشنگی (گزیده شعر عاشورایی ایلام) سوره مهر ۱۳۸۵
بلوطهای جوان (گزیده شعرجوان ایلام) برگ آذین ۱۳۸۷.
@arayehha
او گفت که من جان و جهانش هستم
آگاه ز پیدا و نهانش هستم
پرسید چه نسبتی تو با او داری
گفتم نگرانش نگرانش هستم
#جلیل_صفربیگی
@arayehha
هدایت شده از گلچین شعر
تا عشق دوید از دهانم بیرون
نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم
یک بوسه پرید از دهانم بیرون
جلیل صفربیگی
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
۳ بهمن زادروز تقی بینش
(زاده ۳ بهمن ۱۳۰۱ مشهد – درگذشته ۲۲ اسفند ۱۳۷۴ تهران) پژوهشگر و مدرس رشتههای ادبیات فارسی، موسیقی و فیزیک
او در رشتههای ادبیات، موسیقی و فیزیک تحصیل کرد و نزد استادان علیاکبر فیاض و محمدتقی مدرس رضوی به پژوهش در زمینه ادبیات فارسی پرداخت. همچنین موسیقی عملی و نظری را نزد علیاکبر شهنازی و سلیمان روحافزا فراگرفت.
وی مدیر مسئول نشریه فرهنگ خراسان بود و مقالههای زیادی از او در مجلههای ادبی بهچاپ رسید. اما مهمترین آثارش تصحیح متون قدیمی ایران، از جمله: کتاب المصادر زوزنی، دیوان ظهیرالدین فاریابی، دیوان شمس طبسی، دیوان نظامالدین قمر اصفهانی، شمارنامه حاسب طبری، کتاب نتیجهالدوله، کتاب الابناء فی تاریخ الخلفاء عمرانی (عربی) کتابهای مقاصد الالحان و جامعالالحان عبدالقادر مراغهای، رساله بنایی "به اتفاق دکتر داریوش صفوت" کتاب «شرح ادوار» عبدالقادر مراغهای همراه با متن عربی الادوار صفیالدین ارموی و کتاب کنزالتحف بود.
او در مقدمه کتاب منتخب اشعار اعتماد اثر احمد اعتمادالااسلام آوردهاست: "در این کتاب اشعاری را میخوانید که شعله محبت در آنها زبانه میکشد و یک روح حساس و متشنج در خلال آنها متجلی است. اشعار اعتماد از صنعت لبریز است و در میان ۱۴ هزار بیت شعری که از او باقی مانده کمتر بیتی میتوان یافت که از صنایع بدیع التزام و تجنیس و الفاظ ثقیل و معنون خالی باشد و گاه بهقدری صنعت زیاد میشود که خواننده را به اعجاب وامیدارد."
@arayehha
آرایه های ادبی
۳ بهمن زادروز سیروس پرهام
(زاده ۳ بهمن ۱۳۰۷ شیراز) مترجم، ویراستار، منتقد ادبی و فرششناس
او مدرک لیسانس را در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران و دکترا را در ۱۳۳۳ از دانشگاه برکلی در رشته علوم سیاسی گرفت و در زمره کسانی است که برای نخستین بار در ایران به شیوه نقد ادبیِ غربی به این کار پرداختند. وی در ۱۳۳۳ کتاب «رئالیسم و ضد رئالیسم» را نوشت که این کتاب به همراه «مکاتب ادبی» نوشته رضا سیدحسینی، از نخستین آثار در نوع خود و مدتها مرجع نویسندگان ایرانی بود. بهگفته شمس لنگرودی، پرهام فعالترین منتقد ادبی دهه سی، منتقدی مارکسیست، «فعالترین منتقد ادبی جامعهگرای» این دهه است. هرچند که لنگرودی معتقد است نقد پرهام «دیواری ستبر» بین هنر رئالیستی و هر آنچه غیر رئالیستی است میکشد.
او از نخستین ویراستاران ایرانی و اولین ویراستار مؤسسه انتشارات فرانکلین (علمی و فرهنگی امروز) است. وی در هنرشناسی نیز دستی دارد و مجموعه ۱۵ جلدی «سیری در هنر ایران» نوشته آرتور اپهام پوپ و همسرش فیلیس اکرمن را مؤسسه علمی و فرهنگی، به سرویراستاری او ترجمه و تهیه کردهاست. او بهعنوان پیشکسوت ویراستاری ایران در یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ به همراه مهدی قنواتی و مهناز مقدسی، انجمن صنفی ویراستاران را تأسیس کردند.
وی که از جمله نسل دوم بنیانگذاران انتشارات نیل است، در زمینه کار مطبوعاتی هم میتوان به سوابقش در مجله «خوشه» که اختصاص به شاعران نوپرداز داشت «جُنگ صدف» از نشریات متعلق به.حزب توده و نشریه «انجمن کتاب» اشاره کرد.
اما زمینه «حرفهای» وی سازمان اسناد است که وی از بنیانگذاران این رشته در ایران و از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۹ نیز رئیس آن بوده است.
او از پژوهندگان رشته فرششناسی ایرانی است و در این زمینه تألیفات مهمی دارد و مدتی هم عضو هیئت مدیره موزه فرش ایران بود. کتب تألیفی او از جمله دستبافهای عشایری و روستایی فارس در زمره کتب درسی و مرجع رشته فرش هستند.
کتابشناسی:
رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات، انتشارات نیل ۱۳۳۴، ۱۳۳۶، ۱۳۴۵، ۱۳۴۹، ۱۳۵۳، ۱۳۶۰، ۱۳۶۲، ۱۳۹۴ (چاپ هشتم، نشر آگاه).
کتابهایی که جهان را تغییر دادند (ویراستار) فرانکلین ۱۳۳۶، ۱۳۵۷، ۱۳۸۲، ۱۳۹۰.
انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر ۱۳۵۷.
دستبافهای عشایری و روستایی فارس، به همراه سیاوش آزادی، دو جلد، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، جلد اول ۱۳۶۴ و جلد دوم ۱۳۷۱.
شاهکارهای فرشبافی فارس، کتابخانه مرکز اسناد و مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۰.
سیری در هنر ایران (مسئول پروژه ترجمه و سرویراستار) علمی و فرهنگی ۱۳۸۲–۱۳۹۰.
گزیده اشعار والت ویتمن (ترجمه) مروارید ۱۳۷۹.
ای آنکه اکنون مرا در دست داری (ترجمه) مروارید ۱۳۹۳.
همگام با زمانه. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۹۹.
@arayehha
آرایه های ادبی
۳ بهمن سالروز درگذشت مرتضی شیخ
(زاده سال ۱۲۸۶ تهران -- درگذشته ۳ بهمن ۱۳۵۵ مشهد) پزشک خدمتگزار و مردمدار
او که از مدرسه عالی طب تهران درجه دکترای پزشکی گرفته بود، چون خانوادهاش دچار تنگدستی شده بودند، با مشکلات محرومان آشنا بود و گویی با خود عهد بسته بود تا توان خود را صرف محرومان کند.
وی پس از گرفتن مدرک دکترا به شهرهای ماکو و مراغه و سپس به سیستان و بلوچستان رفت و در آنجا بیمارستانی دولتی تاسیس کرد تا مردم محروم آن دیار از خدمات رایگان بهرهمند شوند.
پس از آن به مشهد رفت و از انساندوستی خاطراتی در یاد مردم گذاشت که هنوز پس از سالها از درگذشت او، نام و یادش را در خاطر دارند.
چند خاطره از این پزشک انساندوست:
دکتر شیخ از مردم پول نمیگرفت و هر کس هرچه میخواست در صندوقی که کنار میزش بود میانداخت و چون مبلغ ویزیت دکتر ۵ ریال تعیین شده بود (بسیار کمتر از حق ویزیت دیگر پزشکان آن زمان) بیشتر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی به صندوق میانداختند و صدایی مانند انداختن پول شنیده میشد.
دختر دکتر شیخ گفته بود: که روزی متوجه شد پدرش مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابههای فلزی است. دخترش با شگفتی میگوید: «پدر بازی میکنی؟ چرا سر نوشابهها را میشویی؟» پدر پاسخ داد: «دخترم، بیمارانی که نزد من میآیند، بهتر است از سر نوشابههای تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند. این سر نوشابههای تمیز را آخر شب در اطراف مطب میریزم تا بیمارانی که پول ندارند و خجالت میکشند که در صندوق چیزی نیندازند، از اینها که تمیز است استفاده کنند.»
یک سبزی فروش میگوید: هر روز پیش از رفتن به مطب نزد من میآمد و قیمت سبزیها را میپرسید و یادداشت میکرد؛ ولی نمیخرید. یک روز علتش را پرسیدم: گفت: قیمت سبزیها را میپرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران تجویز کنم.
روزی مردی از دکتر میپرسد: «شما چرا با این سن و خستگی ناشی از کار، از موتورسیکلت استفاده میکنید؟» دکتر پاسخ میگوید: «خانه بیمارانی که من به دیدن آنها میروم آن قدر پیچ در پیچ است و کوچههای تنگ دارد که هیچ ماشینی از آن نمیتواند عبور کند.»
دکتر مرتضی شیخ ۶۹ سال با عزت تمام در میان مردم زیست و با مردم خندید و با آنها بیشتر از آنها گریست. در رنجها التیامی به دردها بود و دست پرعطوفتش همیشه یاری بخش افتادگان بود.
وی روحی عظیم و متواضع داشت. در مقابل بیمارانش با فروتنی رفتار میکرد، گویی چون یکی از آنهاست. به حق عاشق مردم بود و به تمامی آنان که عاشق مردم بودند عشق میورزید و در مقابل آنان که وابستگی شدیدی به مسایل مادی داشتند شدیدا جبهه میگرفت و اعتقاد راسخ داشت که مفهوم زندگی واقعی خدمت به مردم محروم است.
در سال ۱۳۵۲ که دکتر بیمار و بستری شده بود، مردم به طور خودجوش برای وی مراسم دعا بر پا کردند و پس از درگذشت وی آنچنان مراسم تشییع باشکوهی برگزار کردند که شهر مشهد، مانندش را ندیده بود.
@arayehha
✔️ تعیین دقیق زادروز فردوسی فاقد سندیت تاریخی است
🖋 محمدجعفر یاحقی
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است. حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد. بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست. هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
فردوسی اوایل قرن چهارم هجری (329 خورشیدی) در روستای 'پاژ' از توابع توس خراسان در خانواده ای دهقان چشم به جهان گشود و با پی افكندن اثری جاودانه و ماندگار از خود، پاسبان زبان شیرین پارسی شد و نام و یاد خود را برای همه نسلهای ایران زمین ماندگار و محترم ساخت. وی اواخر قرن چهارم (397 خورشیدی) در 78 سالگی چشم از جهان خاكی فرو بست و در زادگاهش در دل خاك آرام گرفت.
همچنین اطلاع دقیقی از تاریخ آغاز سرایش و پایان نگارش شاهنامه در دست نیست. پژوهشگران و صاحبنظران تاریخ ادبیات ایران با توجه به چند بیت از متن شاهنامه زمان آغاز سرایش آن را سال 365 و پایان آن را 400 هجری قمری می دانند یعنی همان مدت 35 سالی كه خود حكیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است.
از سوی دیگر بر اساس تحقیقات كارشناسان تاریخ ادبیات و فردوسی شناسان پایان كار ویرایش نخست شاهنامه سال 384 و ویرایش نهایی آن نیز 400 هجری قمری است. گرچه گروهی سال 389 هجری قمری را نیز پایان ویرایش دوم شاهنامه دانسته اند، آن هم به دلیل بیت هایی كه در مدح سلطان محمود غزنوی آمده و اشاره به تاریخ آغاز پادشاهی وی دارد ولی خود فردوسی درباره روز و ماه پایان كار سرایش شاهنامه به صراحت در پایان كتابش آن را روز ارد(25 هر ماه) از ماه سپندارمذ(اسفند) اعلام كرده است. پژوهشگران و فردوسی شناسان در خصوص سال تولد، وفات و آغاز و پایان سرایش شاهنامه به نوعی توافقی نسبی رسیده اند اما در خصوص روز دقیق تولد حكیم فردوسی هنوز توافقی وجود ندار. نبود هیچگونه سند تاریخی مورد تاكید پژوهشگران و فردوسی شناسان است.
* نامعلومی زادروز 90 درصد ادبای متقدم ایرانی
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست و خودشان نیز در آثارشان اشاره ای به این تاریخ نداشته اند. برخی همچون ناصرخسرو در آثارشان به روز و سال تولد خود اشاره كرده اند اما در خصوص بسیاری از شاعران و حكمای ایرانی چنین نیست و هم اینك نیز محاسبه این روز امكان پذیر نمی باشد.
اغلب این افراد در روز تولد خود، افرادی مهم و زاده بزرگان زمانشان نبوده اند تا روز دقیق تولدشان برای شرح حال نویسان مهم جلوه كند. به همین دلیل در این زمینه اسناد تاریخی متقن و قابل استناد وجود ندارد.
گرچه 21 سال پیش بیست و پنجمین روز اردیبهشت ماه به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' نامگذاری و در تقویم رسمی كشور ثبت شد اما بر اساس اسناد و مدارك موجود این روز نیز مناسبتی با تاریخ ولادت یا فوت حكیم ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ حماسه سرای ایران ندارد. [در حقیقت 25 اردیبهشت ماه را ما به جای 25 اسفند كه روز پایان نگارش شاهنامه فردوسی است برای بزرگداشت حكیم برگزیده و برای ثبت در تقویم پیشنهاد داده ایم. ] 25 اسفند ماه به صراحت در متن شاهنامه به عنوان روز پایان سرایش داستان یزدگرد یا كل شاهنامه مورد اشاره قرارگرفته است.
"چو سال اندر آمد به هفتاد و یَك
همی زیر شعر اندر آمد فلك
سی و پنج سال از سرای سپنج
بسی رنج بردم به امید گنج
سر آمد كنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
كه گفتم من این نامه شهریار" 25 اسفند بر اساس 'تقویم یزدگردی' روز پایان شاهنامه طبق اعلام خود شاعر اعلام شده و نیز این كه بین تقویم یزدگردی و تقویم شمسی چند روز فاصله است می توان حدوداً 15 فروردین را هم به عنوان روز پایان سرایش شاهنامه در نظر گرفت. چون مشغله های مردم در آستانه و آغاز سال نو فراوان است و همچنین لحاظ كردن زیبایی ماه اردیبهشت قرار شد 25 اردیبهشت هر سال به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' انتخاب و پاس داشته شود.
@arayehha
✳️ اضطرارات شاعری چیست؟
❇️ پس از آشنایی با اختیارات شاعری با پدیده ای به اسم اضطرارات شاعری برمی خوریم اما اینکه اضطرارات شاعری چیست در ادامه توضیح خواهم داد.
◀️ همانطور که از اسم آن پیداست شاعر گاهی مضطر خواهد بود برای استفاده از حالتی از کلمه تا به وسیله آن سلامت شعر خود را توجیه نماید.
◀️ در اضطرارات شاعری برعکس اختیارات شاعری ، شاعر مجبور به استفاده از حالت خاصی از کلمه خواهد بود یعنی اگر حالت دیگر کلمه را استفاده نماید سلامت شعر زیر سوال خواهد رفت!
◀️ با این مقدمه می توان گفت آنچه را که ما به عنوان "اختیارات زبانی" می شناسیم در اصل اضطرارات هستند و نه اختیارات!
اما دلیل این ادعا چیست؟
در اختیارات شاعری همانطور که از اسم آن پیداست شاعر باید مختار باشد در استفاده از نوع کلمات، به عبارت دیگر شاعر از هر حالتی استفاده کند به سلامت شعر خدشه ای وارد نمی شود و این تنها سلیقه شاعر است که تصمیم گیرنده است.
برای نمونه در مصرعی بر وزن "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" در رکن اول چه از "فعلاتن" استفاده شود چه از "فاعلاتن" وزن صحیح است (طبق قواعدی که پذیرفته شده) یعنی شاعر طبق اختیارات خود یکی از دو حالت ها را انتخاب می کند.
اما در زیر خواهیم دید که "اختیارات زبانی " نه تنها به شاعر اختیاری برای انتخاب نمی دهد بلکه مجبور به استفاده نیز خواهد کرد!
◀️حذف همزه:
گفتیم طبق اختیارات وزنی شاعر می تواند گاهی همزه قبل از الف را حذف کند... اما با نگاهی دقیق تر متوجه خواهیم شد در چنین مواقعی شاعر مجبور است که همزه را حذف کند تا وزن دچار اختلال نشود! بنابراین شاعر نمی تواند ادعا کند که "می توانم" همزه را حذف نمایم بلکه مجبور به انجام چنین عملی است
برای مثال در مصرع: آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
به وضوح مشخص است در این مصرع شاعر مجبور به حذف همزه در "آب" است چرا که در غیر این صورت وزن با اشکال روبروست.
همینطور در مورد "کوتاه تلفظ کردن هجای بلند" و " بلند تلفظ کردن هجای کوتاه"
در هرکدام از حالت ها اگر شاعر چنین نکند وزن شعر مختل خواهد شد و به زبان ساده تر شاعر اختیاری در این حالات ندارد بلکه به اضطرار به این عمل روی خواهد آورد!
◀️ بنابراین می توان گفت اختیارات شاعری در اصل همان "اختیارات وزنی" هستند و "اختیارات زبانی" نمی توانند در بین اختیارات شاعری قرار گیرند و بهتر است بجای آن از لفظ "اضطرارات شاعری" یا "اضطرارات وزنی" استفاده نماییم!
◀️ البته اضطرارات شاعری محدود به همین موارد نیست و می توان گزینه هایی مانند "آوردن محاوره در شعر" ، "مخالفت قیاس" ، "استفاده از شکل شکسته کلمات" و... را هم جزئی از اضطرارات وزنی دانست.
برای نمونه شاعر ی که در شعر خود از "ز" بجای "از" استفاده می کند "مجبور " به این کار است و به اضطرار وزن چنین می کند چرا که اگر در همان مکان از "از" استفاده کند مسلما با ایراد وزنی روبرو خواهد شد! بنابراین دانسته یا ندانسته از "اضطرارات وزنی" استفاده کرده است
◀️ در پایان یاد آور می شوم همانطور که در مورد اختیارات شاعری گفته شده هرچقدر شعری دارای اختیارات کمتری باشد(ظاهرا بیشتر اختیارات زبانی مدنظر است!) از صلابت بیشتری برخوردار خواهد بود، در مورد اضطرارات این توصیه قوی تر است
❇️ منابع:
آشنایی با عروض و قافیه، سیروس شمسیا ،
وزن و قافیة شعر فارسی، دکتر تقی وحیدیان
اختیارات شاعری، ابوالحسن نجفی
در پیرامون اختیارات شاعری، ساسان سپنتا
@arayehha
🛑گروه اسمی، هسته و وابستهها
🔺برای تشخیص گروه اسمی و هسته و وابستههای آن در هر جمله، ابتدا باید اجزا و ارکان هر جمله (نقشهای دستوری) را مشخص کنیم.
🔺هر جمله ارکان و اجزایی دارد که عبارتند از: نهاد، مفعول، مسند، متمم، منادا، قید و فعل.
مثال: برادرِ علی فوتبال را دوست دارد.
برادرِ علی: نهاد
فوتبال: مفعول
دوست دارد: فعل
🔺هریک از نقشهای جمله را میتوان با یک گروه اسمی پر کرد، بهجز فعل که با گروه فعلی پر میشود. بر این اساس جملهٔ بالا دو گروه اسمی و یک گروه فعلی دارد.
🔺پس برای تعیین تعداد گروههای اسمی و فعلی هر جمله باید ابتدا نقش اجزای جمله را تعیین کنیم.
مثال: مهرناز نوازندهٔ تار است.
مهرناز: نهاد
نوازندهٔ تار: مسند
است: فعل
🔺بنابراین به تعداد نقشهای جمله، گروه داریم و همهٔ گروهها اسمی هستند به جز فعل.
🔺ما در دورهٔ متوسطهٔ اول فقط با گروه اسمی کار داریم. هر گروه اسمی از یک هسته و یک یا چند وابسته تشکیل میشود. بودنِ هسته در گروه اسمی اجباری است، اما بودنِ وابستهها اختیاری است. برای نمونه در گروه اسمی «نوازندهٔ تار» در مثال قبل، «نوازنده» هسته است و «تار» وابسته.
🔺اگر در یک گروه اسمی تنها یک کلمه آمده باشد، آن کلمه خودش هسته است و دیگر وابسته نداریم. برای نمونه «مهرناز» در مثال قبل به تنهایی در جایگاه نهادی قرار گرفته و هسته است و وابستهای هم ندارد.
🔺راههای تشخیص هسته:
1⃣اولین کلمهای که در گروه اسمی کسره بگیرد هسته است:
مثال: دفترِ زیبایِ احمد.
«دفتر» هسته است چون اولین کلمهای است که کسره گرفته است.
2⃣ اگر در گروه اسمی هیچ کلمهای کسره نگرفته باشد، آخرین کلمهٔ گروه اسمی هسته است.
مثال: آن دو کتاب
«کتاب» هسته است، چون در این گروه اسمی هیچ کلمهای کسره ندارد و در نتیجه آخرین کلمه هسته است.
انواع وابستهها:
۱) وابستههای پیشین
۲) وابستههای پسین
🛑وابستههای پیشین: وابستههایی که پیش از هسته میآیند.
مثال: آن دو کتاب
وابستههای پسین: وابستههایی که پس از هسته میآیند.
مثال: دفترِ زیبایِ احمد
انواع وابستههای پیشین:
1⃣صفت اشاره: آن، این، همان، همین
مثال: آن کتاب، همین امروز
2⃣صفت شمارشی:
الف) صفت شمارشی اصلی: یک، دو، سه و...
مثال: دو کتاب، شش دفتر.
ب)صفت شمارشی ترتیبی (ــُ مین):
مثال: دومین روز، صدمین سالگرد
3⃣صفت پرسشی: کدام، چه، چند
مثال: چند کتاب؟ کدام دفتر؟ چه سالی؟
4⃣صفت تعجبی: عجب، چه
مثال: عجب قدرتی! چه هوایی!
نکته: «چه» هم میتواند صفت پرسشی باشد و هم صفت تعجبی، راه تشخیص آن این است که ببینیم در پایان جمله چه علامتی آمده است، اگر علامت پرسش آمده باشد، صفت پرسشی و اگر علامت تعجب آمده باشد، صفت تعجبی است.
چه روزی!
چه روزی؟
در گفتار هم لحن گوینده این دو را از هم متمایز میکند.
5⃣صفت مبهم: هر، همه، هیچ، فلان، بهمان، بعضی، برخی، خیلی، چند
مثال: هر کتابی، فلان مغازه، چند مداد
نکته: «چند» هم میتواند صفت پرسشی باشد و هم مبهم، راه تشخیص آن این است که ببینیم در پایان جمله چه علامتی آمده است، اگر علامت پرسش آمده باشد، صفت پرسشی و اگر نقطه آمده باشد، صفت مبهم است.
چند کتاب خریدم.
چند کتاب خریدم؟
در گفتار هم لحن گوینده این دو را از هم متمایز میکند.
نکته: «همه» اگر کسره بگیرد، هسته است و دیگر وابسته نیست.
مثال: همهٔ بچههای کلاس
«همه» هسته است، چون اولین کلمهٔ گروه اسمی است که کسره دارد.
6⃣صفت برترین (عالی): زیباترین فیلم، باهوشترین دانشآموز.
🛑انواع وابستههای پسین:
1⃣صفت بیانی: کتابِ خوب، مداد زیبا
2⃣مضافالیه: کتابِ علی، دستِ او.
3⃣صفت برتر (تفضیلی): کتاب خوبتر، هوایه گرمتر
4⃣صفت شمارشی ترتیبی (ــُ م): ردیف دوم، سال چهلم
نکته: اگر وابستهای بهتنهایی در جمله یک نقش را بر عهده بگیرد و در کنار هسته نیاید، خودش هسته محسوب میشود و دیگر وابسته نیست.
مثال:
۱) آن را بیاور.
۲) دومین را خواسته بودم.
«آن»: نقش مفعول را دارد و چون بهتنهایی این نقش را پر کرده، هسته است.
«دومین»: نقش مفعول را دارد و چون بهتنهایی این نقش را پر کرده، هسته است.
📝موضوع: #نکات_دستوری
اکبری،دبیرادبیات فارسی
@arayehha