eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
425 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
32 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9️⃣ (نتیجه مقاومت) /۱۰ ⭕️ دو روز قبل؛ ۲۲ فروردین ۱۳۹۵ ...ساعت هشت، ابومحسن با تعدادی نیروی تازه‌نفس رسیدند. تل را تحویلشان دادیم و به‌اتفاق ابراهیم برگشتیم خلصه برای استراحت. وقتی رسیدیم خلصه، خیلی خسته و کثیف و خون‌آلود بودیم. خسته بودیم ولی از شدت ناراحتی به خاطر شهادت نیروها خواب‌مان نمی‌برد. سلاح‌هایمان را تنظیف کردیم. پر از گل و خون شده بود. ابراهیم توی خودش بود و همین‌طوری که داشت سلاحش را نظافت می‌کرد، ذکر می‌گفت. حیدر هم کارش که تمام شد برگشت خلصه. ساعت 10:30 خواب‌مان برد. وقتی بیدار شدیم ساعت 14 بود. لباس‌هایمان را عوض کردیم و برای نماز شروع کردیم به شستن لباس‌ها و جلیقه‌های خونی و گِلی. لباس‌ها را بردیم پشت‌بام پهن کردیم تا خشک شود. ساعت 16 که شد، عمار تماس گرفت و گفت: «سریع‌تر برید شناسایی منطقه‌ای که دیروز حامد و حیدر رفته بودند و به علت درگیری دیروز ناتموم مونده. » بلافاصله آماده شدیم و با ابراهیم و حیدر، رفتیم البرنه. لباس‌هایمان هنوز کمی نم داشت... 🔗 ادامه دارد... •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد امام جواد علیه السلام به عنوان «روز پسر» نامگذاری شده.. یک تبریک اختصاصی به اون پسرایی که پدرشون مدافع حرم بود و الان خودشون، مرد زندگی مادرشون اند. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔁 ⏮️ ⏯️ ⏭️ ◉━━━━━━─────── 💐هم ثمر سلطانی 💐هم جگر سلطانی 🌺 (ع) 🌼 (ع) •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 جهان، معرکه‌ امتحان است برادر! و بهترینِ ما کسی است که از بهترینِ آنچه دارد در راه خدا بگذرد... •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یاران حاج قاسم آسمانی شدند ... 🌷 شهید قبل از کشته شدن شهید است، اما کشته شدن جشن فارغ‌ التحصیلی او است. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9️⃣ (نتیجه مقاومت) /۱۱ ⭕️ دو روز قبل؛ ۲۲ فروردین ۱۳۹۵ ...ساعت 16:30 رسیدیم به حاشیه البرنه. ماشین را پشت یکی از ساختمان‌ها پارک کردیم. بلافاصله دستگاه جی‌پی‌اس را روشن کردم و پیاده راه افتادیم. داشتیم داخل کانال خالی از آب به سمت العیس می‌رفتیم؛ حدود هفت‌صد متری جلو نرفته بودیم که عمار تماس گرفت و گفت برگردید و شب که شد با تیم شناسایی حیدریون بروید داخل منطقه برای تکمیل عملیات شناسایی! به‌هرحال مسیر کلی و زمین را شناسایی کرده بودیم. کانالی را پیدا کرده بودیم که مستقیم ما را به العیس می‌رساند. عمق کانال تقریباً یک و نیم متر بود، اما کف کانال به خاطر باران دیشب گل شده بود. علف‌های خاصی هم کف کانال را پوشانده بود. باید بااحتیاط می‌رفتیم. چون ممکن بود دشمن، کانال به این مهمی را تله گذاری کرده باشد. ابراهیم خیلی حواسش به این موارد بود و مدام تذکرات لازم را می‌داد. از طرفی هم تمام موارد را در دفترچه‌اش ثبت می‌کرد. کانال پر از پشه بود که حسابی گردن و سروصورتمان را سوراخ‌سوراخ می‌کردند. به هر صورت و بنا به دستور حاج عمار برگشتیم، تا شب ادامه مسیر را برویم... 🔗 ادامه دارد... •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
21.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قرائت خطبه زینبی دختر شهید علی آقازاده‌نژاد در مراسم تشییع پیکر مطهر شهیدان سردار پاسدار و سرگرد پاسدار از شهدای حمله رژیم صهیونیستی به سوریه‌ با حضور مسئولان، علما، روحانیون، خانواده‌های معظم شهدا و قشرهای مختلف مردم از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س)‌ تا گلزار شهدای علی ابن جعفر (ع)‌ 🗓️ ۱۴۰۲/۱۱/۳ •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دست‌هایت آرزوی دست‌هایم ناز و ادایم مانده روی دست‌هایم یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو برگرد تنها یک بغل بابای من شو •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ دست‌نوشته شهید عشریه به مناسبت میلاد امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ❤️ به عشق پدر... فارق از هر دو جهانم به گل روی علی(ع) از خم دوست جوانم به خم موی علی(ع) طی کنم عرصۀملک‌وملکوت از پی دوست یاد آرم به خرابات چو ابروی علی (ع) •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9️⃣ (نتیجه مقاومت) /۱۲ ⭕️ دو روز قبل؛ ۲۲ فروردین ۱۳۹۵ ...بعد از نماز، گروه گشتی رسیدند. عمار هم رسید مسجد. درب ورودی مسجد ایستاد و صدایم زد. جلو رفتم. گفت: «برای اینکه مطمئن بشیم مسیر رو میرن، خودت هم باهاشون برو. » چند شب بود که برای شناسایی می‌رفتند اما موفق نمی‌شدند و زود برمی‌گشتند. خوشحال شدم. همۀ حرف ما هم همین بود که باید خودمان برویم برای شناسایی منطقه‌ای که خودمان قرار است آنجا عملیات کنیم. نشستیم و با حیدر و ابراهیم عملیات شناسایی را طرح‌ریزی کردیم. قرار شد من و آن سه نفر از همان کانال نفوذ کنیم و شناسایی پل رودخانه‌ای که در دامنه العیس بود را انجام دهیم. باید مطمئن می‌شدیم که دشمن روی پل و اطراف آن نگهبان دارد یا خیر. حیدر هم قرار شد قسمتی از مسیر را همراهمان بیاید و وظیفه تأمین ما را به کمک یک نفر دیگر برعهده بگیرد. ابراهیم هم در نقطه رهایی البرنه منتظر بماند و هماهنگی‌های ورود و خروج تیم شناسایی ما را با یگان‌های پدافندی البرنه انجام دهد. یونس هم که زخم‌هایش بهتر شده بود، از اتاق مانیتورینگ پهپاد، وضعیت حرکت ما را کنترل می‌کرد. سرفه‌های ابراهیم بهانه خوبی شده بود تا او را همراهمان نبریم؛ اما او ظاهراً از سرنوشتش آگاه بود و منتظر. شاید هم به همین دلیل، اصراری بر آمدن نداشت. برایم عجیب بود، چون او همیشه سرش درد می‌کرد برای این‌جور مأموریت‌ها. خب به خیال خودم می‌خواستم اتفاقی برایش نیفتد! خیلی آرامش داشت. شاید هم توی دلش به وضعیت ما می‌خندید... 🔗 ادامه دارد... •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا