eitaa logo
آرایه های ادبی
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
223 ویدیو
115 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 مثل معروف" خانه از پای بند ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است "،در حقیقت بخشی از شعریست که در یکی از حکایت های گلستان سعدی در باب پیری و ضعف بیان شده است. این عبارت کنایه از آن است که شخص به جای در نظر گرفتن اولویت ها به چیزهای فرعی توجه می کند، که در بهبود وضعیت نتیجه ای نخواهد داشت. بد نیست که اصل حکایت سعدی را نیز اینجا به نثری ساده تر از متن اصلی بازگو کنیم. سعدی علیه الرحمه می فرماید : " زمانی در شهر دمشق در مجلسی به همراه عده ای از علما مشغول گفت و شنود بودم که به ناگاه جوانی وارد مجلس شده و می پرسید:" کسی اینجا فارسی می داند؟" همگان به من اشارت کردند و من به جوان گفتم :آیا امر خیری است؟! جوان در پاسخ می گوید:" برادر، پیری صدو پنجاه ساله در بستر مرگ قرار دارد و پیوسته کلماتی را به زبان فارسی بیان می کند. حال، ما می خواهیم بدانیم چه چیز را وصیت می کند. " من به همراه باقی دوستان بر بالین پیرمرد حاضر شده و شنیدم که پیرمرد این کلمات را ادا می کند : دریغا که بر خوان الوان عمر دمی خورده بودیم و گفتند بس ترجمه این گفته را به عربی به دوستان شامی گفتم و آنها از دلبستگی پیرمرد به دنیا با این عمر دراز حیرت کردند، در ادامه از پیرمرد پرسیدم :"پدر جان چگونه ای در این حال؟"پیر در پاسخ می گوید : ندیدی که چه سختی همی رسد به کسی که از دهانش به در میکنند دندانی قیاس کن که چه حالت بود در آن ساعت که از وجود عزیزش بدر رود جانی گفتم :پدر جان، تصور مرگ را از ذهن بیرون کن که فیلسوفان یونانی معتقدند که مزاج سالم دلیلی برای بقا و دوام شخص نیست و همین‌طور بیماری و ضعف همیشه به مرگ منجر نخواهد شد . من هم اینک برای شما طبیبی خبر می کنم، در همین حال پیرمرد لبخندی می زند و می گوید : دست بر هم زند طبیب ظریف چون حرف بیند اوفتاد حریف "خانه از پای بند ویران است خواجه در بند نقش ایوان است" .... چون مخبط شد اعتدال مزاج نه عزیمت اثر کند نه علاج " @arayehha
       سوم آبانماه        سالروز درگذشت "فریدون مشیری"        شاعر معاصر                             "روحش شاد و یادش گرامی" @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۳ آبان سالروز درگذشت فریدون مشیری (زاده ۳۰ شهریور ۱۳۰۵ تهران -- درگذشته ۳ آبان ۱۳۷۹ تهران) شاعر او به‌علت ماموريت اداری پدرش، به‌ مشهد رفت و پس از چندسال به‌ تهران بازگشت و در دبيرستان دارالفنون و اديب تحصیل کرد. همزمان با تحصيل در اداره پست و تلگراف مشغول به‌كار شد. سپس شبها در آموزشگاه فنی وزارت پست درس خواند و روزها به كار می‌پرداخت. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامه‌ها و مجلات كارهايی از قبيل خبرنگاری و نويسندگی را به‌عهده گرفت و بعدها در رشته ادبيات فارسی دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفكر شد و در سال ۱۳۳۳ ازدواج كرد. همسر او اقبال اخوان دانشجوی رشته نقاشی دانشكده هنرهای زيبای دانشگاه تهران بود. فرزندان فريدون مشيری، بهار و بابك هردو در رشته معماری در دانشكده هنرهای زيبای دانشگاه تهران و دانشكده معماری دانشگاه ملی ايران تحصيل كرده‌اند. مشيری سرودن شعر را از ۱۵ سالگی آغاز كرد. اولين مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی با مقدمه محمدحسين شهريار و علی دشتی به‌چاپ رسيد. وی توجه خاصی به موسيقی ايرانی داشت و در پی همين دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضويت در شورای موسيقی و شعر راديو را پذيرفت. او در سال ۱۳۷۷ به آلمان و امريکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، ليمبورگ و فرانکفورت و همچنين در ۲۴ ايالت امريکا از جمله در دانشگاه‌های برکلی و نيوجرسی به‌طور بی‌سابقه‌ای مورد توجه دوستداران ادبيات ايران قرارگرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعرخوانی در چندين شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتنبرگ شرکت کرد.   آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است. @arayehha
ای سرنوشت! از تو کجا می‌توان گریخت من راه آشیان خود از یاد برده‌ام یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن با من تلاش کن که بدانم نمرده‌ام ای سرنوشت مردِ نبردت منم بیا زخمی دگر بزن که نیفتاده‌ام هنوز شادم از این شکنجه خدا را مکن دریغ روح مرا در آتش بیداد خود بسوز ای سرنوشت هستی من در نبرد تست بر من ببخش زندگی جاودانه را منشین که دست مرگ ز بندم رها کند محکم بزن به شانه من تازیانه را @arayehha
از کوچه زیبای تو امروز گذشتم دیدم که همان  عاشق معشوقه پرستم یک لحظه به یاد تو در آن کوچه نشستم دیدم که ز سر تا به قدم شوق و  امیدم هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم آن شور جوانی نرود لحظه ای از یاد ‌ ای راحت جان و دل من خانه ات آباد با یاد رخت این دل افسرده شود شاد هرگز نشود مهر تو ای شوخ  فراموش کی آتش عشق تو شود یکسره خاموش هرجا که نشستم سخن از عشق تو گفتم با اشک جگر سوز ،دل سخت تو سُفتم خاک ره  این کوچه به خار مژه رُفتم دل می تپد از شوق که امروز کجائی شاید  که دگرباره   از این  کوچه بیائی   @arayehha
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم... @arayehha
    سوم آبانماه     سالروز درگذشت «ابوالقاسم حالت» شاعر     طنزپرداز و مترجم                     "روحش شاد و یادش گرامی" @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ۳ آبان سالروز درگذشت ابوالقاسم حالت (زاده سال ۱۲۹۸ تهران -- درگذشته ۳ آبان ۱۳۷۱ تهران)  شاعر، مترجم و طنزپرداز او در جوانی به فراگیری زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسه پرداخت و از سال ۱۳۱۴  به‌ شعر و شاعری روی آورد و به سرایش شعر در قالب کهن و تذکره ‌نویسی همت گماشت. دیوان شعر او که مشتمل بر قطعات ادبی، مثنویها، قصاید، غزلیات و رباعیات است، خود نمایانگر عمق دانش ادبی این شاعر است. وی از سال ۱۳۱۷ همکاری‌اش را با مجله معروف فکاهی توفیق آغاز کرد و بحر طویلهایش را با امضای هدهد میرزا و اشعارش را با اسامی مستعار خروس لاری، شوخ، فاضل ماب و ابوالعینک منتشر می‌کرد. علاقه به مسائل دینی سبب شد از سال ۱۳۲۳ هرهفته چند رباعی جدی که ترجمه‌ای از کلمات قصار امام علی(ع) بود، در مجله «آئین اسلام» و سپس در مجله سپیدوسیاه چاپ شود. وی ترانه‌سرایی نیز می‌کرد و عموماً این ترانه‌ها در قالب فکاهی، انتقادی، علیه وضعیت سیاسی و اجتماعی بود. او در آن سال‌ها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملک‌الشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت کرد. در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز فعالیت داشت و پس از انقلاب نیز مدت زمانی نسبتاً طولانی، با مجله گل آقا همکاری کرد. وی شاعر سرود پاینده بادا ایران، اولین سرود ملی ایران بعد از انقلاب "با آهنگ محمد بیگلری‌پور" بود. از او آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینه‌های طنز، شعر و ترجمه باقی مانده‌است. سروده‌هاى طنزآميزش در چند دفتر از أن جمله در كتابى با عنوان "ديوان شوخ" منتشر شده است. @arayehha
  سروده شده در آذرماه 1339 خورشیدی   به مناسبت روز " مادر "   ای مادر عزیز که جانم فدای تو   قربان مهربانی و لطف و صفای تو   هرگز نشد محبت یاران و دوستان   همپایه ی محبت و مهر و وفای تو   مهرت بُرون نمی رود از سینه ام که هست   این سینه خانه ی تو و این دل سرای تو   آن گوهر یگانه ی دریای خلقتی   کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو   مدح تو واجب است، ولی کیست آن کسی   کاید بُرون ز عهده ی مدح و ثنای تو   هر بهره ای که برده ام از حُسن تربیت   باشد زِ فیض کوشش بی منتهای تو   ای مادر عزیز که جان داده ای مرا   سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو   گر جان خویش هم زِ برایت فدا کنم   کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو   تنها همان تویی که چو برخیزی از میان   هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو   خشنودی تو مایه ی خوشبختی من است   زیرا بود رضای خدا در رضای تو   گر بود اختیار جهانی به دست من   می ریختم تمام جهان را به پای تو    ‌ @arayehha
سوم آبان ماه سالروز درگذشت «ساسان سپنتا» موسیقی شناس و مولف در زمینه زبانشناسی، ادبیات و موسیقی زادروز :    ۱۳۱۳ _  بمبئی هندوستان درگذشت:   ۳  آبان ۱۳۹۳ _ اصفهان "روحش شاد و یادش گرامی" @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ۳ آبان سالروز درگذشت ساسان سپنتا (زاده سال ۱۳۱۳ اصفهان -- درگذشته ۳ آبان ۱۳۹۳ اصفهان) نویسنده و پژوهشگر زبانشناسی، ادبیات و موسیقی او که فرزند عبدالحسین سپنتا کارگردان فیلم دختر لر، نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران بود، تحصیلاتش را در دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی و در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا در رشته زبانشناسی در دانشگاه تهران به انجام رسانید. وی به منزل دوستعلی معیرالممالک رفت و آمد داشت و در آنجا صفحات گرامافون دوره قاجار را یافت و شروع به کار در این زمینه کرد. در سال ۱۳۴۸ از پایان‌نامه کارشناسی ارشد باعنوان «کاربرد دستگاه‌های الکترونیک در بررسی فیزیکی "آکوستیکی" آواهای زبان و اندازه‌گیری فرکانس صدای خوانندگان نیم قرن اخیر در ایران» به راهنمایی هرمز میلانیان دفاع کرد. در سال ۱۳۵۱ با دفاع از پایان‌نامه‌اش باعنوان «بررسی فونتیکی خصوصیات واج‌های زبان فارسی» به راهنمایی ماهیار نوابی از دوره دکتری فارغ‌التحصیل شد. او در مدرسه عالی ترجمه، دانشگاه تهران و دانشگاه دورهم "انگلستان" تدریس کرد و سپس تدریس را با مرتبه استادی در دانشگاه اصفهان ادامه داد. وی علاوه بر زبانشناسی در رشته الکترونیک و موسیقی نیز تحصیل کرد و صاحب تالیفاتی نیز بود. وی نواختن ویلون را نزد آرمیک گورگین "تحصیل کرده موسیقی در روسیه" آغاز کرد و سپس نزد علینقی وزیری، روح‌اله خالقی، ابوالحسن صبا و محمود تاج‌بخش ادامه داد. در سال ۱۳۳۸ آثار صوتی نفیس استادان موسیقی عصر ناصرالدین‌شاه را که بر استوانه‌های مومی دستگاه فنوگراف "حافظ‌ اصوات" ضبط شده بود و مدتی بیش از ۶۰ سال به‌علت نبودن راه‌کارهای فنی متروک و بی‌استفاده مانده بود، کشف و با ساختن و ابداع ادوات دست ساز و تمهیدات فنی بازیابی صوتی کرد. همچنین تحلیل و توصیف سبک و ویژگیهای هنری آثار بازیابی شده را در برنامه‌های رادیو تلویزیونی، تلویزیون ملی ایران "سالهای پیرامون ۱۳۵۰" عرضه کرد. از او در حدود ۱۲۰ مقاله تخصصی در رشته‌های ادبیات، زبانشناسی و موسیقی در نشریات علمی - پژوهشی به چاپ رسیده‌است. بهروز مبصری در سال ۱۳۸۶ در مقاله‌ای در مجله هنر، او را پدر دیسکوگرافی نامید. وی اولین آرشیودار لوله‌های فنوگراف و بازیافت صوتی آنهاست که متاسفانه تا قبل از درگذشت آن را در اختیار هیچ‌کس قرار نداد. از جمله کتاب‌های چاپ شده از او تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران، چشم انداز موسیقی ایران و آواشناسی فیزیکی زبان فارسی و همچنین تصحیح و تکمیل جلد سوم کتاب ارزشمند سرگذشت موسیقی ایران  روح‌اله خالقی است. @arayehha
آرایه های ادبی
‍ ‍ ۳ آبان زادروز محمدعلی ابراهیمی‌انارکی (زاده ۳ آبان ۱۳۲۳ نایین) مدرس، فرهنگ‌نویس، کویرشناس و شاعر، متخلص به «کویر» او لیسانس رشته زبان و ادبیات انگلیسی را در اصفهان گرفت و تدریس را در دبیرستان‌های انارک آغاز کرد و پس از آن به اصفهان منتقل شد. وی سرودن شعر را به دو زبان فارسی و انارکی از جوانی شروع کرد و سروده‌هایش در بعدازظهر جمعه‌های تابستان ۱۳۴۱ از برنامه نغمه‌ها و ترانه‌های محلی از رادیو ایران پخش می‌شد. همچنین در سال ۱۳۴۸ رادیو اصفهان  اشعار محلی او را شنبه شب‌ها از برنامه سرود زنده‌رود پخش می‌کرد. لحظه لحظه‌ فیلم مستند زندگی پیرزن دهقان ساکن کویر به نام شهربانو، تاسیس موزه مردم شناسی انارک، برگزاری همایش گویش‌های محلی در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴ در انارک همه نمادها و سمبل‌های در آستانه فراموشی کویر، شاهد تلاش این مرد است. وی چندان تمایل و نیازی به دیده شدن ندارد. ولی آیا فرهنگ در آستانه اضمحلال کویر، بدون تلاش مردانی این چنین بر چهره همیشه صبورش زنگار فراموشی نخواهد نشست؟ آثار و تالیفات: ۱- ای نارسینه (narossine) (اشعار گویشی) نشر نقش‌جهان، چاپ اول ۱۳۷۸ ۲- شعر کویر (مجموعه اشعار فارسی) نشر گل‌افشان، چاپ اول ۱۳۸۱ ۳- انارک (آثار همایش گویش شناسی) نشر گلستان ادب، چاپ اول ۱۳۸۵ ۴- مدرسه‌ فرخی، نشر گلستان ادب، چاپ اول ۱۳۸۵ ۵- فرهنگ کویر (واژه‌نامه‌ انارکی) نشر گلستان ادب، چاپ اول ۱۳۸۷ ۶- پژوهشی در انساب انارکی‌ها (جلد اول) چاپ اول ۱۳۹۰ ۷- گله لودری, داستان ۸- انارک (از دیدگاه تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی) نشر رنگینه، چاپ اول ۱۳۸۳ و ویرایش دوم ۱۳۹۰ ۹- من دوستدار شهر قشنگ انارکم، شعر ۱۰- ای نارسینه از کییات ایواجی، شعر محلی با خط نستعلیق ۱۱- گزیده اشعار طرب انارکی “مجدالاشراف” ۱۳۸۹ آثار چاپ نشده: ۱- اینجا نخلک است ۲- جلد دوم پژوهشی در انساب انارکی‌ها ۳- ساربان فعالیت های فرهنگی: ۱ ) تاسیس کتابخانه عمومی انارک در مکانی محقر در سال ۱۳۴۷ و گذراندن دوره کتابداری در تهران ۲ ) تاسیس موزه مردم شناسی کویر انارک در سال ۱۳۸۴ ۳ ) برگزاری همایش باشکوه گویش‌های محلی در انارک در سال ۱۳۸۵ ۴ ) برگزاری همایش مدرسه فرخی در سال ۱۳۸۵ ۵ ) تاسیس فرهنگسرای طاهری انارک @arayehha
آرایه های ادبی
‍ ۳ آبان زادروز فرامرز سلیمانی (زاده ۳ آبان ۱۳۱۹ ساری – درگذشته ۴ دی ۱۳۹۴ آمریکا) شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار، ناشر و ویراستار ادبی او دانش‌آموخته دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و دکترای تخصصی‌اش را از آمریکا گرفت. مدرسه پزشکی کوه سینا، نیویورک و دانشگاه هانمن فیلادلفیا مکان‌هایی بودند که وی در آنها به ادامه تحصیل پرداخت و تخصص در رشته بی‌هوشی و جراحی زنان، زایمان و نازایی گرفت. او همچنین فوق تخصص بیهوشی مامایی داشت. وی پیش از انقلاب از جمله شاعرانی بود که در کنار پرویز اسلامپور "شاعر موج نو و شعر حجم" احمدرضا چه‌کنی "شاعر موج نو و شعر حجم" همایونتاج طباطبایی، مینا دستغیب، آذر مطلق‌فرد و مهین خدیوی در شعر ناب از آنان نام برده می‌شد. او در دوره‌ای که پس از انقلاب جریان‌های ادبی دوباره به راه افتاد، سه‌شنبه‌ها همراه عده‌ای از دوستان در زیرزمین کتاب‌فروشی بوک‌شاپ دور هم جمع می‌شدند. گروه سه‌شنبه‌ شب‌ها که سلیمانی در کنار محمد مختاری، جواد مجابی، کاظم سادات اشکوری، عمران صلاحی، عظیم خلیلی و علی دهباشی اعضای آن بودند، گروه چهارشنبه‌شب‌ها را تشکیل دادند که در آن رضا براهنی، نصرت کریمی، بهروز دولت‌آبادی، امیرحسین آریان‌پور، شاعران و نویسندگان جوان‌تری مثل احمد محیط حضور داشتند. به‌عنوان فرزند طبیعت و پیرو نزدیک نیمایوشیج، اشعار او بسیار شخصی و نوستالژیک بود. فرامرز سلیمانی تا پیش از مرگش، سردبیر انتشارات کتاب موج، دبیر بخش انگليسي ماهنامه ادبی نوشتا و مدیر مسئول نامه IAMA بولتن دوزبانه انجمن پزشکی ایرانی-امریکایی بود. همچنین عضو و مشاور مرکز بین‌المللی زندگی‌نامه‌ها، عضو کتابخانه بین‌المللی شعر و انجمن جهانی سردبیران پزشکی نیز بود. او بیش از ۶۰ عنوان کتاب و یک‌هزار مقاله به زبان‌های فارسی، انگلیسی و دیگر زبان‌ها منتشر کرده‌بود. سلیمانی ویراستار نشریات بسیاری در ایران بود و سردبیری نشریه کتاب موج در ویرجینیای آمریکا نیز بود. کتاب‌شناسی شعر: خط‌ها و نقطه‌ها: ۱۳۴۸–۱۳۵۴ تهران: کتاب موج ۱۳۶۰ خموشانه: شعرهای ۱۳۵۵–۱۳۵۹، تهران: کتاب موج ۱۳۶۰ سرودهای آبی: هفت سرود بلند، آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج ۱۳۶۰ آوازهای ایرانی: شعرهای ۱۳۵۴–۱۳۶۶، تهران: به‌نگار ۱۳۶۸۷ رؤیایی‌ها: یک سرود بلند، تهران: نشر دی ۱۳۶۸ سبز و سپید و سرخ: شعرهای ۱۳۶۹–۱۳۷۸ آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج ۱۳۷۸ از گلوی سرخ سهراب: شعرهای ۱۳۴۸–۱۳۶۹ آمریکا/نیوجرسی: انتشارات روزن ۱۳۷۰ شب رؤیایی‌ها: شعرهای ۱۳۶۹–۱۳۷۸ تهران: نیم‌نگاه ۱۳۸۰ داستان کودک: نیما، موج و دریا: بر اساس قصه‌ای از اوکتاویو پاز، گرگان: آژینه ۱۳۸۰ نقد ادبی: شعر شهادت است: نقد و بررسی شعر انقلاب، تهران: کتاب موج ۱۳۶۰ دو با مانع: نقد و گزینش شعرهای منوچهر نیستانی، تهران: انتشارات بزرگمهر ۱۳۶۳ کتابخانه شعر جهان، انتشارات علمی ۱۳۶۸ بارورتر از بهار: نقد و بررسی و نمونه‌های شعر زنان ایران، انتشارات دنیای مادر ۱۳۷۱ شبانه باغ سنگی: شعر یک‌صد سال اخیر یک حادثه میان‌فرهنگی، آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج ۱۳۷۸ پزشکی: اولین سمینار مامایی انجمن ماماهای ایران: مجموعه مقالات، ویراستار به همراه: منصوره کاووسی، عذرا احتسابی‌مقدم، تهران: انجمن ماماهای ایران ۱۳۶۴ آبستنی و زایمان طبیعی و آسان: روش‌های پیشگیری از باروری، همراه با: فروهر مینوی، تهران: انتشارات دی ۱۳۶۸ زایمان بی‌درد: زایمان طبیعی، انتشارات روزبهان ۱۳۶۳ (ویراست دوم ۱۳۷۲) لیزر در پزشکی: کاربرد لیزر در قلمرو دانش پزشکی، با: عبدالحمید حسین‌نیا، محمدعلی سجادیه، تهران: انتشارات آدینه ۱۳۶۷ ترجمه: شعر بلندی‌های ماچوپیچو، پابلو نرودا، با: احمد کریمی حکاک، اصفهان: نشر زمان نو ۱۳۶۱ سرود اعتراض، پابلو نرودا، تهران: انتشارات دماوند ۱۳۶۱ اسپانیا در قلب ما، پابلو نرودا، با: احمد کریمی حکاک، تهران: انتشارات گویا ۱۳۶۳ انگیزه نیکسون‌کشی و جشن انقلاب شیلی، پابلو نرودا، همراه با: احمد کریمی حکاک تهران: نشرچشمه ۱۳۶۴ عاشقانه‌ها، پابلو نرودا، با احمد محیط، نشریوشیج ۱۳۶۴ هرمان هسه، دگردیسی شاعر: شعرها، طرح‌ها و زندگی‌نامه مصور همراه نقد و بررسی آثار هرمان هسه، هرمان هسه، تهران: انتشارات اسپرک ۱۳۶۷ ۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر، پابلو نرودا، گرگان: آژینه ۱۳۸۲. @arayehha
به مناسبت سوم آبانماه سا لروز درگذشت فریدون مشیری بی تومهتاب شبی باز آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم شوق دیدار تولبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم. درنهانخانه جانم ،گل یاد تودرخشید. باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید فریدون مشیری چه افرادی که احساسات عاشقانه ی خودرا با این شعر مشیری تجربه کرده اند وبا آن (درد دل با تو گفتنم هوس است ) را با عمق وجود آزموده اند. وزندگی شیرین عاشقانه را شروع کرده اند . شعر کوچه مشیری یادآور این شعر معروف است (نشود فاش کسی آنچه میان من وتوست) وبیانگر عشقی پاک وشیرین است . عشقی که هدیه الهی است واستحکام زندگی مشترک با آن  است . مشیری شاعر بیان لحظه های عاشقانه است. چه کسی می تواند آن لحظه های پراحساس را به این زیبایی بسراید چه خوش لحظه هایی که دزدانه ازهم/ربودیم ورازی نهفتیم/ چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را/ به شرم وخموشی -نگفتیم وگفتیم. فریدون مشیری فریدون مشیری شعرش را با مضامین عاشقانه شروع کرد. شعرهای کلاسیک او با زبان ساده وزودفهم آغاز شد . ومضامین عاشقانه.جوانان را به سرعت به خودجلب کرد. این سادگی این حسن را داشت که کسانی که نمی توانستنداز پیچیدگی های زبانی نیمایی لذت ببرندبه شعرروان مشیری روی آوردند. ویژگیهای شعرمشیری ۱-- سهل وممتنع بودن شعر مشیری ۲-'در استفاده از زبان مشیری را می توان از محافظه کارترین شاعران  به شما آورد. اوجسارت درگیری بازبان را ندارد. ۳--آشنایی زدایی وقاعده افزایی درشعر اونیست واز هنجار گریزی می گریزد. ۴--شعراوسرشاراز عاطفه وصمیمیت وسادگی است. ولی همه درسطح اتفاق می افتد. وعمق بعضی ازمعاصرانش راندارد. ۵--درشعر مشیری مهربانی دست دوستی را می گیردوبه استقبا ل عشق ومحبت می برد. ۶--درشعرمشیری با ابهام وایهام سروکارنداریم. ۷--مشیری به تشبیه عنایت خاصی دارد. ۸--شعرمشیری نیم نگاهی به مضامین اجتماعی دارد .ولی عشق وطبیعت ازمهمترین دغدغه های شاعراست ۹-- مشیری ستاینده  .خوبی ها.پاکی ها ونیکی ها ومهربانی وجوانمردی هاست. مشیری نظر خاصی همراه با احترام به بزرگان ونام آورانی چون تختی.مصدق.وامیرکبیر  داشت. مشیری رامی توان شاعرمهرومحبت نامید. ممکن است فکر عمیقی پشتوانه شعر مشیری نباشد  ولی عشق واحساس آسمانگونه ای شعر مشیری را برجسته می کند. اولین مجموعه شعری مشیری تشنه ی طوفان اورا(شاعری با احساسات بکروطبیعی  وغمهای شیرین وعشقهای دلپذیر )-از کتاب به نرمی باران-نشان می دهد. استادشفیعی می نویسد( مشیری ازشاعرانی است که من با آنها گریسته ام اثرشعرهای کوتاه اوبرمن اینگونه بوده است .عاطفی وساده .بی پیرایه .ومهربان.) نادرپورمی نویسد(من مشیری راهمیشه دردوران جوانی می بینم) شاعرعشق واحساس با عشق زیست وبا عاطفه سرکرد وبامهربانی دست دوستی دادوهمانگونه که زندگی می کرد می سرود. روحش شادباد لهراسپ ،بهرامیان @arayehha
"دو غزل، یک وزن و ردیف، و مضامینی مشترک" (از فریدونِ مشیری و شفیعی کدکنی) استاد شفیعیِ کدکنی از ستایشگرانِ شعرِ فریدون مشیری است. عواملِ این ستایش را جز دوستیِ دیرینه، باید در زبانِ روشن و بیانِ رسا و نیز زلالیِ اندیشه‌ی مشیری جُست. استاد شفیعی چند‌جا تحسینِ خویش را نثارِ شاعرِ "کوچه‌" کرده‌. شاید نخستین‌ ستایش همانی باشد که در شماره‌ای از مجله‌ی "سخن" با عنوانِ "زبانِ نرم و هموار" آمده. ایشان آن‌جا به "زبانِ نرم و هموار و سعدی‌وارِ" مشیری اشاره‌کرده‌اند (دوره‌ی پانزدهم، ش ۲، تیرماه ۱۳۴۷). ایشان به‌مناسبتِ انتشارِ دفترِ "لحظه‌ها و احساسِ" مشیری نیز شعری تقدیمِ مشیری کردند. این شعر در جشن‌نامه‌ی مشیری ("به نرمیِ باران"، به‌کوششِ جناب علی دهباشی) آمده‌. مطلعِ قطعه چنین است: ای فریدون، فریدون، فریدون ای مُشیر و مُشارِ دلِ ما شاعرِ لحظه‌ها و همیشه [...] تا آن‌جا که: خواستم تا به نامیت نامم نامی از این سزاتر ندیدم شاعرِ لحظه‌ها و همیشه خواندنی‌ترین مطلبِ استاد درباره‌ی مشیری، یادداشتی است کوتاه با عنوانِ "شاعرانی که با آن‌ها گریسته‌ام". ایشان در این نوشته ازمنظری، شاعرانِ محبوبشان را به شش‌ دسته تقسیم‌کرده‌اند. و مشیری، شهریار و حمیدی ازجمله‌ی شاعرانی هستند که ایشان با شعرشان گریسته‌اند (بخارا،  شماره‌ی ۱۴_۱۳، مرداد و آبان ۱۳۷۹). اما غرض از این یادداشت: دو غزلی که درادامه نقل‌خواهدشد، در یک سال (۱۳۷۶) منتشرشده‌اند. تاریخِ سروده‌شدنِ غزلِ استاد شفیعی که یکی از زیباترین غزل‌های‌شان نیز هست، در پای شعر قید شده (۱۳۷۲/۱/۱)؛ اما نمی‌دانیم غزلِ مشیری در چه سالی سروده‌شده‌ یا احتمالاً نخستین‌بار در چه مجله‌ای منتشرشده‌. قابلِ توجه آن‌که هر دو غزل در بحر رمل (فاعلاتن ...) سروده شده‌‌است. غزل مشیری در بحرِ رملِ مسدّسِ محذوف است و غزلِ استاد شفیعی در بحرِ رملِ مثمّنِ محذوف. ردیفِ هر دو غزل نیز یکی است. جداازاین، برخی تصویرها و تعابیر نیز قرابت‌هایی غریب به هم دارند. غزلِ مشیری: ای شبِ آخر ز سر واکن مرا محو در لبخند دنیا کن مرا عمر رویاهای دنیایی گذشت رنگِ دنیاهای رویا کن مرا مشتِ خاکی مانَد از من در جهان با ادب تقدیمِ دنیا کن مرا از گِل من گُل نمی‌روید به باغ تا تو را گویم تماشا کن مرا صدهزاران سالِ دیگر یک بهار بوته‌ای، برگی، به صحرا کن مرا گم‌شدن در تیرگی‌ها ناروا است پرتوِ یادی به دل‌ها کن مرا تاروپودم ذرّه‌ذرّه مِهر بود هرکجا مهر است پیدا کن مرا (آواز آن پرنده‌ی غمگین، نشرِ چشمه، ۱۳۷۶، صص ۵_۸۴). غزلِ استاد شفیعی: چون بمیرم _ای نمی‌دانم که_ باران کن مرا در مسیرِ خویشتن از رهسپاران کن مرا خاک و آب و آتش و آبی کزان بسرشتی‌ام وامگیر از من، روان در روزگاران کن مرا آب را گیرم به‌قدر قطره‌ای در نیم‌روز بر گیاهی در کویری بار و باران کن مرا مشتِ خاکم را به پابوس شقایق‌ها ببر وین‌چنین چشم‌و‌چراغ نوبهاران کن مرا باد را هم‌رزم طوفان کن که بیخِ ظلم را برکند از خاک و باز از بی‌قراران کن مرا زآتشم شور و شراری در دلِ عشّاق نه زین‌ قِبَل دلگرمیِ انبوهِ یاران کن مرا خوش‌ندارم زیر سنگی جاودان خفتن خموش هرچه خواهی کن ولی از رهسپاران کن مرا (هزاره‌ دوم آهوی کوهی، انتشارت سخن، ۱۳۷۶، صص ۴_۴۹۳). جدااز هم‌سانیِ وزن و ردیف، به‌گمان‌ام مشابهت‌ها در حیطه‌ی مضمون و نیز آرزوهای بیان شده در دو غزل، آن‌قدری هست که به‌سختی می‌توان آن را به توارد یا تصادف حمل‌کرد. 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
چهارم آبان ماه زادروز «حسین پژمان بختیاری» محقق، مترجم، شاعر و ترانه سرا زادروز :      ۴       آبان       ۱۲۷۹   _  تهران درگذشت:    ۱   اردیبهشت  ۱۳۵۳  _  تهران @arayehha
‍ ‍ ۴ آبان زادروز پژمان بختیاری (زاده ۴ آبان ۱۲۷۹ تهران – درگذشته ۳ آذر ۱۳۵۳ تهران) محقق، شاعر و مترجم او زادگاه اصلی و سرزمین پدری اش «دشتک» است که در ۸۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال بختیاری، در دامنه کوهساران بلند بختیاری، منتهی به «زردکوه» و در کنار سرچشمه‌های اصلی «رود کارون» واقع است. پدر پژمان «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود و در دوره مظفرالدین‌شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) شد. خواهر علیمرادخان مادر علیقلی‌خان سرداراسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی می‌رسید. وی در دشتک به مکتبخانه رفت و در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تهران تحصیلاتش را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی یافت. وی از شاعران سنت‌گرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت وی به ادبیات کهن انگیزه‌ساز تصحیح دیوان حافظ توسط او شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسی‌های وی بر اشعار حافظ، دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح پژمان در حوزه حافظ‌پژوهی از جایگاه ویژه‌ای بر خوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت. نمونه ای از اشعارش: اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست من این ویران‌سرا را دوست دارم. اگر تاریخ ما افسانه‌رنگ است من این افسانه‌ها را دوست دارم. نوای نای ما گر جانگداز است من این نای و نوا را دوست دارم. اگر آب و هوایش دل‌نشین نیست من این آب و هوا را دوست دارم. به شوق خار صحراهای خشکش من این فرسوده‌ پا را دوست دارم. من این دلکش زمین را خواهم از جان من این روشن‌ سما را دوست دارم. اگر بر من ز ایرانی رود زور من این زورآزما را دوست دارم. اگر آلوده ‌دامانید، اگر پاک من ای مردم، شما را دوست دارم. @arayehha
چهارم آبانماه سالروز درگذشت «طاهره صفّارزاده» شاعر، پژوهشگر و مترجم زادروز :    ۲۷    آبان     ۱۳۱۵  _  سیرجان درگذشت:  ۴     آبان    ۱۳۸۷   _   تهران " روحش شاد و یادش گرامی " @arayehha
۴ آبان سالروز درگذشت طاهره صفارزاده (زاده ۲۷ آبان ۱۳۱۵ سیرجان -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۸۷ تهران) شاعر، مترجم و پژوهشگر او پس از گرفتن لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت. در سال ۱۳۷۱ از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، عنوان استاد نمونه به وی اعطا شد و در سال ۱۳۸۰ پس از انتشار ترجمه قرآن به انگلیسی و فارسی عنوان «خادم‌القرآن» را کسب کرد. او در سال ۲۰۰۵ از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، به‌عنوان برترین زن مسلمان برگزیده شد. وی برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش نو "سپید و نیمایی" بود. زبان و ادبيات انگليسی را در دانشگاه تهران خوانده و در آمريكا در رشته‌ نقد تئوری علمی در ادبيات جهان به تحصيل پرداخته بود. به‌جز مجموعه‌های شعر و ترجمه، چند كتاب هم در زمينه‌ نقد ترجمه از او به‌چاپ رسيده‌ است و نخستین کسی است که ترجمه‌ای دوزبانه از قرآن به انگلیسی و فارسی را انجام داده است. وی همسر عبدالوهاب نورانی وصال، از استادان نامی ادبیات شیراز و سومین نسل از خاندان وصال بود. آرامگاه وی در امامزاده صالح تجریش است. نامگذاری خیابان احمد مسجدجامعی در جلسه شورای شهر ۴ آبان ۸۹ با بزرگداشت ياد و خاطره طاهره صفارزاده، تسريع در نامگذاری خيابان يا مكانی فرهنگی به‌نام اين شاعر و مترجم فقيد قرآن را خواستار شد. در اسفند ۹۹ خیابان فتح در حاشیه بزرگراه صدر تهران، به نام طاهره صفارزاده تغییر نام یافت. کتاب‌شناسی مجموعه شعر: رهگذر مهتاب (۱۳۴۱) چتر سرخ "به انگلیسی" (۱۳۴۷) طنین در دلتا (۱۳۴۹) سد و بازوان (۱۳۵۰) سفر پنجم (۱۳۵۶) حرکت و دیروز (۱۳۵۷) بیعت با بیداری (۱۳۶۶) مردان منحنی (۱۳۶۶) دیدار با صبح (۱۳۶۶) @arayehha