eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
62 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا فقط قاتلان، قاتلند؟ 🌹 امام باقر ع: بنده ای در روز قیامت محشور می‌شود و در حالی که در دنیا خون کسی را نریخته، به او چیزی به اندازه خون حجامت یا بیشتر از آن داده می‌شود و به او گفته می‌شود: این سهم تو از خون فلانی است. اما او می‌گوید: خدایا تو می‌دانی که مرا در حالی قبض روح کردی که خون کسی را نریخته بودم. خدا جواب می دهدد: بله، اما از فلانی پسر فلانی چنین و چنان شنیدی و آن خبر را از او نقل کردی تا این که آن خبر به فلان قاتل رسید و او او را به خاطر آن خبر کشت. پس این سهم تو از خون اوست. ✍️ توضیح: مثل شیعیانی که به مقدسات اهل سنت علنا دشنام می دهند و باعث عصبانی شدن آنها می شوند و در نتیجه آنها شیعیان مظلوم را می کشند. 📕عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْعَبْدَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا أَدْمَی دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَهُ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً قَالَ بَلَی وَ مَا سَمِعْتَ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَنْهُ فَنُقِلَتْ حَتَّی صَارَ إِلَی فُلَانٍ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا فَهَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِهِ. 📚وسائل الشیعة ج 12 ص 303
26.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلم بیانات آیت اللَّه‏ خوشوقت 📌 از نظر خدا صراط مستقیم چیست؟ 📕 وَ اَنِ اعبُدونِ هذا صِراطٌ مُستقیم (یس، 61)
✅ داستان کوتاه (268) 🔸 قصه تنگه احد چه بود؟ عبرتهای آن چیست؟ چرا برخی از رزمندگان در وسط جنگ لغزیدند؟ نتیجه‌ی این لغزش چه شد؟ موضع خدا در مقابل کسانی که در مدیریت کشور به خصوص فرماندهی جنگ، سهم‌خواهی می کنند، چیست؟ 🌹 روایت قرآن از جنگ احد: خدا در جنگ احد وعده‌ی حمایتش از شما مسلمانان و پیروزی‌تان در صورت اطاعت از دستورات پیامبرش را محقّق کرد؛ همان زمان که در ابتدای نبرد به فرمان او دشمن را تار و مار می‌کردید. این پیروزی ادامه داشت تا وقتی که در استمرار انجام دستورات پیامبرش سست، و دچار دودستگی شدید و بعضی‌تان تنگه‌ی احد را که مأمور حفاظتش بودید، خالی کردید. این نافرمانی بعد از آن بود که خدا غنیمت‌های جنگی را که دوست داشتید، به شما نشان داد. برخی از شما دنبال غنیمتید و لذا از فرمان پیامبر سرپیچی کرده و تنگه را خالی کردید و برخی دیگر، به شوق آخرت تا آخر مأموریت، اطاعت فرمان کرده و در سنگر ماندید. سپس خدا شما را از تعقیب دشمن منصرف کرد تا امتحانتان کند و البته بعداً از این نافرمانی‌تان گذشت. خدا نسبت به مسلمانان، فضل و بخششی بزرگ دارد. امتحان شما همان زمان بود که از وسط میدان جنگ به سمت دامنه‌ی کوه فرار می‌کردید و به هیچ کس توجه نداشتید و پیامبر که در بین رزمندگانِ وسط میدان بود، از پشت سر صدایتان می‌زد که برگردید؛ اما گوش نمی‌دادید. در اثر این گناه کبیره‌ی فرار از جنگ، خدا برای مجازاتتان غصه روی غصه بر دل شما انداخت تا آزموده شوید و دیگر نه به خاطر غنیمتی که از دستتان رفته، غصه بخورید و نه به خاطر آسیبی که به شما خورده، غمگین باشید. ضمناً خدا از عملکرد شما باخبر است. سپس در همان شب خدا بعد از آن غصه‌ی شدید، با خوابی سبک که گروهی از شما را فراگرفت، آرامشی ویژه بر قلبتان نازل کرد؛ اما گروهی دیگر که فقط به فکر جان خودشان بودند و با فریادهای پیامبر هم به معرکه‌ی جنگ برنگشتند، از نگرانی تا صبح خوابشان نبرد و مانند دوران جاهلیت، به نا حق به خدا بدبین بودند و با خودشان می‌گفتند: «آیا ما نباید در فرماندهی جنگ و تصمیم‌گیری‌ها دخالتی داشته باشیم و فقط باید اطاعت کنیم؟» محمد! به اینها بگو: «اختیار تمام امور در دست خداست؛ نه من.» آنها افکاری را در دلشان پنهان می‌کنند که آشکارا به تو نمی‌گویند. می‌گویند: «اگر بخشی از فرماندهی جنگ و تصمیم‌گیری‌های سیاسی در اختیار ما بود، تصمیم به خروج از شهر نمی‌گرفتیم و در این جنگ، این همه کشته نمی‌دادیم.» در جوابشان بگو: شما حتی اگر در خانه‌هایتان هم بودید، کسانی که کشته شدن برایشان مقدّر شده بود، با پای خودشان به محل مرگشان می‌رفتند. خدا از اینکه دستور داد جنگ در بیرون شهر باشد، اهدافی داشت؛ از جمله اینکه نیت‌هایتان را بیازماید و ایمان آلوده به شرکتان را خالص گرداند. ضمن اینکه خدا خودش از تمام آنچه در دل‌ها می‌گذرد، آگاه است. بدون شک آن عدّه از شما که در رویاروییِ روز جنگ احد، میدان مبارزه را ترک کردند، تنها شیطان بود که پایشان را لغزاند؛ آن هم به خاطر بعضی از گناهانی که قبلاً خودشان مرتکب شده بودند. البته خدا قطعاً آنها را بخشیده؛ چون خدا همیشه آمرزنده است و در مقابل این نافرمانی‌ها صبور است. ای مسلمانان مدینه! شما مثل کافران مکه نباشید که درباره‌ی نزدیکانشان که به سفر رفتند یا به جنگ با شما آمدند و دیگر برنگشتند، گفتند: «اینها اگر نرفته بودند و پیش ما مانده بودند، نه می‌مردند و نه کشته می‌شدند.» شما چنین نگویید تا خدا این گمان را مایه‌ی حسرتی در دلهایشان قرار دهد؛ وگرنه اوّلاً این خداست که جان می‌دهد و جان می‌گیرد؛ پس رفتن یا نرفتن رزمندگان به خارج شهر، دخلی به کشته شدن یا نشدنشان نداشت. ثانیاً خدا تمام عملکرد شما را می‌بیند. ثالثاً شما مسلمانان چه در مسیر انجام دستور خدا کشته شوید و چه در غیر آن بمیرید، قطعاً مغفرت خدا و رحمتی که شامل حالتان می‌شود، از تمام ثروتی که کافران روی هم جمع می‌کنند، بهتر است. رابعاً چه بمیرید و چه کشته شوید، همگی‌تان در دادگاه قیامت فقط به محضر خدا گرد هم آورده می‌شوید؛ پس مهم عملکرد شماست؛ نه نوع و زمان مرگتان. بنابراین محمد! فقط به لطف و مرحمت عظیم خدا بود که با این فراری‌های جنگ احد به نرمی و ملاطفت رفتار کردی. آنها قدر چنین رهبری را بدانند. اگر خشن و سنگ‌دل بودی که از دور و بَرَت پراکنده، و از نعمت هدایت، محروم می‌شدند؛ پس از خطاهای آنها بگذر و خودت برایشان استغفار کن. ضمناً در امور مهم سیاسی با آنها مشورت کن؛ اما پس از مشورت وقتی تصمیم نهایی را گرفتی، همه چیز را به خدا بسپار و به او توکّل کن؛ چون خدا کسانی را که با پذیرش اطاعت از دستورات واجب و حرامش تدبیر همه‌ی امورشان را به او می‌سپارند، دوست دارد. 📕 سوره آل عمران، آیات 152 تا 159
═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══   💎امام صادق علیـہ السلام فرمودند : براے درخواست روزے از پروردگار عالم این دعا را بخوانید ڪـہ انشاء اللـہ تعالے خداوند رزق و روزیش را بر شما ارزانے مے ڪند 🌿🌸يا أَللَّهُ يَا أَللَّهُ، أَسْأَلُكَ بِحَقِ‏ مَنْ‏ حَقُّهُ‏ عَلَيْكَ‏ عَظِيمٌ‏ أَنْ تُصَلِّيَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،وَ أَنْ تَرْزُقَنِيَ الْعَمَلَ بِمَا عَلَّمْتَنِي مِنْ مَعْرِفَةِ حَقِّكَ، وَ أَنْ تَبْسُطَ عَلَيَّ مَا حَظَرْتَ مِنْ رِزْقِكَ 🌸🌿    📚 وسائل الشیعـہ ج 8 ص 127 «پیامبر ﷺ: علم نافع بعد از مرگ هم باقی می‌ماند. نشر دهید تا ثوابش ماندگار شود.🌷
بيمار ☘عالم بزرگوار شيخ طبرسي در«مكارم الأخلاق»مي نويسد:امام صادق(ع)مي فرمايد:دست خود را به سر بيمار بگذار،آنگاه بگو: 🌺بِسْمِ اللهِ وَبَاللهِ وَمِنَ اللهِ وَالَي اللهِ وَمَا شَاءَ اللهُ،وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ،إبْرَاهِيْمُ خَلِيلُ اللهِ،مُوْسَي كَلِيْمُ اللهِ،نُوْحٌ نَجِيُّ اللهِ،عِيْسَي رُوْحُ اللهِ،مُحَمَّدٌ رَسُولَ اللهِ وَأعُوذُ بِاللهِ مِنَ الرِّياحِ وَالأرْوَاحِ وَالأوْجَاعِ،بِاسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَزَائِمُ مِنَ اللهِ لِفُلَانٍ بْنِ فُلانَةَ لَا يَقْرَبُهُ إلَّا كُلُّ مُسْلِمٍ،وَأُعِيْذُهُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ كُلِّهَا الَّتِي سَأَلَ بُهَا آدَمُ فَتَابَ عَلَيْهِ إنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيْمَ،إلَّا انْزَجَرْتِ أيَّتُهَا الأرْوَاحُ وَالأوْجَاعُ بِإذْنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ،لَاإلهَ إلَّا اللهُ،ألَا لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ تَبَارَكَ اللهُ رَبَّ العَالَمِيْنَ. 🌻آنگاه آية الكرسي،سوره حمد،معوذّتين،«قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدُ»و ده آيه از آغاز سوره يس را بخوان،سپس بگو:اللَّهَمَّ اشْفِهِ بِشِفَائِكَ،وَدَاوِهِ بِدَوَائِكَ، وَ عَافِهِ مِنْ بَلَائِكَ. و خدا را به حق محمد و خاندان او(ص) فرا مي خواني. 📚 (مكارم الأخلاق، ص390-391) 🔰پیامبر ﷺ: علم نافع بعد از مرگ هم باقی می‌ماند. نشر دهید تا ثوابش ماندگار شود
🌸 📝حلبی می گوید :کسی به امام صادق علیه السلام عرض کرد وقتی تنها می شوم وحشت و اندوه مرا فرا می گیرد و آنگاه که میان مردم هستم چنین احساسی ندارم . حضرت به وی فرمودند :دستت را روی قلبت بگذار و بگو :بسم الله سپس دستت را بر قلبت کشیده و هفت بار بگو : 🍂أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِجَلَالِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِأَسْمَاءِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ عَلَی نَفْسِی🍂 وی گفت من چنین کردم و خداوند ترس و وحشت را ا ز من زدود و به جای آن انس و آرامش به من داد. 📚 (بحارالانوار ج 95 ص 138) 🔰پیامبر ﷺ: علم نافع بعد از مرگ هم باقی می‌ماند. نشر دهید تا ثوابش ماندگار شود
حکمت ۳۹ نهج البلاغه «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ» ترجمه: عمل مستحب انسان را به خدا نزدیک نمی گرداند، اگر به واجب زیان رساند. 🔹 شرح و تفسیر کوتاه: در اسلام اصل و پایه‌ی دینداری بر واجبات است: نماز واجب، روزه، زکات، حج، عدالت، امر به معروف و نهی از منکر و … . عبادات مستحب (مثل نوافل، صدقات مستحبی، دعاها و ذکرهای مستحبی) ارزشمندند، اما به شرطی که مزاحم واجبات نشوند. اگر کسی چنان در مستحبات غرق شود که به واجبات خود لطمه بزند (مثلاً شب‌زنده‌داری زیاد کند و نتواند نماز صبح را به‌جا آورد، یا در کارهای مستحبی آنقدر مشغول شود که به وظایف خانوادگی یا اجتماعی خود نرسد)، نه تنها به خدا نزدیک نشده بلکه از مسیر دور شده است. 📌 این حکمت یادآور اولویت‌بندی در دین است: واجبات پایه و اصل‌اند، مستحبات در مرتبه‌ی دوم قرار دارند و ارزش آن‌ها زمانی آشکار می‌شود که واجبات سر جای خود انجام شوند.
صرافان گوهر ناشناس آن وقت‌ها یک تکه‌ای از استخوان گردن الاغ برمی‌داشتند و آن را تراش و خراش می‌دادند و شکل می‌دادند و به صورت یک دایره و مهره درمی‌آوردند و به آن خر‌مهره می‌گفتند. و جالب است بدانید که برای این خر‌مهره چه فضائل و کراماتی یاد می‌کردند؛ می‌گفتند هرکس با خود خر‌مهره داشته باشد کسب‌وکارش رونق پیدا می‌کند و رزق و روزی‌اش افزون‌تر خواهد شد و چشم‌زخم‌ها از او دور خواهد گشت و حسودان کور خواهند شد. و بیچاره مردم همچون پرندگان گرسنه‌ای بودند که به‌جای دانه، به سنگ دهن می‌زدند و دربه‌در به دنبال همین خر‌مهره‌ها می‌گشتند و به قیمت‌های گزافی خریدار می‌شدند. در حالی که خرمهره همچون استخوانی بی‌جان در برابر گوهر زنده و درخشان بود. و به قول حافظ در می‌دادند و خر‌مهره را برمی‌داشتند: آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر‌مهره را با در برابر می‌کنند قصه بت و بت‌پرستی هم در روزگار پیامبر اسلام حقیقتاً وصف همین خر‌مهرگی را داشت. عده‌ای برای بت‌ها که سنگ و چوبی بیش نبودند، فضیلت‌ها و منقبت‌ها تراشیده بودند و وصف خدایی برای آن‌ها می‌کردند. مردم بیچاره هم می‌آمدند و خم و راست می‌شدند و چه نذر و نذوراتی، چه خرج و هزینه‌هایی می‌کردند. غافل از اینکه بت‌ها مانند درختان خشک بی‌میوه‌ای بودند که سایه ندارند اما مردم زیرشان پناه می‌گرفتند. اما با بت پرستان از همین راه طرفی می‌بستند و سفره‌های خود را رنگین می‌کردند. این دلیل و دلایل دیگری موجب شده بود که عده‌ای نسبت به بساط بت و بت‌پرستی متعصبانه و متأسفانه پافشاری کنند. ولی تمام حرف پیامبر همین بود: مردم، در و مروارید عالم وجود تنها و تنها خداست، جز او هرچه باشد خر‌مهره است. خرمهره‌ها مثل ابرهای پوچ بی‌باران بودند که مردم در عطش به دنبالش می‌دویدند. و پیامبر می‌گفت: خر‌مهره را با در برابر نکنید، از هیچ‌کس کاری ساخته نیست، تا چه رسد به این سنگ و چوب‌هایی که نامشان را بت گذاشته‌اید. و دل‌های مردم همچون زمین تشنه‌ای بود که به‌جای باران رحمت، سنگ و چوب بر آن ها می‌ریختند. روزی یکی از همین بت‌پرستان، بت خود را بالا برد و محکم بر زمین کوفت و آن را خرد و خاکشیر نمود. عده‌ای او را شماتت کردند و ملامت نمودند و گفتند: تو تا دیروز برابر این خاکساری می‌کردی و امروز آن را می‌شکنی؟ گفت: «أ رب یبول الثعلبان براسه؟ من صبح آمدم و دیدم روباهی بالای سر این بت خرابی کرده است. آیا این هم شد خدا؟ خدایی که خودش را نمی‌تواند نگاهبانی کند، می‌خواهد نگاهبان من باشد؟» تمام حرف پیامبر هم همین بود: این هم شد خدا؟! و می‌گفت: مردم، بیایید، من دستان شما را در دست خدایی می‌نهم که اگر برابر او سر خم کنید، والله سلطان عالم و آدم خواهید شد. خدا همچون خورشیدی است که نورش همه جا را گرفته اما مردم چشم بسته دنبال چراغ‌های کم‌نور بودند. می گفت: بندگی کن تا که سلطانت کنند. اگر بندگی او را پیش بگیرید، بر همه دل‌ها سلطه پیدا می‌کنید و سلطان دل‌ها می‌شوید. همان که حافظ گفت: هوای خواجگیم بود بندگی تو کردم. خدایا، من می‌خواستم خواجه و آقا بشوم و دیدم راهی جز بندگی تو ندارم و همین راه را پیش گرفتم. حقیقتاً هم خواجه شد، دیوانش را ببینید روی همه دیوان‌های او نوشته شده است خواجه شمس الدین. می‌خواهید شما هم خواجه شمس‌الدین شوید؟ بسم‌الله، بندگی خدا را پیشه کنید. این همان حرفی بود که پیامبر در جمع سران قریش زد.
سران قریش وقتی دیدند تهدیدها بی‌اثر است، به ابوطالب گفتند: اگر دست از پیامبر برنداری، ما هم دست از تو برنمی‌داریم. و ابوطالب گفت: تا پای جان با او خواهم بود. ابوطالب مثل کوهی استوار بود که هیچ طوفانی او را نمی‌لرزاند و به شدت از پیامبر حمایت کرد. این بار قریش راه لطف گرفتند. گفتند: حق داری، او مثل پسرت بوده. بسیار خوب، جوان خوش‌چهره و خردمند یعنی عمارت بن ولید را به تو می سپاریم، تو هم محمد را به ما بسپار. ابوطالب برآشفت و گفت: من فرزند شما را در آغوش مهر بگیرم و جگرگوشه خود را یوسف خود را به گرگ‌هایی چون شما بسپارم؟ هرگز! باری، ابوطالب مست عشق پیامبر بود، به کمند او گرفتار بود و بلاگردان او شد. هر که بیفتاد به تیغت نخواست هر که درآید به کمندت نجست مستی خَمرش نکند آرزو هر که چو سعدی شود از عشق مست سران قریش با خود گفتند چه بهتر که با خود محمد گفتگو کنیم، و به پیش او رفتند و گفتند: اگر ثروت می‌خواهی، ثروت می‌دهیم؛ اگر ریاست می‌خواهی، ریاست قریش از آن تو؛ اگر بیماری داری، بهترین پزشکان را می‌آوریم به بالین تو... پیامبر فرمود: من هیچ‌یک را نمی‌خواهم. شما یک حرف از من بپذیرید تا بر عرب و عجم آقایی کنید. ابوجهل گفت: به جای یک حرف، ده حرف می‌پذیریم. پیامبر فرمود: از این سنگ و چوب‌ها دست بردارید و با خدای من باشید که چشمه‌ای زلال است و آب حیات می‌بخشد و شما را از مرداب بت‌ها می رهاند . اما آن‌ها گفتند: ۳۶۰ خدا بدهیم و یک خدا برداریم؟! «إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَاب»؛ این چه سخن شگفتی است.
شرح زندگی و زمانه پیامبر اسلام ص قسمت بیست و چهارم 👇👇👇
شرح: بعضی شمشیرها تک‌لبه و یک‌دمه‌اند، یعنی تنها یک طرفشان تیز و برنده است، درست مثل چاقو که فقط یک سمتش قابلیت بُرش دارد. اما برخی شمشیرها هستند که هر دو طرفشان، هر دو لبه‌شان تیز و بُرنده است؛ به این‌ها «تیغ دودم» گفته می‌شود. تیغ دودم هم جنبه‌ی مثبت دارد و هم بُعد منفی. خوب است چون به حریف زخم می‌زند و کارایی جنگی بالاتری دارد، اما بد است زیرا ممکن است در هنگام استفاده به صاحبش نیز بازگردد و به او آسیب برساند. به همین دلیل، در زبان و فرهنگ، هر چیزی که هم سود و منفعت داشته باشد و هم زیان و خطر، هم خیر باشد و هم شر، به «تیغ دودم» تشبیه می‌شود. برای نمونه می‌گویند: «علم، تیغ دودم است»، زیرا همان‌طور که می‌تواند با کشف دارو جان میلیون‌ها انسان را نجات دهد، با ساخت سلاح‌های مرگبار هم می‌تواند زندگی میلیون‌ها نفر را نابود کند؛ همان دانشی که یک نفر با آن واکسن می‌سازد، دیگری بمب می‌سازد. یا می‌گویند «قدرت تیغ دودم است»، زیرا اگر در دست حاکم عادل باشد، امنیت، عدالت و آرامش می‌آفریند، و اگر در اختیار حاکمی ظالم قرار گیرد، به ابزاری برای سرکوب و استبداد بدل می‌شود. همچنین گفته می‌شود «سیاست تیغ دودم است»، چون اگر بر پایه صداقت و تدبیر بنا شود، ملت‌ها را به رشد، همبستگی و پیشرفت می‌رساند، اما اگر آلوده به فریب و منفعت‌طلبی شود، جنگ‌ها و ویرانی‌های بزرگ به بار می‌آورد. و در نهایت، «زبان تیغ دودم است»، زیرا همان‌گونه که می‌تواند با صداقت و مهربانی دل‌ها را آرام کند، آشتی بیاورد و دوستی‌ها را استوار سازد، می‌تواند با دروغ، ناسزا یا غیبت دل‌ها را بشکند، کینه بیافریند و زخم‌هایی عمیق‌تر از تیغ برجای گذارد. حال، یکی از نمونه‌های روشن «تیغ دودم» در نگاه امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام، مال و ثروت است؛ ثروت همانند قدرت، سیاست، علم و زبان، می‌تواند هم سودمند باشد و هم زیان‌بار، هم سرچشمه خیرات باشد و هم منبع شرور. مال، اگر در راه درست به‌کار گرفته شود، می‌تواند بنای مدرسه و بیمارستان شود، دست نیازمندی را بگیرد، گرهی از زندگی درمانده‌ای بگشاید، و چراغ امید را در دل‌های خاموش روشن سازد. همین مال می‌تواند وسیله‌ای برای عمران و آبادانی، رشد علم و فرهنگ، و خدمت به بندگان خدا باشد. اما همین دارایی، اگر در مسیر نادرست مصرف شود، به ابزار تباهی و جنایت بدل می‌شود؛ سرمایه‌ای می‌شود برای خرید اسلحه و جنگ‌افروزی، برای رشوه و فساد، برای شهوت‌پرستی و تجمل‌گرایی افراطی. همان مالی که می‌تواند خانه‌ای برای یتیمان بسازد، می‌تواند قصری برای ظلم و ستمگران برپا کند؛ همان ثروتی که می‌تواند مرهمی بر زخم‌های محرومان باشد، می‌تواند زخمی تازه بر پیکر آنان بنشاند. و قرآن کریم به جنبه خیر آن اشاره دارد. برای مثال، در نکوهش کسی که سخت به دارایی خود دل بسته است، نمی‌گوید او مال را شدیداً دوست دارد، بلکه می‌فرماید: «لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِید»، یعنی او خیر را بسیار دوست دارد. و این تعبیر نشان می‌دهد که مال می‌تواند «خیر» باشد. اما امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام، با توجه به اینکه در عمل، مال بیشتر به سمت شر میل می‌کند و بیشتر شر است و شرش بیشتر است و زمینه فساد و تباهی را فراهم می‌سازد، در وصف آن می‌فرماید: «إنَّ المالَ مادّةُ الشَّهَوات»؛ یعنی همانا مال و ثروت، ماده و مایه و اساس شهوات و گناهان است، و انسان را به ورطه لغزش و معصیت می‌کشاند. همانطور که می‌بینید، بزرگ‌ترین جنایت‌ها در عصر ما توسط یهودیان ثروتمند صورت می‌گیرد؛ آنان که بیشترین سرمایه را در اختیار دارند، بیشترین قدرت را هم به دست آورده‌اند و در نتیجه، بیشترین جنایت‌ها را مرتکب می‌شوند. و در طول تاریخ نیز چنین بوده است که مال و مکنت، بیشتر زمینه‌ساز شر و گناه بوده تا خیر و ثواب. و این همان منطقی است که در قرآن کریم هم دیده می‌شود؛ آنجا که به طور کلی درباره انسان می‌فرماید: «إنَّ الإنسانَ لَفی خُسر»، یعنی همانا آدمیزاد در زیان است؛ زیرا بیشتر انسان‌ها در زیان‌اند، آن‌چنان که گویی همه چنین‌اند. سپس استثنا می‌آورد و می‌فرماید: «إلّا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات»؛ مگر آنان که ایمانی در سر دارند و کار درست اند. و امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام نیز هنگامی که می‌فرماید: «إنَّ المالَ مادّةُ الشَّهَوات»، به جنبه غالبی مال اشاره دارد؛ بدین معنا که ثروت در بیشتر موارد زمینه گناه را فراهم می‌کند. البته استثنا هم وجود دارد، و آن کسانی‌اند که با نیت پاک و ایمان استوار، دارایی خود را در راه خدا و خیرات به کار می‌گیرند. نتیجه‌ اینکه: مال و ثروت، همچون تیغ دودم، قدرتی دوگانه دارند؛ هم می‌توانند برکت و خیر بیاورند و هم می‌توانند آسیب و فساد ایجاد کنند. تشخیص مسیر درست و استفاده حکیمانه، اصل اساسی در بهره‌گیری از آنهاست. برای پیاده‌سازی این حکمت در زندگی: