۳ آبان سالروز درگذشت ابوالقاسم حالت
(زاده سال ۱۲۹۸ تهران -- درگذشته ۳ آبان ۱۳۷۱ تهران) شاعر، مترجم و طنزپرداز
او در جوانی به فراگیری زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه پرداخت و از سال ۱۳۱۴ به شعر و شاعری روی آورد و به سرایش شعر در قالب کهن و تذکره نویسی همت گماشت. دیوان شعر او که مشتمل بر قطعات ادبی، مثنویها، قصاید، غزلیات و رباعیات است، خود نمایانگر عمق دانش ادبی این شاعر است.
وی از سال ۱۳۱۷ همکاریاش را با مجله معروف فکاهی توفیق آغاز کرد و بحر طویلهایش را با امضای هدهد میرزا و اشعارش را با اسامی مستعار خروس لاری، شوخ، فاضل ماب و ابوالعینک منتشر میکرد. علاقه به مسائل دینی سبب شد از سال ۱۳۲۳ هرهفته چند رباعی جدی که ترجمهای از کلمات قصار امام علی(ع) بود، در مجله «آئین اسلام» و سپس در مجله سپیدوسیاه چاپ شود. وی ترانهسرایی نیز میکرد و عموماً این ترانهها در قالب فکاهی، انتقادی، علیه وضعیت سیاسی و اجتماعی بود. او در آن سالها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملکالشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت کرد.
در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز فعالیت داشت و پس از انقلاب نیز مدت زمانی نسبتاً طولانی، با مجله گل آقا همکاری کرد.
وی شاعر سرود پاینده بادا ایران، اولین سرود ملی ایران بعد از انقلاب "با آهنگ محمد بیگلریپور" بود.
از او آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینههای طنز، شعر و ترجمه باقی ماندهاست.
سرودههاى طنزآميزش در چند دفتر از أن جمله در كتابى با عنوان "ديوان شوخ" منتشر شده است.
@arayehha
سروده شده در آذرماه 1339 خورشیدی
به مناسبت روز " مادر "
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
همپایه ی محبت و مهر و وفای تو
مهرت بُرون نمی رود از سینه ام که هست
این سینه خانه ی تو و این دل سرای تو
آن گوهر یگانه ی دریای خلقتی
کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو
مدح تو واجب است، ولی کیست آن کسی
کاید بُرون ز عهده ی مدح و ثنای تو
هر بهره ای که برده ام از حُسن تربیت
باشد زِ فیض کوشش بی منتهای تو
ای مادر عزیز که جان داده ای مرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو
گر جان خویش هم زِ برایت فدا کنم
کاری بزرگ نیست که باشد سزای تو
تنها همان تویی که چو برخیزی از میان
هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو
خشنودی تو مایه ی خوشبختی من است
زیرا بود رضای خدا در رضای تو
گر بود اختیار جهانی به دست من
می ریختم تمام جهان را به پای تو
#ابواالقاسم_حالت
@arayehha
سوم آبان ماه
سالروز درگذشت «ساسان سپنتا» موسیقی شناس و مولف در زمینه زبانشناسی، ادبیات و موسیقی
زادروز : ۱۳۱۳ _ بمبئی هندوستان
درگذشت: ۳ آبان ۱۳۹۳ _ اصفهان
"روحش شاد و یادش گرامی"
@arayehha
۳ آبان سالروز درگذشت ساسان سپنتا
(زاده سال ۱۳۱۳ اصفهان -- درگذشته ۳ آبان ۱۳۹۳ اصفهان) نویسنده و پژوهشگر زبانشناسی، ادبیات و موسیقی
او که فرزند عبدالحسین سپنتا کارگردان فیلم دختر لر، نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران بود، تحصیلاتش را در دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی و در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا در رشته زبانشناسی در دانشگاه تهران به انجام رسانید. وی به منزل دوستعلی معیرالممالک رفت و آمد داشت و در آنجا صفحات گرامافون دوره قاجار را یافت و شروع به کار در این زمینه کرد.
در سال ۱۳۴۸ از پایاننامه کارشناسی ارشد باعنوان «کاربرد دستگاههای الکترونیک در بررسی فیزیکی "آکوستیکی" آواهای زبان و اندازهگیری فرکانس صدای خوانندگان نیم قرن اخیر در ایران» به راهنمایی هرمز میلانیان دفاع کرد. در سال ۱۳۵۱ با دفاع از پایاننامهاش باعنوان «بررسی فونتیکی خصوصیات واجهای زبان فارسی» به راهنمایی ماهیار نوابی از دوره دکتری فارغالتحصیل شد.
او در مدرسه عالی ترجمه، دانشگاه تهران و دانشگاه دورهم "انگلستان" تدریس کرد و سپس تدریس را با مرتبه استادی در دانشگاه اصفهان ادامه داد. وی علاوه بر زبانشناسی در رشته الکترونیک و موسیقی نیز تحصیل کرد و صاحب تالیفاتی نیز بود.
وی نواختن ویلون را نزد آرمیک گورگین "تحصیل کرده موسیقی در روسیه" آغاز کرد و سپس نزد علینقی وزیری، روحاله خالقی، ابوالحسن صبا و محمود تاجبخش ادامه داد.
در سال ۱۳۳۸ آثار صوتی نفیس استادان موسیقی عصر ناصرالدینشاه را که بر استوانههای مومی دستگاه فنوگراف "حافظ اصوات" ضبط شده بود و مدتی بیش از ۶۰ سال بهعلت نبودن راهکارهای فنی متروک و بیاستفاده مانده بود، کشف و با ساختن و ابداع ادوات دست ساز و تمهیدات فنی بازیابی صوتی کرد. همچنین تحلیل و توصیف سبک و ویژگیهای هنری آثار بازیابی شده را در برنامههای رادیو تلویزیونی، تلویزیون ملی ایران "سالهای پیرامون ۱۳۵۰" عرضه کرد.
از او در حدود ۱۲۰ مقاله تخصصی در رشتههای ادبیات، زبانشناسی و موسیقی در نشریات علمی - پژوهشی به چاپ رسیدهاست.
بهروز مبصری در سال ۱۳۸۶ در مقالهای در مجله هنر، او را پدر دیسکوگرافی نامید. وی اولین آرشیودار لولههای فنوگراف و بازیافت صوتی آنهاست که متاسفانه تا قبل از درگذشت آن را در اختیار هیچکس قرار نداد.
از جمله کتابهای چاپ شده از او تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران، چشم انداز موسیقی ایران و آواشناسی فیزیکی زبان فارسی و همچنین تصحیح و تکمیل جلد سوم کتاب ارزشمند سرگذشت موسیقی ایران روحاله خالقی است.
@arayehha
آرایه های ادبی
۳ آبان زادروز محمدعلی ابراهیمیانارکی
(زاده ۳ آبان ۱۳۲۳ نایین) مدرس، فرهنگنویس، کویرشناس و شاعر، متخلص به «کویر»
او لیسانس رشته زبان و ادبیات انگلیسی را در اصفهان گرفت و تدریس را در دبیرستانهای انارک آغاز کرد و پس از آن به اصفهان منتقل شد. وی سرودن شعر را به دو زبان فارسی و انارکی از جوانی شروع کرد و سرودههایش در بعدازظهر جمعههای تابستان ۱۳۴۱ از برنامه نغمهها و ترانههای محلی از رادیو ایران پخش میشد. همچنین در سال ۱۳۴۸ رادیو اصفهان اشعار محلی او را شنبه شبها از برنامه سرود زندهرود پخش میکرد.
لحظه لحظه فیلم مستند زندگی پیرزن دهقان ساکن کویر به نام شهربانو، تاسیس موزه مردم شناسی انارک، برگزاری همایش گویشهای محلی در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴ در انارک همه نمادها و سمبلهای در آستانه فراموشی کویر، شاهد تلاش این مرد است.
وی چندان تمایل و نیازی به دیده شدن ندارد.
ولی آیا فرهنگ در آستانه اضمحلال کویر، بدون تلاش مردانی این چنین بر چهره همیشه صبورش زنگار فراموشی نخواهد نشست؟
آثار و تالیفات:
۱- ای نارسینه (narossine) (اشعار گویشی) نشر نقشجهان، چاپ اول ۱۳۷۸
۲- شعر کویر (مجموعه اشعار فارسی) نشر گلافشان، چاپ اول ۱۳۸۱
۳- انارک (آثار همایش گویش شناسی) نشر گلستان ادب، چاپ اول ۱۳۸۵
۴- مدرسه فرخی، نشر گلستان ادب، چاپ اول ۱۳۸۵
۵- فرهنگ کویر (واژهنامه انارکی) نشر گلستان ادب، چاپ اول ۱۳۸۷
۶- پژوهشی در انساب انارکیها (جلد اول) چاپ اول ۱۳۹۰
۷- گله لودری, داستان
۸- انارک (از دیدگاه تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی) نشر رنگینه، چاپ اول ۱۳۸۳ و ویرایش دوم ۱۳۹۰
۹- من دوستدار شهر قشنگ انارکم، شعر
۱۰- ای نارسینه از کییات ایواجی، شعر محلی با خط نستعلیق
۱۱- گزیده اشعار طرب انارکی “مجدالاشراف” ۱۳۸۹
آثار چاپ نشده:
۱- اینجا نخلک است
۲- جلد دوم پژوهشی در انساب انارکیها
۳- ساربان
فعالیت های فرهنگی:
۱ ) تاسیس کتابخانه عمومی انارک در مکانی محقر در سال ۱۳۴۷ و گذراندن دوره کتابداری در تهران
۲ ) تاسیس موزه مردم شناسی کویر انارک در سال ۱۳۸۴
۳ ) برگزاری همایش باشکوه گویشهای محلی در انارک در سال ۱۳۸۵
۴ ) برگزاری همایش مدرسه فرخی در سال ۱۳۸۵
۵ ) تاسیس فرهنگسرای طاهری انارک
@arayehha
آرایه های ادبی
۳ آبان زادروز فرامرز سلیمانی
(زاده ۳ آبان ۱۳۱۹ ساری – درگذشته ۴ دی ۱۳۹۴ آمریکا) شاعر، مترجم، روزنامهنگار، ناشر و ویراستار ادبی
او دانشآموخته دانشگاه علوم پزشکی تهران بود و دکترای تخصصیاش را از آمریکا گرفت. مدرسه پزشکی کوه سینا، نیویورک و دانشگاه هانمن فیلادلفیا مکانهایی بودند که وی در آنها به ادامه تحصیل پرداخت و تخصص در رشته بیهوشی و جراحی زنان، زایمان و نازایی گرفت. او همچنین فوق تخصص بیهوشی مامایی داشت.
وی پیش از انقلاب از جمله شاعرانی بود که در کنار پرویز اسلامپور "شاعر موج نو و شعر حجم" احمدرضا چهکنی "شاعر موج نو و شعر حجم" همایونتاج طباطبایی، مینا دستغیب، آذر مطلقفرد و مهین خدیوی در شعر ناب از آنان نام برده میشد.
او در دورهای که پس از انقلاب جریانهای ادبی دوباره به راه افتاد، سهشنبهها همراه عدهای از دوستان در زیرزمین کتابفروشی بوکشاپ دور هم جمع میشدند. گروه سهشنبه شبها که سلیمانی در کنار محمد مختاری، جواد مجابی، کاظم سادات اشکوری، عمران صلاحی، عظیم خلیلی و علی دهباشی اعضای آن بودند، گروه چهارشنبهشبها را تشکیل دادند که در آن رضا براهنی، نصرت کریمی، بهروز دولتآبادی، امیرحسین آریانپور، شاعران و نویسندگان جوانتری مثل احمد محیط حضور داشتند. بهعنوان فرزند طبیعت و پیرو نزدیک نیمایوشیج، اشعار او بسیار شخصی و نوستالژیک بود.
فرامرز سلیمانی تا پیش از مرگش، سردبیر انتشارات کتاب موج، دبیر بخش انگليسي ماهنامه ادبی نوشتا و مدیر مسئول نامه IAMA بولتن دوزبانه انجمن پزشکی ایرانی-امریکایی بود. همچنین عضو و مشاور مرکز بینالمللی زندگینامهها، عضو کتابخانه بینالمللی شعر و انجمن جهانی سردبیران پزشکی نیز بود. او بیش از ۶۰ عنوان کتاب و یکهزار مقاله به زبانهای فارسی، انگلیسی و دیگر زبانها منتشر کردهبود.
سلیمانی ویراستار نشریات بسیاری در ایران بود و سردبیری نشریه کتاب موج در ویرجینیای آمریکا نیز بود.
کتابشناسی
شعر:
خطها و نقطهها: ۱۳۴۸–۱۳۵۴ تهران: کتاب موج ۱۳۶۰
خموشانه: شعرهای ۱۳۵۵–۱۳۵۹، تهران: کتاب موج ۱۳۶۰
سرودهای آبی: هفت سرود بلند، آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج ۱۳۶۰
آوازهای ایرانی: شعرهای ۱۳۵۴–۱۳۶۶، تهران: بهنگار ۱۳۶۸۷
رؤیاییها: یک سرود بلند، تهران: نشر دی ۱۳۶۸
سبز و سپید و سرخ: شعرهای ۱۳۶۹–۱۳۷۸ آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج ۱۳۷۸
از گلوی سرخ سهراب: شعرهای ۱۳۴۸–۱۳۶۹ آمریکا/نیوجرسی: انتشارات روزن ۱۳۷۰
شب رؤیاییها: شعرهای ۱۳۶۹–۱۳۷۸ تهران: نیمنگاه ۱۳۸۰
داستان کودک:
نیما، موج و دریا: بر اساس قصهای از اوکتاویو پاز، گرگان: آژینه ۱۳۸۰
نقد ادبی:
شعر شهادت است: نقد و بررسی شعر انقلاب، تهران: کتاب موج ۱۳۶۰
دو با مانع: نقد و گزینش شعرهای منوچهر نیستانی، تهران: انتشارات بزرگمهر ۱۳۶۳
کتابخانه شعر جهان، انتشارات علمی ۱۳۶۸
بارورتر از بهار: نقد و بررسی و نمونههای شعر زنان ایران، انتشارات دنیای مادر ۱۳۷۱
شبانه باغ سنگی: شعر یکصد سال اخیر یک حادثه میانفرهنگی، آمریکا/ویرجینیا: کتاب موج ۱۳۷۸
پزشکی:
اولین سمینار مامایی انجمن ماماهای ایران: مجموعه مقالات، ویراستار به همراه: منصوره کاووسی، عذرا احتسابیمقدم، تهران: انجمن ماماهای ایران ۱۳۶۴
آبستنی و زایمان طبیعی و آسان: روشهای پیشگیری از باروری، همراه با: فروهر مینوی، تهران: انتشارات دی ۱۳۶۸
زایمان بیدرد: زایمان طبیعی، انتشارات روزبهان ۱۳۶۳ (ویراست دوم ۱۳۷۲)
لیزر در پزشکی: کاربرد لیزر در قلمرو دانش پزشکی، با: عبدالحمید حسیننیا، محمدعلی سجادیه، تهران: انتشارات آدینه ۱۳۶۷
ترجمه:
شعر
بلندیهای ماچوپیچو، پابلو نرودا، با: احمد کریمی حکاک، اصفهان: نشر زمان نو ۱۳۶۱
سرود اعتراض، پابلو نرودا، تهران: انتشارات دماوند ۱۳۶۱
اسپانیا در قلب ما، پابلو نرودا، با: احمد کریمی حکاک، تهران: انتشارات گویا ۱۳۶۳
انگیزه نیکسونکشی و جشن انقلاب شیلی، پابلو نرودا، همراه با: احمد کریمی حکاک تهران: نشرچشمه ۱۳۶۴
عاشقانهها، پابلو نرودا، با احمد محیط، نشریوشیج ۱۳۶۴
هرمان هسه، دگردیسی شاعر: شعرها، طرحها و زندگینامه مصور همراه نقد و بررسی آثار هرمان هسه، هرمان هسه، تهران: انتشارات اسپرک ۱۳۶۷
۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر، پابلو نرودا، گرگان: آژینه ۱۳۸۲.
@arayehha
به مناسبت سوم آبانماه سا لروز درگذشت فریدون مشیری
بی تومهتاب شبی باز آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم
شوق دیدار تولبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
درنهانخانه جانم ،گل یاد تودرخشید.
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
فریدون مشیری
چه افرادی که احساسات عاشقانه ی خودرا با این شعر مشیری تجربه کرده اند
وبا آن (درد دل با تو گفتنم هوس است )
را با عمق وجود آزموده اند.
وزندگی شیرین عاشقانه را شروع کرده اند
. شعر کوچه مشیری
یادآور این شعر معروف است (نشود فاش کسی آنچه میان من وتوست)
وبیانگر عشقی پاک وشیرین است .
عشقی که هدیه الهی است واستحکام زندگی مشترک با آن است .
مشیری شاعر بیان لحظه های عاشقانه است.
چه کسی می تواند آن لحظه های پراحساس را به این زیبایی بسراید
چه خوش لحظه هایی که دزدانه ازهم/ربودیم ورازی نهفتیم/ چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را/ به شرم وخموشی -نگفتیم وگفتیم.
فریدون مشیری
فریدون مشیری شعرش را با مضامین
عاشقانه شروع کرد.
شعرهای کلاسیک او با زبان ساده وزودفهم آغاز شد .
ومضامین عاشقانه.جوانان را به سرعت به خودجلب کرد.
این سادگی این حسن را داشت که
کسانی که نمی توانستنداز پیچیدگی های زبانی نیمایی لذت ببرندبه شعرروان مشیری روی آوردند.
ویژگیهای شعرمشیری
۱-- سهل وممتنع بودن شعر مشیری
۲-'در استفاده از زبان مشیری را می توان از محافظه کارترین شاعران به شما آورد.
اوجسارت درگیری بازبان را ندارد.
۳--آشنایی زدایی وقاعده افزایی درشعر اونیست واز هنجار گریزی می گریزد.
۴--شعراوسرشاراز عاطفه وصمیمیت وسادگی است.
ولی همه درسطح اتفاق می افتد. وعمق بعضی ازمعاصرانش راندارد.
۵--درشعر مشیری مهربانی دست دوستی را می گیردوبه استقبا ل عشق ومحبت می برد.
۶--درشعرمشیری با ابهام وایهام سروکارنداریم.
۷--مشیری به تشبیه عنایت خاصی دارد.
۸--شعرمشیری نیم نگاهی به مضامین اجتماعی دارد
.ولی عشق وطبیعت
ازمهمترین دغدغه های شاعراست
۹-- مشیری ستاینده .خوبی ها.پاکی ها ونیکی ها ومهربانی وجوانمردی هاست.
مشیری نظر خاصی همراه با احترام به بزرگان ونام آورانی چون تختی.مصدق.وامیرکبیر داشت.
مشیری رامی توان شاعرمهرومحبت نامید.
ممکن است فکر عمیقی پشتوانه شعر مشیری نباشد ولی عشق واحساس
آسمانگونه ای شعر مشیری را برجسته می کند.
اولین مجموعه شعری مشیری تشنه ی طوفان اورا(شاعری با احساسات بکروطبیعی وغمهای شیرین وعشقهای دلپذیر )-از کتاب به نرمی باران-نشان می دهد.
استادشفیعی می نویسد( مشیری ازشاعرانی است که من با آنها گریسته ام
اثرشعرهای کوتاه اوبرمن اینگونه بوده است .عاطفی وساده .بی پیرایه .ومهربان.)
نادرپورمی نویسد(من مشیری راهمیشه دردوران جوانی می بینم)
شاعرعشق واحساس با عشق زیست وبا عاطفه سرکرد وبامهربانی دست دوستی دادوهمانگونه که زندگی می کرد می سرود.
روحش شادباد
لهراسپ ،بهرامیان
@arayehha
"دو غزل، یک وزن و ردیف، و مضامینی مشترک" (از فریدونِ مشیری و شفیعی کدکنی)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
استاد شفیعیِ کدکنی از ستایشگرانِ شعرِ فریدون مشیری است. عواملِ این ستایش را جز دوستیِ دیرینه، باید در زبانِ روشن و بیانِ رسا و نیز زلالیِ اندیشهی مشیری جُست. استاد شفیعی چندجا تحسینِ خویش را نثارِ شاعرِ "کوچه" کرده. شاید نخستین ستایش همانی باشد که در شمارهای از مجلهی "سخن" با عنوانِ "زبانِ نرم و هموار" آمده. ایشان آنجا به "زبانِ نرم و هموار و سعدیوارِ" مشیری اشارهکردهاند (دورهی پانزدهم، ش ۲، تیرماه ۱۳۴۷).
ایشان بهمناسبتِ انتشارِ دفترِ "لحظهها و احساسِ" مشیری نیز شعری تقدیمِ مشیری کردند. این شعر در جشننامهی مشیری ("به نرمیِ باران"، بهکوششِ جناب علی دهباشی) آمده. مطلعِ قطعه چنین است:
ای فریدون، فریدون، فریدون
ای مُشیر و مُشارِ دلِ ما
شاعرِ لحظهها و همیشه [...]
تا آنجا که:
خواستم تا به نامیت نامم
نامی از این سزاتر ندیدم
شاعرِ لحظهها و همیشه
خواندنیترین مطلبِ استاد دربارهی مشیری، یادداشتی است کوتاه با عنوانِ "شاعرانی که با آنها گریستهام". ایشان در این نوشته ازمنظری، شاعرانِ محبوبشان را به شش دسته تقسیمکردهاند. و مشیری، شهریار و حمیدی ازجملهی شاعرانی هستند که ایشان با شعرشان گریستهاند (بخارا، شمارهی ۱۴_۱۳، مرداد و آبان ۱۳۷۹).
اما غرض از این یادداشت: دو غزلی که درادامه نقلخواهدشد، در یک سال (۱۳۷۶) منتشرشدهاند. تاریخِ سرودهشدنِ غزلِ استاد شفیعی که یکی از زیباترین غزلهایشان نیز هست، در پای شعر قید شده (۱۳۷۲/۱/۱)؛ اما نمیدانیم غزلِ مشیری در چه سالی سرودهشده یا احتمالاً نخستینبار در چه مجلهای منتشرشده. قابلِ توجه آنکه هر دو غزل در بحر رمل (فاعلاتن ...) سروده شدهاست. غزل مشیری در بحرِ رملِ مسدّسِ محذوف است و غزلِ استاد شفیعی در بحرِ رملِ مثمّنِ محذوف. ردیفِ هر دو غزل نیز یکی است. جداازاین، برخی تصویرها و تعابیر نیز قرابتهایی غریب به هم دارند.
غزلِ مشیری:
ای شبِ آخر ز سر واکن مرا
محو در لبخند دنیا کن مرا
عمر رویاهای دنیایی گذشت
رنگِ دنیاهای رویا کن مرا
مشتِ خاکی مانَد از من در جهان
با ادب تقدیمِ دنیا کن مرا
از گِل من گُل نمیروید به باغ
تا تو را گویم تماشا کن مرا
صدهزاران سالِ دیگر یک بهار
بوتهای، برگی، به صحرا کن مرا
گمشدن در تیرگیها ناروا است
پرتوِ یادی به دلها کن مرا
تاروپودم ذرّهذرّه مِهر بود
هرکجا مهر است پیدا کن مرا
(آواز آن پرندهی غمگین، نشرِ چشمه، ۱۳۷۶، صص ۵_۸۴).
غزلِ استاد شفیعی:
چون بمیرم _ای نمیدانم که_ باران کن مرا
در مسیرِ خویشتن از رهسپاران کن مرا
خاک و آب و آتش و آبی کزان بسرشتیام
وامگیر از من، روان در روزگاران کن مرا
آب را گیرم بهقدر قطرهای در نیمروز
بر گیاهی در کویری بار و باران کن مرا
مشتِ خاکم را به پابوس شقایقها ببر
وینچنین چشموچراغ نوبهاران کن مرا
باد را همرزم طوفان کن که بیخِ ظلم را
برکند از خاک و باز از بیقراران کن مرا
زآتشم شور و شراری در دلِ عشّاق نه
زین قِبَل دلگرمیِ انبوهِ یاران کن مرا
خوشندارم زیر سنگی جاودان خفتن خموش
هرچه خواهی کن ولی از رهسپاران کن مرا
(هزاره دوم آهوی کوهی، انتشارت سخن، ۱۳۷۶، صص ۴_۴۹۳).
جدااز همسانیِ وزن و ردیف، بهگمانام مشابهتها در حیطهی مضمون و نیز آرزوهای بیان شده در دو غزل، آنقدری هست که بهسختی میتوان آن را به توارد یا تصادف حملکرد.
🍁🍁
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
چهارم آبان ماه
زادروز «حسین پژمان بختیاری» محقق، مترجم، شاعر و ترانه سرا
زادروز : ۴ آبان ۱۲۷۹ _ تهران
درگذشت: ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳ _ تهران
@arayehha
۴ آبان زادروز پژمان بختیاری
(زاده ۴ آبان ۱۲۷۹ تهران – درگذشته ۳ آذر ۱۳۵۳ تهران) محقق، شاعر و مترجم
او زادگاه اصلی و سرزمین پدری اش «دشتک» است که در ۸۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال بختیاری، در دامنه کوهساران بلند بختیاری، منتهی به «زردکوه» و در کنار سرچشمههای اصلی «رود کارون» واقع است.
پدر پژمان «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود و در دوره مظفرالدینشاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) شد. خواهر علیمرادخان مادر علیقلیخان سرداراسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسید.
وی در دشتک به مکتبخانه رفت و در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تهران تحصیلاتش را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی یافت.
وی از شاعران سنتگرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت وی به ادبیات کهن انگیزهساز تصحیح دیوان حافظ توسط او شد.
تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار حافظ، دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح پژمان در حوزه حافظپژوهی از جایگاه ویژهای بر خوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت.
نمونه ای از اشعارش:
اگر ایران به جز ویرانسرا نیست
من این ویرانسرا را دوست دارم.
اگر تاریخ ما افسانهرنگ است
من این افسانهها را دوست دارم.
نوای نای ما گر جانگداز است
من این نای و نوا را دوست دارم.
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم.
به شوق خار صحراهای خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم.
من این دلکش زمین را خواهم از جان
من این روشن سما را دوست دارم.
اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زورآزما را دوست دارم.
اگر آلوده دامانید، اگر پاک
من ای مردم، شما را دوست دارم.
@arayehha
چهارم آبانماه
سالروز درگذشت «طاهره صفّارزاده» شاعر، پژوهشگر و مترجم
زادروز : ۲۷ آبان ۱۳۱۵ _ سیرجان
درگذشت: ۴ آبان ۱۳۸۷ _ تهران
" روحش شاد و یادش گرامی "
@arayehha
۴ آبان سالروز درگذشت طاهره صفارزاده
(زاده ۲۷ آبان ۱۳۱۵ سیرجان -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۸۷ تهران) شاعر، مترجم و پژوهشگر
او پس از گرفتن لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت. در سال ۱۳۷۱ از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، عنوان استاد نمونه به وی اعطا شد و در سال ۱۳۸۰ پس از انتشار ترجمه قرآن به انگلیسی و فارسی عنوان «خادمالقرآن» را کسب کرد.
او در سال ۲۰۰۵ از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، بهعنوان برترین زن مسلمان برگزیده شد.
وی برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش نو "سپید و نیمایی" بود. زبان و ادبيات انگليسی را در دانشگاه تهران خوانده و در آمريكا در رشته نقد تئوری علمی در ادبيات جهان به تحصيل پرداخته بود. بهجز مجموعههای شعر و ترجمه، چند كتاب هم در زمينه نقد ترجمه از او بهچاپ رسيده است و نخستین کسی است که ترجمهای دوزبانه از قرآن به انگلیسی و فارسی را انجام داده است.
وی همسر عبدالوهاب نورانی وصال، از استادان نامی ادبیات شیراز و سومین نسل از خاندان وصال بود.
آرامگاه وی در امامزاده صالح تجریش است.
نامگذاری خیابان
احمد مسجدجامعی در جلسه شورای شهر ۴ آبان ۸۹ با بزرگداشت ياد و خاطره طاهره صفارزاده، تسريع در نامگذاری خيابان يا مكانی فرهنگی بهنام اين شاعر و مترجم فقيد قرآن را خواستار شد. در اسفند ۹۹ خیابان فتح در حاشیه بزرگراه صدر تهران، به نام طاهره صفارزاده تغییر نام یافت.
کتابشناسی
مجموعه شعر:
رهگذر مهتاب (۱۳۴۱)
چتر سرخ "به انگلیسی" (۱۳۴۷)
طنین در دلتا (۱۳۴۹)
سد و بازوان (۱۳۵۰)
سفر پنجم (۱۳۵۶)
حرکت و دیروز (۱۳۵۷)
بیعت با بیداری (۱۳۶۶)
مردان منحنی (۱۳۶۶)
دیدار با صبح (۱۳۶۶)
@arayehha
آرایه های ادبی
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۴ آبان سالروز درگذشت يحيى دولتآبادى
(زاده ۱۸ دی ۱۲۴۱ اصفهان -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۱۸ تهران) مشروطهخواه و نماینده مجلس شورای ملی
او در پنج سالگى به همراه خانواده از اصفهان به عتبات مهاجرت كرد و پس از بازگشت به ايران از سال ۱۲۵۱ به اتفاق خانواده به خراسان و تهران سفر كرد و در سال ۱۲۶۰ به اصفهان بازگشت. در آنجا با ميرزاى کرمانى و احمد روحى ملاقات كرد و دوباره به عراق رفت و در حوزه درس ميرزاى شيرازى و محمدتقى شيرازى شركت كرد و بعد از بازگشت به ايران در اصفهان و تهران، نزد ميرزا ابوالحسن زواره اردستانى، معروف به ميرزاى جلوه به تحصيل پرداخت. او در سال ۱۲۷۶ به استانبول رفت و در آنجا با ميرزا حسنخان دانشاصفهانى و زينالعابدين مراغهاى آشنا شد و در همين شهر با همكارى دهخدا روزنامه فارسى «سروش» را داير كرد. وى در سال ۱۲۸۷ به تهران آمد و در چند دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و مسافرتهايى هم به كشورهاى اروپايى داشت.
او از پيشگامان فرهنگ نوين در ايران و با توجه به تحصيلاتش در مكتبخانهها و شناخت آنها از نزدیک، در تأسيس مدارس جديد كوشش فراوان کرد كه تأسيس مدارس، مديريت و نوشتن و نشر كتب درسى ابتدایى از جمله فعالیتهای اوست.
او از جمله مشهورترين و بزرگترين رجال سياسى عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوايل حكومت رضاشاه بهشمار مىآيد که پستهاى سياسى بسيارى را در مقاطع متعدد تجربه كرد.
وی به همراه ديگر مبارزان در مشروطه و ملى كردن نظام ايران، قدمهاى فراوان برداشت و زندگى پر فراز و نشيبى داشت كه در كتاب «حيات يحيى» به قلم آورده است. از جمله ديگر آثار مشهور او مىتوان به «شهرناز» اشاره كرد كه از جمله نخستين رمانهايى فارسى بهحساب مىآيد. وى دايى همايون صنعتىزاده نویسنده و كارآفرين ايرانى است. وی خوشنويسى زبردست بود و در نستعليق مهارت داشت.
آثار:
شجره طيبه
دوره زندگانى يا غضب حق اطفال
تاريخ معاصر يا حيات يحيى
حقيقت راجع به قرارداد مجلس
نهال ادب
ارمغان يحيى
شرح حال ميرزاتقىخان امیرکبیر
حيات يحيى
شهرناز
#یحیی_دولت_آبادی
@arayehha
آرایه های ادبی
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۴ آبان سالروز درگذشت علیاشرف درویشیان
(زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران) نویسنده
او داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانهها را در کتاب افسانهها و متلهای کردی آورده است.
درباره قصههای کودکیاش میگفت:
"در زندگی پای قصههای خیلی از قصه گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میکرد. آنها را با مسائل روز و نکتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و بهویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصهگوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم. او کم سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین کتاب داستانی که بهخانه ما آمد، امیرارسلان نامدار بود که من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم".
وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
او از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولایت" و فعالیتهای سیاسی، ۳ بار دستگیر و ممنوعالقلم شد و ۶ سال بهخاطر انتشار کتابهایش در زندان بود و مجموعه "فصل نان" و قصه "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش بهخارج از زندان فرستاد.
وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سالهای ابری، فصل نان و همراه آهنگهای بابام به زندگی خودش و سختیهای آن سالها پرداخته است.
آثار:
بیستون.
آبشوران: نشرچشمه.
فصل نان: نشرچشمه.
همراه آهنگهای بابام: نشرچشمه.
گل طلا وکلاش قرمز.
ابر سیاه هزار چشم.
روزنامه دیواری مدرسه ما.
رنگینه.
کی برمیگردی داداش جان.
آتش در کتابخانه بچهها.
چون و چرا.
داستانهای محبوب من (۶ جلد): نشرچشمه.
سلول ۱۸.
سی و دوسال مقاومت در زندان.
افسانهها و متلهای کردی: نشرچشمه.
سالهای ابری (۲ جلد): نشرچشمه.
درشتی (مجموعه داستان کوتاه): نشرچشمه.
مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانههای ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی.
واژهنامه گویش کرمانشاهی.
یادمان صمد (صمدبهرنگی).
شب آبستن.
از این ولایت: نشرچشمه.
قصههای آن سالها: نشرچشمه.
خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان): نشرچشمه.
#علی_اشرف_درویشیان
@arayehha
نکته📚
میگفت: این کتاب رو بخون وحشتناک قشنگه!
با خودم گفتم چطور میشه یه کتاب وحشتناک قشنگ باشه!
البته منظورش این بود که خیلی کتاب خوبیه، ولی همین دو صفت رو دم دست داشت و اگر دایرۀ واژگانش بیشتر و بهتر بود، حتماً صفتهایی بهتر به کار میبرد.
📚
👈 پیشوند «می» به فعل پس از خود نمیچسبد.
👈 با نیمفاصله نوشته میشود.
آسمان غرب کشور از فردا ابری میشود. ❌
آسمان غرب کشور از فردا ابری می شود. ❌
آسمان غرب کشور از فردا ابری میشود. ✅
#علیرضا_حیدری
@arayehha
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
#غزل_مولانا
@arayehha
📘 کلید موفقیت در جهان رضایت است
ما باید همیشه راضی باشیم
از زبان خداوند: اگر فقط شما راضی باشید من میتونم بهتون کمک کنم
مردم فکر میکنند خداوند هم مثل آدمهاست و باید پیش او گریه و ناله کنی تا چیزی گیرت بیاد در صورتیکه اصلا اینطور نیست اگر رضایت داشته باشی چیزی کسب خواهی کرد با گله و شکایت خداوند چیزی نصیب کسی نمیکند
(شکر نعمت ، نعمتت افزون کند)
یا بقول قرآن (لئِن شَکرتُم لاَزیدنکُم)
اگر شکر کنید من نعمتم را به شما اضافه میکنم
ناله و شکایت در درگاه خداوند راه به جایی نمیبرد
@arayehha
بامداد آدینه (ناهیدشید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۹۷
🌱🌹🎹🌹🌱💐🎼💐🌱🌹🎹🌹🌱
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز
سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج
دهان شهد تو داده رواج آب خضر
لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو درد دل ای جان نمیرسد به علاج
چرا همیشکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعیف که باشد به نازکی چو زجاج
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است
قد تو سرو و میان موی و بر به هیئت عاج
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی
کمینه ذره خاک در تو بودی کاج
معنی لغات غزل:
سزد = لایق
ستانی = از مصدر ستانیدن به معنی گرفتن
خطا ( ختا ) = نام شهری در ترکستان که مشک خیز است و زیبایان آن به حُسن مشهور
حبش = حبشه ، کشور سیاهان در خاور افریقا ماچین = چین بزرگ یا چین اصلی ( لغت نامه دهخدا )
بیاض = سفیدی
عارض رُخ روز = صفحۀ رُخسارِ خورشید
داج = تاریک
آبِ خضر = آبی که خضر از آن نوشید
این مرض = منظور مرض عشق است
کمینه = کم و حقیر
کاج = کاش و کاشکی
@atayehha
معنی غزل شماره ۹۷
(١ ) تويى كه از همهى زيبارويان كشور زيباتر و برتر هستى و شايسته است كه همهى دلبران به توباج دهند.[تاج ديگران بودن،كنايه از سر و سرور بودن و باج دادن كنايه از اطاعت و پيروى است. پسمىگويد:تو از همه زيباتر و برترى و همه بايد از تو اطاعت كنند.]
( ٢) چشمان شوخ و پر كرشمهى تو،سرزمين ختا و حبش را به هم ريخته و آشفته كرده و سرزمين
چين و هند،خراجگزار زلف تواند.[ختا،سرزمين سفيد پوستان و حبش كشور سياه پوستان است.
در اين جا، در مقام تعميم،سراسر جهان-اعم از مركز سفيد پوستان و سياه پوستان-منظور نظر است.
ماچين و هند هم دو كشور پر جمعيت جهان هستند و در اين جا مقصود كثرت خراجگزاران زلف معشوقاست.]
(٣) سپيدى روى تو مانند روشنايى خورشيد و سياهى زلف تو مانند تاريكى شب است.
(۴ ) دهان شيرين تو موجب رواج و اشتهار آب خضر شده و لب شيرين تو،نبات مصرى را از رونق و رواج انداخته است.يعنى شهرت آب خضر از آن است كه آن را بارها به دهان تو مانند كردهاند.و لبتو آن قدر شيرين است كه نبات مصرى را تحت الشعاع خود قرار داده و از رونق انداخته است.
(۵ ) من از اين بيمارى،حقيقتا شفا نخواهم يافت،زيرا كه از جانب تو اى عزيز،اميدى به مداوا و معالجه نيست.[دواى درد من وصال توست.اما اميدى به وصال تو ندارم.]
(۶) اى عزيز من،چرا دل نازك مرا-كه مانند شيشه شكننده است-از روى سنگدلى مىشكنى؟
(٧ ) لب تو مانند خضر و دهانت مانند چشمهى آب زندگانى و قد تو مانند سرو،كمرت به نازكى مو و
اندامت به سپيدى عاج است!
( ٨ ) آرزوى شاهى مانند تو در دل من افتاده است؛كاش من كوچكترين ذرهى خاك درگاه تو بودم.
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری
@arayehha
4_5972180865793394282.mp3
327.7K
فایل صوتی غزل شماره ۹۷
با صدای استاد موسوی گرما رودی
@arayehha