روناس📙
♨️تربیت فرزند در میدان جنگ 🖋منصوره مصطفیزاده از اینها گذشتهایم ولی رسانهها دست از وارونه کردن ت
♨️تربیت فرزند در میدان جنگ
🖋منصوره مصطفیزاده
یا کتابهای کودکی که سعی میکنند گرایشهای جنسی منحط را یک مساله خیلی عادی و دارای ریشه تاریخی و باستانی معرفی کنند؛معنایشان این است که: اصلا چیز عجیب و تازهای نیست! همیشه همین طوری بوده! چرا انقدر شلوغش میکنید؟؟ این در حالیست که حتی منابع پزشکی خودشان هم نشان میدهد آمارهای انحراف در گرایش جنسی فقط در بیستسال اخیر چندبرابر شده!! آن هم تحت تاثیر رسانهها... درست مثل نقش پیروزمندانه آمریکا در جنگ جهانی...
و انحرافی بودن این گرایشها به مرور فراموش خواهد شد... درست مثل کودکان کشتهشدهی هیروشیما و ناکازاکی...
ما کجاییم؟
چه کار داریم میکنیم؟
حواسمان هست؟
⭕️ تاریخ بخوانیم قبل از اینکه تاریخ را برایمان بخوانند
3⃣
#زندگی_در_آخرالزمان #تربیت_فرزند_در_میدان_جنگ
#کودکان #نکته_تربیتی #رشد_فردی
#ما_هستیم_تا_کتاب_خونِتون_نیفته
@ardakan_ronas
#میز_کتاب
#گزارش_تصویری
#نماز_جمعه
🕌مصلی امام خمینی (ره)
1402.3.19
#ما_هستیم_تا_کتاب_خونِتون_نیفته
@ardakan_ronas
📙 #رمان مذهبی
#ناحله 🌼
#قسمت_دویست_و_بیست
#قسمت_آخر
°•○●﷽●○•°
کفشامو پوشیدم و رفتم سمت آسانسور خونشون ..
_چرا نمیای؟دیر میشه
+میام الان دیگه چقدر غر میزنی غزال صبر کن یکم .
دارم روسریمو میبندم...
_همش وقت تلف میکنی ...
آخرش انتشارات میبنده عجله کن دیگه..
+اومدم اومدم
چادرش رو سرش مرتب کرد و با گوشیش اومد بیرون.
تو پاگرد کفشاشو پوشید و در و قفل کرد
_چه عجب تشریف اوردی
+خداوکیلی خیلی غر میزنی بریم.
_بریم
رفتیم تو اسانسور که دکمه ی پارکینگش رو فشار داد .
دوربین گوشیش رو باز کرد و گفت
+تو آینه نگاه کن
_ببین قیافم خوب نی
+گمشو بدونگاه کن میخوام استوری بذارم روش استیکر میذارم
_باش
+یک دو سه .
از آسانسور رفتم بیرون و چادرشو کشیدم.
_میگم فاطمه یه استرس عجیبی دارم ...
به نظرت خوب میشه ؟
+نمیدونم ایشالله که خوب میشه
من که یه شوق عجیبی دارم
_اره منم ...
+دوست دارم چندتا جلد ناحله رو به مخاطبای پایه هدیه بدیم ...
_اوهوم .
چندتا خیابون رو پیاده رفتیم و راجع به کتاب صحبت کردیم..
رسیدیم انتشارات ..
از شوق پله ها رو یکی در میون میرفتیم ...
رسیدیم بالا و مسئول کتابمون خانم رضایی رو پشت کامپیوترش پیدا کردیم ..
بعد از یه سلام و احوالپرسی گرم نشستیم رو صندلی
از جاش بلند شد و رفت تا کتابو برامون بیاره ....
دستای سرد فاطمه زهرا رو تو دستام محکم گرفتم ...
بعد از چندثانیه با دست پر برگشت
کتابو از دستش گرفتم و با لبخند رضایت رو جلدش دست کشیدم
_وای وای چقدر خوب شده ..
کتاب و دادم دست فاطمه
با ذوق بهش خیره شده بود .
مشغول ورق زدن کتاب ۳۱۵ صفحه ای مون بودیم که خانم رضایی گفت:
+راستی بچه ها من نفهمیدم تهش....
معنیِ این ناحله چیه ؟
برگشتم سمت فاطمه زهرا
اونم با لبخند تو چشام خیره بود
برگشتیم سمت رضاییو باهم گفتیم :
_دلداده ی متحول ...!!!!!
.......
فهو ناحل ...
هدیه به پیشگاه آن مادر پهلو شکسته ...
آن خواهرِ غم پرور ...
امام عصر و الزمان مهدی عج ...
و محاسن در خون غلتیده و چشمان پر فروغ محمد ....!!!!
لا أرغب غيرك
فكل أمنياتي تختصر بك!
مرا به غیر تو رغبتی نیست که تمام آرزوهایم در تو خلاصه میشود!
پایان
بہ قلمِ🖊
#فاطمهزهرادرزی و #غزالهمیرزاپور
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲 #امام_زمان
May 11
آی قصه قصه😍
🦋😴از امشب برای بچههای گلتون قصه میذاریم.
هر شب ساعت 10 منتظر خانم نشیبا باشین☺️
#قصه_شب
#ما_هستیم_تا_کتاب_خونِتون_نیفته
@ardakan_ronas
228-FelFeleTondoTiz-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.22M
#قصه_شب
💠 فلفلِ تُند و تیز
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#قصه_شب
#ما_هستیم_تا_کتاب_خونِتون_نیفته
@ardakan_ronas
May 11