#دمی_با_میرزاجهانگیرخان
🔷حکیم میرزاجهانگیرخان قشقایی متولد۱۲۰۶ خورشیدی در شهرستان سمیرم، از مجتهدان بزرگ شیعه بود.
🔷 پدرش از طایفه درهشوری ایل قشقائی و مادرش اهل شهرستان دهاقان و دختر یکی از خوانین این شهر بودهاست.
🔷 او تا چهلسالگی، مانند دیگر مردم شهر سمیرم، به دامداری مشغول بوده اما در چهلسالگی، او که برای خرید از بازار اصفهان و تعمیر تار به آنجا رفته بود، علاقهمند به آموختن در حوزه علمیه اصفهان شد و پس از مدتی از مدرسان آن شد و تا آخر عمرش در آنجا ماند.
✨او در علوم دینی، فلسفه و عرفان صاحبنظر بودهاست.
✔️از شاگردان وی، حاج آقا رحیم ارباب، حسنعلی نخودکی اصفهانی، میرزا حسن جابری انصاری،
آقا ضیاءالدین عراقی، طَرَب اصفهانی، آقا نجفی قوچانی و بسیاری بزرگان دیگر بودند.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#صفای_باطن_سبب_تحول_در_چهل_سالگی
🔰«در برخوردى که بین هماى شیرازى با حکیم قشقایى پیش مى آید، حکیم قشقایى از مرحوم هماى شیرازى نشانى تار ساز را جویا مى شود.
➖ایشان ضمن راهنمایى وى به سوى تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه مى شود که این مرد میان سال آیتى از هوش و درایت و ذکاوت است.
➖به وى مى گوید: با این استعداد حیف است، ضایع شوى. میل دارى درس بخوانى ؟
➖جهانگیرخان پاسخ مى دهد: از خدا مى خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایى به راهنمایى هماى شیرازى در چهل سالگى راهى مدرسه طلاب مى گردد و در سلک دانشوران علوم دینى جاى مى گیرد.»
🔹صفاى باطن و فطرت پاک آن حکیم الاهى بود که چنین تحوّل غیر قابل تصورى را خداوند در زندگى وى به وجود آورد.
🔸 حکیم جهانگیرخان بعد از نصحیت «هما» به او مى گوید: نیکو گفتى و مرا از خواب غفلت بیدار نمودى.
➖همت بلند حکیم قشقایى سبب مى شود که بعد از گذشت 40 سال که بهارِ جوانیش در ایل قشقایى سپرى شده بود، بقیه عمر شریفش را به یادگیرى علوم مختلف، به ویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضى و هیئت، بگذراند.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#قصه_های_عارفان
🔮 روزی برادر میرزا جهانگیر قشقایی، وی را به ولایت خود دعوت میکند که مجلس بزرگی بودهاست و از انواع غذاها هم درسفره مهمانی خان وجود داشته، اما جهانگیرخان از خوردن غذا امتناع میورزد.
➖میگوید ببینید در خانه آن چوپان آیا دوغ و نان خشکی هست که من بخورم یا نه؟
🔸برادرش از رفتار وی ناراحت شده و هرچه میگوید از این غذاهای رنگین بخور،امتناع میکند؛ پس دلیل را میپرسد.
🔺جهانگیرخان مشتی از برنج را برمیدارد و فشار میدهد که ناگهان از ناخنهایش خون بیرون میزند و به برادرش میگوید می بینی؟ این اموالی که تو داری همه از خون مردم ساخته شده و حرام است من به حرام لب نمیزنم.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#نظر_بزرگان_در_مورد_حکیم
🔷شیخ عباس قمی مینویسد:
🔸جهانگیرخان در علم و عمل به جایی رسید كه از اقطار بلاد (اطراف شهرها) به حوزه درسش آمدند.
🔷شهید مطهری در مورد ایشان می فرماید:
🔸مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان قرار داشت.
🔷آيت الله ارباب نیز در مورد ایشان می فرماید:
🔸مرحوم خان، در اتقان، مردی بود کم نظیر که من مثل او را ندیدم. جامع حکمت، معقول و منقول، بسیار خوش اخلاق، نسبت به طلاب بسیار مهربان و در تربیت آنها کوشا بود.
مردی بود منیع الطبع، از کسی پول قبول نمی کرد؛ حتی هنگامی که نیاز داشت یا مقروض بود. از عرفان بهره های کافی و وافی داشت و خود عارفی وارسته بود.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
به نقل از یکی از عارفان بالله جهت دفع بلایا بویژه برای دفع و ریشه کن کردن #کرونا؛
🔰قرائت سوره مبارکه الدخان وقتی که به آیه ۱۲ این سوره رسیدید آیه را ۱۱۰ مرتبه بخوانید و بعد سوره مبارکه را به اتمام رسانید.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#دمی_با__آخوند_ملا_محمد_کاشانی
🔰آخوند ملا محمد کاشانی، معروف به آخوند کاشی(۱۲۴۹-۱۳۳۳ق) از مدرّسان و مروّجان فلسفۀ ملاصدرا در قرن سیزدهم قمری در اصفهان.
🔷آخوند کاشی نزد عالمانی چون آقامحمدرضا قمشهای، ملاحسن نوری و ملا عبدالجواد خراسانی شاگردی کرد.
🔷 خود نیز شاگردانی چون سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسن مدرس و حاج آقا رحیم ارباب تربیت نمود.
🔸وی علاوه بر فلسفه در ریاضیات، نجوم، هیئت،فقه و عرفان نیز تبحر داشت و در همه آنها دارای اجتهاد بود. او فلسفه را با عرفان در میآمیخت.
🔵همچنین به ورزش علاقه زیادی داشت و اهل ورزش زورخانه ای بوده است؛ در سن کهنسالی، وقتی جهانگیر خان قشقایی از او میپرسد که هنوز به ورزش پهلوانی میل دارید، در جواب میگوید: «تا کدام زور خانه باشد»
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#احوالات
🔮در احوالات آخوند کاشی نقل شده است که او عارفی بود که نحوه عبادات، ریاضتها و مجاهداتش بینظیر بود به نحوی که گاهی در حال نماز لرزه بر اندامش میافتاد و غش میکرد و گاهی نیز در نماز آنقدر از خود بیخود میشد که نمازش چهار ساعت طول میکشید.
📿همچنین ایشان متصف به عفت نفس، صبر و توکل کامل به حق بود.
🔮و نقل کردهاند که او چشم برزخی داشت و فوتش را خودش پیش بینی کرده بود.
🔷استاد نجفی قوچانی، حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی نقل کردهاند که «هر نیمهشب نمازی چنان با سوز و گداز میخواند و بدنش به لرزه میافتاد که از بیرون حجره صدای حرکت استخوانهایش احساس میشد.»
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#قصه_های_عارفان
#صورت_برزخی
🔰مرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد.
➖ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و از حال مي روند.
➖ چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟
➖مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#دمی_با_سید_عبدالحسین_دستغیب
🔰سید عبدالحسین دستغیب شیرازی (۱۲۹۲-۱۳۶۰ش) مجتهد شیعه، شهید محراب، امام جمعه شیراز .
🔷شهرت او بیشتر به سبب درس اخلاق و کتابهای فراوان اخلاقی او است.
🔺گناهان کبیره، قلب سلیم، داستانهای شگفت از جمله آثار سید عبدالحسین دستغیب است.
🔵او در مبارزات انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت و پس از انقلاب به امامت جمعه شیراز منصوب شد.
🔷در آذر ۱۳۶۰ش، پس از اقامه نماز جمعه در یک حمله تروریستی انتحاری توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین به شهادت رسید وسومین شهید محراب نام گرفت.
➖امام خمینی ره در بیانیه ای به مناسبت شهادت دستغیب، وی را معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی نامید.
🔵عبدالحسین تحصیلات مقدماتی را نزد پدر آموخت. پس از درگذشت پدرش سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر کوچکتر را بر عهده گرفت.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#قصه_های_عارفان
#خواب_بشارت_آفرین_قبل_شهادت
🔰 شب قبل از شهادت آیتالله دستغیب را به نقل از فرزند ایشان:
🔷 نیمههای شب بود که پیش از موعد که برای تهجد از خواب برخواست، و نشست.
➖دستهایش را بر پیشانی نهاد و مرتبا «لاحول و لا قوة الا بالله» میگفت.
➖ حالتش از یک خواب هولناک خبر میداد، اما سخن مرا که شما را چه میشود آیا آب میخواهید؟ پاسخ نمیداد.
➖فرمود: امروز دیگر جز با اشاره با شما سخن نمی گویم.
➖ آخرین دقایق، هنگامی که از پلکان منزل جهت بیرون رفتن پائین آمد، دست چپ را به سینه اشاره کرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدین ترتیب خداحافظی کرد.
آن وقت من (سید محمدهاشم دستغیب فرزند آیت الله شهید دستغیب) نفهمیدم با اشاره چه گفت، اما لحظاتی بعد صدای انفجار از معنی این اشاره پرده برداشت، یعنی من هم پرواز نمودم و به ملکوت اعلا رفتم.
🔷از این شگفتتر نواری است که روز پنچشنبه 19 آذر ماه 1360 یعنی درست یک روز پیش از شهادت ایشان در جلسه درس اخلاق جهت طلاب علوم دینی از او باقیمانده که دو مرتبه با تاکید تکرار میکند من روزهای آخر عمرم را میگذرانم.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•
#قصه_های_عارفان
#ماجرای_کیسه_ای_که_به_دنبال_کفن_رفت
🔷 ابتدای کتاب بهشت جاودان شهید دستغیب آمده که همسرشان بعد از شهادت میگوید:
🔰 هنگامی که خلعتی (کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچههای کفن، کیسهای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکهها و پارچهها را دادم.
➖یک هفته گذشت، اربعین حسینی (هفتم شهدای جمعه خونین شیراز) بود، قضیه خوابهایی که شب پیش از روز هفتم شهادتشان دیده شده بود که پارههای بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده است.
➖وقتی معلوم شد این خوابها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشتها را جمع آوری نمودند و از من کیسهای جهت جا دادن آن خواستند.
➖فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم،که آقا از پیش این کیسه را جز کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است.
➖ گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پارههای باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است.
@arefan_313
•┈•✨✾✨•┈•